به وقت دلنوشته
دلنوشته
الهی شکر، چند روزیست آسمان بر سر ما چادری از ابر گسترده؛
ابرها، سیاهپوشانِ غم، ایستادهاند همچون مادران شهید در روز مادر،
با بغضی که در گلویشان سنگینی میکند و نمیخواهد بترکد.
باران، این فرزندِ رحمت، قهر کرده است با زمین،
دستهای خشکیدهی خاک را نمیگیرد،
و ما را از نوازشِ قطرههایش بیبهره میگذارد.
گویی حادثهها با هم پیمان بستهاند،
ویروسها و پاتوژنها، لشکری بیرحم،
به شهرها تاختهاند،
و هر کوچه را به میدان جنگی خاموش بدل کردهاند.
اما در پس این پردهی اندوه، هنوز امیدی هست؛
شاید باران، همچون مادری دلگیر،
به وقتِ مناسب، بغضش را بشکند،
و زمین را در آغوش بگیرد،
تا دوباره زندگی از میان ترکهای خاک بروید.
(با کمی اغراق)
زهرا مرادقلی
#آزاد_نویسی
#دلنوشته
#به_قلم_خودم
