مضطر شدهایم بیا
یا صاحب الزمان…
امشب صدای نالههای خاموش از دارفور شمالی، از الفاشر، از خانههایی که دیگر سقفی ندارند، به آسمان میرسد.
امشب، زمین از خون بیگناهانی رنگین شده که تنها جرمشان، نژادشان بود.
امشب، کودکی در آغوش مادرش جان داد، بیآنکه بداند چرا سربازان بیرحم، خانهاش را ویران کردند.
یا بقیةالله…
ما در عصر تصویر و ماهواره زندگی میکنیم، اما آنچه دیدهایم، نه تصویر، که زخم است.
زخم بر وجدان بشریت، زخم بر قلب مؤمنان، زخم بر تاریخ.
تصاویر ماهوارهای، لکههای خون را نشان میدهند، اما دلهای ما از آنچه دیده نمیشود، بیشتر میلرزد.
از صدای التماس پیرزنی که در کوچههای الفاشر، به زبان مادریاش، از خدا طلب نجات میکرد.
از نگاه آخر کودکی که در آغوش پدرش، با گلولهای خاموش شد.
مولای من…
تو را به اشکهای زینب قسم، به خون حسین، به آههای مادران داغدیده، ظهور کن.
ظهور کن تا عدالت، نه در شعار، که در عمل جاری شود.
ظهور کن تا دیگر هیچ انسانی، به جرم قومیتش، اعدام نشود.
ظهور کن تا صدای مظلوم، از زیر آوار، از پشت دیوارهای سکوت، شنیده شود.
امام من…
ما خستهایم از تماشای جنایتهایی که با وقاحت ثبت میشوند.
ما شرمندهایم از جهانی که در برابر نسلکشی، سکوت میکند.
ما دلخونیم از امتی که به نام دین، به نام قدرت، به نام نژاد، خون میریزند.
یا صاحبالعصر…
الفاشر تنها نیست، چون دلهای ما با آن است.
اما تا تو نیایی، این دلها آرام نمیگیرند.
تا تو نیایی، عدالت، رؤیایی دور باقی میماند.
تا تو نیایی، اشکهایمان، مرهمی ندارند.
پس بیا…
بیا که زمین از ظلم لبریز شده،
بیا که آسمان از آهها سنگین شده،
بیا که انسانیت، در دارفور، در غزه، در یمن، در هر گوشهای از این جهان، فریاد میزند:
«أین المنتصر لدم المقتول بکربلا؟»
بیا، ای منتقم خون مظلومان،
بیا، ای امید آخرین،
بیا، ای صاحب این عصر تاریک…
#به_قلم_خودم
#الفاشر
#سودان
اللهم عجل لولیک الفرج