#22بهمن تماشایی
21 بهمن 1398 توسط آشنا
در نفسهای نسیمی دَم نوروزی نیست؟
خواستی پیرهن فتح بپوشی اما
هرگز اندازهات این جامه که میدوزی، نیست
شعله بر دامن دریا زدهای بیچاره!
کشتن موج که با شعلهبرافروزی نیست!
آل مروان! بشنو! مکتب ما کربوبلاست
کشتن قاسم ما قصۀ امروزی نیست
مانده انگشتر، اگر دست «سلیمانی» نیست
که «سلیمان» فقط آن نعش که میسوزی، نیست
شیر نر رفته و این قهقهۀ کفتاران
بانگ عجز است، بلی! خندۀ پیروزی نیست
گفتی این جبهه، دگر جبهۀ دیروزی نیست
آری! این جبهه دگر جبهۀ دیروزی نیست!
صفحات: 1· 2