هایکو کتاب
در خانهای که دیوارهایش با کتاب نفس میکشند، کتابخانهای داریم پر از قصههای خواندهشده و نخوانده، پر از وعدههایی که هنوز به وقتشان نرسیدهاند. شبهنگام، در خلوتی که تنها صدای ورقزدن کتابها شنیده میشد، در کوثرنت چشمم به واژهای افتاد که پیشتر نشنیده بودم: «هایکو کتاب». ساده مینمود، اما در دلش چالشی شیرین نهفته بود؛ بهویژه وقتی کتابخانهمان بیشتر از هر چیز، مأمن روایتها و حدیثها و درسهای کودکانه است.
با شوقی کودکانه و نگاهی شاعرانه، شروع کردم به آزمودن ترکیبها. کتابها را بالا و پایین کردم، کنار هم چیدم، تا تصویری بسازم که هم شعر باشد، هم خاطره. شب را با این بازی گذراندم، و صبح، کودکانم که هنوز مدرسه نمیروند اما دلشان پر از رنگ و کنجکاوی است، با من همراه شدند. از میان کتابها، با دستان کوچکشان چندتایی را برگزیدند؛ نه از روی محتوا، بلکه از روی رنگ و قطر و شکل. و این عکسها، حاصل انتخابهای آنان است؛ تصویری از بازی، از یادگیری، از پیوند میان نسلها.
هایکو کتاب برایمان تنها یک سرگرمی نبود؛ پلی بود میان سکوت شب و شور صبح، میان اندیشههای بزرگسالانه و نگاههای کودکانه. و در این میان، کتابخانهمان نه فقط قفسهای از دانش، که صحنهای شد برای شعر زیستن.
#به_قلم_خودم
#هایکوکتاب
#هایکو_کتاب
1. آقایِ مهدی، سلام من شیعهیِ علیِ مرتضایم، پایِ اسماعیل خوب شده
2. اِعتِرافاتِ شَجَرهیِ آشوب، سَفَر به گِرایِ 270 دَرَجه
3.شرح منظومه توحید در نبرد حق و باطل
4.آیین زندگی انتظار با بابا در مسیر شدن
5. شکوه نیایش اصول کافی جهاد با نفس




