• فهرست مطالب 
  • تماس  

آشنایی با مولف شب های پیشاور

27 تیر 1395 توسط آشنا

 

مرحوم سید محمد سلطان الواعظین شیرازی در سال 1275 شمسی متولد شد.

وی تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و سپس برای تکمیل علم و کمال خویش

به کشورهای عراق، سوریه، فلسطین، اردن، مصر، پاکستان و هندوستان مسافرت نمود

و با گروه های بسیاری از مسلمانان اهل سنّت و نیز یهودیان، مسیحیان،

برهمائیان وعلمای هندو مناظرات متعددی برگزار کرد.

از جمله آن مناظرات، جلسه ای بود که در حضور گاندی برگزار شد

و با پیروزی او به اتمام رسید و در جراید هند به چاپ رسید.

پس از آن سید به دعوت علیشاه نقوی  و محمد سرور خان برای یک سخنرانی عمومی

با موضوع «اثبات امامت»، به سیالکوت در هند و از آنجا به “پیشاور” در پاکستان رفت.

در آنجا با چند تن از علمای اهل سنت در رابطه با عقاید دو مذهب تشیع و تسنن به مناظره می پردازد. جلسات مناظره تا 10 شب ادامه می یابد که گاه تا شش ساعت و گاه تا طلوع فجربه به طول می انجامد.

این جلسات که با حضور چهار خبرنگار و حدود دویست مستمع شیعه و سنی برگزار می گردد،

از اهمیت ویژه ای برخوردار گشته و گزارش آن هر روز صبح در جراید منتشر می شود.

بعدها گزارش این مناظرات که منجر به استبصار و شیعه شدن چند تن از علمای روشن ضمیر اهل سنت و گروه زیادی از حاضران مجلس و خوانندگان نشریات شد،

در کتابی به نام «شب های پیشاور» به چاپ رسید.

سرانجام سلطان الواعظین شیرازی در هجدهم مهر 1350 شمسی در 75 سالگی در تهران درگذشت و با تشییع با شکوهی در مقبره ابوحسین در شهر قم به خاک سپرده شد.

منبع: تبیان

چندگاهیست وقتی می گویم: «اللهم کل لولیک الحجة بن الحسن» با آمدن نام دلربایت دلم نمی لرزد چندگاهیست وقتی می گویم: «صلواتک علیه و علی آبائه » به یاد مصیبتهای اهل بیتت اشک ماتم نمی ریزم چندگاهیست وقتی می گویم: «فی هذه الساعة» دگر به این نمی اندیشم که در این ساعت کجا منزل گرفته ای چندگاهیست وقتی میگویم: «و فی کل الساعة» دلم نمی سوزد که همه ساعاتم ازآن تو نیست چندگاهیست وقتی می گویم: «ولیا و حافظا» احساس نمی کنم که سرپرستم، امامم کنار من ایستاده و قطره های اشکم را به نظاره نشسته است چندگاهیست وقتی می گویم: «و قائدا وناصرا» به یاد پیروزی لشکرت، در میان گریه لبخند بر لبم نقش نمیزند چندگاهیست وقتی می گویم: «و دلیلا و عینا» یقین ندارم که تو راهنما و نگهبان منی چندگاهیست وقتی می گویم: «حتی تسکنه أرضک طوعا» یقین ندارم که روز حکومت تو بر زمین، من هم شاهد مدینه فاضله ات باشم چندگاهیست وقتی می گویم: «و تمتعه فیها طویلا» به حال آنانی که در زمان طولانی حکومت شیرین تو طعم عدالت را می چشند غبطه نمی خورم اما چندگاهیست دعای فرج را چندبار می خوانم تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد، هم اشکم بریزد، هم در جست و جویت باشم، هم سرپرستم باشی، هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم وهم احساس کنم خدا در نزدیکی من است..... و باز هم با شرم می گویم : اللهم عجل لولیک الفرج یک سال دیگر هم گذشت و چشممان به جمال مولای غایبمان روشن نشد... و چرا بیاید؟ وقتی که اکثریت قریب به اتفاق ما شیعیان در تمام سال از او غافلیم، و قلیلی از ما نیز به هنگام مشکلاتمان از او یاد می‏کنیم... اما آقای ما به رو سیاهیمان نگاه نکن و به دستهایمان که خالی اند و به زبانمان نیز گوش مسپار که گناهکارتر از آن است که تو را با صداقت و اخلاص بخواند، قلب آن اندک بندگان واقعی خداوند را ببين که هر روز ـ صبح و شام ـ تو را مي‌خوانند...
مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: آشنا لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

شب های بی ستاره

Random photo

img-20151208-wa0012.jpgimg-20151208-wa0012.jpg

پخش حرم

آیه قرآن تصادفی

اوقات شرعی

اوقات شرعی

قرآن

آیه قرآن تصادفی
  • تماس