درد دل امام زمان (عجل الله تعالی )
حسین جان مهدی ام ، مهدی خسته
دلم از بی وفاییها شکسته
حسین جان مانده ام تنهای تنها
شده کرب و بلایم کوه و صحرا
حسین جان کاش ، من جای تو بودم چو یارانت بدم گرد وجودت
شما گفتی ولی آنها نرفتند مرا یاران همه یک یک برفتند
حسین جان مهدی ام ، مهدی خسته
دلم از بی وفاییها شکسته
حسین جان سالها در انتظارم
هنوز حسرت به یاران تو دارم
حسین جان انتقام نگرفته ام من به جای امّتم شرمنده ام من
حسین جان قطعه قطعه جسم اکبر(ع) سر افتاده ی علی اصغر(ع)
دو کتف خونی و مشک ابوالفضل (ع)
کنار علقمه اشک ابوالفضل (ع)
کنار ناله ی جانسوز زهرا (س)
فرار کودکان در دشت و صحرا
همه منزل به منزل در اسارت چنان که شد به آل تو جسارت
حسین جان مهدی ام ، مهدی خسته دلم از بی وفاییها شکسته
هر آنچه عمه ام زینب (س) کشیده
بود هر صبح و شام در پیش دیده
ز قلبم می زند بیرون شراره
چه کاری سخت تر از انتظاره
حسین جان از شما شرمنده هستم گناه امّتم بسته دو دستم
چقدر دیگر بگویم من به امّت دعا باشد کلید فقل غیبت
حسین جان مهدی ام ، مهدی خسته
دلم از بی وفاییها شکسته
حسین جان امّتم بر تو بگریند
نمی دانند که خود با من چه کردند
هزار و یکصد و هفتادمین سال چه کم آنکس که پرسیده ز من حال
هزار و یکصد و هفتادمین سال چه میداند کسی دارم چه احوال
هزار و یکصد و هفتادمین سال
به دست و پای من زنجیر اعمال
هزار و یکصد و هفتادمین سال
برای عمه ام زینب زنم پر و بال
هزار و یکصد و هفتادمین سال به دل مانده هزار امید و آمال
حسین جان مهدی ام ، مهدی خسته دلم از بی وفاییها شکسته
توی کرب و بلای این زمونه
آدم قدر ابوالفضل (ع) و میدونه
توی کرب و بلای این زمونه
کسی وقت عمل باقی نمونه
تو کرب و بلای این زمونه چقدر تیر گنه سویم روونه
توی کرب و بلای این زمونه ندارم زینبی حرفم رسونه
حسین جان مهدی ام ، مهدی خسته
دلم از بی وفاییها شکسته
شما با آن مصیبتها که دیدی
به امید ظهورم پر کشیدی
خدا داند چقدر در انتظاری ز خون باری چشمم بی قراری
حسین جان کاش بودند عاشقانی زبانی نه حقیقی، یاورانی
گناهان را به اشک خود بشویند
ظهورم را بخواهند از خداوند
خدا اذن فرج میده به دعوت
برای انبیا اینگونه سنت
اگر شیعه وفا می کرد به بیعت نبود تاخیر به روی عصر غیبت
حسین جان مهدی ام ، مهدی خسته
دلم از بی وفاییها شکسته