اقا اجازه
اجازه خسته ام از این همه فریب / از های و هوی مردم این شهر نا نجیب آقا اجازه پنجره ها سنگ گشته اند / دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب آقا اجازه باز به من طعنه می زنند / عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب «شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می کنند / «فرهاد»های کینه پرست پر از فریب . . . . . . دوست دارم که یک شب جمعه/ صبح گردد به رسم خوش عهدی ناگهان بشنوم زسمت حجاز/ نغمه ی دلخوش انا المهدی . . . مرا با عشق خود درگیر کردی / به پایم با غمت زنجیر کردی بدان دنیای بی تو هیچ باشد / دلم را از زمانه سیر کردی تو با رفتن به پشت ابر ایّام / غروب جمعه را دلگیر کردی یا اباصالح ادرکنی . . . . . . باز به انتظار تو جمعه غروب میشود / اگر بیایی از سفر آه چه خوب میشود . . . اللهم عجل لولیک الفرج . . . جمله جمله نه! واژه واژه تورا / ای سفر کرده گفتگو کردیم کوچه کوچه نه! خانه خانه تورا / سالیانی ست جستجو کردیم سوره سوره نه! آیه آیه تو را / در مناجات آرزو کردیم جمعه جمعه نه! لحظه لحظه تو را / ندبه کردیم و های و هو کردیم . . . . . . امام زمان (عج): و مارا از شیعیان دور نگه نمی دارد مگر اعمال بد آنان که به ما می رسد و برای ما ناخوشایند و دور از انتظار است . . . . . . ازشنبه درون خود تلنبار شدیم/تا آخر پنج شنبه تکرار شدیم خیر سرمان منتظر دیداریم/ جمعه شد و لنگ ظهر بیدار شدیم . . . نوشته شده در دوشنبه چهارم دی ۱۳۹۱ساعت 14:8 توسط Ali reza darsanj| آرشيو نظرات