• فهرست مطالب 
  • تماس  

عماد بهرامی

07 مرداد 1395 توسط آشنا

بسمِ ربِّ النّور آقا جان بیا
درد دارم حضرت درمان بیا

حیف از خوبیِ تو یابن الحسن
عاشقت من باشم و امثال من

تو همیشه حاضری من غائبم
چون تو را گُم کرده ام بی صاحبم

خود مدد فرما که بارم بار نیست
بین درگاهت برایم کار نیست؟

از خودم ناراحتم دل با تو نیست
دل که جای هیچکس إلا تو نیست

با هزاران عاشق پر مدعا
ساکن کوه و بیابانی چرا؟

با ریا دل را هوایی میکنم
با تو دارم خود نمایی میکنم

در تکاپوی همین جشن عظیم
از شما غافل شدیم ابن الکریم

در خیابان ها چه غوغایی شده
بی حیایی ها تماشایی شده

رقص و آواز و ترانه هست و بس
نیمهء شعبان بهانه است و بس

من نمیگویم که چادر سر کنند
یا که قرآن را همه از بر کنند

لیک روی شیعیان کردی حساب
روی زهرا پیشگانِ با حجاب

ما که عمری چشم بر دین بسته ایم
بهرتان یک شهر آذین بسته ایم

این شبیه جشن میلاد تو نیست
غرق شادی هیچ کس یاد تو نیست

با خودم گفتم چرا دف میزنیم؟
با دو صد شور اینچنین کف میزنیم؟

این برای توست یا نفس خودم؟
باز هم شرمندهء آقا شدم…

گرچه بر ما خنده هدیه میکنی
لاغری از بس که گریه میکنی

غصهء من پیرتان کرده ببخش
نوکرت بازی درآورده ببخش

مهربانیت وقیحم کرده است
آه آقا نوکرت شرمنده است

«أیُّها المُنذَر» مرا بیدار کن
بار دیگر بهرم استغفار کن

معنی والشمس بر قلبم بتاب
در شب تاریک دل کن انقلاب

روزه دارم با غمت لیل و نهار
روزگارم بی تو یعنی شام تار

زینت دنیا أنا المهدی بگو
حضرت آقا أنا المهدی بگو

از غلاف آن تیغ را بیرون بکش
آن دو تا زندیق را بیرون بکش

در مدینه پیش چشمان همه
زان دو بستان انتقام فاطمه

سرترین سر ها فدائیه سرت
چشم بر راه تو مانده مادرت

 

چندگاهیست وقتی می گویم: «اللهم کل لولیک الحجة بن الحسن» با آمدن نام دلربایت دلم نمی لرزد چندگاهیست وقتی می گویم: «صلواتک علیه و علی آبائه » به یاد مصیبتهای اهل بیتت اشک ماتم نمی ریزم چندگاهیست وقتی می گویم: «فی هذه الساعة» دگر به این نمی اندیشم که در این ساعت کجا منزل گرفته ای چندگاهیست وقتی میگویم: «و فی کل الساعة» دلم نمی سوزد که همه ساعاتم ازآن تو نیست چندگاهیست وقتی می گویم: «ولیا و حافظا» احساس نمی کنم که سرپرستم، امامم کنار من ایستاده و قطره های اشکم را به نظاره نشسته است چندگاهیست وقتی می گویم: «و قائدا وناصرا» به یاد پیروزی لشکرت، در میان گریه لبخند بر لبم نقش نمیزند چندگاهیست وقتی می گویم: «و دلیلا و عینا» یقین ندارم که تو راهنما و نگهبان منی چندگاهیست وقتی می گویم: «حتی تسکنه أرضک طوعا» یقین ندارم که روز حکومت تو بر زمین، من هم شاهد مدینه فاضله ات باشم چندگاهیست وقتی می گویم: «و تمتعه فیها طویلا» به حال آنانی که در زمان طولانی حکومت شیرین تو طعم عدالت را می چشند غبطه نمی خورم اما چندگاهیست دعای فرج را چندبار می خوانم تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد، هم اشکم بریزد، هم در جست و جویت باشم، هم سرپرستم باشی، هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم وهم احساس کنم خدا در نزدیکی من است..... و باز هم با شرم می گویم : اللهم عجل لولیک الفرج یک سال دیگر هم گذشت و چشممان به جمال مولای غایبمان روشن نشد... و چرا بیاید؟ وقتی که اکثریت قریب به اتفاق ما شیعیان در تمام سال از او غافلیم، و قلیلی از ما نیز به هنگام مشکلاتمان از او یاد می‏کنیم... اما آقای ما به رو سیاهیمان نگاه نکن و به دستهایمان که خالی اند و به زبانمان نیز گوش مسپار که گناهکارتر از آن است که تو را با صداقت و اخلاص بخواند، قلب آن اندک بندگان واقعی خداوند را ببين که هر روز ـ صبح و شام ـ تو را مي‌خوانند...
مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: آشنا لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

شب های بی ستاره

Random photo

img-20151208-wa0012.jpgimg-20151208-wa0012.jpg

پخش حرم

آیه قرآن تصادفی

اوقات شرعی

اوقات شرعی

قرآن

آیه قرآن تصادفی
  • تماس