- زمین تشنه ست…باید شیر باران را بپیچانی
- بپیچی مثل یک رود و بیابان را بپیچانی
- درین دریا فقط باد مخالف می وزد آقا !
- بیا ای باخدا ! باید که سکان را بپیچانی
- تماشا کن که پیچ دست ظالم هرز گردیده
- بیا باید که دست هرز ایشان را بپیچانی
- صدای عربده پیچیده در این کوچه ها هرشب
- تو باید پیچ این ضبط رجزخوان را بپیچانی
- بیایی مثل یک آقامعلم…مهربان…خوشرو
- ز روی لطف گاهی گوش انسان را بپیچانی
- نه بدقولی که خیل عاشقان را قال بگذاری
- نه بدعهدی که وقت وعده آنان را بپیچانی
محسن رضوانی/تهران
اللهم عجل الولیک الفرج
شبی را به خوابم بیا، نازنین!
دلم را پُر از بوی خورشید کن
بیا چشمه غصههای مرا
پُر از جوششِ شعر امید کن
بیا که جهان، زیر هر گام تو
پُر از رویش سبزهها میشود
دلِ آسمان، پُر زِ رنگین کمان
زمین، غرق ذکر خدا میشود
اللهم عجل الولیک الفرج
بیقرار تؤام و در دل تنگم گِلههاست
آه! بیتاب شدن عادت کم حوصلههاست
مثل عکس رُخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصلههاست
بیتو هر لحظه مرا، بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گُسل زلزلههاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟
دیدنت آرزوی روز و شب چلچلههاست
باز میپرسم از آن مسئلة دوری و عشق
و ظهور تو جواب همة مسألههاست
اللهم عجل الولیک الفرج
کسی میآید
کسی می آید از یک راه دور آهسته آهسته
شبی هم می کند زینجا عبور آهسته آهسته
غبار غربت از رخسار غمگین دور می سازد
و ما را می کند غرق سرور آهسته آهسته
دل دریایی ما را به دریا می برد روزی
به سان ماهی از جام بلور آهسته آهسته
ازین رخوت رهایی می دهد جانهای محزون را
درونها می شود پر شوق و شور آهسته آهسته
نسیم وحشت پاییز را قدری تحمل کن
بهار آید اگر باشی صبور آهسته آهسته
کسی می آید و می گیرد احساس خدایی را
ز انسانهای سرشار از غرور آهسته آهسته
فنا می گردد این تاریکی و محنت ز دنیامان
ز هر سو می دمد صدگونه نور آهسته آهسته
به سر میآید این دوران تلخ انتظار آخر
و ناجی می کند اینجا ظهور آهسته آهسته
ز الطاف خداوندی حضورش را تمنا کن
که او مردانه می یابد حضور آهسته آهسته
اللهم عجل الولیک الفرج
مولای مهربان غزل های من، سلام!
سمت زلال اشک من آقای من سلام
…………………………………..
سلام بر خـــدای بزرگ و مهربان
سلام بر خانواده نبوت
سلام و درود بر درخشنده ترین ستارگان آسمان رسالت و وحی
سلام بر زیباترین و خوش بو ترین گل گلزار هستی محبوب دل عاشقان مهدي موعود(عج)
سلام بر آنهایی که عاشقانه و خالصانه منتظر ظهورند.
سلام بر عاشقاني كه در فراق یار در کوچه پس کوچه های تنهایی سر به دیوار انتظار نهاده اند و چشم به راه نیم نگاه مهدی فاطمه اند…
مژده اي دل که شب نيمه شعبان آمد
بر تن مرده و بي جان جهان جان آمد
بانگ تکبير نگردرهمه عالم بر پاست
همه گويند مگر جلوه يزدان آمد
اززمين نوربه بالا رود امشب زيرا
نور خورشيد امامت همه تابان آمد
قائم آل محمد (عج)گل گلزار رسول
حجه بن الحسن (عج)آن مظهر ايمان آمد
اللهم عجل الولیک الفرج
یاد آمدم که در دل شب ها هزار بار
دست نوازشم به سر و رو کشیده بود
از خود برون شدم به تماشای روی او
کی لذت وصال بدین حد رسیده بود
چون محو شد خیال پدر از نظر مرا
اشکی به روی گونه زردم چکیده بود
(سهراب سپهری)
پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل
تیشه ای بود که شد باعث ویرانی من
یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
مرگ ، گرگ تو شد ، ای یوسف کنعانی من
مه گردون ادب بودی و در خاک شدی
خاک ، زندان تو گشت ، ای مه زندانی من
از ندانستن من ، دزد قضا آگه بود
چو تو را برد ، بخندید به نادانی من
آن که در زیر زمین ، داد سر و سامانت
کاش می خورد غم بی سر و سامانی من
به سر خاک تو رفتم ، خط پاکش خواندم
آه از این خط که نوشتند به پیشانی من
رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی
بی تو در ظلمتم ، ای دیده ی نورانی من
بی تو اشک و غم و حسرت همه مهمان منند
قدمی رنجه کن از مهر ، به مهمانی من
صفحه ی روی ز انظار ، نهان می دارم
تا نخوانند بر این صفحه ، پریشانی من
دهر ، بسیار چو من سر به گریبان دیده است
چه تفاوت کندش ، سر به گریبانی من
عضو جمعیت حق گشتی و دیگر نخوری
غم تنهایی و مهجوری و حیرانی من
گل و ریحان کدامین چمنت بنمودند
من که قدر گهر پاک تو می دانستم
ز چه مفقود شدی ، ای گهر کانی من
من که آب تو ز سرچشمه ی دل می دادم
آب و رنگت چه شد ، ای لاله ی نعمانی من
من یکی مرغ غزل خوان تو بودم ، چه فتاد
که دگر گوش نداری به نوا خوانی من
گنج خود خواندیم و رفتی و بگذاشتیم
ای عجب ، بعد تو با کیست نگهبانی من !
(پروین اعتصامی)