آیه ذبح اسماعیل علیه السلام
امتحان دیروز و آثار امروز
یکى از بخش هاى مهمّ زندگانى ابراهیم خلیل(علیه السلام) ـ که بسیار پر رمزو رازست ـ داستان قربانى و سر بریدن فرزندش اسماعیل(علیه السلام) است که خداوند متعال در ضمن آیات 101-108 سوره صافّات به آن پرداخته است. توجّه فرمایید:«(فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلاَم حَلِیم); ما او ]= ابراهیم[ را به نوجوانى بردبار (و صبور) بشارت دادیم».از آنجا که خداوند مى خواهد داستان ذبح اسماعیل(علیه السلام) را بیان کند، و آن حضرت در این امتحان حلم و بردبارى کرد، خداوند به این صفت او اشاره کرده است.«(فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْىَ قَالَ یَا بُنَىَّ إِنِّى أَرَى فِى الْمَنَامِ أَنِّى أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِى إِنْ شَاءَ اللهُ مِنَ الصَّابِرِینَ); هنگامى که او به مقام سعى و کوشش (و حدّ رشد) رسید، گفت: پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح مى کنم، پس بنگر رأى تو چیست؟ گفت: پدرم! هر چه دستور دارى اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت».اوّل اینکه، از جمله «افعل ما تؤمر» استفاده مى شود که حضرت ابراهیم(علیه السلام)تنها صحنه ذبح اسماعیل(علیه السلام) را در خواب مشاهده نکرد، بلکه در عالم خواب به وى دستور داده شد که فرزندش اسماعیل را ذبح کند. دوم اینکه، خواب انبیا با خواب هاى مردم تفاوت دارد; خواب انبیا حجّت است، امّا خواب هاى مردم حجّیت ندارد. این که فلان کس خواب مى بیند در فلان مکان امامزاده اى دفن شده، و روح آن امامزاده به او دستور داده که به مردم بگوید براى او گنبد و بارگاهى بسازند اعتبارى ندارد. تفاوتى نمى کند که واقعاً چنین خوابى دیده باشد، و یا به اهداف و اغراض مالى و به دست آوردن درآمد و مانند آن، خوابى دروغین ساخته باشد، که از هر دو نمونه کم نیست. در هر حال هیچ یک از خواب هاى مردم حجّت نیست، و منشأ عمل واقع نمى شود. امّا خواب انبیا و پیامبران(علیهم السلام) چنین نیست. خوابى که حضرت ابراهیم(علیه السلام) در مورد ذبح اسماعیل(علیه السلام) مى بیند، خوابى که حضرت یوسف(علیه السلام)مى بیند،(1) خوابى که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در مورد فتح مکّه مى بیند،(2) و خواب دیگر انبیا همه حجّت است. و در حقیقت یکى از مجارى وحى انبیا خواب است، زیرا همان گونه که فرشته در بیدارى بر پیامبران نازل مى شود، در خواب هم نازل مى گردد.سوم اینکه، طبق آنچه در روایات آمده، خواب حضرت ابراهیم(علیه السلام) چند بار تکرار شد.(3) اوّلین بار در صحراى عرفات بود، بار دیگر در صحراى مشعر الحرام خواب دید، سپس در منى همان خواب تکرار شد، تا این که ابراهیم(علیه السلام) مطمئن شد که این یک خواب معمولى نیست، بلکه مأموریّتى الهى است که باید انجام دهد.چهارم اینکه، ابراهیم(علیه السلام) با ذبح اسماعیل(علیه السلام) نهایت ایثار را از خود بروز داد. چون خداوند این فرزند را در سنّ پیرى به او داده، و مدّت ها (حدود 13 سال) از وى دور بوده، و به فرمان خدا با مادرش به تنهایى در صحراى گرم و سوزان مکّه زندگى کرده است. از این طور تمام دلبستگى ابراهیم(علیه السلام) در این دنیا ـ به حسب ظاهر ـ به اسماعیل(علیه السلام) است. امّا اکنون مأموریّت یافته که با دستان خویش سر از بدنش جدا کند. آیا بالاتر از این ایثار تصوّر مى شود؟!پنجم اینکه، نه تنها! ابراهیم خلیل(علیه السلام) تسلیم محض فرمان خدا بود، که همسرش هاجر و فرزند سیزده ساله اش اسماعیل(علیه السلام) نیز آماده پذیرش فرمان الهى بودند. بنابراین وقتى که حضرت ابراهیم(علیه السلام)نظر اسماعیل را در مورد این مأموریّت پرسید، در پاسخ گفت: «هر چه دستور خداست اجرا کن، به خواست خدا صبر خواهم کرد» و هنگامى که اسماعیل(علیه السلام) مأموریّت پدر را براى مادرش بیان کرد، هاجر خطاب به شوهرش گفت: «اى پیامبر خدا! هر چند اسماعیل حاصل تمام عمر من است، ولى در برابر فرمان خدا راهى جز اطاعت و تسلیم نیست. بنابراین، مأموریّتت را انجام بده». بدینسان هر سه نفر آماده انجام فرمان پروردگار شدند.ششم اینکه، ابراهیم خلیل(علیه السلام) دست فرزند دلبندش را گرفت و با هم به سوى قربانگاه حرکت کردند. به جمره اولى (اوّلین ستونى که حجّاج در مناسک حج آن را رمى کنند) که رسیدند شیطان ظاهر شد و شروع به وسوسه حضرت ابراهیم(علیه السلام) کرد و گفت: «این چه کار غیر عاقلانه اى است که مى خواهى انجام دهى؟ این خواب، وحى نبود، بلکه از وسوسه هاى شیطان است». ابراهیم(علیه السلام)هفت سنگ برداشت و به سوى شیطان نشانه گرفت. شیطان دور شد. ابراهیم و اسماعیل مقدارى حرکت کردند. در محلّ جمره دوم، دوباره شیطان ظاهر شد و گفت: «ابراهیم! فردا جواب ملامت ها و سرزنش هاى مردم را چه خواهى داد؟» حضرت دوباره با هفت سنگریزه شیطان را دور کرد، و به حرکت خود ادامه داد. شیطان براى بار سوم در محلّ جمره سوم ظاهر گشت، و گفت: «ابراهیم! تو مى خواهى عمرى را با هاجر زندگى کنى. پس از ذبح اسماعیل چگونه مى توانى به صورت هاجر نگاه کنى؟» حضرت براى بار سوم هفت سنگریزه دیگر به سوى شیطان پرتاب کرد، و هنگامى که شیطان دید وسوسه هاى او در عزم راسخ ابراهیم(علیه السلام)هیچ خللى وارد نمى کند، او را رها کرد و رفت.ابراهیم و اسماعیل(علیهما السلام) به قربانگاه رسیده، آماده انجام فرمان خداوند شدند. امّا هر دو مانند ابر بهار اشک مى ریختند. ابراهیم(علیه السلام) پدر است و عاطفه پدرى دارد، و اسماعیل نوجوان فرزند اوست و محبّت و علاقه فرزندى دارد. و عاطفه و محبّت پدرى و فرزندى منافاتى با انجام فرمان خدا ندارد. دستور خدا را انجام مى دهد، امّا گریه اش را هم مى کند.هفتم اینکه، اسماعیل 13 ساله که تسلیم فرمان پروردگار و آماده انجام مأموریّت پدر شده، خطاب به پدر مى گوید: «پدرجان! ابتدا صورتم را بر روى خاک بگذار، تا چشمانت به چشمانم نیفتد، و عواطف پدرانه ات تحریک نشود; زیرا ممکن است مانع انجام فرمان پروردگار شود. سپس دست هایم را محکم ببند، تا مبادا از خود بى خود گشته و مانع انجام مأموریّتت گردم».(4)همه چیز آماده شده، و تمام مقدّمات فراهم گردیده، و اینک ابراهیم خلیل قصد دارد فرزندش اسماعیل را به خاطر انجام فرمان الهى ذبح کند. بدین منظور، کارد را بر گلوى اسماعیل مى گذارد. امّا هر چه فشار مى دهد، نمى برد! نکند کارد تیز نیست، آن را امتحان مى کند، بسیار تیز و برّان است. دوباره کارد را بر گلوى اسماعیل مى گذارد، ولى این بار هم نمى برد. حضرت خطاب به کارد مى گوید: چرا نمى گذارى فرمان پروردگارم را انجام دهم؟ کارد مى گوید: «الخلیل یأمرنى والجلیل ینهانى; ابراهیم خلیل مرا امر به بریدن مى کند، و خداى ابراهیم از این کار مَنعم مى کند».(5) اینجا بود که فرشته وحى بر حضرت ابراهیم(علیه السلام) نازل شد. توجّه کنید:«(فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ * وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِى الْمُحْسِنِینَ * إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاَءُ الْمُبِینُ * وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْح عَظِیم * وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الاْخِرِینَ); هنگامى که هر دو تسلیم (فرمان الهى) شدند و ابراهیم پیشانى او را بر خاک نهاد، او را ندا دادیم که: اى ابراهیم! آن رؤیا را تحقّق بخشیدى (و آماده قربانى فرزند شدى) ما این گونه نیکوکاران را پاداش مى دهیم. به یقین این همان امتحان آشکار است. ما قربانى عظیمى را فداى او کردیم، و نام نیک او را در امّت هاى بعد باقى نهادیم».1. سوره یوسف، آیه 4. 2. سوره فتح، آیه 27.3. تفسیر نمونه، ج 19، ص 111.4. تفسیر المیزان، ج 22، ص 155. 5. اطیب البیان، ج 10، ص 231 و ج 11، ص 56 و 178 ; و تفسیر اثنى عشرى، ج 11، ص 143