مهمان ناخوانده این روزهای من
مهمان ناخواندهای به خانهمان آمده…
سرماخوردگی، این ویروس کینهتوز، زانوهایم را خم کرده، اما هنوز ایستادهام… هنوز منم!
طفلک بچههایم… آنها هم گرفتار این مهمان ناخواندهاند. پاتوژنها دستهجمعی هجوم آوردهاند، بیدعوت، بیرحم.
فرزندانم بیحال و ساکتاند؛ ضعف، لرز، خشکی بینی و درد گلو، توانم را به منفی بیست رسانده.
اما هنوز ایستادهام… با لبخندشان، با آن «مامان» گفتنهای بیرمق اما پر از عشق.
تنها انگیزهام برای برخاستن، همین صداهای کوچکاند که در دلشان امید میتپد.
در این روزهای سخت، به مادرم میاندیشم…
زنی تنها، با چندین فرزند، که بیادعا و بیتزلزل، ما را به دندان گرفت و بزرگ کرد.
چه استوار بود، چه بخشنده، چه بیبدیل…
ستایش و سپاس خدای را، که بهشت را در وجود مادرمان نهاد و او را روزی ما نمود.
#به_قلم_خودم