لحظه ها
تو ای امید زندگی که رفته ای به قهر و ناز
بیا به خانه ام ببین از آن زمان که رفته ای
نشسته ام به انتظار
بانتظار لحظه ای که بانگ گامهای تو
سکوت خانه مرا چو رفته ها بهم زند
که تا سحر به صد امید ز خنده های گرم تو
دو چشم بسته وا کنم سپیده را صدا کنم