• فهرست مطالب 
  • تماس  

خودت بخواه

30 مرداد 1395 توسط آشنا

باز هم روح الامین دارد غزل می آورد / صنعت ایهام و تشبیه و بدل می آورد

تا شود ابیات شعر من کمی دلچسب تر / واژه واژه بر لبم جام عسل می آورد

شعر شیرین مرا شور عجیبی داده است / واژه ی نابی که در چندین محل می آورد

چیست آن واژه که همراه ادایش جبرییل / جمله ی «حیّ علی خیرالعمل» می آورد

در میان شعرهای شاعران اهل بیت / دائماً این بیت را ضرب المثل می آورد:

یوسف مصری کجا و یوسف زهرا کجا؟!

جلوه ی قطره کجا و جلوه ی دریا کجا؟!

کوچه های شهر را امشب چراغانی کنید / عرش را و فرش را آیینه بندانی کنید

آمده نور دل انگیزی به سمت سامرا / باید امشب کوچه ها را خوب نورانی کنید

طبق رسم فصل حج، مثل تمام حاجیان / جان ما را پیش پای یار، قربانی کنید

از خَم ابروی او صدها خُم می، می چکد / باید امشب خلق را انگور مهمانی کنید

دیدن روی سلیمان کار آسانی که نیست / باید اوّل خوب از این مُلک، دربانی کنید

هر که باشد نوکر تو زود آقا می شود

خود به خود با یک نگاه تو مسیحا می شود

یوسف زهرا تویی حُسن ختام اهل بیت / نام تو زیباست ای مرد قیام اهل بیت

السّلام ای حُجّةَ الله ای امامَ منتظَر / لحظه لحظه می رسد بر تو سلام اهل بیت

از پیمبر تا امام عسگری، در عصر خود / نقل کردند این که هستی التیام اهل بیت

می رسد آن روز که با ذوالفقار مرتضی / می رسی تا که بگیری انتقام اهل بیت

مرتضی، زهرا، حسن، خون خدا، پیغمبری

می بری با جلوه ات دل از امام عسگری

نیمه ی شعبان که می گردد عیان، صاحب زمان / می کند گل بر لب پیر و جوان، صاحب زمان

اشهَد انّ که هستی تو امام آخرین / می وزد از هر مناره این اذان، صاحب زمان

تشنه هستم تشنه ی یک جرعه ی دیدار تو / وعده گاه ما شبی در جمکران، صاحب زمان

می رسی یک روز ای خورشید پشت ابرها / می کنی پیدا مزار بی نشان، صاحب زمان

با ظهورت می شود خوشحال زهرا مادرت

پیش مرگت می شود آن لحظه آقا نوکرت

العجل آقا! بیا چشم انتظاری ها بس است / در فراقت اشک ها و بی قراری ها بس است

اشک ها ی ما که یک لحظه به درد تو نخورد / ناله ها و ضجّه ها و گریه زاری ها بس است

تا به کی جمعه به جمعه ذکر ندبه سر دهیم / ندبه و خون دل و شب زنده داری ها بس است

معصیت، پاکی دوران جوانی را گرفت / ما جوان ها را کمک کن، شرمساری ها بس است

باید آقا درد غربت را فقط فریاد کرد / گوشه گیری های ما و راز داری بس است

با ظهور خود بیا و مادرت را شاد کن

قلب ویران مرا با مقدمت آباد کن

ای

 نظر دهید »

انتظار

30 مرداد 1395 توسط آشنا

تقصیر ماست غیبت طولانی شما

بغض گلو گرفته ی پنهانی شما

برشوره زار معصیتم گریه می کنم

جانم فدای دیده ی بارانی شما

پرونده ام برای شما دردسر شده

وضع بدم دلیل پریشانی شما

ای وای من!که قلب شما را شکسته ام

آقا چه شد تبسم رحمانی شما؟

ای یوسف مدینه مرا هم حلال کن

عفو و گذشت سنت کنعانی شما

آیا حقیقت است که اصلاٌ شبیه نیست؟

رفتار ما به رسم مسلمانی شما

ایران ما اگر چه بسی شاه دیده است

چشم امید بسته به سلطانی شما

صدها هزار نوح و سلیمان نشسته اند

در انتظار منسب دربانی شما

عشاق شهر یکسره تعریف می کنند

از لحن و صوت مکی قرآنی شما

نشنیده یاد روضه ی گودال کرده ام

دل می برد تلاوت روحانی شما

این اشک روضه حال مرا خوب کرده است

ردخور نداشت نسخه ی درمانی شما

…

 نظر دهید »

دلگیرم

30 مرداد 1395 توسط آشنا

 

پنجشنبه بیست و ششم آبان 1390

وقتی دلی برای دلی تنگ می شود

انگار پای عقربه ها لنگ می شود!

تکراریند پنجره ها و ستاره ها

خورشید بی درخشش و گل، سنگ می شود

پیغام آشنا که ندارند بلبلان

هر ساز و هر ترانه بد آهنگ می شود

احساس می کنی که زمین بی قواره است!

انگار هر وجب دو سه فرسنگ می شود!

باران بدون عاطفه خشکی می آورد

رنگین کمان یخ زده بی رنگ می شود

هر کس به جز عزیز دلت یک غریبه است

وقتی دلت برای دلی تنگ می شود!!!

 

اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ

خدايا بلاء عظيم گشته و درون آشكار شد و پرده از كارها برداشته شد و اميد قطع شد

وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ

و زمين تنگ شد و از ريزش رحمت آسمان جلوگيرى شد و تويى ياور و شكوه بسوى تو است

الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى

و اعتماد و تكيه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدايا درود فرست بر

مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ

محمد و آل محمد آن زمامدارانى كه پيرويشان را بر ما واجب كردى و بدين سبب مقام

وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ

و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ايشان به ما گشايشى ده فورى و نزديك مانند
الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى

چشم بر هم زدن يا نزديكتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا كفايت كنيد

فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ

كه شماييد كفايت كننده ام و مرا يارى كنيد كه شماييد ياور من اى سرور ما اى صاحب

الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ
الزمان فرياد، فرياد، فرياد، درياب مرا درياب مرا درياب مرا همين ساعت

السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ

همين ساعت هم اكنون زود زود زود اى خدا اى مهربانترين مهربانان به حق

مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ
محمد و آل پاكيزه اش.

 

وقتی…

 نظر دهید »

دعای فرج

30 مرداد 1395 توسط آشنا

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن

خدایا، ولىّ‏ ات حضرت حجّه بن الحسن

صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی

که درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد

هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ

در این لحظه و در تمام لحظات

وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ

سرپرست و نگاهدار و راهبر و یارى گر

دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ

و راهنما و دیدبان باش، تا او را به صورتى

طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا”

که خوشایند اوست ساکن زمین گردانیده،

و مدّت زمان طولانى در آن بهره‏مند سازى

دعای

 1 نظر

پس کی می ایی

29 مرداد 1395 توسط آشنا

س تو کی می آیی؟!
ورق های روزگار کهنه شد
صداقت ها نم کشید
قرص ماه گم شد در حوضچه شب
گل قالی پوسید
زیر پای علفهای هرز
خورشيد
نگران در تب بالای خود
گل آفتابگردان
افسرده در سکنج سایه ای

پس تو کی می آیی
که فضا را متحول
رنگ را جان
وعشق را
رمق بی افزایی …

پ

 1 نظر

شاید امده باشی

29 مرداد 1395 توسط آشنا

امروز به گمانم که شمس بی تاب است

از تابش توست؟ شاید که آمده باشی

روزهایمان که یک به یک پوچ است

روزی خوش است که تو آمده باشی

در قلب سیه که سرد و تاریک است

یک کورسوی امید است شاید که آمده باشی

این طوطیا به چشمم اثر نمی کند اما

باز هم به دیده می کشم شاید که آمده باشی

ما منتظریم و پلک دل ناکسان بپرد!!!

از دلهره است شاید که آمده باشی

در خواب غفلتیم و امید به این داریم

با نامه ی کوفیان شاید که آمده باشی

گویند که در ماه محرم آیی

ای ماه من، ماه تو است شاید که آمده باشی

این هفته جمعه را تمام می خوابم

از شنبه می نگرم شاید که آمده باشی

شاید…

 نظر دهید »

سعید بیابنکی

29 مرداد 1395 توسط آشنا

خدا کند که بهار رسیدنش برسد
شب تولد چشمان روشنش برسد

چو گرد بر سر راهش نشسته ام شب و روز
به این امید که دستم به دامنش برسد

هزار دست پر از خواهشند و گوش به زنگ
که آن انارترین روز چیدنش برسد

چه سالها که درین دشت ، خوشه چین ماندم
که دست خالی شوقم به خرمنش برسد

بر این مشام و بر این جان چه میشود یارب!
نسیمی از چمنش بویی از تنش برسد

خدای من دل چشم انتظار من تا چند
به دور دست فلک بانگ شیونش برسد؟

چقدر بر لب این جاده منتظر ماندن؟
خدا کند که از آن دور توسنش برسد

سعید بیابانکی

یک …

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 37
  • 38
  • 39
  • ...
  • 40
  • ...
  • 41
  • 42
  • 43
  • ...
  • 44
  • ...
  • 45
  • 46
  • 47
  • ...
  • 78

شب های بی ستاره

Random photo

img-20151208-wa0012.jpgimg-20151208-wa0012.jpg

پخش حرم

آیه قرآن تصادفی

اوقات شرعی

اوقات شرعی

قرآن

آیه قرآن تصادفی
  • تماس