زینب یادگار شهید محسن خزایی
دختر بابا منم، طناز عشق - رفته بابایم سفر شهر دمشق
یادم آید آن سحرگاهی که رفت - برنگشته او از آن راهی که رفت
وقت رفتن هست یادم در وداع - گفت بابا میروم بهر دفاع
گفتم از که؟ از کجا؟ ای خوب عشق - گفت از ناموس شیعه در دمشق
گفت بابا، زینب آنجا بیکَس است - حضرت زهرا بر او دلواپس است
خون ز غیرت در رگ بابا به جوش - گفت باید او علم گیرد به دوش
گفت باید تا شود عباس او - از حرم با جان بدارد پاس او
گفت بابا میرود در خاتمه - تا بگیرد انتقام فاطمه
هست یادم بوسههای آخرش - لحظۀِ قران گرفتن بر سرش
در بغل بگرفت و نازم کرد او - غرقه در سوزوگدازم کرد او
رفت بابا مست عطر یاسها - تا شود همسنگر عباسها
رفت بابایم سحرگاهی دمشق - تا که عباسی کند در شهر عشق
رفته بود او یاری سید علی - گفته بود او زود میآید ولی
عید شد بابا نیامد، راز چیست - گفته مادر کرده او پرواز چیست
گفته مادر رفته بابا آسمان - پیش آقا مهدی صاحب زمان
در تحیُر ماندهام پرواز را - میکنم با خود مرور این راز را
آه، بابایم که بال و پر نداشت - پیکرش هم تازه دیدم سر نداشت
بیسر و بیبال و پر آیا توان - پرکشیدن از زمین تا آسمان
یادم آید بعد از آن روزی که من - لالهای دیدم فریبا در کفن
در کفن پوشیدهای آرام عشق – بر دل او داغ بانوی دمشق
مادرم گفت او که بابای من است - اینکه تکهتکه و پاره تن است
پیکرش همچون شقایق گشته بود - مادرم میگفت عاشق گشته بود
عاشقِ من او نبود آیا ولی؟ - یا نبودم شاید عشق اولی؟
یادم آمد، بین ما از آنهمه - بهرِ بابا عشق اول فاطمه
عاشقانه یادم آید بَر که زیست - هر شب او از یاد عشقش میگریست
یاد زهرا یاد زینب اشک و آه - کربلا و خیمههای بیپناه
یاد شام و آن خرابات بلا - گوشۀِ ویرانه بر پا کربلا
بسته ناموسِ علی در بند و غُل –مُعجزِ سرنیزههای کرده گُل
بعد از آن از عمه پرسیدم سؤال - تا گذشته بر سر بابا چه حال
گفت عمه رفته بابایم بهشت - بوده بابا را شهادت سرنوشت
با خودم در کنج تنهایی خویش - یاد بابا میکنم با قلب ریش
آه، یعنی او مرا تنها نهاد - دخترش را رفت و بابا جا نهاد
او که هر شب شانه میزد موی من - بوسه میزد عاشقانه روی من
رفت یعنی تا همیشه تا ابد - تا مرا با درد و غم تنها نهد
ای برایت فاطمه عشق نخست - دختر دردانهات دلتنگ توست
کُشتۀِ از عشق زینب در دمشق - بر مزارت خفتهام در خواب عشق
آه ازآن شبها که در آغوش تو - خندهام میبرد عقل و هوش تو
آه آن شبهای رؤیایی چه شد - آنهمه عشق و فریبایی چه شد
مشتریِ نازهای من چه شد - محرم با رازهای من چه شد
عید شد بابا بیا بس کُن فراق - دختر دردانه را کو تاب داغ
دل مسوزانم بیا بابای من - گمشده ای یوسف زیبای من
تُنگ قلبم بی تو باباجان شکست - بی تو سال نو عزا و ماتم است
سبزههای سال نو پژمرده، زرد – سفرههای عیدمان لبریز درد
ای شده عباس زینب در دمشق - کاش میشد بازگردی مرد عشق
کاش میشد لحظۀی تحویل سال - در بغلگیرم تو را من در خیال
شه نشین خانۀِ چشم تو باز- بوسهبارانت کنم بابا به ناز
به امید ظهور حضرت یار …