نمیدانم چرا رفتی
نمیدانم چرا !! شاید خطا کردم
و تو … بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمیدانم کجا ؟! تا کی ؟! برای چه ؟!
ولی رفتی …
و بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمیداشت
تمام بالهایش غرق اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود
و بعد از رفتن تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
و من بی تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد …
بابای عزیـزم نفست قـدرت مـــــا بــــود
چشمــان تـو منظـومۀ خورشید وفــا بـود
در عمق نگـــاهت پـــدرا، حس عمیقــی
دیـدم کــه بـه زیبــاییِ احســاس خدا بـود
در مکتب فــرهیختنت، عشــق و حقیقت
ارکـان درخشــان و قدمهـــایِ رسـا بـود
یـادم نـرود چهــرۀ پــاک تـو پدر جـــان
آنگــاه کـه دستــان نجیبت به دعــا بـــود
از مـرگ اَلمنــاک تـو بـابـــا چه بگــویم
در چشم من از رفتن تو، اشک عزا بـود
آن خــاطره و مهـر تـو از دل نـه بَرآیــد
فردوس مکانت، که دلت مهد سخـا بــود
شعرازمحمدجعفرعزیزی
تو نیستی که ببینی
چگونه با دیوار
به مهربانی یک دوست از تو میگویم
تو نیستی که ببینی چگونه از دیوار
جواب میشنوم
تو نیستی که ببینی چگونه دور از تو
به روی هرچه در این خانه ست
غبار سربی اندوه بال گسترده است
تو نیستی که ببینی دل رمیده من
بجز تو یاد همه چیز را رها کرده است
تو نگرانم نشو!
همه چیز را یاد گرفته ام!
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی!
یاد گرفته ام ….نفس بکشم بدون تو……و به یاد تو!
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم!
تو نگرانم نشو!
همه چیز را یاد گرفته ام!
یاد گرفته ام که بی تو بخندم
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم…و بدون شانه هایت!
یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم!
و مهمترازهمه یاد گرفته ام که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
اما هنوز یک چیز هست …که یاد نگر فته ام
که چگونه
برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم!
و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم
تو نگرانم نشو!
فراموش کردنت را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت
هنوزم گاهی وقتها دلم واسه تمومه روزهای باهم بودن تنگ میشه
واسه خندیدن هامون که میدونم هیچ وقت تکرار نمیشه
بعد از تو مجبورم این روز های تکراری رو که میگن اسمش زندگیه پشت سر بزارم
همه جاهای باهم بودن رو هزار بار رفتم ولی پیدات نکردم
وقتی تو رفتی یاد گرفتم هیچی توی این دنیا مال من نیست
یاد گرفتم اگه کسی دلم رو شکست اشک نریزم چون اگه واسش مهم بود نمیشکست
تو که دوستم داشتی رفتی
وای به حال اونایی که زمان با تو بودن هم دوستم نداشتند
دوست دارم بیشتر از خودم و تا ابد در قلبم جاودانه خواهید ماند
کـــــاش؛
کـــســــی یــــاد مـــعــلـــمهـایـمــان مـیداد…
اول مـهـری
شـغــل پـدرهـا را نـپــرسـنـد؛
وقـتـی هـنـوز احـتـرام بـه هـمـه ی شـغـلهـا را؛
و افتخـار بـه همه ی پـدرها را ،یاد دانش آموزانشان ندادهاند!
حـالا قصه ی چشمان یـتـیـمی که نـم می خـورد، بـمانـد…