بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
از امتیازات یک بانوی مسلمان توفیق او در امر همسرداری است. اگر در میان زن و شوهر، یکی از آنان فداکاری و عفو و گذشت بیشتری داشته باشد، مطمئناً کار به مشاجره و نزاع خانوادگی منجر نخواهد شد. بنابراین، کم توقع بودن، گلایه نکردن و صبر و استقامت در سختیهای زندگی توسط زنان با ایمان می تواند کمک شایانی به استحکام ارکان خانواده بکند. فرازی از زندگی و سخن حضرت زهرا (س) در این زمینه راهکار جالبی برای همسران شایسته می باشد.
در یکی از روزهای پر مشقت، غذا در منزل امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) کمیاب شده بود. امام از همسرش پرسید:” فاطمه جان! غذایی داری که مقداری تناول کنیم؟فاطمه (س) پاسخ داد: سوگند به آن خدایی که مقام و عظمت تو را بالا برد! سه روز است
که غذای کافی در منزل نداریم و مقدار اندکی هم که داشتیم به شما بخشیدم و خودم رنج گرسنگی را تحمل کردم.
امام علی (ع) فرمود: چرا به من اطلاع ندادی؟” حضرت زهرا (س) پاسخ داد:
«کانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله نَهَانِی أَنْ أَسْأَلَک شَیئاً فَقَالَ لَا تَسْأَلِی ابْنَ عَمِّک شَیئاً إِنْ جَاءَک بِشَی ءٍ عَفْواً وَ إِلَّا فَلَا تَسْأَلِیهِ» (1)
رسول خداصلی الله علیه وآله مرا نهی فرموده است که از تو چیزی بخواهم و به من سفارش کرده که: از پسر عمویت چیزی درخواست نکن! اگر خودش چیزی آورد، بپذیر وگرنه خودت درخواست نکن!
پی نوشت
(1) تفسير عياشى، ج 1، ص 171.
منبع : درسهاى حضرت زهرا (س)، ص: 95؛ پاك نيا، عبد الكريم
…
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
«زیتون حکیم» مردی را دید که بر ساحل دریایی نشسته است و به شدّت غم زده و محزون است و بر دنیا تأسف میخورد. به او گفت: ای جوان! اگر در اوج بینیازی، در دریایی بودی و کشتیات شکسته بود و در معرض هلاکت قرار گرفته بودی آیا آرزو نداشتی که آنچه داری از دست بدهی و از هلاکت نجات یابی؟
جوان گفت: آری.
حکیم گفت: اگر بر تمام دنیا سلطنت داشتی ولی اطرافیانت قصد کشتن تو را داشتند آرزو نداشتی با از دست رفتن آنچه داری از شرّ دشمنانت نجات یابی؟
جوان پاسخ داد: آری
حکیم ادامه داد: تو هم اکنون آن ثروتمند و آن سلطان هستی که به آرزویت رسیدی.
جوان از سخنان او آرامش یافت.(1)
امام صادقعلیه السلام فرمود:
مَنْ نَفَّسَ عَنْ مُؤْمِنٍ کُرْبَةً نَفَّسَ اللَّهُ عَنْهُ کُرَبَ الْآخِرِةِ.
کسی که غمی را از مؤمنی دور سازد خداوند، غمهای آخرت را از او دور میسازد.(2)
1) کشکول شیخ بهایی، پایان دفتر سوم
2) بحارالانوار، ج 74 ، ص 321
…
جدّ علامه طباطبائی(ره) از شاگردان و معاشران نزدیک شیخ محمد حسن نجفی (صاحب جواهرالکلام) بود و نامه ها و نوشته های ایشان را می نگاشت. مجتهد بود و به علوم غریب (رمل و جفر و …) نیز احاطه داشت اما از نعمت داشتن فرزند محروم بود. روزی هنگام تلاوت قرآن به این آیه رسید:
« و ایوب إذ نادی ربه: انیّ مسنی الضر و انت ارحم الرّاحمین »
با خواندن این آیه، دلش می شکند و از نداشتن فرزند غمگین می شود.
همان هنگام چنین ادراک می کند که اگر حاجت خود را از خداوند بخواهد، روا خواهد شد. دعا می کند و خداوند هم پس از عمری دراز، فرزند صالحی به او عنایت می فرماید. آن پسر، پدر مرحوم علامه طباطبائی می شود. پدر علامه نیز پس از تولد او، نام پدر خود ( یعنی جدّ علامه) را بر وی می نهد.
ولادت:
علامه طباطبایی در آخرین روز ماه ذیحجه سال 1321 هـ.ق در شاد آباد تبریز متولد شد و81 سال عمر پربرکت کرد و در صبح یکشنبه 18 محرم الحرام سال 1402 هـ.ق سه ساعت به ظهر مانده رحلت کردند.
اجداد علامه طباطبایی از طرف پدر از اولاد حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و از اولاد ابراهیم بن اسماعیل دیباج هستند و از طرف مادر اولاد حضرت امام حسین علیه السلام می باشند. در سن پنج سالگی مادرشان و در سن نه سالگی پدرشان بدرود حیات می گویند و از آنها اولادی جز ایشان و برادر کوچکتر از ایشان بنام سید محمد حسن کسی دیگر باقی نمانده بود.
تحصیلات واساتید :
سید محمد حسین به مدت شش سال (1290 تا 1296هـ.ش) پس از آموزش قرآن که در روش درسی آن روزها قبل از هر چیز تدریس می شد آثاری چون گلستان، بوستان و … را فراگرفت. علاوه بر آموختن ادبیات، زیر نظر میرزا علینقی خطاط به یادگیری فنون خوشنویسی پرداخت. چون تحصیلات ابتدایی نتوانست به ذوق سرشار و علاقه وافر ایشان پاسخ گوید از این جهت به مدرسه طالبیه تبریز وارد شد و به فراگیری ادبیات عرب و علوم نقلی و فقه و اصول پرداخت و از سال 1297 تا 1304 هـ.ش مشغول فراگیری دانشهای مختلف اسلامی گردید. علامه طباطبایی بعد از تحصیل در مدرسه طالبیه تبریز همراه برادرشان به نجف اشرف مشرف می شوند و ده سال تمام در نجف اشرف به تحصیل علوم دینی و کمالات اخلاقی و معنوی مشغول می شوند.
علامه طباطبایی علوم ریاضی را در نجف اشرف نزد آقا سید ابوالقاسم خوانساری که از ریاضی دانان مشهور آن زمان بود فراگرفت. ایشان دروس فقه و اصول را نزد استادان برجسته ای چون مرحوم آیت الله نائینی(ره) و مرحوم آیت الله اصفهانی(ره) خواندند و مدت درسهای فقه و اصول ایشان مجموعاً ده سال بود.
استاد ایشان در فلسفه حکیم متأله، مرحوم آقا سید حسین باد کوبه ای بود که سالیان دراز در نجف اشرف در معیت برادرش مرحوم آیت الله حاج سید محمد حسن طباطبایی الهی نزد او به درس و بحث مشغول بودند.
و اما معارف الهیه و اخلاق و فقه الحدیث را نزد عارف عالیقدر و کم نظیر مرحوم آیت الله سید علی آقا قاضی طباطبائی(ره) آموختند و در سیر و سلوک و مجاهدات نفسانیه و ریاضات شرعیه تحت نظر و تعلیم و تربیت آن استاد کامل بودند. استاد امجد نقل می کند که ((حال مرحوم علامه، با شنیدن نام آیت الله قاضی دگرگون می شد. ))
حجت الاسلام سید احمد قاضی از قول علامه نقل می کند که: پس از ورودم به نجف اشرف به بارگاه امیرالمؤمنین علیه السلام رو کرده و از ایشان استمداد کردم. در پی آن آقای قاضی نزدم آمد و فرمود:
((شما به حضرت علی علیه السلام عرض حال کردید و ایشان مرا فرستاده اند. از این پس، هفته ای دو جلسه با هم خواهیم داشت.))
و در همان جلسه فرمود:
(( اخلاصت را بیشتر کن و برای خدا درس بخوان. زبانت را هم بیشتر مراقبت نما.))
فعالیت و کسب درآمد :
<span style=’background-color:yellow’>علامه طباطبایی</span>
مرحوم علامه در مدتی که در نجف مشغول تحصیل بودند به علت تنگی معیشت و نرسیدن مقرری که از ملک زراعیشان در تبریز بدست می آمد مجبور به مراجعت به ایران می شود و مدت ده سال در قریه شادآباد تبریز به زراعت و کشاورزی مشغول می شوند. فرزند ایشان مهندس سید عبدالباقی طباطبائی می گوید:
خوب به یاد دارم که، مرحوم پدرم دائماً و در تمام طول سال مشغول فعالیت بود و کارکردن ایشان در فصل سرما در حین ریزش باران و برفهای موسمی در حالی که، چتر به دست گرفته یا پوستین بدوش داشتند امری عادی تلقی می گردید، در مدت ده سال بعد از مراجعت علامه از نجف به روستای شادآباد و بدنبال فعالیتهای مستمر ایشان قناتها لایروبی و باغهای مخروبه تجدید خاک و اصلاح درخت شده و در عین حال چند باغ جدید احداث گردید و یک ساختمان ییلاقی هم در داخل روستا جهت سکونت تابستانی خانواده ساخته شد و در محل زیرزمین خانه حمامی به سبک امروزی بنا نمود.
مهارتهای علامه :
فرزند علامه می افزاید:
پدرم از نظر فردی، هم تیرانداز بسیار ماهری بود و هم اسب سواری تیزتک و به راستی در شهر خودمان، تبریز بی رقیب بود، هم خطاطی برجسته بود، هم نقاش و طراحی ورزیده، هم دستی به قلم داشت و هم طبعی روان در سرایش اشعار ناب عارفانه و ….،
اما از نظر شخصیت علمی و اجتماعی هم استاد صرف و نحو عربی بود هم معانی و بیان هم در اصول و کلام کم نظیر بود و هم در فقه و فلسفه، هم از ریاضی( حساب و هندسه و جبر) حظی وافر داشت و هم از اخلاق اسلامی، هم در ستاره شناسی (نجوم) تبحر داشت هم در حدیث و روایت و خبر و …
شاید باور نکنید که پدربزرگوار من، حتی در مسائل کشاورزی و معماری هم صاحب نظر و بصیر بود و سالها شخصاً در املاک پدری در تبریز به زراعت اشتغال داشت و در ساختمان مسجد حجت در قم عملاً طراح و معماری اصلی را عهده دار بود و تازه اینها گوشه ای از فضایل آن شاد روان بود وگرنه شما می دانید که بی جهت به هر کس لقب علامه نمی دهند و همگان بخصوص بزرگان و افراد خبیر و بصیر هیچکس را علامه نمی خوانند مگر به عمق اطلاعات یک شخص در تمام علوم و فنون عصر ایمان آورده باشند…
هجرت:
به هر حال علامه طباطبایی بعد از مدتی اقامت در تبریز تصمیم می گیرد تا به قم عزیمت نماید و بالاخره این تصمیم خود را در سال 1325هـ.ش عملی می کند.
فرزند علامه طباطبایی در این مورد می گوید:
همزمان با آغاز سال 1325هـ.ش وارد شهر قم شدیم… در ابتدا به منزل یکی از بستگان که ساکن قم و مشغول تحصیل علوم دینی بود وارد شدیم ولی به زودی در کوچه یخچال قاضی در منزل یکی از روحانیان که هنوز هم در قید حیات است اتاق دو قسمتی که با نصب پرده قابل تفکیک بود اجاره کردیم، این دو اتاق قریب بیست متر مربع بود.
طبقه زیر این اطاقها انبار آب شرب منزل بود که در صورت لزوم بایستی از درب آن به داخل خم شده و ظرف آب شرب را پر کنیم. چون خانه فاقد آشپزخانه بود پخت و پز هم در داخل اطاق انجام می گرفت در حالی که مادر ما به دو مطبخ (آشپزخانه) 24 متر مربعی و 35 متر مربعی عادت کرده بود که در میهمانیهای بزرگ از آنها به راحتی استفاده می کرد. پدر ما در شهر قم چند آشنای انگشت شمار داشت که یکی از آنها مرحوم آیت الله حجت بود. اولین رفت و آمد مرحوم علامه به منزل آقای حجت بود و کم کم با اطرافیان ایشان دوستی برقرار و رفت و آمد آغاز شد.
لازم به ذکر است که علامه طباطبایی در ابتدای ورودشان به قم به قاضی معروف بودند، چون از سلسه سادات طباطبایی هم بودند خود ایشان ترجیح دادند که به طباطبایی معروف شوند. ایشان عمامه ای بسیار کوچک از کرباس آبی رنگ و دگمه های باز قبا و بدون جوراب با لباس کمتر از معمول در کوچه های قم تردد داشت و در ضمن خانه بسیار محقر و ساده ای داشت.
رحلت :
<span style=’background-color:yellow’>علامه طباطبایی</span>
مهندس عبدالباقی، نقل می کند:
هفت، هشت روز مانده به رحلت علامه، ایشان هیچ جوابی به هیچ کس نمی داد و سخن نمی گفت فقط زیر لب زمزمه می کرد « لا اله الا الله! »
حالات مرحوم علامه در اواخر عمر دگرگون شده و مراقبه ایشان شدید شده بود و کمتر تناول می کردند، و مانند استاد خود، مرحوم آیة الله قاضی این بیت حافظ را می خواندند و یک ساعت می گریستند
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی؟ ره زکه پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟
همان روزهای آخر، کسی از ایشان پرسید: در چه مقامی هستید؟ فرموده بودند: مقام تکلم
سائل ادامه داد: با چه کسی؟ فرموده بودند: با حق
حجت الاسلام ابوالقاسم مرندی می گوید:
« یک ماه به رحلتشان مانده بود که برای عیادتشان به بیمارستان رفتم. گویا آن روز کسی به دیدارشان نیامده بود. مدتی در اتاق ایستادم که ناگهان پس از چند روز چشمانشان را گشودند و نظری به من انداختند.
به مزاح [ از آن جا که ایشان خیلی با دیوان حافظ دمخور بودند ] عرض کردم: آقا از اشعار حافظ چیزی در نظر دارید؟ فرمودند:
صلاح کار کجا و من خراب کجا؟ بقیه اش را بخوان!
گفتم: ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا
علامه تکرار کردند: تا به کجا! و باز چشم خود را بستند و دیگر سخنی به میان نیامد
آخرین باری که حالشان بد شد و راهی بیمارستان شده بودند، به همسر خود گفتند:
من دیگر بر نمی گردم
آیت الله کشمیری می فرمودند:
« شب وفات علامه طباطبائی در خواب دیدم که حضرت امام رضا علیه السلام در گذشته اند و ایشان را تشییع جنازه می کنند. صبح، خواب خود را چنین تعبیر کردم که یکی از بزرگان [ و عالمان] از دنیا خواهد رفت؛ و در پی آن، خبر آوردند که آیت الله طباطبائی درگذشت »
ایشان در روز سوم ماه شعبان 1401 هـ.ق به محضر ثامن الحجج علیه السلام مشرف شدند و 22 روز در آنجا اقامت نمودند، و بعد به جهت مناسب نبودن حالشان او را به تهران آورده و بستری کردند، ولی دیگر شدت کسالت طوری بود، که درمان بیمارستانی نیز نتیجه ای نداشت.
تا بالاخره به شهر مقدس قم که محل سکونت ایشان بود برگشتند و در منزلشان بستری شدند وغیر از خواص، از شاگردان کسی را به ملاقات نپذیرفتند، حال ایشان روز به روز سخت تر می شد، تا اینکه ایشان را در قم، به بیمارستان انتقال دادند.
قریب یک هفته در بیمارستان بستری می شوند و دو روز آخر کاملاً بیهوش بودند تا در صبح یکشنبه 18 ماه محرم الحرام 1402 هـ.ق سه ساعت به ظهر مانده به سرای ابدی انتقال و لباس کهنه تن را خلع و به حیات جاودانی مخلع می گردند و برای اطلاع و شرکت بزرگان از سایر شهرستانها، مراسم تدفین به روز بعد موکول می شود و جنازه ایشان را در 19 محرم الحرام دو ساعت به ظهر مانده از مسجد حضرت امام حسن مجنبی علیه السلام تا صحن مطهر حضرت معصومه علیها السلام تشییع می کنند و آیت الله حاج سید محمد رضا گلپایگانی(ره) بر ایشان نماز می گذارند و در بالا سر قبر حضرت معصومه علیها السلام دفن می کنند.
…
اسلام نه تنها فکر نکردن در هیچ موردی توصیه نشده است، بلکه فکر کردن در تمامی موارد توصیه مؤکد قرار گرفته است.
خداشناسی اولین اصل توحید است. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودند: «اول الدّین معرفته» یعنی ابتدای دین شناخت خداست و بسیار توصیه شده است که حتی در دعا از خدا بخواهیم که به ما نسبت به خودش معرفت (شناخت) بدهد، که دعای زیبا و ژرف «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ … – خدایا تو خودت خود را به من بشناسان …» از جمله این آموزههاست.
الف - تمامی قرآن کریم سخن در معرفی خداوند متعال دارد و توصیه مؤکد شده است که در این آیات تعقل، تدبر و تفکر نمایید. اگر کسی در مورد این که «خدا کیست؟» فکر نکند، که اصلاً به هیچ معرفی دست نمییابد و خدا شناس نمیگردد. پس چطور ممکن است گفته شود که در مورد «خدا کیست» فکر نکنید؟! سوره توحید سراسر معرفی این است که خدا کیست و هم چنین بسیاری از آیات دیگر؛ مانند:
«هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ * هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ * هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» (الحشر، 22 تا 24)
ترجمه: اوستخدايى كه غير از او معبودى نيست داننده غيب و آشكار است اوست رحمتگر مهربان * اوستخدايى كه جز او معبودى نيست همان فرمانرواى پاك سلامت[بخش و] مؤمن [به حقيقتحقه خود كه] نگهبان، عزيز، جبار [و] متكبر [است]، پاك است خدا از آنچه [با او] شريك مىگردانند * اوستخداى خالق، نوساز، صورتگر [كه] بهترين نامها [و صفات] از آن اوست آنچه در آسمانها و زمين است [جمله] تسبيح او مىگويند و او عزيز حكيم است.
ب – نگفتهاند فکر نکنید که خدا کجاست؟ بلکه فرمودهاند که فکر کنید و بفهمید که اگر خدا در جایی باشد، لازم میآید که محدود به حدّ باشد و خدای محدود دیگر خدا نیست و ثانیاً اگر خدا در جایی باشد، جاهای دیگر خالی از خدا خواهد بود، پس باز چنین خدایی، خدای واقعی نیست، بلکه توهمی، تخیّلی و تصوری است و فکر کنید که خدا خود خالق زمان و مکان است، پس خود محاط خلقش قرار نمیگیرد. لذا امیرالمؤمنین علیه السلام در خصوص جا و مکان قائل شدن برای خداوند متعال میفرماید:
«وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ اَشارَ اِلَيْهِ» - و هر کس به او جاهل شد، همانا به او اشاره میکند (برایش جسمیت و مکان قائل میشود)؛
«وَ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ» - و هر کس به او اشاره کرد، پس برایش حد (محدودیت) قائل شده است؛
«وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ» - و هر کس او را محدود نمود، او را قابل شمارش داند (هر محدودی شمردنی به عدد است)؛
«وَ مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ» - و هر کس گفت: او در چیزی (فضا یا جایی) است، برای او در ضمن چیزی درآورده است؛
«وَ مَنْ قَالَ عَلَامَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ» - و هر کس گفت: او بر بالای (روی) چیزی است، مادون را خالی از او دیده است. (نهج البلاغه، خطبه اول)
ج – هم چنین نگفتهاند فکر نکنید، بلکه گفتهاند که طرح سؤال «خدا از کجا آمده» برای هستی محض و خالق هستی غلط است، چرا که «از کجا آمده»، صفت مخلوق و پدیده است که قبلاً نبوده و بعداً به وجود آمده است. لذا وقتی سؤال شود از کجا آمده، یعنی خودش معلول است و علت وجودی دیگری دارد؛ پس دیگر خدا و خالق نیست. وجود خدا ازلی است و قائم به ذات است، یعنی سابقه نیستی در او راه ندارد که سؤال شود از کجا پدید آمده است؟ و مخلوق نیست که سؤال شود علت وجودیاش کیست یا چیست؟
د – اما، نکته مهم در مورد تفحص و تحقیق در مورد «چیستی» خداست، که از آن نهی شده است. این نهی نیز بدین معناست که چون اصل سؤال غلط است، به پاسخی نمیرسید. چرا که چیستی، «ماهیت» است که بر «هستی» عارض میشود. و خداوند متعال ماهیت ندارد، چیزی بر او عارض نمیشود، هستی محض است و مرکب از صفت و موصوف نمیباشد، ترکیب نیست و تجزیه هم نمیشود، و اینها همه صفات پدیده و مخلوق است و او منزه (سبحان) از صفات مخلوقات خویش است.
د/1 – دقت شود که نه فقط در مورد «ذات خداوند متعال»، بلکه ذات هیچ چیزی برای ما و هیچ موجود دیگری قابل شناسایی نمیباشد و همه چیز با نشانههایش شناخته میشود و به نشانه نیز «اسم» گفته میشود. شما هر چه در معرفی خودتان و یا هر موجود دیگری (حتی یک درخت یا یک پشّه) بگویید، به اسمها و نشانههای او اشاره کردهاید و نه به ذاتش. لذا فرمودند به دنبال شناخت ذات خداوند متعال مروید، چون به نتیجهای نمیرسید، نه تنها احاطه علمی به او ممکن نیست و او «صمد» است، بلکه اساساً شناخت هیچ ذاتی ممکن نیست. خداوند متعال نیز خود را با اسمها و نشانیهایش معرفی نموده و شناسانده است، لذا در آیات فوق پس از بیانی اسمها و نشانیهایش فرمود: «لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى» و در آیهی دیگری فرمود:
«وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُواْ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَآئِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ»
- ترجمه: و نامهاى نيكو به خدا اختصاص دارد پس او را با آنها بخوانيد و كسانى را كه در مورد نامهاى او به كژى مىگرايند رها كنيد زودا كه به [سزاى] آنچه انجام مىدادند كيفر خواهند يافت.
…
مؤمن به جهت معرفت و شناخت صحیحی که نسبت به خدا و آفرینندة خود دارد و هرچه از سوی خدا به او برسد، شکرگزار است، زیرا چنین انسانی، همواره وظیفة الهی خود را انجام میدهد و در برابر حوادث (چه نیک باشد یا به ظاهر ناپسند) تسلیم است و آنها را در مسیر کمال و سیر الى الله به حساب میآورد.
امام حسین(ع) در عصر تاسوعا، در جمع اصحاب خود، حمد و ستایش الهی در حال خوبی و ناراحتی به جا میآورد: «احمده على السرّاء والضرّاء؛(1) خدا را در حالی که در وضع مناسب و خوب یا در وضع ناراحتی هستم، حمد و ستایش میکنم». یاران حضرت، حمد و ستایش الهی را به جا میآوردند، به جهت آن که توفیق یاری حضرت و شهادت همراه او را پیدا کردند: «الحمد للّه الذی أکرمنا بنصرک وشرّفنا بالقتل معک».(2)
بنابر این در نظر مؤمن، مصیبت، نعمتی است که از سوی خدا به انسان رسیده است. افزون بر این حادثه کربلا از جهتی برای شیعیان نعمت و لطف بزرگ الهی است که در مسیر زندگی و مبارزه با دشمنان اسلام و دفاع از حق، بهترین الگو و مصداق عملی را دارد که میتواند محرّک و مشوّق آنان در پیمودن راه امام حسین(ع) باشد که میتوان گفت: هیچ مذهب و مکتبی دارای چنین الگوی عملی نمیباشد
..
حجت الاسلام ماندگاری:نمود زیبایی های فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) در عالم هستی
رییس هیأت مدیره مؤسسه روایت سیره شهدا حرم اهل بیت(ع) و امامزادگان را پایگاه نشر فرهنگ و معارف اهل بیت(ع) دانست و گفت: مکان های مقدس و زمان های مختص اهل بیت(ع) باید مورد توجه قرار گیرند.به گزارش بلاغ به نقل از رسا، حجت الاسلام محمد مهدی ماندگاری، رییس هیأت مدیره مؤسسه روایت سیره شهدا در ویژه برنامه کوی معرفت در جوار مضجع نورانی حضرت سلطان علی بن امام باقر(علیه السلام) مشهد اردهال کاشان، در پاسخ به این سؤال که چرا به اماکن مقدس رسیدگی می شود، گفت: همه زیبایی های عالم در فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) است و خداوند آن ها را معرفی کرده است، از این رو اگر انفاق، مدارا و حسن خلقی وجود دارد در فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) است و این فرهنگ یک پایگاه دارد که مسجد حسینیه و حرم این پایگاه آن است.حجت الاسلام ماندگاری حرم اهل بیت(علیهم السلام) و امامزادگان را پایگاه نشر فرهنگ و معارف اهل بیت(علیهم السلام) دانست و افزود: مکان های مقدس و زمان های مختص اهل بیت(علیهم السلام) باید مورد توجه قرار گیرد.رییس هیأت مدیره مؤسسه روایت سیره شهدا با اشاره به فرمایش رهبر معظم انقلاب مبنی بر این که حرم امامزادگان باید به قطب فرهنگی مناطق تبدیل شوند، گفت: اعتقاد ما بر این است اگر مساجد، حسینیه ها و حرم ها و همچنین مناسبت های مذهبی احیا شود، معارف اهل بیت(علیهم السلام) زنده می شود.این کارشناس معارف اسلامی صدا و سیما ابراز کرد: هر منطقی حکم می کند آن پایگاهی که معارف اهل بیت(علیهم السلام) را به ما یاد می دهد، باید نقطه عطف باشد، از این رو حرم های امامزادگان باید از تمام مکان های دیگر شاخص تر باشند.وی با اشاره به این که لازمه نقطه عطف شدن اماکن مقدس، رسیدگی به این اماکن است، گفت: همانطور که یک بیمارستان برای برطرف کردن بیماری نیاز به مجهز شدن دارد، حرم اهل بیت(علیهم السلام) نیز که دارالشفاء و دانشگاه هستند نیز باید مجهز شوند تا پاسخگوی نیاز مردم و بر طرف کننده درد مردم باشند.به گفته وی، اهل بیت(علیهم السلام) به واسطه علم خدادادی خود می دانستند که شیعه در عصر غیبت در غربت قرار می گیرد و نیازمند به یک پایگاه آرامش بخش، اعتقادی سیاسی و یک پشتوانه اقتصادی می شود، چرا که مردم به واسطه این اماکن خرج دین می کنند، لذا ائمه(علیهم السلام) با فرزند آوری زیاد و به شهادت رسیدن آن بزرگواران، اماکن دفن شان به یک ستاره و قطب تبدیل شده است.حجت الاسلام ماندگاری با تأکید بر این که مردم از اماکن مقدس معرفت و شفا می گیرند، گفت: امامزادگان واسطه فیض بین زمین و آسمان هستند.رییس هیأت مدیره مؤسسه روایت سیره شهدا با اشاره به این که ثواب زیارت علی بن باقر(علیه السلام) مساوی با ثواب زیارت سیدالشهدا(علیه السلام) است و این بزرگوار شهید کربلای ایران است، گفت: حرم اهل بیت(علیهم السلام) مکانی است که می توان در آن به صورت زبانی، قدمی و قلمی خدمت کرد تا به دید امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاییم.
.حجتالاسلام ماندگاری:حمایت از قیام انقلابی مردم بحرین از رسالتهای مهم امت اسلامی است
سخنران حرم حضرت فاطمه معصومه (س) با اشاره به پنجمین سالگرد آغاز قیام انقلاب اسلامی مردم بحرین گفت: انقلابیون بحرین با استقامت به پیروزی دست خواهند یافت و امت اسلامی هم وظیفهدارند با وحدت کلمه از قیام و خواسته مردم بحرین حمایت کنند.به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجتالاسلام محمدمهدی ماندگاری، سخنران حرم حضرت فاطمه معصومه (س) شنبه شب در شبستان امام خمینی(ره) حرم مطهر با اشاره به پنجمین سالگرد قیام انقلابی و مظلومانه مردم بحرین، گفت: قیام مردم بحرین بر حول محور اتحاد و حبلالله است و مردم بحرین از این قیام خواستار عمل به قانون الهی و سنت رسول خدا (ص) در این کشور هستند.وی تصریح کرد: امت اسلامی با وحدت کلمه وظیفه دارد در هر نقطه از جهان هر قیامی را که برای حبلالله و در رأس قرار گرفتن حرف خدا و رسولش انجام میشود را مورد حمایت قرار دهد.سخنران حرم حضرت فاطمه معصومه(س) با اشاره به اینکه متأسفانه عدهای با مذهبی و فرقهای خواندن قیام ملت مظلوم بحرین میخواهند نسبت به این قیام و مردم این کشور بیتفاوت باشند، گفت: مردم بحرین از آل خلیفه میخواهند بهجای اینکه نوکر غرب و استعمار باشد حرف خدا و رسولش را در رأس همه امور قرار دهند و این خواسته خود را مسالمتآمیز هم مطرح میکنند اما آل خلیفه بهجای قبول درخواست ملتش آنها را با توپ، تانک، شکنجه، زندان و اخراج از کار سرکوب میکند.حجتالاسلام ماندگاری با بیان اینکه حرف اول ملت بحرین اعتلای اسلام است، ادامه داد: هرکس خود را مسلمان میداند باید مدافع قیام این ملت مظلوم که بهترین مدافع برای اسلام هستند باشد؛ زیرا امروز تحریم و شکنجه ملت بحرین برای خداخواهی است.وی با بیان اینکه کشورهای غربی که ادعای حمایت از حقوق بشر را دارند در مقابل نسلکشی و شکنجههای غیرانسانی مردم بحرین به بهانه مشکلات داخلی این کشور سکوت کردهاند، اظهار کرد: بر اساس آیات سوره هود امروز به حاکمان آل خلیفه میگویم که سرنوشت آنها مانند رضا و محمدرضا پهلوی است و ان شاءالله در آیندهای نزدیک نهتنها با وضع اسفباری مجبور به ترک بحرین و فرار خواهند شد بلکه اضافه بر این وضع در مرگ خود هم مانند خاندان پهلوی مفلوک خواهند بود.سخنران حرم حضرت فاطمه معصومه (س) ادامه داد: من از حاکمان آل خلیفه با استناد به آیات قرآن میخواهم از اتکا به مستکبرانی که خانه آنها از خانه عنکبوت هم سستتر است دست برداشته و به خواسته مشروع مردم خود اهمیت داده و با رفراندوم اجازه دهند ملتشان سرنوشت خود را انتخاب کنند زیرا نوکری بیگانگان برای یک ملت و حاکمانشان سرانجامی جز بهرهکشی و استثمار نخواهد داشت و بیگانگان تمامی سرمایه و هستی آنها را مانند خاندان پهلوی نابود خواهند.حجتالاسلام ماندگاری از حوزههای علمیه و تمامی امت اسلامی تقاضا کرد با وحدت به ندای حقطلبی ملت بحرین لبیک بگویند.وی بابیان اینکه مردم بحرین برای رسیدن به پیروزی باید قدمهای خود را استوارتر کرده و استقامت بورزند، اظهار کرد: من به مردم بحرین طبق آیات ۱۱۲ سوره هود میگویم قیامی که به رهبری روحانیت برای حبلالله صورت گیرد هر چند عده انقلابیون اندک باشد پیروز است.سخنران حرم حضرت فاطمه معصومه (س) یادآور شد: انقلابیون بحرین با الگوبرداری از انقلاب اسلامی ایران، با وحدت و یکپارچگی و حفظ انسجام، با حرکت در مسیر ولایت و رهبری، با تقوا و شجاعت بیشتر از قبل و عمل و پایبندی بیشتر به حدود الهی با لطف الهی انشا الله به زودی بر حاکمان مستبد و طاغوت پیروز خواهند شد.همچنین در پایان این مراسم حجتالاسلام سنوسی از انقلابیون و جانبازان بحرینی برای مردم ابعاد انقلاب و خواسته مردم بحرین را تبیین کرد و یادآور شد: ملت بحرین همانند روزهای اول بر شعار قیام برای حدود الهی پافشاری کرده و با حمایت امت اسلامی و رهبر معظم انقلاب امام خامنهای استقامت کرده و افقهای پیروزی را نزدیک میبینند و از مبارزه با حکومت غاصب آل خلیفه دست برنخواهد داشت.