حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی از قهرمانان مدالآور و همه ورزشکاران و مربیان پر تلاش کاروان ورزشی جمهوری اسلامی ایران در رقابتهای المپیک ۲۰۱۶ تشکر و قدردانی کردند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسمه تعالی
به کاروان ورزشی بازگشته از المپیک: قهرمانانی که با مدالآوری دل ملت را شاد کردند؛ به پهلوانانی که از حق خود بر اثر ناداوریها محروم شدند؛ به ورزشکارانی که عدم موفقیت آنان از ارزش تلاش و کوشش آنها نمیکاهد؛ به بانوان ورزشکاری که نشانهی افتخارآمیز پوشش زن ایرانی را به رخ همگان کشیدند، به بانوی شجاعی که با حجاب کامل در پیشانی کاروان درخشید، و به مربیان و پیشکسوتان ورزش کشور، خوشامد میگویم و از همهی شما سپاسگزاری میکنم. قدر شما را میدانیم.
…جانم فدای رهبر
ارباب ظالم، غلامش را با سیم داغ به قتل رساند!+ تصاویر مقتول
فردی که به رسم جاهلیت هنوز خود را ارباب، و صاحب اختیار زیردستهایش میدانست، پس از تنبیه وحشیانه کارگرش، او را به قتل رساند.
تنبیه و خشونت ارباب-غلامی در یکی از شهرستانهای استان سیستان و بلوچستان، فاجعه آفرید.
به گزارش گلستان24، فردی که در دوران منسوخ شدن رابطه ارباب-غلامی هنوز خود را ارباب و صاحب اختیار زیردستهایش میدانست، پس از تنبیه وحشیانه کارگرش، او را به قتل رساند.
بر اساس گزارش میدانی، تنبیه مقتول با استفاده از سیم داغ صورت گرفته که عکسها گویای عمق این فاجعه میباشد. این قتل در شهرستان دلگان واقع در منطقه بلوچستان رخ داده است.
در حالی که با طلوع خورشید انقلاب اسلامی در منطقه بلوچستان، رابطه شوم و ضد بشری و غیراسلامی ارباب-غلامی تا حد زیادی منسوخ شد، اما هنوز بقایایی از آن در برخی نقاط وجود دارد که این فاجعه جلوهای از این رفتارهای ظالمانه به اصطلاح اربابان با زیردستهایشان میباشد.
توقع مردم و رسانهها از نیروهای نظامی و انتظامی، برخورد قاطعانه و محکم با چنین اعمال فاجعهآمیزی است تا ریشه این رفتار جاهلی، کاملا در منطقه بلوچستان بخشکد.
…
و بازمانده نسل هزار حنجره ام هنوز عهد و مرامي که داشتم دارم و جان نيمه تمامي که داشتم دارم به همرهان که جفا مي کنند مي گويم اگر چه گفته ام اکنون بلند مي گويم که تا به چشمه نور حيات روزنه ايستتمام بود و نبودم فداي خامنه اي است
شهید ولی محمد عبدالهی
زندگینامه شهید ولی محمد عبدالهی
نام: ولی محمد عبدالهی نام پدر: جعفر متولد: 1348 محل تولد: دلگان محل شهادت: ایرانشهر – 1372
شهید ولی محمد عبدالهی در سال 1348 در دلگان ایرانشهر در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. ولی محمد تحصیلات ابتدایی را در (حسین آباد) با موفقیت پشت سر گذاشت و سپس به ایرانشهر آمد و در منزل پدر بزرگش (عموی مادر) به تحصیلاتش در دوره راهنمایی ادامه داد و سپس وارد حوزه ی علمیه ی ایرانشهر شد
تحصیلات پنجساله وی در حوزه ایرانشهر، با شروع جنگ عراق علیه ایران همزمان بود او در این دوره بارها به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد و هر با سرخ روتر از گذشته با موفقیت برگشته بود.
او تقریباً تمام 8 سال دفاع مقدس را در جنگ یا مرتبط با جنگ بود در همین سالها که خانواده ی محترم صداقت (همان خانواده ای که به فضیلت ها و ملکه های شخصیتی ولی محمد در خلال تحصیلات دوره ی راهنمایش در منزل خود خوب واقف شده بودند) پیشنهاد ازدواج او با دخترشان که کارمند بیمارستان در ایرانشهر بود را دادند، در حالی که شهید بیکار و فاقد سرمایه دنیایی بود او با بانو مریم صداقت (دختر عموی مادرش) ازدواج کرد. و سپس برای تکمیل تحصیلات خود راهی قم مقدس گردید.
همسرش می گوید: یک سال که ازعزیمت ایشان به قم گذشت، روزی رو به من کرد و گفت: چون وجود تو در ایرانشهر باعث ایاب و ذهاب زیاد من می شود و این رفت آمدها، هم به حضورم در جبهه و هم به تحصیلاتم لطمه می زند چه خوب است با من به قم بیایی، همراهش به قم رفتم در آنجا منزلی کرایه کرد و زندگی نسبتاً سختی داشتیم. حقوق او در حدود 2 الی 2500 تومان بود اما با این حال، 7 سال تحصیل خود را در حوزه علمیه ادامه داد شهید عبداللهی در تمام مدتی که در حوزه علمیه ایرانشهر مشغول تحصیل بود همچون مُبلّغی آگاه به مسائل سیاسی منطقه، همواره تغذیه فکری اهالی را به عنوان رسالتی عظیم تلقی می کرد و آن را وظیفه خاص می دانست.
به گفته پدر شهید او که می آمد چراغی در خانه آنها روشن می شد چراغی که نه به خانه بلکه به مسجد و جامعه نیز نور می افشاند تقریباً مومنی نبود که عشق حجه الاسلام عبداللهی در درونش ریشه ندوانده بود و نیز شروری نبود که از وی دل پر خون و بغض فرو خفته ای نداشته باشد.
او قاری قرآن بود و تلاوت روزانه قرآنش هیچ گاه فراموش نمی شد همواره توسعه اش بر تحکیم مبانی نظام و ترویج اصول و فروع دین بود سرانجام در بهمن ماه سال 1372 در منطقه ایرانشهر به دست اشرار به درجه رفیع شهادت نائل گشت
بسمه تعالی ….
صداقت و راستی
تاریخ انتشار : 1386/10/4
بازدید : 14717
منبع : مجله حوزه و دانشگاه، شماره 26 ,
صداقت و راستی از خصوصیات عالی اخلاق انسانی است كه در آموزه های اسلامی از زمینه های اساسی ارجمندی و نیك بختی انسان شناخته شده است. پیشوای صادقان و مولای متقیّان، صداقت را ارجمندترین و والاترین صفت،(2) معرّفی كرده و از راستگویی به عنوان اساس هر نوع اصلاحِ فردی و اجتماعی نام برده است:
اَلصِّدْقُ صَلاحُ كُلِّ شَیْ ءٍ.(3)
راستگویی مایه صلاح هرچیز است.
در مقابل، كذب و دروغگویی را ریشه همه فسادها و سرچشمه همه تباهی ها دانسته است:
اَلْكِذْبُ فَسادُ كُلِّ شَیْ ءٍ.(4)
دروغگویی موجب تباهی هر چیز است.
بنابراین اگر همه فعالیت ها و اقدامات انسان بر صدق و راستی بنا نهاده شود و از هرگونه ناراستی پیراسته باشد، زمینه های نیك بختی و گران قدری برای او فراهم می گردد؛ چنان كه گشوده شدن دریچه های سعادت و بهروزی به سوی جامعه بشری، جز با استوار كردن پایه صداقت میّسر نمی شود. به همین جهت حق تعالی مؤمنان را در كنار فراخوانی به تقوا، به همراهی با صادقان نیز فرمان می دهد:
یا اَیّها الَّذینَ آمَنوا اِتَّقوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الْصّادِقِینَ.(5)
ای كسانی كه ایمان آورده اید! از خدا بپرهیزید و با صادقان باشید!
مقصود از صادقان در این آیه شریفه كسانی اند كه در اندیشه و پندار و گفتار و كردار و در نهان و آشكارِ وجودشان ذره ای دروغ و ناراستی راه ندارد و وجودشان سراسر صدق و راستی است.
امام علی(ع)؛ حقیقتِ صدق و پیشوای راستی
در اهمیت عنصر صدق و راستی همین بس كه راز عروج پیشوای سالكان كوی مجد و كرامت انسانی و عامل صعود راهنمای دیار عزّت و سربلندی به بالاترین قله های عظمت و ارجمندی را در همین عنصر باید جست.
قندوزی در ینابیع المودّه می گوید: روزی سلمان فارسی به حضرت رسول اكرم(ص) عرض كرد آیا آیه «یا اَیّها الَّذینَ آمَنوا اتّقُوا اللّه و كُونوا مَعَ الصّادقینَ» مربوط به همه است یا مخصوص عده ای است.پیامبر(ص) پاسخ داد:
امر و دستور آیه متوجه همه مؤمنان است؛ اما مقصود از صادقان تنها برادرم علی(ع) و اوصیای من پس از او تا روز قیامت می باشند.(6)
سیوطی از ابن عباس نقل می كند كه: «وَ كُونُوا مَعَ الْصادِقِینَ» یعنی با علی بن ابیطالب(ع) باشید.(7)
حاكم حسكانی نیشابوری نیز روایتی از امام محمّد باقر(ع) نقل می كند كه:
وَكُونُوا مَعَ الْصادِقِینَ» یعنی با علی بن ابیطالب(ع) باشید.(8)
كلید طلایی
صداقت و راستگویی كلید طلایی گنج مقصود است كه در دارالملك ایمان نهفته است و كسی بی آن، نه ره به سوی سرای ایمان می برد و نه به گنج پربهای دیانت و شریعت دست می یابد. پیشوای راستان، از راستی به عنوان پایه دین و ستون ایمان یاد می كند و می فرماید:
اَلصِّدْقُ عِمادُ الاِسْلامِ وَ دَعامَةُ الایمانِ .(9)
راستی ستون مسلمانی و پایه ایمان است.
چنان كه خیمه بی عمود و سقف بی ستون فروریخته و غیرقابل استفاده است، انسانِ بی بهره از صداقت در دارالامن ایمان و در پناهگاه اسلام جایی و قراری ندارد و از سرای سلامت اسلام و امن ایمان بیرون است، و از نظر حیات دینی و روح ایمانی، مرده ای بیش نیست؛ چراكه ایمان تهی از صداقت، و اسلام منهای راستی در كلام امام علی(ع) بسان پیكر بی سر(10) است.
بنابراین، براساس آموزه های دینی راز گران قدری و ارجمندی انسان، در صدق و راستی نهفته است و خوش بختی و كامرانی تنها برای كسانی كه تلاش و فعالیّت آنان توأم با صدق و راستی باشد، میّسر می گردد. كسانی كه جز از این ره برای نیك نامی و نیك بختی و نجات و خوش بختی می كوشند، ره به بیراهه سپرده اند و فرجامی جز نگون بختی نخواهند داشت، چراكه:
اَلْصِدْقُ نِجاةٌ وَ كَرَامَةٌ.(11)
نجات و كرامت، در پرتو صداقت به دست می آید.
صداقت؛ راز عظمت علی(ع)
امام صادق(ع) به عبداللّه بن ابی یعفور فرمود:
… نظر كن به جهتی كه علی(ع) نزد پیامبر اكرم(ص) از آن موقعیت ویژه و جایگاه عظیم برخوردار گردید و به آن جهت پای بند باش! پس تحقیقا علی(ع) به سبب راستگویی و امانت داری نزد پیامبر(ص) به آن مقام والا دست یافت.(12)
ژرفای سخن امام صادق(ع) آن گاه معلوم می گردد كه موقعیت ویژه و جایگاه عظیم و منزلت بی بدیل حضرت امیر(ع) نزد پیامبر اكرم(ص) مورد توجّه قرار گیرد؛ موقعیتی كه هیچ یك از صحابه و مسلمانان از آن برخوردار نبوده اند. موقعیت ارجمند و منزلت شكوهمند و بی همتایی كه پیامبر(ص) درباره آن می فرماید:
… وَ اِنَ اللّهَ اَعْطَی مُوسَی الْعَصَاءَ، وَ اِبْرَاهِیمَ بَرْدَ النّارِ، وَ عِیسَی اَلْكَلَمَاتِ یُحیِی بِهَا الْمَوتَی وَ اَعْطانَی هَذَا عَلیّا وَلِكُلّ نَبیٍّ آیةٌ وَهَذَا آیَةُ رَبِّی… .(13)
… و خداوند به عنوان معجزه به موسی عصا، و به ابراهیم خنك شدن آتش، و به عیسی كلماتی را كه به وسیله آن مرده ها را زنده می كرد، عطا فرمود، و به من علی را عطا نمود. برای هر پیامبر نشانه ای است و این شخص علی نشانه و معجزه پروردگارم می باشد… .
گستره و ابعاد صدق
برای پیمودن طریقه صداقت و دست یابی به این گوهر گران قدر، شناخت ابعاد و گستره آن ضروری است. در كتب اخلاقی برای صدق، اقسام و مراتبی بیان شده است كه در این مختصر به پاره ای از آن ها می پردازیم.
الف) صدق در گفتار
راست گفتاری و سخن خلاف واقع به زبان نیاوردن، شناخته شده ترین قِسمِ صدق و نخستین مرتبه آن است. اگر آنچه را كه آدمی به زبان می آورد با واقع هماهنگ باشد، كلید گنج سعادت را در اختیار خواهد داشت. در روایتی از پیامبر اسلام(ص) می خوانیم:
مردی به محضر رسول اللّه(ص) شرفیاب شد و عرض كرد: ای رسول خدا! خصلتی را كه تأمین كننده خیر دنیا و آخرت است به من تعلیم نما! پیامبر فرمود: دروغ نگو.(14)
از نظر امام علی(ع) نیز سلامت دین و دنیای انسان در پرتو صداقت تأمین می گردد:
عاقبَةُ الصدق نجاةٌ و سلامة.(15)
سرانجام صدق و راستی رهایی و سلامت است.
عظمت و شكوهمندی آدمی نیز در سایه راستگویی به دست می آید:
مَنْ صَدَقَ فِی اَقْوالِهِ جَلَّ قَدْرُهُ(16).
كسی كه سخنانش راست باشد مقامش شكوهمند گردد.
هم چنین فرمود:
مَنْ صَدَقَ مَقالُهُ زادَ جَلالُهُ(17).
كسی كه گفتارش راست باشد جلالتش زیاد گردد.
تأمّل در این گونه روایات، مسلمانِ معتقد و پای بند را به كاوش در گفته ها، نوشته ها و هرآنچه را كه در مقام تخاطب به دیگران القا می كند، وامی دارد؛ خواه طرف گفت وگو و خطاب او انسان باشند و خواه در مقام عبادت و تخاطب با خداوند قرار گرفته باشد. بر این اساس است كه دین باوران هوشمند و مؤمنان ژرف نگر در واژه ها و جمله هایی كه به گاه نماز و نیایش با خدا به زبان می آورند و یا به هنگام توسّل و ابراز ارادت به چهره های قدسی دین زمزمه می كنند، نیك می نگرند تا مبادا سخنی ناراست و ادّعایی كذب در پیشگاه حقیقت ربوبی و در محضر مظاهر حق و پیشوایان الهی به زبان آورده باشند.
ب) صدق در كردار
گاهی سخنی را كه انسان به زبان می آورد راست و مطابق با واقع است، امّا عمل و رفتار او برخلاف آن است؛ یعنی عملی كه از او صادر می شود، غیر از سخنی است كه به زبان می آورد. چنین شخصی از صدق در كردار برخوردار نیست. قرآن كریم كسانی را كه میان رفتار و گفتار آن ها هماهنگی نیست، سخت نكوهش كرده و این كار آنان را موجب خشم و نفرت الهی شمرده است:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتا عِنْدَ اللّه ِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ.
ای كسانی كه ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید كه عمل نمی كنید. نزد خدا بسیار موجب خشم است كه سخنی بگویید كه عمل نكنید.(18)
مردان راست كردار آهنگِ گفتارشان با آهنگ كردارشان، و خلوتشان با جلوتشان هماهنگ است و جزء كسانی نیستند كه: «چون به خلوت می روند آن كار دیگر می كنند». از این رو امیر مؤمنان(ع) چنین می فرمایند:
اَیُّهَا النّاس، اِنّی واللّهِ ما اَحُثُّكُم عَلی طاعَةِ الاّ وَأسْبِقَكُمْ اِلَیْهَا، ولاَ أنْهَا كُمْ عَنْ مَعْصِیَةٍ اِلاّ وَأتَنَاهی قَبْلَكُمْ عَنْهَا.
ای مردم! به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی كنم، مگر این كه پیش از شما خود به آن عمل می كنم؛ و شما را از معصیتی نهی نمی كنم، مگر این كه خودم پیش از شما از آن دوری می نمایم.(19)
از نظر پیشوای مؤمنان علی(ع) هر كس در مقام راهنمایی قرار گیرد خواه به عنوان گوینده، نویسنده، مربی و معلم و خواه در مقام زعامت و سرپرستی و مدیریت عدّه ای یا همه جامعه اگر بخواهد به شرط صداقت عمل كند، نه تنها باید بدانچه می گوید و فرمان می دهد، در عمل پای بند باشد؛ بلكه باید از رهجویان و نیروهای تحت امر، جلوتر نیز باشد. امام صادق(ع) فرمود:
كُونُوا دُعَاةً للنّاسِ بِالخَیرِ بَغَیْرِ اَلْسِنَتِكُمْ، لِیَرَوُا مِنْكُمْ اَلاِجْتِهادَ والصِّدقَ والوَرَعَ.(20)
مردم را با غیر زبانتان به كار نیك فرا بخوانید، تا كوشش، راستی و پرهیزكاری را از شما مشاهده كنند.
ج) صدق در پندار
انگیزه و اندیشه برای اعمال انسان بسان جان است برای تن. اساس كار را نیّت و فكر آدمی می سازد و اعمال و رفتار انسان در حقیقت برآمده از نیت اوست:(21)
الاعمال ثمار النیات.(22)
اعمال انسان میوه درخت نیت اوست.
نه تنها میزان ارزشمندی و گران قدری عمل انسان به اندیشه و فكری بستگی دارد كه او را به حركت و اقدام وامی دارد، بلكه قیمت و ارزش انسان به میزان اندیشه و نیتی است كه در سر دارد و برای دست یابی به آن می كوشد:
قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ عَمَلِهِ عَلَی قَدْرِ نِیَّتِهِ.
ارزش آدمی به اندازه همّت اوست و عملش به مقدار نیتش.(23)
فكر و اندیشه تا آن جا در شكل گیری و تعیین شخصیّت انسان مؤثر است كه چهره های آدمیان در سرای آخرت مطابق نیاتشان تصویر و ترسیم می گردد. امام صادق(ع) می فرماید:
خداوند در روز قیامت مردم را برابر نیّاتشان محشور می گرداند.(24)
و از پیامبر اكرم(ص) نقل شده است كه:
خداوند به ظواهر و اعمال شما نگاه نمی كند؛ آنچه مورد توجّه حضرت حق تعالی قرار می گیرد درون دل های شماست.(25)
بنابراین، انسان برای دست یابی به گوهر نفیس و ارج آفرین صداقت، علاوه بر صدق در گفتار و تطابق میان گفتار و رفتار، به صدق در انگیزه و پندار نیز نیازمند است. راست پنداری و صدق در نیت، پیش نیاز و پایه صدق در گفتار و كردار است تا آن جا كه امام كاظم(ع) خطاب به هشام بن حكم، از صدق در نیت، به عنوان روح ایمان و جان دین یاد كرده اند:
كَمَا لایَقُومُ الجَسَدُ اِلاّ بِالنَّفْسِ الْحَیَّةِ كَذلِكَ لایَقُومُ الدِّینُ اِلاّ بِالنِّیَةِ الصَّادِقَةِ وَ لاتَثبتُ النِّیَةُ الصَّادِقَة اِلاّ بِالعَقلِ؛(26)
چنان كه بدن جز با جان زنده قوام ندارد، دین جز با نیّت راست برقرار نمی گردد و نیّتِ راست هم جز با عقل ثبات نمی یابد.
حتی اقدامات ارزشی و پرارجی همچون هجرت، جهاد، شهادت و… تنها در صورتی پذیرفته است كه با نیّت و انگیزه الهی به انجام برسد. در روایتی از پیامبر گرامی اسلام(ص) می خوانیم:
اِنَّمَا الاَْعْمالُ بِالنّیّاتِ وِ اِنَّمَا لِكُلِّ اِمْرَئٍ ما نَوی فَمَنْ كَانَ هِجْرَتُهُ اِلَی اللّهِ وَ رَسوُلِهِ، فَهِجْرَتُهُ اِلَی اللّهِ وَ رَسوُلِهِ وَ مَنْ كَانَ هِجْرَتُهُ اِلَی دُنْیا یُصِیبُهَا اَوْ اِمْرَأةٍ یُنْكِحُها، فَهِجْرَتُهُ اِلَی مَا هاجَرَ اِلَیْهِ.(27)
اعمال آدمی به نیات او بسته است؛ برای هركس همان است كه نیّت كرده است. كسی كه هجرتش تنها به نیت خدا و رسولش باشد، بی تردید به عنوان مهاجر به سوی خدا و رسولش شمرده می شود، و آن كس كه به نیت به چنگ آوردن متاع دنیا یا در اختیار گرفتن همسری هجرت كند، هجرت او به سوی همان است كه به انگیزه آن هجرت كرده است.
بدین ترتیب هر كار خوب خواه در قالب عبادی ترین اعمال و خواه به صورت چشمگیرترین خدمات اجتماعی در صورتی كه از انگیزه الهی و قصد قربت تهی باشد فاقد ارزش و برباد رفته و پوسته ای بی مغز است. متقابلاً عمل آدمی هرچند اندك و هراندازه كوچك باشد آنگاه كه از سر صدق و اخلاق و با انگیزه خدایی انجام گیرد در پرتو ماندگاری و شكوهمندی انگیزه و هدفش، ماندگار و ارزشمند می گردد.
صداقت اساس خوبی ها
عنصر صدق با این گستره فراخ، علاوه بر آن كه خود ارزش است، حافظ و دربردارنده و در پی آورنده ارزش های بی شمار دیگری نیز هست؛ عنصری كه امام علی(ع) آن را وسیله حفاظت از دین،(28) زیبایی انسان و ستون ایمان می داند:
اَلصِّدْقُ جَمَالُ الانْسَانِ وَ دَعَامَةُ الاَْیمَان.(29)
راستی مایه زیبایی انسان و ستون ایمان است.
و در نهایت آن را ملاك و معیار مسلمانی ذكر می كند:
ملاك الاسلام صدق اللّسان.(30)
راستگویی ملاك اسلام و مسلمانی است.
صداقت پله صعود به مقام صدّیقان
به سبب صدق و راستی، بشر تا بدانجا اوج می گیرد كه به مقام صدیقین (همانان كه از جهت فضیلت و ارجمندی در مرتبه پس از پیامبران الهی قرار دارند) نایل می شود و نزد پروردگار عالم به عنوان پرافتخار «صدّیق» ملقب می گردد. در روایتی از امام باقر(ع) چنین آمده است:
اِنَّ الرَجُلَ لَیُصَدِّقَ حَتّی یَكْتُبُهُ اللّهُ صِدِّیقا.(31)
آدمی بر اثر صدق و راستی، به مرتبه ای می رسد كه خداوند او را صدّیق می نامد.
مقام «صدیقین» همان صراط مستقیم است كه مسلمانان در هر نماز با گفتن جمله «اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم…» از خدا می خواهند كه به راه آنان هدایت شوند. این متنعّمان به نعمت الهی كه هدایت یافتن به راه آنان آرزوی هر مسلمانی هست، همان كسانی اند كه در آیه دیگری از قرآن مجید بدین گونه معرفی شده اند:
وَمَنْ یُطِعْ اللّه َ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّه ُ عَلَیْهِمْ مِنْ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَئِكَ رَفِیقا.(32)
و آن كس كه از دستورهای خدا و پیامبر اطاعت كند، با كسانی خواهد بود كه خداوند نعمت خود را بر آن ها ارزانی داشته است، از: پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان. و آنان رفیق های خوبی هستند.
وجود یكپارچه صداقت و سراسر حقیقت امام علی (ع) به عنوان كامل ترین مصداق صدّیق كه در روایت نبوّی آمده است: (و من الصدیقین علی بن ابی طالب..)(33) نشان دهنده عظمت مقام و والاییِ مرتبه صدیقین است.
از این جا می توان به این نكته دست یافت كه درخواست مؤمنین از خدا برای هدایت شدن به راه صدیقان، برای امتثال فرمان الهی به همراهی با صادقان است كه در آیه شریفه: «یَا اَیُّهَا الذِینَ امَنوُا اِتَّقوُا اللّهَ وَ كوُنوُا مَعَ الصَّادِقیِنَ»(34) آمده است؛ چراكه همراهی با صادقان جز با پیمودن راه و گام زدن در مسیر آنان محقق نمی شود و توفیق انجام دادن این مهم و توان پرداختن به آن جز با عنایت و هدایت خداوند سبب سازِ بنده نواز به دست نمی آید.
بنابراین اگر برابر فرموده امام باقر(ع) دست یابی و ارتقاء به مقام صدّیقان كه مَثَل اعلا و نمونه كامل آن، وجود بی بدیل صدّیق اكبر امیر مؤمنان(ع) است به سبب راستگویی امكان پذیر است و این خصیصه مطابق تصریح امام صادق(ع) یكی از دو سبب برخورداری امام علی(ع) از جایگاه عظیم و موقعیت بی نظیر نزد پیامبر اسلام(ص) است.(35) پس نردبان صعود مسلمان به بالاترین قلّه های سعادت و كلید اصلی دست یافتن مؤمن به گنج ایمان، صدق و راستی با همه گستره و دامنه اش و در همه ابعاد و مراتب آن است و نشانه اش هماهنگی میان برون و درون انسان و مطابقت اندیشه و پندار و نهان با گفتار و كردار و عیان اوست. چه خوب فرمود آن پیشوای صادق امین:
مَنْ لَمْ یَخْتِلفْ سِرُّهُ وَ عَلانیِتُهُ وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالُهُ فَقَدْ اَدّی الاَْمَانَةَ وَ أَخْلَصَ اَلْعِبَادَةَ.(36)
آن كس كه نهان و آشكار و كردار و گفتارش دوگونه و ناهماهنگ نباشد امانت الهی را ادا كرده و عبادت خدا را خالصانه انجام داده است
صداقت
جنگی که در شهریور 1359ه ش توسط دیکتاتور معدوم عراق ،صدام حسین به مردم ایران تحمیل شد؛ظهور اسطوره هایی رادر پی داشت که غیر از تاریخ صدر اسلام،در هیچ برهه ای از تاریخ بشرنشانی از آنها نیست.
ومهدی زین الدین یکی از این اسطوره هاست؛اسطوره ی زنده.
سال 1338 ه ش در كانون گرم خانوادهاي مذهبي، متدين و از پيروان مكتب سرخ تشيع، در تهران ديده به جهان گشود. مادرش كه بانويي مانوس با قرآن و آشناي با دين و مذهب بود براي تربيت فرزندش كوشش فراواني نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شيردان فرزندانش برايش فريضه بود و با مهر و محبت مادري، مسائل اسلامي را به آنها تعليم ميداد.
نبوغ و استعداد مهدي باعث شد كه او دراوان كودكي قرآن را بدون معلم و استاد ياد بگيرد و بر قرائت مستمر آن تلاش نمايد. پس از ورود به دبستان در اوقات بيكاري به پدرش كه كتابفروشي داشت، كمك ميكرد و به عنوان يك فروند، پدر و مادر را در امور زندگي ياري ميداد.
شهید مهدی زین الدین,شهید زین الدین,فرمانده لشکر علی بن ابی طالب,فرمانده,جبهه,جنگ,تصویر سازی,نقاشی چهره,منتظر,عباس گودرزی,قم,شهادت,
برای دریافت تصویر با کیفیت روی عکس کلیک نمایید
مهدي در دوران تحصيلات متوسطهاش به لحاظ زمينههايي كه داشت با مسائل سياسي و مذهبي آشنا و در اين مدت (كه با شهيد محرب آيتالله مدني (ره) مانوس بود)، روح تشنه خود را با نصايح ارزنده و هدايتگر آن شهيد بزرگوار سيراب مينمود و در واقع در حساسترين دوران جواني به هدايت ويژهاي دست يافته بود. به همين دليل از حضرت آيتالله مدني بسيار ياد ميكرد و رشد مذهبي خود را مديون ايشان ميدانست.
در مسير مبارزات سياسي عليه رژيم پهلوي، پدر شهيدان – مهدي و مجيد زينالدين – براي بار دوم از خرمآباد به سقز تبعيد گرديد. اين امر باعث شد تا مهدي كه خود در مبارزات نقش فعالي داشت دوري پدر را تحمل كند و سهم پدر را نيز در مبارزات خرمآباد بردوش كشد.
در ادامه مبارزات سياسي دوران دبيرستان، كينه عميقي نسبت به رژيم پهلوي پيدا كرد و زماني كه حزب رستاخيز شروع به عضوگيري اجباري مينمود. شهيد زينالدين به عضويت اين حزب در نيامد و با سوابقي كه از او داشتند از دبيرستان اخراجش كردند. به ناچار براي ادامه تحصيل، با تغيير رشته از رياضي به طبيعي موفق به اخذ ديپلم گرديد و در كنكور سال 1356 شركت كرد و ضمن موفقيت، توانست رتبه چهارم را در بين پذيرفتهشدگان دانشگاه شيراز بدست آورد. اين امر مصادف با تبعيد پدرش به جرم حمايت از امام خميني(ره) از خرمآباد به سقز و موجب انصراف از ادامه تحصيل و ورود جديتر ايشان در سنگر مبارزه پدرش شد.
پس از مدتي پدر شهيد زينالدين از سقز به اقليد فارس تبعيد شد. اين ايام كه مصادف با جريانات انقلاب اسلامي بود، پدر با استفاده از فرصت پيشآمده، مخفيانه محل زندگي را به قم انتقال داد. مهدي نيز همراه سايراعضاي خانواده، از خرم آباد به قم آمد و در هدايت مبارزات مردمي نقش موثرتري را عهدهدار شد.
«مستند عبدالرزاق»
مرحوم حاج عبدالرزاق زین الدین پدر شهید مهدی زین الدین
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي جزو اولين كساني بود كه جذب نهاد مقدس جهادسازندگي شد و با تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي قم، براي انجام وظيفه شرعي و اجتماعي خود و حفظ و حراست از دستآوردهاي خونين انقلاب، به اين نهاد مقدس پيوست. ابتدا در قسمت پذيرش و پس از آن به عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه قم انجام وظيفه كرد.
شهيد زينالدين در زمان مسئوليت خود در واحد اطلاعات (كه همزمان با غائله خلق مسلمان و توطئههاي پيچيده ضدانقلاب در شهر خونين و قيام قم بود) با ابراز نقش فعال خود و با برخورداري از بينش عميق سياسي، در خنثي كردن حركتهاي انحرافي و ضدانقلابي گروهكهاي آمريكايي نقش به سزايي داشت.
با آغاز تهاجم دشمن بعثي به مرزهاي ميهن اسلامي، شهيد زينالدين بيدرنگ پس از گذراندن آموزش كوتاه مدت نظامي، به همراه يك گروه صدنفره خود را به جبهه رساند و به نبرد بيامان عليه كفار بعثي پرداخت.
پس از مدتي مسئول شناسايي يگانهاي رزمي شد. و بعد از آن نيز مسئول اطلاعات – عمليات سپاه دزفول و سوسنگرد گرديد. در اين مسئوليتها با شجاعت، ايمان و قوت قلب،تا عمق مواضع دشمن نفوذ ميكرد و با شناسايي دقيق و هدايت رزمندگان اسلام، ضربات كوبندهاي بر پيكر لشكريان صدام وارد ميآورد. بخشي از موفقيتهاي بدست آمده توسط رزمندگان اسلام در عمليات فتحالمبين، مرهون تلاش و زحمات ايشان و همكارانش در زمان تصدي مسئوليت اطلاعات – عمليات سپاه دزفول و محورهاي عملياتي بود.
شهيد زينالدين در عمليات بيتالمقدس مسئوليت اطلاعات – عمليات قرارگاه نصر را برعهده داشت و بخاطر لياقت، ايمان، خلوص، استعداد رزمي و شجاعت فراوان، در عمليات رمضان به عنوان فرمانده تيپ عليبن ابيطالب(ع) - كه بعدها به لشكر تبديل شد – انتخاب گرديد.
در عمليات رمضان، تيپ عليبن ابيطالب(ع) جزو يگانهاي مانوري و خطشكن بود و به حول و قوه الهي و با قدرت فرماندهي و هدايت ايشان – در بكارگيري صحيح نيروها و موفقيت آن يگان در اين عمليات – بعدها اين تيپ، به لشكر تبديل شد.
لشكر مقدس عليبن ابيطالب(ع) در تمام صحنههاي نبرد سپاهيان اسلام (عمليات محرم، والفجرمقدماتي، والفجر3 و والفجر4) خط شكن و به عنوان يكي از يگانهاي هميشه موفق، نقش حساس و تعيين كنندهاي را برعهده داشت.
صبر، استقامت، مقاومت جانانه و به يادماندني اين يگان، همگام با ساير يگانها در عمليات پيروزمندانه خيبر بسيار مشهور است. هنگامي كه دشمن از هوا و زمين و با انواع جنگافزارها و هواپيماهاي توپولوف و ميگ و بمبهاي شيميايي و پرتاب يك ميليون و دويست هزار گلوله توپ و خمپاره، جزاير مجنون را آماج حملات خويش قرار داده بود، او و يگان تحت امرش مردانه و تا آخرين نفس جنگيدند و دشمن زبون را به عقب راندند و جزاير و حفظ كردند.
خصوصيات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شكني شبهاي عمليات و جنگيدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سختترين پاتكها به خاطر اين روحيه بود. روحيهاي كه اساس و بنيان آن بر ايمان و اعتقاد به خدا استوار بود.
مجاهدت دائمي او براي خدا بود و هيچگاه اثر خستگي روحي در وجودش ديده نميشد.
شهيد زينالدين در كنار تلاش بيوقفهاش، از مستحبات غافل نبود. اعقتاد داشت كه جبهههاي نبرد، مكاني مقدس است و انسان دراين مكان، به خدا تقرب پيدا ميكند. هميشه به رزمندگان سفارش ميكرد كه به تزكيه نفس و جهاد اكبر بپردازند.
او همواره سعي ميكرد كه با وضو باشد. به ديگران نيز تاكيد مينمود كه هميشه با وضو باشند. به نماز اول وقت توجه بسيار داشت و با قرآن مجيد مانوس بود و به حفظ آيات آن ميپرداخت.
به دليل اهميتي كه براي مسائل معنوي قايل بود نماز را به تاني و خلوص مخصوصي به پا ميداشت. فردي سراپا تسليم بود و توجه به دعا، نماز و جلسات مذهبي از همان دوران كودكي در زندگي مهدي متجلي بود.
با علاقه خاصي به بسيجيها توجه ميكرد. محبت اين عناصر مخلص در دل او جايگاه ويژهاي داشت. براي رسيدگي به وضعيت نيروها و مطلع شدن از احوال برادران رزمنده خود به واحدها، يگانها و مقرهاي لشكر سركشي مينمود و مشكلات آنان را رسيدگي و پيگيري ميكرد. همواره به برادران سفارش ميكرد كه نسبت به رزمندگان احترام قائل شوند و هميشه خودشان را نسبت به آنها بدهكار بدانند و يقين داشته باشند كه آنها حق بزرگي بر گردن ما دارند.
شيفتگي و محبت ويژهاي به اهل بيت عصمت و طهارت(ع) داشت. با شناختي كه از ولايت فقيه داشت از صميم قلب به امام خميني(ره) عشق ميورزيد. با قبلي مملو از اخلاص، ايمان و علاقه از دستورات و فرامين آن حضرت تبعيت مينمود. به دقت پيامها و سخنرانيهاي ايشان را گوش ميداد و سعي ميكرد كه همان را ملاك عمل خود قرار دهد و از حدود تعيين شده به هيچ وجه تجاوز نكند. ميگفت: ما چشم و گوشمان به رهبر است، تا ببينيم از آن كانون و مركز فرماندهي چه دستوري ميرسد، يك جان كه سهل است، اي كال صدها جان ميداشتيم و در راه امام فدا ميكرديم.
او در سختترين مراحل جنگ با عمل به گفتههاي حضرت امام خميني(ره) خدمات بزرگي به جبههها كرد.
حفظ اموال بيتالمال براي شهيد زينالدين از اهميت خاصي برخوردار بود. همواره در مسئوليت و جايگاهي كه قرار داشت نهايت دقت خود را به كار ميبرد تا اسراف و تبذير نشود. بارها ميگفت:در مقابل بيتالمال مسئول هستيم.
در استفاده از نعمتهاي الهي و حتي غذاي روزمره ميانهروي ميكرد.
او خود را آماده رفتن كرده بود و همواره براي كم كردن تعلقات مادي تلاش ميكرد. ايثار و فداكاري او در تمام زمينهها، بيانگر اين ويژگي و خصوصيتش بود.
براي اخلاص و تعهد آن شهيد كمتر مشابهي ميتوان يافت.
او جز به اسلام و انجام تكليف الهي خود نميانديشيد. در مناجات و راز و نيازهايش اين جمله را بارها تكرار ميكرد:
اي خدا! اين جان ناقابل را از ما قبول بفرما و در عوض آن، فقط اسلام را پيروز كن.
از آنجا كه برادران، ايشان را به عنوان الگويي براي خود قرار داده بودند، سعي ميكردند اخلاق و رفتارشان مثل ايشان باشد.
او شخصيتي چند بعدي داشت: شخصيتي پرورش يافته در مكتب انسان ساز اسلام. خيليها شيفته اخلاق، رفتار، مديريت و فرماندهي او بودند و او را يك برادر بزرگتر و معلم اخلاق ميدانستند. زيرا او قبل از آنكه لشكر را بسازد، خود را ساخته بود.
اخلاق و رفتار او باتوجه به اقتضاي مسئوليتهاي نظامياش كه داراي صلابت و قدرت خاصي بود، زماني كه با بسيجيان مواجه ميشد برادري صميمي و دلسوز براي آنها بود.
شهيد مهدي زينالدين در زمينه تربيت كادرهاي پرتوان براي مسئوليتهاي مختلف لشكر به گونهاي برنامهريزي كرده بود كه در واحدهاي مختلف، حداقل سه نفر در راس امور و در جريان كارها باشند. ميگفت:
من خيالم از لشكر راحت است. اگر چند ماه هم در لشكر نباشم مطمئنم كه هيچ مسئلهاي به وجود نخواهد آمد.
در كنار اين بزرگوار صدها انسان ساخته شدند، زيرا رفتار و صحبتهايش در عمق جان نيروهاي رزمنده مينشست. بارها پس از سخنراني، او را در آغوش خويش ميكشيدند و بر بالاي دستهايشان بلند ميكردند.
او يكي از فرماندهان محبوب جبههها به شمار ميآمد. فرماندهي كه نور معرفت، تقوا، صبر و استقامت سراسر وجودش را فراگرفته بود و اين نورانيت به اطرافيان نيز سرايت كرده بود. چنانچه گفته ميشود: 70% نيروهاي پاسدار و بسيجي آن لشكر، نماز شب ميخواندند.
شهید مهدی زین الدین,شهید زین الدین,فرمانده لشکر علی بن ابی طالب,فرمانده,جبهه,جنگ,تصویر سازی,نقاشی چهره,منتظر,عباس گودرزی,قم,شهادت,
سردار رحيم صفويفرمانده سابق سپاه درباره او ميگويد: شهيد مهدي زينالدين فرماندهي بود كه هم از علم جنگي و هم از علم اخلاق اسلامي برخوردار بود. در ميدان اسلام و اخلاق، توانا و در عرصههاي جنگ شجاع، رشيد، مقاوم و پرصلابت بود.
شهادت مزدی بودکه خدا برای مجاهدات بی شمار این بنده برگزیده اش قرارداده بود.
در آبان سال 1363 شهيد زينالدين به همراه برادرش مجيد (كه مسئول اطلاعات و عمليات تيپ 2 لشكر عليبن ابيطالب(ع) بود) جهت شناسايي منطقه عملياتي از کرمانشاه به سمت سردشت حركت ميكنند. در آنجا به برادران ميگويد: من چند ساعت پيش خواب ديدم كه خودم و برادرم شهيد شديم!
موقعي كه عازم منطقه ميشوند، رانندهشان را پياده كرده و ميگويند: خودمان ميرويم. حتي در مقابل درخواست يكي از برادران، مبني بر همراه شدن با آنها، برادر مهدي به او ميگويد: تو اگر شهيد بشوي، جواب عمويت را نميتوانيم بدهيم، اما ما دو برادر اگر شهيد بشويم جواب پدرمان را ميتوانيم بدهيم.
فرمانده محبوب بسيجيها، سرانجام پس از ساليان طولاني دفاع در جبههها و شركت در عمليات و صحنههاي افتخارآفرين، در درگيري با ضدانقلاب شربت شهادت نوشيد و روح بلندش را از اين جسم خاكي به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش ماوي گزيند.
همان طور كه برادران را توصيه ميكرد: ما بايد حسينوار بجنگيم؛ حسينوار جنگيدن يعني مقاومت تا آخرين لحظه؛ حسينوار جنگيدن يعني دست از همه چيز كشيدن در زندگي؛ اي كاش جانها ميداشتيم و در راه امام حسين(ع) فدا ميكرديم؛ از همرزمانش سبقت گرفت و صادقانه به آنچه معتقد بود و ميگفت عمل كرد و عاشقانه به ديدار حق شتافت.
وصیت نامه شهید مهدی زین الدین
بسمه تعالی
اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین(ع) است. هیچ کس نمیتواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و یقین به اباعبداللهالحسین(ع) نداشته باشد. اگر امروز ما در صحنههای پیکار میرزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است. من تکلیف میکنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و حسینوار زندگی کردن.
در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته میشود و کسی میتواند زندگی کند که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادتطلبی میخواهد. در این وصیت نامه فقط مقدار بدهکاریها و بستانکاریها را جهت مشخص شدن برای بازماندگان و پیگیری آنها می نویسم،به انضمام مسائل شرعی دیگر.
1- مسائل شرعی:
الف)نماز: به نظرم نمی آید بدهکار باشم.ولی مواقعی از اوان ممکن است صحیح نخوانده باشم،لذا یکسال نماز ضروری است خوانده شود.
ب)روزه:تعداد190روزه قرض دام وتنوانستم بگیرم.
ج)خمس:سی و پنج هزار ریال به دفتر آیت الله پسندیده بدهکار هست.
د)حق الناس:وای از آتش جهنم و عالم برزخ،خداوند عالم بصیراست.
2- مادیات
الف:بدهکاریها:
1- مبلغ شش هزار تومان معادل شصت هزار ریال به طرح و عملیات ستاد مرکزی بدهکارم،البته قبض دویست هزار ریال است،ولی ازاین مبلغ شصت هزار ریال بدهی بنده است.
2- وام یک میلیون ریالی از ستاد منطقه 1گرفته ام که ماهانه بیشتر ازهزار ریال باید بدهم، از این مبلغ هزار و هفتصد و پنجاه تومان حق مسکن را سپاه می دهد و دویست و پنجاه تومان از حقوقم کسر نمایند.
3- پنجهزار ریال به آقای مهجور (ستاد لشگر) پول نقد بدهکارم و پرداخت شد توسط در گاهی.
ب – بستانکاریها:
1-مبلغ هفتاد و پنجهزار ریال رهن منزل که به آقای رحمانی توفیقی جهت منزل مسکونه داده بودم و طلبکارم.این منزل را بمدت یکسال اجاره نمودم. باتفاق های رحمان توفیقی که ما در طبقه بالا و رحمان در طبقه پایین زندگی می کردند و ظاهرا شهیدحسن باقری از طریق آقای استادان منزل را از شخصی بنام معاضدی(صاحب اصلی خونه)اجاره کرده بودند،ولی نامبرده یکسال است که مبلغ فوق را مستردننموده است.
2- مقداری پول هم که مبلغ آن را نمیدانم (یادم نیست)نزد پدرم داشتهام و مقداری هم مجددا اگر به پدرم دادهام جهت بدهیها
پدرم برای خانهای که خریده بود تا با آن زندگی کنیم ولی خانه متعلق به پدرم میباشد و من فقط مبلغ فوق ویکصد هزار تومان وام مندرج در بند2. بدهکاریها ره از مبلغ نهصد و سی هزار تومان وجه بابت خانه مسکونی که پدرم خریده بوده است را دادهام که در صورت مرگ من و فروش خانه مستدعی است.باقیمانده وام را به سپاه برگردانده و طلبکاری من از پدرم رابه همسر و فرزندم بدهید و باقیمانده پول خانه هم طبیعتا به پدرم میرسد.مطلب دیگری به ذهنم نمیرسد و اگر کسی مراجعه کرد با توجه به وصییت من اقدام نمایید.
مهدی زین الدین
برگرفته از سایت ساجد و سایت شهید زین الدین
….
سالها منتظر سيصد و اندي مرد است
آنقدر مرد نبوديم که يارش باشيم
من گريه ميريزم به پاي جاده ات تا..
آيينه كاري كرده باشم مقدمت را
اول ضمير غايب مفرد كجايي
اي آرزوي جمعه هاي پر معماBauچشم انتظار آمدنت مانده ام بسی
مردم از این صبوری واندوه بی کسی
غم روی غم نهادم و غمخانه شد دلم
جان بر لبم رسید، به دادم نمیرسی؟*غروب جمعه دلم تنگ ميشود اري
دو پاي خسته من لنگ ميشود اري
درين غروب پر از التهاب دوري تو
سرم زبغض دلم منگ ميشود اريیا صاحب الزمان