دعا برای باران فراموش نشود
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد و عجل فرجهم
اللَّهُمَّ اسْقِنَا الْغَیْثَ، وَ انْشُرْ عَلَیْنَا رَحْمَتَکَ بِغَیْثِکَ الْمُغْدِقِ مِنَ السَّحَابِ الْمُنْسَاقِ لِنَبَاتِ أَرْضِکَ الْمُونِقِ فِی جَمِیعِ الْآفَاقِ.
(خدایا! ما را به باران سیراب کن و رحمتت را به باران پُرآب و فراوان بر ما گسترش بخش؛ از ابری که برای گیاه زیبای زمینت در همه ناحیهها و اطراف روانه شده است.)
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد و عجل فرجهم
الهی آمین
#دعا_برای_باران
از حصار دنیا تا آغوش دعا
هرچه در پی واژهای دلنشین و جملهای زیبا گشتم، کلمات مرا یاری نکردند. هر سطر که نوشتم، عطش دلم را فرو ننشاند. دعای کمیل مرا فراخواند و من دریافتم که در برابر نور دعا، واژهها کمفروغاند. خوب میدانستم که زیباترین سخن، همان است که از دل اولیای خدا برخاسته و در زبان دعا جاری شده است. پس قلم را فرو نهادم و دل را به زمزمهی دعای کمیل سپردم؛ دعایی که جان را میشوید، امید را میرویاند و اشک را به سلاح بندگی بدل میسازد.
خدایا، گرفتاریهایم بزرگ و حال و روزم پریشان است. اعمالم اندک و ناتوان و بندهای دلبستگی مرا در حصار کشیدهاند. آرزوهای دور و دراز، مرا از سود حقیقی بازداشته و دنیا با فریبهایش و نفس با خطاهایش گمراهم کرده است.
پروردگارا، با نهایت فروتنی از تو میخواهم بر من آسان بگیری، بر حالم رحم کنی، مرا به قسمت مقدر خود راضی سازی و در همه حال آرام و متواضع بداری.
ای خدای زودرضا، ببخش بندهای را که جز دعا و تضرع چیزی در دست ندارد.
رحم کن بر کسی که سرمایهاش تنها امید به توست و سلاحش اشک و گریه.
و در پایان، ای خدای مهربان، باران رحمتت را بر این سرزمین بباران؛ تا دلها تازه شود، زمین جان بگیرد و زندگی مردم سرشار از برکت گردد.
ز.مرادقلی
#به_قلم_خودم
#رها_نویسی
#آزاد_نویسی
🌹
شهید محسن خزایی، روایتگر حقیقتی بود که با خون خود تیتر زد؛ خبرنگاری که قلمش را به سنگر بدل کرد و جانش را فدای صدای مظلومان نمود. او و همه شهدای مدافع حرم، پرچمداران غیرت و ایماناند؛ مردانی که در اوج سوز و غربت، جان خویش را سپر کردند تا حریم اهلبیت علیهمالسلام بماند و ما م عزت این خاک پایدار شود.
نامشان، غرور میآفریند؛ یادشان، اشک و افتخار را در دلها مینشاند. آنان چراغهای همیشه روشن تاریخاند؛ چراغهایی که راه را با خون خود نورانی کردند تا ما در تاریکیها گم نشویم.
ای شهید خبرنگار، ای مدافعان حرم، شما قصهی جاودانگی هستید؛ قصهای که هرگز پایان ندارد
#به_قلم_خودم
#شهید_محسن_خزایی
شب جمعه است… شبی که دلها بیقرارند و اشکها بیامان،
شبی که هر آه، نام تو را فریاد میزند و هر تپش قلب، به کوی تو پر میکشد.
ای صاحبالزمان، ای امید بیپایان،
انتظار، استخوان جان را میشکند و غربت، سایهای سنگین بر دلها میافکند.
اما شیرینی بندگی در سایه نامت، این زخم را به چراغی از عشق بدل میسازد.
چه شبی است این شب جمعه؛
آسمان با زمزمهی «یا مهدی» میلرزد،
زمین در اشتیاق دیدار تو میسوزد،
و دلهای خسته، در سوز و شوق، به تو سلام میدهند.
ای آقاحان، عمر کوتاه ما توان این همه انتظار را ندارد،
اما عشق به تو، آتشی است که خاموشی نمیپذیرد،
سرمایهای جاودانه است که جان را زنده نگاه میدارد.
به پهلو شکستهی مادر قسم،
خودت دست به دعا بردار،
که از ما خیری برنمیآید…
جز اشک، جز آه، جز تمنای دیدار تو.
#به_قلم_خودم
#رها_نویسی
واقعا به چه قیمتی ؟!
امسال ایشون متاسفانه زیاد به چشم میخورد
اللهم عجل لولیک الفرج
21 آبان
شهید حسن طهرانیمقدم، خورشیدی است که هیچگاه در افق ایران غروب نخواهد کرد؛ مردی که نه تنها فرماندهای بزرگ، بلکه آفرینندهی حماسهای جاودانه بود. او با ایمان راسخ و اندیشهای روشن، دیوارهای ناتوانی را درهم شکست و برای وطن، افقهای تازهای از عزت و اقتدار گشود.
نامش، همواره با شجاعت و عشق گره خورده است؛ عشقی که از جان گذشت تا ایران بماند، تا نسلهای آینده در سایهی امنیت و سربلندی نفس بکشند. دستان خستهاش، سنگ بنای استقلال را بنا نهاد و خون پاکش، چراغی شد برای فرداهای روشن این سرزمین.
طهرانیمقدم تنها یک شهید نیست؛ او روحی جاودانه است که در هر ضربان قلب ایرانیان میتپد. هر بار که نامش بر زبان جاری میشود، غرور و اشک در هم میآمیزند؛ غرور از عظمت راهی که پیمود و اشک از دلتنگی برای مردی که رفت تا ما بمانیم.
یاد او، همچون فانوسی در تاریکی، مسیر را نشان میدهد؛ مسیری که به ما میآموزد:
- برای وطن باید ایستاد.
- برای ایمان باید جنگید.
- برای آینده باید جان داد.
پدر موشکی ایران، روحتان شاد و نامتان جاودان باد. سالها پیش، آوازهی بزرگی و پاکسرشتیتان را از زبان سردار دلها، شهید حاج قاسم سلیمانی شنیده بودم؛ رفاقتی که با عشق و ارادت روایت میشد و در جانم نشانهای از عظمت شما بر جای گذاشت.
شما همیشه برایم محترم و تحسینبرانگیز بودید؛ اما در هنگامهی وعدههای صادق، درخشانتر و ارزشمندتر جلوه کردید. امروز، پس از جنگ تحمیلی دوازدهروزهی امسال، بسیاری از مردم با گوشت و خون خود اهمیت این صنعت را لمس کردند و بزرگی کارتان برایشان آشکارتر شد.
این آسودگی، آزادی و امنیتی که امروز در سایهاش زندگی میکنیم، مدیون ایثار و فداکاری شما و یاران پاکسرشتتان است. چه نیکوست که مردانی چون شما، زبان امروز را بهخوبی میدانستند؛ زبانی که نه در کلمات، بلکه در قدرت و اقتدار معنا مییابد. زبان امروز، زبان بازدارندگی، عزت و غرور ملی است.
یادتان گرامی، نامتان بلندآوازه، و روحتان تا همیشه شاد و قرین رحمت الهی باد.
#به_قلم_خودم
#رهانویسی
#آزاد_نویسی