• فهرست مطالب 
  • تماس  

لحظه ها

06 مرداد 1395 توسط آشنا

تو ای امید زندگی که رفته ای به قهر و ناز
بیا به خانه ام ببین از آن زمان که رفته ای
نشسته ام به انتظار
بانتظار لحظه ای که بانگ گامهای تو
سکوت خانه مرا چو رفته ها بهم زند
که تا سحر به صد امید ز خنده های گرم تو
دو چشم بسته وا کنم سپیده را صدا کنم

 نظر دهید »
06 مرداد 1395 توسط آشنا

نمیدانم چرا رفتی
نمیدانم چرا !! شاید خطا کردم
و تو … بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمیدانم کجا ؟! تا کی ؟! برای چه ؟!
ولی رفتی …
و بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمیداشت
تمام بالهایش غرق اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود
و بعد از رفتن تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
و من بی تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد …

 نظر دهید »

بابایی

06 مرداد 1395 توسط آشنا

بابای عزیـزم نفست قـدرت مـــــا بــــود
چشمــان تـو منظـومۀ خورشید وفــا بـود
در عمق نگـــاهت پـــدرا، حس عمیقــی
دیـدم کــه بـه زیبــاییِ احســاس خدا بـود
در مکتب فــرهیختنت، عشــق و حقیقت
ارکـان درخشــان و قدمهـــایِ رسـا بـود
یـادم نـرود چهــرۀ پــاک تـو پدر جـــان
آنگــاه کـه دستــان نجیبت به دعــا بـــود
از مـرگ اَلمنــاک تـو بـابـــا چه بگــویم
در چشم من از رفتن تو، اشک عزا بـود
آن خــاطره و مهـر تـو از دل نـه بَرآیــد
فردوس مکانت، که دلت مهد سخـا بــود
شعرازمحمدجعفرعزیزی

 نظر دهید »

بابایی

06 مرداد 1395 توسط آشنا

تو نیستی که ببینی
چگونه با دیوار
به مهربانی یک دوست از تو می‌گویم
تو نیستی که ببینی چگونه از دیوار
جواب می‌شنوم
تو نیستی که ببینی چگونه دور از تو
به روی هرچه در این خانه ست
غبار سربی اندوه بال گسترده است
تو نیستی که ببینی دل رمیده من
بجز تو یاد همه چیز را رها کرده است

 نظر دهید »

بابایی

06 مرداد 1395 توسط آشنا

تو نگرانم نشو!
همه چیز را یاد گرفته ام!
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی!
یاد گرفته ام ….نفس بکشم بدون تو……و به یاد تو!
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم!
تو نگرانم نشو!
همه چیز را یاد گرفته ام!
یاد گرفته ام که بی تو بخندم
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم…و بدون شانه هایت!
یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم!
و مهمترازهمه یاد گرفته ام که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
اما هنوز یک چیز هست …که یاد نگر فته ام
که چگونه
برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم!
و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم
تو نگرانم نشو!
فراموش کردنت را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت

 نظر دهید »

بابایی

06 مرداد 1395 توسط آشنا

هنوزم گاهی وقتها دلم واسه تمومه روزهای باهم بودن تنگ میشه
واسه خندیدن هامون که میدونم هیچ وقت تکرار نمیشه
بعد از تو مجبورم این روز های تکراری رو که میگن اسمش زندگیه پشت سر بزارم
همه جاهای باهم بودن رو هزار بار رفتم ولی پیدات نکردم
وقتی تو رفتی یاد گرفتم هیچی توی این دنیا مال من نیست
یاد گرفتم اگه کسی دلم رو شکست اشک نریزم چون اگه واسش مهم بود نمیشکست
تو که دوستم داشتی رفتی
وای به حال اونایی که زمان با تو بودن هم دوستم نداشتند
دوست دارم بیشتر از خودم و تا ابد در قلبم جاودانه خواهید ماند

 نظر دهید »

بابایی

06 مرداد 1395 توسط آشنا

کـــــاش؛

 

 

 


 

  کـــســــی یــــاد مـــعــلـــم‌هـایـمــان مـی‌داد…

 


 

  اول مـهـری

 


 

 

  شـغــل پـدر‌هـا را نـپــرسـنـد؛

 


 

  وقـتـی هـنـوز احـتـرام بـه هـمـه‌ ی شـغـل‌هـا را؛

 


 

 

  و افتخـار بـه همه‌ ی پـدر‌ها را ،یاد دانش آموزانشان نداده‌اند!

 


  حـالا قصه ‌ی چشمان یـتـیـمی که نـم می‌ خـورد، بـمانـد…

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 48
  • 49
  • 50
  • ...
  • 51
  • ...
  • 52
  • 53
  • 54
  • ...
  • 55
  • ...
  • 56
  • 57
  • 58
  • ...
  • 78

شب های بی ستاره

Random photo

img-20151208-wa0012.jpgimg-20151208-wa0012.jpg

پخش حرم

آیه قرآن تصادفی

اوقات شرعی

اوقات شرعی

قرآن

آیه قرآن تصادفی
  • تماس