شب میلاد بانوی ایثار و صبر
شب میلاد؛ نجوای غربت در حریم صبر
شب، شبِ میلاد بانوی صبر، اسوهی ایثار و تجلیگاه مقاومت است.
اما دلم، در هوای حرمش، غمزده و نگران، بیقرارانه پرسه میزند؛ چرا که تاریخ دوباره تکرار شده و بر آستانهی حریم زینبی، جسارت روا داشتهاند.
دلم گرفته است…
دلآشوبم، دلتنگم، دلخستهام.
هوای غربتِ حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها، چون دستی ناپیدا، جان را چنگ میزند.
گویی صدای گریههای بانوی صبر را میشنوم که در دل شب، با امام زمانش نجوا میکند؛ و از اهل انتظاری میگوید که با زبان میگویند «منتظریم»، ولی نه دعای حقیقی میکنند و نه عملشان، بوی فرج میدهد. گویی با زبان دعا میکنند و با اعمالشان، فرج را دفع مینمایند… از بیمهریها میگوید، از زخمهایی که نه از دشمن، که از اهل خویش خورده است.
آه… چه بگویم که هرچه گوید، حق است.
و من، در این شبِ میلاد، به اشک و آه و لبخندِ عمهی ستمدیدهات، زینب کبری سلاماللهعلیها، تو را میخوانم ای مولایم!
به حقِ آن بانوی بیپناه، به حقِ صبرش، به حقِ غربتش، به حقِ دلِ سوختهاش…
قسمت میدهم، همین ساعت، همین لحظه، بیا…
بیا که زمین از تو خالیست، و آسمان بیتو بیفروغ.
بیا که دلها بیقرارند، و حرمها بیپناه.
اللهم عجل لولیک الفرج
#به_قلم_خودم
#میلاد_حضرت_زینب(سلاماللهعلیها)
#حرم_حضرت_معصومه