کدام آخر؟
آمدنت یا نیامدنت؟!
من اصلِ انتظار تو را برده ام زِ یاد
با انتظارهای فراوانم از شما …
اللّهمّ عَظمَ سلطانُک:بارالها فرمانروایی تو بزرگ است.
وَخَفی مُکرُک:وچاره جویی تو پنهانوَظَهَراَمرُک:وفرمانت آشکار
وَغَلَب قَهرُک وَ جرَت قُدرَتُک:وقهرت چیره و توانت جاری.
وَلا یُمکِنُ الفرارُ مِن حُکومَتِک:وامکان فرارازحکومت تو نیست.
و لا یمکن الفرار من حکومتک…………….
غدیر نقش ولاى على به سینه ما
غدیر عید همه عمر با على بودن
غدیر آینه دار على ولى الله ست
غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر
غدیر نقش ولاى على به سینه ماست
غدیر یک سند زنده، یک حقیقت محض
غدیر از دل تنگ رسول عقده گشاست
غدیر صفحه تاریخ وال من والاه
غدیر آیه توبیخ عاد من عاد است
هنوز لاله ی اکملت دینکم می روید
هنوز طوطى اتممت نعمتى گویاست
هنوز خواجه لولاک را نداست بلند
که هر که را که پیمبر منم، على مولاست
بگو که خصم شود منکر غدیر، چه باک
که آفتاب، به هر سو نظر کنى پیداست
چو عمر صاعقه کوتاه باد دورانش
خلافتى که دوامش به کشتن زهراست
” حاج غلامرضا سازگار “
غدیر نقش ولاى على به سینه ما
غدیر عید همه عمر با على بودن
غدیر آینه دار على ولى الله ست
غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر
غدیر نقش ولاى على به سینه ماست
غدیر یک سند زنده، یک حقیقت محض
غدیر از دل تنگ رسول عقده گشاست
غدیر صفحه تاریخ وال من والاه
غدیر آیه توبیخ عاد من عاد است
هنوز لاله ی اکملت دینکم می روید
هنوز طوطى اتممت نعمتى گویاست
هنوز خواجه لولاک را نداست بلند
که هر که را که پیمبر منم، على مولاست
بگو که خصم شود منکر غدیر، چه باک
که آفتاب، به هر سو نظر کنى پیداست
چو عمر صاعقه کوتاه باد دورانش
خلافتى که دوامش به کشتن زهراست
” حاج غلامرضا سازگار “
عرش بر دوش غدیر
در روز غدیر، عقل اول
آن مظهر حق، نبى مرسل
چون عرش تو را کشید بر دوش
آنگاه گشود لعل خاموش
فرمود که این خجسته منظر
بر خلق پس از من است رهبر
بر دامن او هر آن که زد دست
چون ذره به آفتاب پیوست
**************************
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمدهام، درد میکشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمیکنم
حق میدهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی ندادهام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینهای گم نمیشوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانهات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا
*