مسابقه با شیطان 31 تیر 1395 توسط آشنا صبح زود همین که از خانه بیرون زد گفت : مسابقه می دیم از الان تا شب در همین وقت ، چشمش به دختری که از سر کوچه می آمد افتاد نگاهش را کج کرد و به شیطان گفت : فعلا یک هیچ - به نفع من ر مطلب قبلیمطلب بعدی