22 مهر 1404
مهمان ناخواندهای به خانهمان آمده… سرماخوردگی، این ویروس کینهتوز، زانوهایم را خم کرده، اما هنوز ایستادهام… هنوز منم! طفلک بچههایم… آنها هم گرفتار این مهمان ناخواندهاند. پاتوژنها دستهجمعی هجوم آوردهاند، بیدعوت، بیرحم. فرزندانم… بیشتر »
نظر دهید »
13 مهر 1404
عطر خانهی مادری، از گرانبهاترین و نابترین عطرهای دنیاست. خانهای که در آن روزهای پر فراز و فرودِ مجردی، با تمام اضطرابها، تنشها، شادیها، تلخیها و خوشیهایش، جا خوش کردهاند یاد آن روزها بخیر… وقتی مادر میشوی، هرچند بر گذشته و شیوهی… بیشتر »
12 مهر 1404
گاهی دلم، بیهیچ مقدمهای، میگیرد… نه از حادثهای، نه از خبری، بلکه از سکوتی که در جانم میپیچد، از آسمانی که ستارههایش را پنهان کرده، و از بغضی که بیاجازه، در هوای ابری دلم خانه میکند. افتخاری چه زیبا خواند: «ستارهها نهفتن در آسمان… بیشتر »