• فهرست مطالب 
  • تماس  

روح الله

20 بهمن 1394 توسط آشنا

دیدی که دوام ” شب” بسی کوتاه است؟            دیدی که ” سحر” از پی شب، در راه است؟

آن عیسی ِ ما که زنده کرد، ایران را                     حقا که مسیحا دم و ” روح الله ” است.

… گرفتار جنگ یأس بودیم. سالهای حکومت طاغوت،  دشنام به ” شب” می دادیم و نفرین به ” ستم” می کردیم.

ناامید از پیروزی ، مقهور قدرت و مرعوب سرنیزه بودیم…

اما… مسیحا نفسی، احیاگر نفوس شد و حیات این ملت را جانی تازه بخشید.

” روح خدا ” بود که در جان افسرده مردم دمیده شد.

او بود که پرده‌های غفلت را از هم درید،

کابوس ترس و وحشت را از میان برد،

جسارت و گستاخی حق طلبانه را به مردم بخشید….

امت را با ” اعجاز خون” آشنا ساخت و ” فرهنگ شهادت‌طلبی” را در کام جان پیروان علی علیه‌السلام و آشنایان با کربلا و شاگردان عاشورا ریخت.

….. و بالاخره” دهه فجر” آمد، که طلوع فجر آزادی را نوید می داد. ملت، تا پای جان از ” راه” و ” رهبر” دفاع و حمایت کردند. شهیدان بر سر” میثاق جان” استوار ماندند.

جانبازان، روز و شب، از روی شیدایی حق و شیفتگی به مکتب، به سنگر سازی ، درگیری ، شعار و تظاهرات پرداختند و در برابر حکومت طاغوت، حتی یک لحظه هم سرخم نکردند و” آری” نگفتند. هرگاه بیرق خونین حق خواهی و ستم ستیزی از دست رزمنده ای بر زمین می افتاد، دیگران مصمم تر از پیش ، قدم جلو نهاده و در برافراشتن آن بیرق، همت به خرج می داند…. تا بالاخره زنجیرها گسسته شد، ” ساعت” فرا رسید و یکی از ” ایام الله” تحقق یافت و وعده راست الهی به وقوع پیوست و خورشید تابید…

حنجره های داودی، در رهگذار باد، در چشم انداز آفتاب، در سایه سار ایمان، در موج خون، در شط جهاد و … سرود فجر حقیقت را سر داد."۲۲ بهمن” اوج این موج های خونین و متراکم و موج این شطهای خروشان بود که ” کلمة الله” برفراز زمان جای گرفت و خداوند، این ملت را یاری نمود و اینک ۲۲ بهمن یاد آور آن روزهای خون و آتش و صحنه های نبرد در پادگان ها، لاشه تانک های سوخته و ویرانی مراکز نظامی است . یاد آور روزی که فرعون در نیل غرق شد و آتش بر ابراهیم، گلستان گشت و عصای موسی اژدها شد و بنی اسرائیل، به سلامت از ” نیل” گذشتند.و آن روز است که ” ایمان” به جای ” زور” نشست و ” خون"،  وطنمان را ” لاله زار” کرد و یوم الله ۲۲ بهمن را به وجود آورد.

 نظر دهید »

والفجر

20 بهمن 1394 توسط آشنا

«والفجر» سوگند همیشه برپا و بر جای ازلی خداوند است که نوید بخش پگاه روشن پیروزی در افق جهاد امت هاست.
«بهمن» ماه شوریدگان دلداده ای است که سرمست از کلام و پیام آن پیر می فروش، خود را به خط خون و آتش زدند و «گل تکبیر» را در همه جای این میهن شکوفانند.
«دهه فجر» میقات ده روز یاران امام راحل (ره) است که پیش پای آمدنش ، فرشی از بشریت گستردند، و «مهرآباد» تا « بهشت زهرا» را از حضور خویش آکندند. بهمن ماه خداست. فصل صداقت است، بهاران ایمان است، بهمن « بهار در زمستان» است.
دهـه فجــر کلید گشاینده ی درهای پیروزی به روی این ملت عظیم بود کـه « استقلال» و « آزادی » و « جمهوری اسلامی» را به ارمغان آورد.
دهه فجر، سرود حنجره های داوودی است که در رهگذر نسیم ایمان، ترانه آزادی خواندند و بر مائده ی استقلال، نعمت پیروزی گستردند.
دهه ی فجر، میثاق دوباره و همواره با خون شهیدان و خط رهبری و ولایت است.
از آمدن امام تا دمیدن خورشید « یوم الله ۲۲ بهمن» ده روز طول کشید. ده روز پر حادثه، ولی مبارک، ده روز پر اضطراب، ولی سرشار از امید، ده روز قلب هستی تپید، ده روز نبض زمان تند تر زد، ده روز حادثه ها از زمان جلو افتاد، ده روز دلهه در تسخیر نگرانی آمیخته به ایمان و شوق بود، ده روز جدال حق و باطل و فرشته و دیو بود.
ده روز چشم تاریخ، در انتظار لحظه انفجار مانده بود و « زمان» گوش به زنگ بود که … صدای انفجار « الله اکبر » این امت در فضای ایران طنین افکند و آن « لحظه موعود » فرا رسید و « ساعت » قائم شد و قیامت برپا گشت و کاخهایی که به قیمت ویرانی کوخها برپا شده بود، به دست کوخ نشینان سقوط کرد و محشری عظیم پدید آمد…چه تماشایی و دیدنی و عبرت آموز! و … جای شهدا خالی بود.
از دوازدهم بهمن که امام آمد تا بیست و دوم بهمن که نهضت پیروز شد یک دهه است. اما به پرباری ده قرن، بلکه بیشتر!
طاغوت در چاه « مغرب» خفت و امام، خورشیدی بود که از غرب تابید و مشرق را فرا گرفت و به ایران باز گشت و « انوار الهی » را از قم _ این حرم آل محمد_ به سراسر گیتی پراند.
پیروزی انقلاب اسلامی، فجری بود که دامن افقها را روشن ساخت و پرده های ظلمت شرق و غرب را از هم درید و ایران را نور باران کرد. دهه فجر، مطلع غزل زیبای پیروزی و قصیده بلیغ و رسای اسلام بود.
دهه فجر، جان سیراب زمان بود از « کوثر ولایت فقیه » و … دهه فجر، فجر روشن و صبح صادق تحقق « جمهوری اسلامی » بود.
رویا حسین زاده

 

 نظر دهید »

ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری

19 بهمن 1394 توسط آشنا

 

 

ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری

کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی

ای آنکه در حجابت دریای نور داری

من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟

برعکس چشمهایم چشمی صبور داری

از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما

کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟

در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت

کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟

اگر چه روز من و روزگار می گذرد

دلم خوش است که با یاد یار می گذرد

چقدر خاطره انگیز و شاد و رویایی است

قطار عمر که در انتظار می گذرد

به ناگهانیِ یک لحظه عبور سپید

خیال می کنم آن تک سوار می گذرد

کسی که آمدنی بود و هست، می آید

بدین امید، زمستان، بهار، می گذرد

نشسته ایم به راهی که از بهشت امید

نسیم رحمت پروردگار می گذرد

به شوق زنده شدن، عاشقانه می میرم

دو باره زیستنم زین قرار می گذرد

همان حکایت خضر است و چشمه ظلمات

شبی که از بَرِ شب زنده دار می گذرد

شبت همیشه شب قدر باد و، روزت خوش

که با تو روز من و روزگار می گذرد

♦♦♦♦♦♦♦♦♦اشعار امام زمان (عج)♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

اسیر مانده ایم در بهانه های پاپتی

و میله های آهنین و عشق های ساعتی

حوالی نگاهمان دوباره صف کشیده است

صدای تیک تاک غم , شماره های صنعتی

امان از اشتباه های نا تماممان , همان

تفاخر همیشگی به هیچ های قیمتی

میان قرن حادثه کجاست اتفاق عشق

نمانده در تسلط همان هبوط لعنتی ؟

کسی نیامد از تبار انتظارمان ببین

که مانده ایم سخت در هجوم بی لیاقتی

 نظر دهید »

​بیا دو باره پاک کن

19 بهمن 1394 توسط آشنا

بیا دو باره پاک کن زجاده ها غبار را

به عاش


قان نوید ده رسیدن بهار را!

تمام لحظه های من فدای یک نگاه تو

بیا و پاک کن زدل حدیث انتظار را!

*****

کاش در این رمضان لایق دیدار شویم

سحری با نظر لطف تو بیدار شویم

کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان

تا که همسفر تو لحظه افطار شویم

*****

دربزم ولا جام هدایت مهدیست

مقصود زنور بینهایت مهدیست

ثبت است که در جریده ی عالم قدس

گلواژه روشن هدایت مهدیست

*****

قطعه گمشده ای ازپرپرواز کم است

یازده بار شمردیم و یکی باز کم است

این همه آب که جاریست نه اقیانوس است

عرق شرم زمین است که سرباز کم است

*****

دیداریار غائب دانی چه ذوق دارد؟

ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد.

*****

مولای من مهدی جان!

سوالی ساده دارم زحضورت

من آیا زنده ام وقت ظهورت؟

اگرتو آمدی من رفته بودم

اسیر ماه و سال و هفته بودم

دعایم کن دوباره جان بگیرم

بیایم در حضور تو بمیرم

*****

گفتم شبی به مهدی ازتو نگاه خواهم

گفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم

*****

عشق یعنی عشق یعنی انتظار

در فراق تک سواری بیقرار

عشق یعنی واهمه بی واهمه

خادم المهدی شدن بی خاتمه

*****

به خاک و خون نشسته ام در انتظار دیدنت

به انتظار لحظه ی شکفتن و رسیدنت

ظهور عاشقانه ات نیاز هر ترانه ای

برای گریه های من تو بهترین بهانه ای

*****

کوچه کوچه جست وجوخانه خانه درگذار

قلب ما آشفته است دربهار انتظار

آخرین گل مهمدیست این که میرسد ز راه

هم تبار نرگس است درتبسم بهار

آه میکشم تورا با تمام اتنظار

پرشکوفه کن مرا ای کرامت بهار

می رسد بهارومن بی شکوفه ام هنوز

آفتاب من بتاب مهربان من ببار

*****

آنچه تسکین خاطر جان است

نغمه روح بخش قرآن است

اوج پرواز در این صحیفه نور

وصف عشق امام جانان است

باظهور شکوه دین مهدی

باغ قرآن شکوفه باران است

*****

مهرکوی تو آمیخته در خلقت ما

عشق روی تو سرشته است به آب وگل ما

نیست جز ذکر گل روی تو در محفل ما

نیست جز وصل تو چیز دگری حاصل ما

*****

خوب است ما هم مثل باران حس بگیریم

هرشب سراغی ازگل نرگس بگیریم

از خم شراب سبزاشراقی بنوشیم

هرشب شرابی از غم قائم بنوشیم

*****

زعشق هرکه سرایدتوایی تمام توایی!

توروح مهری ومعنای غشق تام توایی!

کدام جمله توراشرح میتوان کردن!

توخودکتاب خودی بهترین کلام توایی!

*****

جمکران ای سرزمین رازها

مرکز امدادها اعجازها

از درودیوار آید بوی دوست

کشته ای آیینه دار روی دوست

*****

بیا که با همه کوله بار برخیزیم

به عزم بوسه به دست یار برخیزیم

غبار غربت پاییز را دوامی نیست

بیا به انتظار طلوع بهار برخیزیم

*****

کعبه بی نام و نشان میماند اگر زینب نبود

کربلاهم بی نشان میماند اگر زینب نبود

کاروان مهدویت در مسیر فتنه ها

بی امیر کاروان میماند اگر زینب نبود

*****

تانام دوست میشنوم از زبان خویش

آینه پیش آرم و بوسم زبان خویش

نامش چو غیر میبرد ازهوش میروم

وای از دمی که خود شنوم از زبان خویش

من کمتر از آنم که بگویم ظهور کن

!خود صاحب زمانی و دانی زمان خویش

*****

گواه حضورت تمام وجودم

فضا شد معطر زعطر سجودم

تو دریای آبی منم قطره هرگز

که بی تو ندارد بقایی وجودم.

اللهم عجل لوليك الفرجش

 نظر دهید »

بهمن سلام

19 بهمن 1394 توسط آشنا

بهمن من تاریخم تو بگو از رازهای ناگفته ام
از شهیدان مظلوم به خون خفته ام
که صدایشان را فقط خدا شنید
اجرشان نوری بر چهره ها دمید
گوهر فریادشان نابودی استبداد
او که می گفتن بعد خدا نام خود را
خدا…شاه…میهن!!!
و دستان به خون آلوده
مظلومان شنکجه داده شده
در تاریک ترین لحظه های زندگی
فریادشان در زمان جاری
گوشها شنواتر
لحظه های آشناتر
اتحاد زیبا تر
مشت شدند انگشتان
تمام گروهای مبارز در آن عیان
ریشه ی استبداد ستس تر
داهای مردم قوی تر
برفت ظلم از خاک وطن
«هوا دلپذیر شد
گل از خا بردمید
پرستو به بازگشت زد نغمه ی امید»
و نگاه منتظران به آسمان وافق
فرشته بر زمین نشست
و نوای آزادی شور انگیزتر شد
حال سی سال گذر تاریخ بر آن زمان
جنگ…صبر…تلاش…شکوفایی آن
هر چند گاهی به عدالتی شده چون خزان
بیایید چون گذشته شویم
اسیر قدرت و ظلمی نشویم
خاک به خون همه رنگین شد
انقلاب با من و ما پیروز شد
من
تو
بیا ما شویم
و بر کنیم ریشه ی ظلم من بودن را…

شاعر : سعید مطوری

===================

این دهه فجر است گویی نوبهار
وین همه مهراست از او یادگار

غصه ها رفتند و افسانه شدند
ناله ها فریاد مستانه شدند

دردهه فجرامتش پیروزشد
ماه بهمن ماه جان افروزشد

فجرگویی نوبهارزندگی
چون چراغی در ره سازندگی

ماهمه دلداده ی رهبرشدیم
تا ابد او یار و ما یاورشدیم

گفته بودم قصه دارم با شما
قصه ای از ماه بهمن بچه ها

آنچه بشنیدید برآیندگان
بازگویید تا بماند همچنان

از نهضت قاطعانه ی روح الله
شد دست ستمگران ز ایران کوتاه

با دست تهی و این همه پیروزی
لا حول و لا قوت الا بالله

…    دهه فجر مبارک باد.

===================

در مزا رآباد شـهر نیستی / اسـتخوان زندگی پوسـیده بود

مرگ وحشت با دهان اسـلحه / اسکلت ها را دهان بوسـیده بود

دیـو در تاریکی آن سـالـها / از تن آلاله ها ، جان می گـرفت

خون سرخ شاهدان نوشیده بود / عنجه هاشان را به دندان می گرفت

آدمی افسـون شـیطان پلید، / گوسـفندان راضی از چوپانشـان

گر کسی بیدار می شد ناکهان / کشته می شـد بی صدا یا بی نشان

در چنین ظلمت شب ایران زمین / ناگهان، نـوری درخشـیدن گرفت

روح روح ا… ، جان در تن دمید / ابر رحمـت نـیز باریدن گـرفت

آمد آن آرام جان از هجرتش / گوئیا آن شب شـده صبح سـپید

مردمانـش گشـته با هم متحد / نـور ایمـان در دل آنها دمـید

مردم بیدار گشـته می شـدند / هـمصـدا با رهـبر بیـدارگر

با غریو مشــتهای لالــه ها / دیـو شـد از کاخهایش در بـدر

نورحـق تابـید در دلهـای ما / دست ها دست خدایی گشته بود

نارها گشــته اســیرنـورها / موسـم جشن رهایی گشته بود

سالگشت دیگری ازره رسـید / تهنیت ایدوسـتان، همسنگران

شادی خود را کمی قسمت کنید / سهم دارند از شـماها دیگران

 نظر دهید »

این جمعه ها ...

19 بهمن 1394 توسط آشنا




این جمعه ها که ختم به مختار میشود

بدجور دل ، طالب دیدار می شود

ای منتقم بیا که به عالم نشان دهیم

شیعه عزیز است و جز او خوار می شود . . .

.

.

.

وقتی میگیم خدا کند که بیایی

شاید او می فرماید خدا کند که بخواهید . . .

.

.

.

روی تو را ز چشمه نور آفریده اند / لعل تو از شراب طهور آفریده اند

خورشید هم به روشنی طلعت تو نیست / آیینه تو را ز بلور آفریده اند

پنهان مکن جمال خود از عاشقان خویش / خورشید را برای ظهور آفریده اند . . .

.

.

.

ای آخرین توسل سبز دعای ما

آیا نمیرسد به حضورت دعای ما؟

شنبه،دوباره شنبه، دوباره سه نقطه چین…

بی تو چه زود میگذرد هفته های ما

.

.

.

منتظرم منتظرم مسافرم زود برسه

یه صبح جمعه تو دعا مهدی موعود برسه

.

.

.

ما مست علوفه ایم، مردن بهتر / بی برگ و شکوفه ایم، مردن بهتر

از غیبت طولانی تان شد معلوم / ما مردم کوفه ایم، مردن بهتر . . .

.

.

.

لحظه لحظه بوى ظهور مى آید / عطر ناب گل حضور مى آید

سبز مردى از قبیله عشق / ساده و سبز و صبور مى آید . . .

.

.

.

تو امام عصری و عصر جمعه های من این همه دلگیر!

گنهم چیست که در مرداب خویش افتاده ام گیر . . .

.

.

.

به یاد او همه غم ها ز سینه دور شود

دلم به رغم سیاهیش غرق نور شود

همیشه منتظرش بودم ای خدا مپسند

که بعد مردن ما جمعه ی ظهور شود . . .

.

.

.

من برای آمدنت ای تک سوار گل دل را پر پر

قران به سر گرفته فریاد کنان باز نوحه سر می کنم

اشک چشمم اگر کم است برایت دلم را آب میکنم . . .

.

.

.

تا نقش تو هست نقش آیینه ما

بوی خوش گل نشسته در سینه ما

در دیده بهار جاودان می شکفد

با یاد تو ای امید دیرینه ما . . .
.

.

.

یک روز نسیم خوش خبر می آید

بس مژده به هر کوی و گذر می آید

عطر گل عشق در فضا می پیچد

می آیی و انتظار سر می آید . . .

.

.

.

ماندیم به داغ انتظارت، مددی

ما و غم ودرد بی شمارت، مددی

دلخسته از این غمی که در ریشه ماست

در آرزوی فجر بهارت، مددی

.

.

.

ای راحت دل، قرار جانها برگرد

درمان دل شکسته ما، برگرد

ماندیم در انتظار دیدار، ای داد

دلها همه تنگِ توست آقا برگرد . . .

.

.

.

دل از ما برد و روی از ما نهان کرد

خدایا با که این بازی توان کرد

تا کسی رخ ننماید نبرد دل ز کسی

دلبر ما دل ما برد به ما رخ ننمود . . .

.

.

.

عصریست غریب و آسمان دلگیر است

افسوس برای دل سپردن دیر است

هر روز بـهان ه ای گرفتیم و گذشت

عیب از من و توست عشق بی تقصیر است . . .

.

.

.

نگاه کن به قلب من که سرخ از غرور توست

نگاه کن به چشم من، به راه تا عبور توست

نگاه کن به جان من، در انتظار جمعه ای ست

که وعده داده اند و گفته اند ظهور توست . . .

.

.

.

خیمه نشین فاطمه دلم برات پر میزنه

اسم قشنگت آقا جون هر تپش قلب منه

دلم برای دیدنش می گیره از من بهونه

ندبه می خونم دوباره با اشکای دونه دونه . . .

.

.

.

گر پرده زرخ باز نماید مهدی(عج)

از خلق جهان دل برباید مهدی(عج)

ای شیعه چنان منتظر مولــی باش

گویی که همین جمعه بیاید مهدی(عج) . . .

.

.

.

جمعه یعنی یک غروب وعده دار / وعده ترمیم قلب یاس زار

جمعه یعنی مادر چشم انتظار / درهوای دیدن روی نگار

جمعه یعنی یه سماء دلواپسی / می شود مولا به داد ما رسی . . . ؟

.

.

.

صبح بی‌تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد / بی‌‌تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد

بی‌تو می‌گویند تعطیل است کار عشقبازی / عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد

تعجیل در فرجش صلوات

.

.

.

یکی ازجمعه ها جان خواهد آمد / به درد عشق درمان خواهد آمد

غبار از خانه های دل بگیرید /که بر این خانه مهمان خواهد آمد . . .

(اللهم عجل لولیک الفرج)

 

 نظر دهید »
19 بهمن 1394 توسط آشنا
 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 64
  • 65
  • 66
  • ...
  • 67
  • ...
  • 68
  • 69
  • 70
  • ...
  • 71
  • ...
  • 72
  • 73
  • 74
  • ...
  • 78

شب های بی ستاره

Random photo

img-20151208-wa0012.jpgimg-20151208-wa0012.jpg

پخش حرم

آیه قرآن تصادفی

اوقات شرعی

اوقات شرعی

قرآن

آیه قرآن تصادفی
  • تماس