ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن/خیری ندیده ایم از این اختیارها.
باید برای دیدن تو “مهزیار” شد/یعنی گذشتن از همگان “محض یار” ها …
مناجات با امام زمان حضرت مهدی عج به زبان شعر از علی اکبر لطیفیان
برگرد ای توسل شب زنده دارها
پایان بده به گریه ی چشم انتظارها
از یک خروش ناله ی عشاق کوی تو
حاجت روا شوند هزاران هزارها
یکبار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها
از درد بی حساب فقط داد میزنم
آیا نمیرسند به تو این هوارها
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیده ایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو “مهزیار” شد
یعنی گذشتن از همگان “محض یار” ها
دیگر برای تو صدقه رد نمیکنم
بیهوده نیست اینکه گره خورده کارها
یکبار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاد بارها
شب ها بدون آمدنت صبح می شوند
برگرد ای توسل شب زنده دارها
این دست ها به لطف تو ظرف گدایی اند
یا ایها العزیز تمام ندارها
علی اکبر لطیفیان
هواي قلب من از دوري تو دلگير است |
صفا بيار خودت با صفاي آمدنت *
تمام ترسم از اين است بي شما بروم |
خودت بگو كه كجايم ، كجاي آمدنت؟ *
مناجات با امام زمان حضرت مهدی عج به زبان شعر از حمید رمی
چه نذرها كه نكردم براي آمدنت
بيا عزيز كه جانم فداي آمدنت
ببين كه در شب تاريك بي شما بودن
گرفته دست به بالا گداي آمدنت
غروب جمعه رسيد و پگاه ندبه ي صبح
گذشت و من نشنيدم صداي آمدنت
در اوج گريه نوشتم برايتان آقا
خدا كند كه بميرم به پاي آمدنت
ميان سجده ي باراني ام براي شما
دعاي عشق بخوانم ، دعاي آمدنت
زمانِ آمدنت را كسي نمي داند
خدا ، غريب ترين آشناي آمدنت
براي آمدنِ تو نشانه ها دادند
مفيدها پيِ آن كوچه هاي آمدنت
هواي قلب من از دوري تو دلگير است
صفا بيار خودت با صفاي آمدنت
تمام ترسم از اين است بي شما بروم
خودت بگو كه كجايم ، كجاي آمدنت؟
نگاه گرم زمين از فِراق بيمار است
خدا شفا دهدَش با دواي آمدنت
شدم (اسيرِ) همين هفته هاي پيوسته
(( چه نذرها كه نكردم براي آمدنت ))
حمید رمی
عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند / من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم ؟
تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم ؟ / راستی ، اینهمه بیمار نباشم چه کنم ؟
هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم ؟
من اگر اینهمه بیدار نباشم چه کنم ؟
گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است
خونجگر از غمت ای یار نباشم چه کنم ؟
عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند
من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم ؟
تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم ؟
راستی ، اینهمه بیمار نباشم چه کنم ؟
چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر
عاشق روی تو یکبار نباشم چه کنم ؟
ابرویت تیغ مصری است که جان میطلبد
به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم ؟
خواستم نام مرا هم بنویسند همین
سر بازار خریدار نباشم چه کنم ؟
من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا
فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم ؟
علی اکبر لطیفیان
سفره ی افطار خود را پهن کردی در کجا ؟!
سامرا یا طوس یا کنج بقیع یا کربلا؟!
لقمه ی نانی بگیر و عاشقت را سیر کن
جان من آقا فدای لقمه ای نان شما
نان تو از جنس نان نیمه شبهای علیست
نیمه شب شاه عرب نان و رطب سهم گدا
مثل حیدر نیمه ی شب خانه ها را در بزن
منتظر داری میان تک تک این خانه ها
کوچه و پس کوچه های سینه ام بی تاب توست
ضربه های قلب من می گوید آقا جان بیا
مادرت چشم انتظار لحظه ی دیدار توست
تو بیاور بهر زخم سینه و پهلو دوا
چاره ی غمهای زهرا وارث مولا بیا
العجل دارُالشِّفای دردهای قلب ما
حسين ايماني
مام راه ظهور تو با گنه بستم/ دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم.
كسي به فكر شما نيست راست مي گويم/ دعا براي تو بازيست راست مي گويم.
اگرچه شهر براي شما چراغان است/ براي كشتن تو نيزه هم فراوان است.
تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم
كسي به فكر شما نيست راست مي گويم
دعا براي تو بازيست راست مي گويم
اگرچه شهر براي شما چراغان است
براي كشتن تو نيزه هم فراوان است
من از سرودن شعر ظهور مي ترسم
دوباره بيعت و بعدش عبور مي ترسم
من از سياهي شب هاي تار مي گويم
من از خزان شدن اين بهار مي گويم
درون سينه ما عشق يخ زده آقا
ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا
كسي كه با تو بماند به جانت آقا نيست
ب براي آمدن اين جمعه هم مهيّا نيست
(سیدامیرحسین میرحسینی-میلادامام زمان؛ اراک)
حسرت قیامت بخاطر هدر دادن زمان در دنیا
هر انسانی به مدت معینی در این دنیا زندگی می کند، از این رو باید بیشترین استفاده را از این فرصت عمر داشته باشد تا فردای قیامت با حسرت مواجه نگردد.
حسرت، قیامت، زمان، انسان
ارزش فرصت عمر
حضرت علی (علیه السلام) در باره استفاده از فرصت عمر می فرماید: «اِنَّ اَوْقاتِکَ اَجْزاءُ عُمْرِکَ، فَلا تُنْفِدْلَکَ وَقْتاً اِلاّ فیما یُنْجیکَ؛[1]همانا وقتهای تو، اجزای عمر توست. پس وقتی را برای خود، سپری مکن، مگر درآنچه، تو را نجات دهد». استفاده از فرصتها زودگذر زندگی برای عاقلان و آنهایی که به دنبال پیشرفت مادی و مخصوصاً زندگی معنوی هستند؛ امری اولویت دار است. فرصتهایی که به فرمایش امیرالمومنین (علیه السلام) مانند ابر می گذرند. [2]
هر فردی در طول عمرش با فرصتهایی روبرو می شود که مسیر معنویت خودش را می تواند ترسیم کند. انسان موفق در عرصه ی معنویت آن کسی است که از فرصتهای معنوی مانند ماه رمضان، ماه محرم و … استفاده نموده و خود را در مسیر نسیم های معنوی این ماهها قرار دهد. در حدیثی از وجود مبارک ختمی مرتبت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) می خوانیم: «اِنَّ لِرَبِّکُمْ فی اَیّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٍ اَلا فَتَعَرَّضُوا لَها؛[3]همانا در ایام زندگی شما لحظاتی است که در معرض نسیم حیات بخش پروردگارتان قرار میگیرید (و فرصتهای مناسبی به دست میآورید) بکوشید که خویشتن را در مسیر فیض الهی قرار دهید» درست به همین خاطر است که دین اسلام بر استفاده از عمر و برنامه ریزی صحیح از تاکید دارد. از جمله حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: از علامتهای مؤمن تقسیم اوقات به سه ساعت (بخش) است: یکی بین خود و خدایش که عبادت کند، دیگری برای محاسبه نفس، و دیگری هم برای لذتهای مشروع [4] بی تردید مومنانی که از فرصتهای عمرشان برای ارتباط با خدا استفاده می کنند؛ در آن دنیا سربلند وکسانی که از فرصتهای مناسب برای خدایی شدن استفاده ننموده و یا به آنها بی اعتنا باشند؛ در فردای قیامت، جز حسرت و اندوه دستاورد دیگری ندارند.
استفاده نکردن از عمر، حسرت قیامت
در سوره فاطر در باره کسانی که از عمر خود در دنیا استفاده ننموده و ذخیره ای نیندوخته اند؛ می خوانیم: «وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذی كُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما یَتَذَكَّرُ فیهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمینَ مِنْ نَصیرٍ؛[فاطر/35]و آنان در آنجا شیون و فریاد مى زنند: پروردگارا! ما را بیرون بیاور تا كار شایسته انجام دهیم غیر آنچه انجام مى دادیم. [مىگویم:] آیا شما را چندان عمر ندادیم كه هر كس مى خواست در آن مقدار عمر متذكّر شود، متذكّر مى شد؛ و [آیا] بیم دهنده اى به سوى شما نیامد؟ پس بچشید كه براى ستمكاران هیچ یاورى نیست»
در حدیث دیگری از کتاب عده الداعی و نجاح الساعی راجع به قیامت از زبان مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) نقل شده که می فرماید: روز قیامت براى بندگان خدا در برابر هر روز از ایام عمر، بیست و چهار صندوقچه به تعداد ساعات شبانه روز گشوده مىشود، صندوقچهای را باز مىكنند مىبیند پر است از نور و سرور، صاحبش با دیدن چنین صحنهاى، خوشحال و شادمان مىشود به حدّى كه اگر شادى او را بین اهل جهنّم تقسیم كنند مات و مبهوت شده درد آتش را احساس نخواهند كرد، این صندوقچه همان ساعتى است كه در آن پروردگارش را اطاعت كرده بود سپس صندوقچه دیگرى را مىگشایند، مىبیند تاریك است و گندیده و ترسآور، صاحبش با دیدن این صحنه، آنقدر ترس و زارى او را فرا مىگیرد كه اگر آن را بر اهل بهشت قسمت كنند، نعمتهایش بر آنان ناخوش مىگردد، این مخزن همان ساعتى است كه در آن معصیت و گناه مرتكب شده بود». در ادامه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله)میفرمایند: سپس صندوقچه سومى را باز مىكنند، مىبیند خالى است، نه او را مسرور مىكند و نه غمگین. و این همان ساعتى است كه وى در آن ساعت خوابیده یا به امور مباح دنیایى مشغول بوده است در اینجا او را تأسف و پشیمانى فرا مىگیرد كه چرا چنین لحظاتى را از دست داد در حالى كه مىتوانست آن را پر از حسناتى كند كه به وصف نیایند و این است معنای آیه شریفه قرآن که میفرماید:« ذلِكَ یَوْمُ التَّغابُن [تغابن/9] آن روز، روز احساس خسارت و پشیمانی است». [5]
انسان در امورات زندگیش، گاهی دچار حسرت می شود که چرا بیشتر از فرصتها استفاده نکردم، چرا بیشتر درس نخواندم با آنکه وقت داشتم. چرا این واکنش بموقع را انجام ندادم و …، در آن دنیا هم بواسطه عدم استفاده بهتر از فرصتها برای بندگی خدا، دچار حسرت و پشیمانی خواهد شد. طبق این حدیث فوق، وقتی انسان در آن دنیا نسبت به ساعتهایی که به امور مباح مشغول بوده حسرت می خورد؛ وای به ساعتهایی که به گناه و بی خبری از طاعت پروردگار مشغول بوده است.
راهکار عملی و سخن آخر
انسان عاقل و مسلمان می داند که پیشرفت داشتن در این دنیای بی اعتبار، استفاده بهینه از فرصتها را می طلبد. وقتی که در امورات این دنیا وضع این است؛ در باره دنیای آخرت که دنیای جاودان است به طریق اولی، استفاده از فرصتها را باید در اولویت کارهای خود قرار دهد. در احادیث و روایات، استفاده از فرصتهای عمر، در راستای گام برداشتن در مسیر بندگی خدا مورد تاکید قرار گرفته است. استفاده نکردن از فرصتهای عمر، در فردای قیامت باعث حسرت و پشیمانی برای عاملان آن می شود.
پی نوشتها
1. شرح غرر الحکم، آمدی، ج۲، ص۶۰۷.
2. نهج البلاغه، فیض، حکمت، ۲۰، ص ۱۰۹۶.
3. محجه البیضاء، ج۵، ص ۱۵.
4. شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم، ج5، 46، 7370.
5. عده الداعی و نجاح الساعی، ص113.
طبقه بندی: تازه ترین ها، 1) بررسی موضوعی، 2)سبك زندگی اسلامی ،
برچسب ها: حسرت، قیامت، زمان، انسان،
داغ کن: داغ کن - کلوب دات کام
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 28 تیر 1395 توسط : حسین سیدی از سایت رهپویان قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ. وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ.
صبوری
منو یک تشنگی بی نهایت
صبوری کردم و من کردم عادت
من از میخانه های پر گذشتم
به سوی خالق از شوق اطاعت
من از عقل و حیا و دین ، همان اول پذیرم
همان عقلی که آدم خود پذیرفت درنهایت
حیا و دین همیشه درپی عقلند همیشه
حیا و دینِ بی عقل نی بود جانِ عبادت
صبوری دوری از فرمانِ نفس است
وگر نه غیر از این گردد اسارت
یکی جهل و یکی ظلم و دگر شهوت
چو بگریزی از آن باشد شجاعت
یکی خواب و یکی شهرت،دگربازی
اگر غرقش شوی باشد بطالت
دلِ آدم پراز اسرار حق باشد
اگر باشد همیشه در اطاعت
صبوری کن تو پیشه تا که باشی
به نزد خالقِ خویش در حمایت
برای امتحان ما خلق گشتیم
که تا گردن نهیم در راه طاعت
خدا را گر که طاعت ما کنیمش
شویم ما رهنمون بر سوی جنت
دراین عالم خدا رمزی نهفته
بود رمزش اطاعت از ولایت
صبوری گر کنیم هر دم ببینیم
عداوت می کند خصم با ولایت
جنایتها که در عالم به پا شد
دلیلش دشمنی است با ولایت
اگر قابیل شقاوت را شروع کرد
از آنجا بود که هابیل داشت ولایت
چو قابیل دید ولایت نیست بر او
تمرد کرد ز دستور اللهی جای طاعت
بگفت این حقِ من باشد ، نی از برادر
و آدم هم گزارش کرد به خالق این جسارت
بگفت یارب که قابیل حقِ خود داند ولایت
چه باید من کنم بر این همه شر و جسارت
خداوند بزرگ نذری طلب کرد
به آدم گفت نمایند این اطاعت
چو بود هابیل کارش دامداری
بیاورد بهترین گوسفند زشوق از بحر طاعت
وقابیل هم زراعت ، کار خود داشت
پیام حق شنید ، نی داشت شوق طاعت
بیاورد بدترین نذر عیان را
برون بود نذر او از شوق طاعت
نبود در نذر قابیل هیچ خلوصی
در آن نذرش نبود رنگ اطاعت
پذیرفته نگردید نذر قابیل در اطاعت
و خالق نذرهابیل را پذیرفت بر ولایت
بدین سان بود که قابیل کینه ای بست
حسات کرد به هابیل جای طاعت
برای قتل هابیل ،کمر بر حیله ای بست
نبود در بند خالق ، بند طاعت
بگفت قابیل به هابیل ، با شقاوت
تورا من می کشم هان در نهایت
بگفت هابیل به قابیل ای برادر
که شیطان را نمی دارم اطاعت
بگفت این راه شیطان است برادر
بیا بر سوی حق از روی طاعت
کمر بر قتل من بستی تو آخر
ولی من نی کنم هرگز شقاوت
بیا برگرد برادر ، ای برادر
از این راهِ پر از شر و شقاوت
واین بر قلب قابیل بی اثر بود
سراط مستقیم را او ، رها کرد در نهایت
زپشت سر بزد سنگ بر سرِ او
وقتل او بشد برگردنِ او تا قیامت
بود این آخِر از حق گریزی
مبادا از ره مهدی (عج )گریزیم جای طاعت
خدایا مودییم ، من کمترینم
ره مهدی(عج) عطا کن ، با درایت