من گریه ..
02 شهریور 1395 توسط آشنا
سالها منتظر سيصد و اندي مرد است
آنقدر مرد نبوديم که يارش باشيم
من گريه ميريزم به پاي جاده ات تا..
آيينه كاري كرده باشم مقدمت را
اول ضمير غايب مفرد كجايي
اي آرزوي جمعه هاي پر معماBauچشم انتظار آمدنت مانده ام بسی
مردم از این صبوری واندوه بی کسی
غم روی غم نهادم و غمخانه شد دلم
جان بر لبم رسید، به دادم نمیرسی؟*غروب جمعه دلم تنگ ميشود اري
دو پاي خسته من لنگ ميشود اري
درين غروب پر از التهاب دوري تو
سرم زبغض دلم منگ ميشود اريیا صاحب الزمان