• فهرست مطالب 
  • تماس  

یا ابا صالح مددی

19 شهریور 1395 توسط آشنا

 

 

 

.نادر حسینی

شاید او آمده و بار دگر برگشته   وای بر حال من و تو که اگر بر گشته نصف یک روز در این شهر اقامت کرده       سر شب آمده و وقت سحر برگشته زانوی غم به بغل داشته در ندبه خویش           گریه کرده است و با دیده تر برگشته چقدر خون دل از دست من و تو خورده است         با دو پیمانه از این خون جگر برگشته از چه معلوم که این وقت که ما منتظریم            چقدر آمده اینجا چقدر برگشته شاید این مرد به کرات سفر کرده و باز             طبق تشخیص خود او ز سفر برگشته آه ای مرد جهان منتظر مقدم توست                    باز برگرد که امروز خطر برگشته

 

 

 

 نظر دهید »

یا ابا صالح مددی

19 شهریور 1395 توسط آشنا

 

 

 

.نادر حسینی

شاید او آمده و بار دگر برگشته   وای بر حال من و تو که اگر بر گشته نصف یک روز در این شهر اقامت کرده       سر شب آمده و وقت سحر برگشته زانوی غم به بغل داشته در ندبه خویش           گریه کرده است و با دیده تر برگشته چقدر خون دل از دست من و تو خورده است         با دو پیمانه از این خون جگر برگشته از چه معلوم که این وقت که ما منتظریم            چقدر آمده اینجا چقدر برگشته شاید این مرد به کرات سفر کرده و باز             طبق تشخیص خود او ز سفر برگشته آه ای مرد جهان منتظر مقدم توست                    باز برگرد که امروز خطر برگشته

 

 

 

 1 نظر

دوازده

19 شهریور 1395 توسط آشنا

ای التماس وخواهش بالا دوازده
ظهر اذان عقربه ما دوازده

من حقم است هشت گرفتم چرا که من
یک جمله هم نساختم با دوازده

باچند نمره باشد اگر رد نمی شوی
یک دو سه …هفت هشت نه آقا دوازده

بی تو تمام اهل قیامت رفوزه اند
ای نمره قبولی دنیا دوازده

ثانیه های کند توسل می آورند
یا صاحب الزمان خدا یا دوازده

حالا که ساعت تو وچشم خدا یکی است
آقا چقدر زمان مانده تا دوازده

امروز اگر نشد ولی یکروز می شود
ساعت به وقت شرعی زهرا دوازده

…

 نظر دهید »

شفاعت

19 شهریور 1395 توسط آشنا

سید مهدی هاشمی نژاد

آقا اجازه! من بنویسم برای تو
دارایی‌ام تویی، دل و جانم فدای تو

می‌خوانمت به حُرمت آوای قُدسی‌ات
جان می‌دهد به ما نفس آشنای تو

وقتی طلوع می‌کنی از پشت ابرها
گل می‌کند زمین و زمان، زیر پای تو

در آسمان دهکده اعجاز می‌شود
با شعله‌ای که می‌دمد از چشم‌های تو

برگرد آخرین سفری را که رفته‌ای
تب کرده‌اند هر دو جهان در هوای تو

برگرد تا گره بخورد لحظه‌ای به هم
فریاد گریه‌های من و های‌های تو

آقا بیا که هر کسی از راه می‌رسد
سر می‌دهد طنین «انا الحق» به جای تو!

تنها خودت شفاعت‌مان کُن که این طلسم
وا می‌شود به مُعجزه ی رَبّنای تو

…

 نظر دهید »

دوازده

19 شهریور 1395 توسط آشنا

ای التماس وخواهش بالا دوازده
ظهر اذان عقربه ما دوازده

من حقم است هشت گرفتم چرا که من
یک جمله هم نساختم با دوازده

باچند نمره باشد اگر رد نمی شوی
یک دو سه …هفت هشت نه آقا دوازده

بی تو تمام اهل قیامت رفوزه اند
ای نمره قبولی دنیا دوازده

ثانیه های کند توسل می آورند
یا صاحب الزمان خدا یا دوازده

حالا که ساعت تو وچشم خدا یکی است
آقا چقدر زمان مانده تا دوازده

امروز اگر نشد ولی یکروز می شود
ساعت به وقت شرعی زهرا دوازده

…

 نظر دهید »

فاضل نظری

19 شهریور 1395 توسط آشنا

قرارهای بیقرار

 

هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست

ببار، ابر بهاری، ببار، کافی نیست

 

چنین که یخ زده تقویم ها هر روز

هزار بار بیاید بهار کافی نیست

 

به جرم عشق تو بگذار آتشم بزنند

برای کشتن حلاج دار کافی نیست

 

گل سپیده به دشت سپید می روید

سپید بختی این روزگار کافی نیست

 

خودت بخواه که این روزگار سر برسد

دعای این همه چشم انتظار کافی نیست

 

زیارت

مستي نه از پياله نه از خم شروع شد
از جادة سه‌شنبه شب قم شروع شد

آيينه خيره شد به من و من به‌ آيينه
آن قدر خيره شد که تبسم شروع شد

خورشيد ذره‌بين به تماشاي من گرفت
آنگاه آتش از دل هيزم شروع شد

وقتي نسيم آه من از شيشه‌ها گذشت
بي‌تابي مزارع گندم شروع شد

موج عذاب يا شب گرداب؟! هيچ يک
دريا دلش گرفت و تلاطم شروع شد

از فال دست خود چه بگويم که ماجرا
از ربناي رکعت دوم شروع شد

در سجده توبه کردم و پايان گرفت کار
تا گفتم السلام عليکم … شروع شد

 

بیم فرو ریختن

بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست

آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

 

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست

 

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

 

بی تو هر لحضه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

 

باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق

وسکوت تو جواب همه مسئله هاست

 

 

نگرانی

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم

اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم

 

یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

 

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم

یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

 

این کوزه ترک خورد!چه جای نگرانی ست

من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

 

خاموش مکن آتش افروخته ام را

بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم

..

 نظر دهید »

بی نام و نشان

19 شهریور 1395 توسط آشنا
  • تمام ثانیه ها


    دلی که تنگ تواست و هوای تو دارد
    بگو تو فاصله ها را چگونه بردارد؟


    عنان خویش سپرده دلم به دستانت
    امین تر از تو نباشد به اوش بسپارد


    ز دل صدای غریبی به گوش می آید
    هجوم بی کسی او را کنون می آزارد


    کشیده نقش نگاهت دلم به سینه ی خود
    دوچشم تر بکشد او به راه بگذارد


    رسیده به آخر نفس ، دوباره دلم
    تمام ثانیه ها را چقدر بشمارد؟

     

    ..

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 19
  • ...
  • 20
  • 21
  • 22
  • ...
  • 78

شب های بی ستاره

Random photo

img-20151208-wa0012.jpgimg-20151208-wa0012.jpg

پخش حرم

آیه قرآن تصادفی

اوقات شرعی

اوقات شرعی

قرآن

آیه قرآن تصادفی
  • تماس