خانم وزیر : غربگدایلن
حرکت خانم وزیر در فرودگاه اردبیل: روایتی از یک کیف و یک کرامت لگدمالشده
در غروب یکی از روزهای مهر، فرودگاه اردبیل آرام بود. مأمور جوان، با یونیفورم مرتب و چشمانی خسته اما وفادار به قانون، ایستاده بود کنار گیت بازرسی. ناگهان، وزیر آمد. نه با لبخند، نه با فروتنی، که با هیبتی از جنس قدرت.
مأمور، طبق وظیفه، دست دراز کرد: «لطفاً کیفتان را برای بازرسی بگذارید.»
وزیر، با نگاهی که از هزار تشر تیزتر بود، گفت: «میدانی با کی حرف میزنی؟»
مأمور، نه از سر جسارت، که از سر وظیفه، ایستاد. اما وزیر، نه تنها اجازه بازرسی نداد، بلکه با خشم فرودگاه را ترک کرد و راهی پایتخت شد. چند ساعت بعد، حکم عزل مدیرکل فرودگاه اردبیل صادر شد. نه برای قصور، نه برای تخلف، بلکه برای آنکه مأمورش قانون را اجرا کرده بود.
و اینگونه، در سرزمینی که قانون باید پناه باشد، کیف یک وزیر، سنگینتر از کرامت یک مأمور شد. و ما، تماشاگران خاموش، باز هم دیدیم که چگونه قدرت، اگر بیپاسخ بماند، قانون را به زانو درمیآورد.
#به_قلم_خودم