وقتی سکوت حرف میزند
13 آبان 1404
وقتی سکوت حرف میزند…
امروز کنار پنجره نشسته بودم، صدای باد میان شاخههای خشک پاییزی میپیچید. یادم آمد یکبار مادرم گفت: “بعضی دردها فقط با سکوت درمان میشن.”
نه کسی زنگ زد، نه پیامی آمد. فقط من بودم و خاطرهای که نمیدانم مال کی بود، اما انگار از من بود.
بعضی لحظهها هست که آدم نمیدونه باید بخنده یا گریه کنه. فقط میمونه، با یه حس مبهم که شاید دیگران هم تجربهاش کرده باشند….
#به_قلم_خودم
#کوتاه_نوشت