چند دقیقه تامل
⚫چند دقیقه تامل:
این روزها استان سیستان و بلوچستان بیش از هرچیز با خبرهای تلخ شهادت و درگیری شناخته میشود.
تصمیمی که به نام «وفاق» گرفته شد و نام استان را تنها «بلوچستان» خواند، در عمل باعث شد بسیاری از بومیان فارس احساس کنند هویتشان نادیده گرفته شده است. هر مطالبهی آنان برچسب «وحدتشکنی» میگیرد، در حالی که هر اعتراض یا خواستهی بلوچها «حقخواهی» نامیده میشود.
از زمان انتصاب استاندار اهل سنت، اختیارات گستردهای به ایشان داده شد. یکی از تصمیمهای مهم، جمعآوری ایستهای بازرسی بود. استاندار اعلام کرد که تأمین امنیت استان را با کمک ریشسفیدان برعهده میگیرد.اما نتیجهی این تصمیم روشن است:
با حذف ایستهای بازرسی، مسیر قاچاق و ورود سلاح و مواد مخدر هموارتر شد و شهادت جوانان پاک این دیار افزایش یافت.
امام جمعهی زاهدان، که خود بومی استان نیست، از آغاز حضورش بیشتر به مسائل اهل سنت پرداخته تا مشکلات بومیان فارس. در ماجرای شورش هشتم مهر 1401، ایشان پیگیر دیه و مجازات نیروهای حافظ امنیت بود و تا رسیدن به خواستهی شورشیان دست برنداشت.
قبلا ایشان اعلام کردند که نیروهای مسلح حق تیراندازی به سوختبران را ندارند. این در حالی است که نیروهای مسلح تنها زمانی وارد تعقیب میشوند که احتمال بالای خطر قاچاق سلاح یا مواد وجود داشته باشد، و در بسیاری از موارد، آغاز تیراندازی از سوی همان قاچاقچیان بوده است.
میگویید بلوچِ اهل سنت مظلوم است و حقش پایمال شده؟ آیا تاریخ را مرور کردهاید؟
در دوران رضا شاه،بلوچها نه از حق تحصیل برخوردار بودند و نه مالکیت و جایگاه اجتماعی امروز را داشتند.اگر سن شما اقتضا نمیکند، از آقای معتضدی،تاریخدانان یا ریشسفیدان صدیق بپرسید.این انقلاب خمینی کبیر بود که شرایط را تغییر داد؛امروز بلوچها صاحب ملک و املاکند،حق تحصیل دارند و در هر دانشگاه و ارگان دولتی و غیردولتی حضور پررنگ دارند.
آمارها نشان میدهد که در بسیاری از بخشها،اهل سنت بیش از 70درصد مشغول بکارند؛از پزشکان و متخصصان گرفته تا اعضای هیئت علمی. و ده الی 15 درصد دیگر شهرستانی و تنها ده الی 25 درصد بومی شیعه بر سرکار است.
بحث بر سر چرایی کار کردن بلوچِ اهل سنت نیست؛ مسئله، مظلومنمایی و صدای بلند آنان است.
خواهش میکنم برچسب قومیت نزنید. اگر در این استان مظلومی وجود دارد، آن بومی فارس است.
- آنان که وضع مالی بهتری دارند، از بیآبی و شنهای روان زابل به زاهدان و مشهد مهاجرت میکنند.
- آنان که توان مالی ندارند، ناچار در زابل باقی میمانند؛ هرچند بسیاری از روی غیرت و عشق به وطن، با همه سختیها در همانجا میمانند.
چرا همیشه صدای مظلوم بلوچ به همه جا میرسد، اما وقتی شیعهی زابلی سخن میگوید، متهم به وحدتشکنی میشود؟ هدف ما شکستن وحدت نیست؛ تنها میخواهیم بگوییم جای مظلوم عوض شده است، مظلوم جوانان و سربازانی ست که برای حفظ امنیت هر ماه شهید میشوند و این به امر تکراری و عادی برای برخی مسئولین تبدیل شده، مظلوم مردم بی آبی ست که با خاک و شن در این استان همچنان زندگی میکنند. مظلوم واقعی همان بومی محرومی است که با بیکاری و بیپولی در این استان مانده و با افتخار انقلابی است. نیازی به اشاره به داستان دارالولایه نیست؛ تاریخ و واقعیت امروز خود گواه است.
آقایان، داغی بر داغ این مردم نگذارید. اگر توان برقراری امنیت استان را ندارید، در این امور دخالت نکنید و اجازه دهید مدافعان امنیت در چارچوب وظایف نظامی عمل کنند. بس است مظلومنمایی.
خبر تلخ و دردناک دیشب و دو شب پیش، شهادت جوانان پاک و بیادعای استان بود؛ جوانانی که تنها به جرم همکاری با نظام ـ چه شیعه و چه سنی ـ هدف قرار گرفتند. این جنایتها با سلاحهایی رخ میدهد که از مرزها وارد میشوند؛ گاه به دست همان سوختبران، گاه توسط عوامل خودفروختهی استان، و گاه از طریق خودروهای قاچاقی. هر بار که چنین خبری منتشر میشود، جگر هر انسان شریف و آزادهای میسوزد.
بترسید از آنکه به خاطر مقام و جایگاه دنیوی، دل مادران، فرزندان، همسران و پدران را داغدار کرده باشید.
ایستهای بازرسی را بازگردانید. با ریشسفیدان طوایفی که از تروریستها حمایت میکنند، قاطعانه برخورد کنید. مردم میدانند وقتی تشیع و تدفین تروریست در استان برگزار میشود، یعنی او از عوامل خودفروختهی همین دیار بوده است. با چنین افراد و حتی با استاندار، سختگیرانهتر رفتار کنید.
طعم پدر نداشتن، شیرین نیست؛ این درد را به خانوادههای بیشتری تحمیل نکنید.
شما را به مرور نامهی امام علی (علیه السلام) به مالک اشتر و خطبهی همام دعوت میکنم؛
یادآوری میکنم: انجام وظیفه نیاز به تشویق ندارد؛ تنها کاری فراتر از وظیفه، آن هم اگر برای خدا باشد، ارزش دیده شدن دارد.
زهرا مرادقلی
#به_قلم_خودم
#دلنوشته