چند سطر دلنوشته
آری، پاسی از شب گذشته است و در غزه، صدای آتشبس، زمزمهای از آرامشِ شکننده است که پس از طوفانی از درد، به گوش میرسد.
چه داغ سنگینی است بر پیشانی تاریخ! در این چند سال اخیر، چه رنج عظیمی بر روح زمانه نشست و چه خونهای پاکی بر زمین ریخت. هر نفسِ این خاک، گواهی است بر مظلومیتی بیحد و مرز و هر سنگ، روایتگرِ دردِ بیانتهایی است.
اما… این پایان راه نیست. آن دستهگلهایی که پرپر شدند، بذرِ جاودانگی و مقاومت را کاشتند. یادشان، همچون ستارهای درخشان، نه تنها در حافظه تاریخ، که در اعماق وجدان بشریت، به نیکی جاودانه خواهد ماند و راهشان، تا رسیدن به رهایی و عدالت، با قدرت تمام ادامه خواهد یافت.
و ما، در این مسیر، چشم به راهِ آن رجعت شکوهمندیم. رجعت خونهای پاکِ این مردان الهی؛ از سیدحسن نصرالله، سردار دلها حاج قاسم سلیمانی تا باقری، سلامی، حاجیزاده و شهید سید ابراهیم رئیسی، حاج آقا آل هاشم از شهیدان علم و مقاومت چون فخریزاده و سید رضی گرفته تا مجاهدانی همچون هنیئه، سنوار، ابوعلی و مغنیهها و تمامی شهدای راستین.
ما مشتاقانه، در بحبوحههای ظهور و فرج آن یوسف گمگشته، حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، منتظر دیدار دوبارهٔ این پاکبازان راه حق هستیم و عهد میبندیم که با توکل بر خدا، فرزندانمان را به سانِ آنان، مجاهد و آماده برای سربازی در رکاب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تربیت کنیم. چرا که این شهادتها، سرآغاز یک حیات و مقدمه یک طلوع عظیم است.
#به_قلم_خودم
#کوتاه_نوشت
#شهدا
#شهدا
#انتظار