پدرم
06 مرداد 1395
پدرم که خونه نیست
خونه خیلی سوت و کوره .
در تاریکی شبهای بیستاره، چشم به راه نوری هستم که از نسل فاطمه طلوع کند. اینجا، واژههایم زمزمهی شوقاند؛ برای مهدی، برای امید، برای صبحی که هنوز نیامده…
شب های بی ستاره
پدرم که خونه نیست
خونه خیلی سوت و کوره .