بسم الله الرحمن الرحیم
از حصار دنیا تا آغوش دعا
هرچه در پی واژهای دلنشین و جملهای زیبا گشتم، کلمات مرا یاری نکردند. هر سطر که نوشتم، عطش دلم را فرو ننشاند. دعای کمیل مرا فراخواند و من دریافتم که در برابر نور دعا، واژهها کمفروغاند. خوب میدانستم که زیباترین سخن، همان است که از دل اولیای خدا برخاسته و در زبان دعا جاری شده است. پس قلم را فرو نهادم و دل را به زمزمهی دعای کمیل سپردم؛ دعایی که جان را میشوید، امید را میرویاند و اشک را به سلاح بندگی بدل میسازد.
خدایا، گرفتاریهایم بزرگ و حال و روزم پریشان است. اعمالم اندک و ناتوان و بندهای دلبستگی مرا در حصار کشیدهاند. آرزوهای دور و دراز، مرا از سود حقیقی بازداشته و دنیا با فریبهایش و نفس با خطاهایش گمراهم کرده است.
پروردگارا، با نهایت فروتنی از تو میخواهم بر من آسان بگیری، بر حالم رحم کنی، مرا به قسمت مقدر خود راضی سازی و در همه حال آرام و متواضع بداری.
ای خدای زودرضا، ببخش بندهای را که جز دعا و تضرع چیزی در دست ندارد.
رحم کن بر کسی که سرمایهاش تنها امید به توست و سلاحش اشک و گریه.
و در پایان، ای خدای مهربان، باران رحمتت را بر این سرزمین بباران؛ تا دلها تازه شود، زمین جان بگیرد و زندگی مردم سرشار از برکت گردد.
ز.مرادقلی
#به_قلم_خودم
#رها_نویسی
#آزاد_نویسی
#هر_دل_نوری

دعا برای باران فراموش نشود
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد و عجل فرجهم
اللَّهُمَّ اسْقِنَا الْغَیْثَ، وَ انْشُرْ عَلَیْنَا رَحْمَتَکَ بِغَیْثِکَ الْمُغْدِقِ مِنَ السَّحَابِ الْمُنْسَاقِ لِنَبَاتِ أَرْضِکَ الْمُونِقِ فِی جَمِیعِ الْآفَاقِ.
(خدایا! ما را به باران سیراب کن و رحمتت را به باران پُرآب و فراوان بر ما گسترش بخش؛ از ابری که برای گیاه زیبای زمینت در همه ناحیهها و اطراف روانه شده است.)
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد و عجل فرجهم
الهی آمین
#دعا_برای_باران
از حصار دنیا تا آغوش دعا
هرچه در پی واژهای دلنشین و جملهای زیبا گشتم، کلمات مرا یاری نکردند. هر سطر که نوشتم، عطش دلم را فرو ننشاند. دعای کمیل مرا فراخواند و من دریافتم که در برابر نور دعا، واژهها کمفروغاند. خوب میدانستم که زیباترین سخن، همان است که از دل اولیای خدا برخاسته و در زبان دعا جاری شده است. پس قلم را فرو نهادم و دل را به زمزمهی دعای کمیل سپردم؛ دعایی که جان را میشوید، امید را میرویاند و اشک را به سلاح بندگی بدل میسازد.
خدایا، گرفتاریهایم بزرگ و حال و روزم پریشان است. اعمالم اندک و ناتوان و بندهای دلبستگی مرا در حصار کشیدهاند. آرزوهای دور و دراز، مرا از سود حقیقی بازداشته و دنیا با فریبهایش و نفس با خطاهایش گمراهم کرده است.
پروردگارا، با نهایت فروتنی از تو میخواهم بر من آسان بگیری، بر حالم رحم کنی، مرا به قسمت مقدر خود راضی سازی و در همه حال آرام و متواضع بداری.
ای خدای زودرضا، ببخش بندهای را که جز دعا و تضرع چیزی در دست ندارد.
رحم کن بر کسی که سرمایهاش تنها امید به توست و سلاحش اشک و گریه.
و در پایان، ای خدای مهربان، باران رحمتت را بر این سرزمین بباران؛ تا دلها تازه شود، زمین جان بگیرد و زندگی مردم سرشار از برکت گردد.
ز.مرادقلی
#به_قلم_خودم
#رها_نویسی
#آزاد_نویسی
🌹
شهید محسن خزایی، روایتگر حقیقتی بود که با خون خود تیتر زد؛ خبرنگاری که قلمش را به سنگر بدل کرد و جانش را فدای صدای مظلومان نمود. او و همه شهدای مدافع حرم، پرچمداران غیرت و ایماناند؛ مردانی که در اوج سوز و غربت، جان خویش را سپر کردند تا حریم اهلبیت علیهمالسلام بماند و ما م عزت این خاک پایدار شود.
نامشان، غرور میآفریند؛ یادشان، اشک و افتخار را در دلها مینشاند. آنان چراغهای همیشه روشن تاریخاند؛ چراغهایی که راه را با خون خود نورانی کردند تا ما در تاریکیها گم نشویم.
ای شهید خبرنگار، ای مدافعان حرم، شما قصهی جاودانگی هستید؛ قصهای که هرگز پایان ندارد
#به_قلم_خودم
#شهید_محسن_خزایی
شب جمعه است… شبی که دلها بیقرارند و اشکها بیامان،
شبی که هر آه، نام تو را فریاد میزند و هر تپش قلب، به کوی تو پر میکشد.
ای صاحبالزمان، ای امید بیپایان،
انتظار، استخوان جان را میشکند و غربت، سایهای سنگین بر دلها میافکند.
اما شیرینی بندگی در سایه نامت، این زخم را به چراغی از عشق بدل میسازد.
چه شبی است این شب جمعه؛
آسمان با زمزمهی «یا مهدی» میلرزد،
زمین در اشتیاق دیدار تو میسوزد،
و دلهای خسته، در سوز و شوق، به تو سلام میدهند.
ای آقاحان، عمر کوتاه ما توان این همه انتظار را ندارد،
اما عشق به تو، آتشی است که خاموشی نمیپذیرد،
سرمایهای جاودانه است که جان را زنده نگاه میدارد.
به پهلو شکستهی مادر قسم،
خودت دست به دعا بردار،
که از ما خیری برنمیآید…
جز اشک، جز آه، جز تمنای دیدار تو.
#به_قلم_خودم
#رها_نویسی