• فهرست مطالب 
  • تماس  

ای امیر عرفه شعر

20 شهریور 1395 توسط آشنا

ای امیر عرفه، دست من و دامانتان جان

به قربان تو و گردش آن چشمانتان

ای امیر عرفه، حال مناجات بده

بر گدای حرمت وقت ملاقات بده

ای امیر عرفه، دیده ی پرآب بده

دل بی تاب مرا با نگهت تاب بده

ای امیر عرفه، بر سر راهت گردم

گر بیایی به خدا دور سرت می گردم

ای امیر عرفه، تنگ غروب است، بیا

سر زدن بر فقرا سرزده خوب است، بیا

ای امیر عرفه، حامی زهرا، برگرد

جان زهرا دگر از خیمه صحرا برگرد

ای امیر عرفه، بر رخ من خنده بزن

جان زینب بده روز عرفه پاسخ من

ای امیر عرفه، روح مناجات تویی

مشعر و سعی و صفا، مروه و میاقات تویی

ای امیر عرفه، ناز مکن چهره نمااز پس پنجره در باز مکن چهره نما

«ای امیر عرفه» ذکر مدام است، بیا

کار این عاشق دلخسته تمام است، بیا

ای امیر عرفه، دیدن رویت عشق است

مردن امشب به خدا بر سر کویت عشق است

ای امیر عرفه، فیض دمت را قربان

دل دریایی لبریز غمت را قربان

ای امیر عرفه، در عرفاتی امروز؟

یا لب علقمه ی شاه فراتی امروز؟!

ای امیر عرفه، هیئت ما نیز بیا

روضه ی تشنه کنار لب دریاست، بیا

ای امیر عرفه، جان گل یاس بیا

قدمی رنجه نما، روضه ی عباس بیا

ای امیر عرفه، شرح بده خود بر من

سر عباس کجا، ضرب عمود آهن

چندگاهیست وقتی می گویم: «اللهم کل لولیک الحجة بن الحسن» با آمدن نام دلربایت دلم نمی لرزد چندگاهیست وقتی می گویم: «صلواتک علیه و علی آبائه » به یاد مصیبتهای اهل بیتت اشک ماتم نمی ریزم چندگاهیست وقتی می گویم: «فی هذه الساعة» دگر به این نمی اندیشم که در این ساعت کجا منزل گرفته ای چندگاهیست وقتی میگویم: «و فی کل الساعة» دلم نمی سوزد که همه ساعاتم ازآن تو نیست چندگاهیست وقتی می گویم: «ولیا و حافظا» احساس نمی کنم که سرپرستم، امامم کنار من ایستاده و قطره های اشکم را به نظاره نشسته است چندگاهیست وقتی می گویم: «و قائدا وناصرا» به یاد پیروزی لشکرت، در میان گریه لبخند بر لبم نقش نمیزند چندگاهیست وقتی می گویم: «و دلیلا و عینا» یقین ندارم که تو راهنما و نگهبان منی چندگاهیست وقتی می گویم: «حتی تسکنه أرضک طوعا» یقین ندارم که روز حکومت تو بر زمین، من هم شاهد مدینه فاضله ات باشم چندگاهیست وقتی می گویم: «و تمتعه فیها طویلا» به حال آنانی که در زمان طولانی حکومت شیرین تو طعم عدالت را می چشند غبطه نمی خورم اما چندگاهیست دعای فرج را چندبار می خوانم تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد، هم اشکم بریزد، هم در جست و جویت باشم، هم سرپرستم باشی، هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم وهم احساس کنم خدا در نزدیکی من است..... و باز هم با شرم می گویم : اللهم عجل لولیک الفرج یک سال دیگر هم گذشت و چشممان به جمال مولای غایبمان روشن نشد... و چرا بیاید؟ وقتی که اکثریت قریب به اتفاق ما شیعیان در تمام سال از او غافلیم، و قلیلی از ما نیز به هنگام مشکلاتمان از او یاد می‏کنیم... اما آقای ما به رو سیاهیمان نگاه نکن و به دستهایمان که خالی اند و به زبانمان نیز گوش مسپار که گناهکارتر از آن است که تو را با صداقت و اخلاص بخواند، قلب آن اندک بندگان واقعی خداوند را ببين که هر روز ـ صبح و شام ـ تو را مي‌خوانند...
مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: آشنا لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

شب های بی ستاره

Random photo

img-20151208-wa0012.jpgimg-20151208-wa0012.jpg

پخش حرم

آیه قرآن تصادفی

اوقات شرعی

اوقات شرعی

قرآن

آیه قرآن تصادفی
  • تماس