• فهرست مطالب 
  • تماس  

زندگینامه شهید ولی محمدعبداللهی

02 شهریور 1395 توسط آشنا

شهید ولی محمد عبدالهی

زندگینامه شهید ولی محمد عبدالهی

نام: ولی محمد عبدالهی نام پدر: جعفر متولد: 1348 محل تولد: دلگان محل شهادت: ایرانشهر – 1372

شهید ولی محمد عبدالهی در سال 1348 در دلگان ایرانشهر در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. ولی محمد تحصیلات ابتدایی را در (حسین آباد) با موفقیت پشت سر گذاشت و سپس به ایرانشهر آمد و در منزل پدر بزرگش (عموی مادر) به تحصیلاتش در دوره راهنمایی ادامه داد و سپس وارد حوزه ی علمیه ی ایرانشهر شد

تحصیلات پنجساله وی در حوزه ایرانشهر، با شروع جنگ عراق علیه ایران همزمان بود او در این دوره بارها به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد و هر با سرخ روتر از گذشته با موفقیت برگشته بود.

او تقریباً تمام 8 سال دفاع مقدس را در جنگ یا مرتبط با جنگ بود در همین سالها که خانواده ی محترم صداقت (همان خانواده ای که به فضیلت ها و ملکه های شخصیتی ولی محمد در خلال تحصیلات دوره ی راهنمایش در منزل خود خوب واقف شده بودند) پیشنهاد ازدواج او با دخترشان که کارمند بیمارستان در ایرانشهر بود را دادند، در حالی که شهید بیکار و فاقد سرمایه دنیایی بود او با بانو مریم صداقت (دختر عموی مادرش) ازدواج کرد. و سپس برای تکمیل تحصیلات خود راهی قم مقدس گردید.

همسرش می گوید: یک سال که ازعزیمت ایشان به قم گذشت، روزی رو به من کرد و گفت: چون وجود تو در ایرانشهر باعث ایاب و ذهاب زیاد من می شود و این رفت آمدها، هم به حضورم در جبهه و هم به تحصیلاتم لطمه می زند چه خوب است با من به قم بیایی، همراهش به قم رفتم در آنجا منزلی کرایه کرد و زندگی نسبتاً سختی داشتیم. حقوق او در حدود 2 الی 2500 تومان بود اما با این حال، 7 سال تحصیل خود را در حوزه علمیه ادامه داد شهید عبداللهی در تمام مدتی که در حوزه علمیه ایرانشهر مشغول تحصیل بود همچون مُبلّغی آگاه به مسائل سیاسی منطقه، همواره تغذیه فکری اهالی را به عنوان رسالتی عظیم تلقی می کرد و آن را وظیفه خاص می دانست.

به گفته پدر شهید او که می آمد چراغی در خانه آنها روشن می شد چراغی که نه به خانه بلکه به مسجد و جامعه نیز نور می افشاند تقریباً مومنی نبود که عشق حجه الاسلام عبداللهی در درونش ریشه ندوانده بود و نیز شروری نبود که از وی دل پر خون و بغض فرو خفته ای نداشته باشد.

او قاری قرآن بود و تلاوت روزانه قرآنش هیچ گاه فراموش نمی شد همواره توسعه اش بر تحکیم مبانی نظام و ترویج اصول و فروع دین بود سرانجام در بهمن ماه سال 1372 در منطقه ایرانشهر به دست اشرار به درجه رفیع شهادت نائل گشت

بسمه تعالی    ….

چندگاهیست وقتی می گویم: «اللهم کل لولیک الحجة بن الحسن» با آمدن نام دلربایت دلم نمی لرزد چندگاهیست وقتی می گویم: «صلواتک علیه و علی آبائه » به یاد مصیبتهای اهل بیتت اشک ماتم نمی ریزم چندگاهیست وقتی می گویم: «فی هذه الساعة» دگر به این نمی اندیشم که در این ساعت کجا منزل گرفته ای چندگاهیست وقتی میگویم: «و فی کل الساعة» دلم نمی سوزد که همه ساعاتم ازآن تو نیست چندگاهیست وقتی می گویم: «ولیا و حافظا» احساس نمی کنم که سرپرستم، امامم کنار من ایستاده و قطره های اشکم را به نظاره نشسته است چندگاهیست وقتی می گویم: «و قائدا وناصرا» به یاد پیروزی لشکرت، در میان گریه لبخند بر لبم نقش نمیزند چندگاهیست وقتی می گویم: «و دلیلا و عینا» یقین ندارم که تو راهنما و نگهبان منی چندگاهیست وقتی می گویم: «حتی تسکنه أرضک طوعا» یقین ندارم که روز حکومت تو بر زمین، من هم شاهد مدینه فاضله ات باشم چندگاهیست وقتی می گویم: «و تمتعه فیها طویلا» به حال آنانی که در زمان طولانی حکومت شیرین تو طعم عدالت را می چشند غبطه نمی خورم اما چندگاهیست دعای فرج را چندبار می خوانم تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد، هم اشکم بریزد، هم در جست و جویت باشم، هم سرپرستم باشی، هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم وهم احساس کنم خدا در نزدیکی من است..... و باز هم با شرم می گویم : اللهم عجل لولیک الفرج یک سال دیگر هم گذشت و چشممان به جمال مولای غایبمان روشن نشد... و چرا بیاید؟ وقتی که اکثریت قریب به اتفاق ما شیعیان در تمام سال از او غافلیم، و قلیلی از ما نیز به هنگام مشکلاتمان از او یاد می‏کنیم... اما آقای ما به رو سیاهیمان نگاه نکن و به دستهایمان که خالی اند و به زبانمان نیز گوش مسپار که گناهکارتر از آن است که تو را با صداقت و اخلاص بخواند، قلب آن اندک بندگان واقعی خداوند را ببين که هر روز ـ صبح و شام ـ تو را مي‌خوانند...
مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: آشنا لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

شب های بی ستاره

Random photo

img-20151208-wa0012.jpgimg-20151208-wa0012.jpg

پخش حرم

آیه قرآن تصادفی

اوقات شرعی

اوقات شرعی

قرآن

آیه قرآن تصادفی
  • تماس