11 آبان 1404
باز هم مهمانی ناخوانده آمد… وقیح و بیپروا، بیآنکه در بزند، تنمان را در هم شکست. چهار روز بیشتر نگذشته بود از آرامشمان، تازه داشتیم به واکسن فکر میکردیم، به سلامتی، به بازگشت به زندگی… اما ناگهان، دوباره افتادیم. سپیدهدم، با بدندرد و… بیشتر »
نظر دهید »
04 آبان 1404
شب میلاد؛ نجوای غربت در حریم صبر شب، شبِ میلاد بانوی صبر، اسوهی ایثار و تجلیگاه مقاومت است. اما دلم، در هوای حرمش، غمزده و نگران، بیقرارانه پرسه میزند؛ چرا که تاریخ دوباره تکرار شده و بر آستانهی حریم زینبی، جسارت روا داشتهاند. دلم گرفته… بیشتر »
13 مهر 1404
عطر خانهی مادری، از گرانبهاترین و نابترین عطرهای دنیاست. خانهای که در آن روزهای پر فراز و فرودِ مجردی، با تمام اضطرابها، تنشها، شادیها، تلخیها و خوشیهایش، جا خوش کردهاند یاد آن روزها بخیر… وقتی مادر میشوی، هرچند بر گذشته و شیوهی… بیشتر »
12 مهر 1404
گاهی دلم، بیهیچ مقدمهای، میگیرد… نه از حادثهای، نه از خبری، بلکه از سکوتی که در جانم میپیچد، از آسمانی که ستارههایش را پنهان کرده، و از بغضی که بیاجازه، در هوای ابری دلم خانه میکند. افتخاری چه زیبا خواند: «ستارهها نهفتن در آسمان… بیشتر »