معنای قناع، برقع، نقاب و روبند چیست؟ آیا حضرت زهرا(س) از این پوششها استفاده میکردند؟ آیا حکم این پوششها جزو احکام مسکوت نیست که در کلام امام علی(ع) آمده است؟
پرسش
فرق نقاب و روبند چیست؟ در جایی خواندم که روبند مستحب بوده، آیا حضرت زهرا(س) از روبند استفاده میکردند؟ در جایی دیگر خواندم که؛ امام علی(ع) میفرماید: «خداوند، تکالیفی را بر شما واجب نمود، بنابراین آنها را ضایع نکنید و حدودی برایتان مقرّر داشت، پس از آنها تجاوز ننمایید، و از اموری بر حذرتان داشت، آنها را مرتکب نشوید و اموری را مسکوت گذاشت، نه از روی فراموشی، لذا آنها را بر خود تکلیف ننمایید». آیا بین دو مطلب فوق تضاد وجود دارد؟ لطفاً توضیح دهید.
پاسخ اجمالی
با توجه به آنچه در کتابهای لغت عربی و فارسی آمده؛ فرقی میان برقع، نقاب و روبند و پوشیه نیست، و همه به معنای تکه پارچهای هستند که چهره با آن پوشانده میشود. اما شکل آنها در مناطق مختلف تفاوت دارد.
در روایات از پوششهایی مانند قناع و برقع نام برده شده است و بیانگر این است که یکی از پوششهای مرسوم زنان مسلمان بوده است. در این میان، نقل شده است که حضرت فاطمه(س) نیز در برخی موارد از این پوشش در مقابل نامحرمان استفاده میکرد. اما این به معنای وجوب استفاده از پوشیه و روبند نیست، همانطور که بیشتر فقها پوشاندن صورت را واجب نمیدانند.
اینکه حضرت زهرا(س) در برخی موارد صورت خود را از نامحرم میپوشانید، هیچ منافاتی با کلام امام علی(ع) ندارد؛ زیرا با اینکه آن بانوی بزرگ جهان، حریم عفاف و حجاب را به طور کامل رعایت میکرد، حجاب را انزوای زنان نمیدانست تا تکلّف و مشقتی برای او در زندگی اجتماعی پیش بیاید، از اینرو، در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی شرکت فعّال داشت. بهعلاوه؛ مرزهای جزئی و حدود الهی را خود معصومان(ع) نیز تعیین میکنند و آنچه حضرت زهرا(س) به عنوان یک معصوم، درباره پوشاندن صورت انجام دادهاند، دست کم جواز این کار را میرساند و خود جواز و اباحه نیز در ردیف احکام الهی میباشد.
پاسخ تفصیلی
برای اینکه پاسخ به صورت دقیق روشن شود، باید پرسش در بخشهای زیر مورد بحث و بررسی قرار گیرد:
مفهومشناسی نقاب و روبند
در کتابهای لغت عربی و فارسی، آنچه با آن صورت پوشیده میشود، با الفاظ مختلفی نام برده شده است که در ذیل بیان میشود.
1. «نقاب»؛ از ریشه «نَقْب» به معنای گشایش در امر است[1] و شاهدی را که از پنهانیهای قومی خبر میدهد، «نقیب» میگویند.[2] «نُقُب» جمع نقاب است؛ مثل کُتُب و کتاب. عرب گوید: «غَطَّتْ وَجْهَهَا بِالنِّقَابِ»؛[3] یعنی با نقاب، صورت خود را پوشاند.
همچنین نقاب؛ به معنای روبند زن که با آن چهره خود را بپوشاند، آمده است.[4] و گفته شده: «روبند»؛ پارچه سفیدی مربع یا مستطیل شکل که میان آنرا از یک طرف مشبک کردهاند و زنان جهت رو گرفتن آنرا بر روی بندند به نحوی که قطعه مشبک محاذی چشمها واقع شود تا مانع از دیدن نگردد.[5]
در اینجا این پرسش پیش میآید که: اگر «نقب» به معنای گشایش است، چرا «نقاب» که صورت را پنهان میسازد، نقاب نامیده شده است؟
در پاسخ باید گفت: هر چند نقاب صورت را پنهان میسازد، ولی به اعتبار سوراخها و منفذهای آن که دیدن را هموار میسازد، به آن نقاب میگویند.[6] نقاب به هر صورت که باشد، برای دیدن مشکلاتی را پیش میآورد، ولی با منفذهایش دیدن را ممکن میسازد.
2. «قناع»؛ به معانی گوناگونی آمده است:
أ. چیزى که بالاى مِقنَعَه میپوشند که سر و روى را کاملاً بپوشاند.[7]
ب. پوشیدن مقنعه؛ تقنّعتِ المرأةُ بِالقِناع؛ یعنی آن زن مقنعه پوشید.[8]
ج. آن چیزی که زن با آن سرش را میپوشاند، روسری.[9] برخی گفتهاند مقنعه به معنای چیزی است که سر را میپوشاند، و قناع دارای معنایی گستردهتر از مقنعه دارد،[10] ولی همانطور که ازهری در «تهذیب اللغة» به آن اشاره کرده؛ نزد عرب فرقی میان قناع و مقنعه نیست و هر دو مثل لحاف و ملحفه میمانند که میتوان با آن سر را پوشاند.[11]
3. «بُرقُع» و «بُرقَع»؛ یعنی آن چیزی که زن با آن صورت خود را میپوشاند،[12] به روبند و نقاب نیز معنا شده است؛[13] تَبرَقَعَت المَرأة؛ یعنی آن زن روبند یا نقاب بست.[14] «برقع»؛ عربی شده کلمه فارسی «پرده و روبند و رویپوش» است.[15] و پرده در فارسی به معنای حجاب، پوشش، و روپوش است.[16]
4. «وصاوص»؛ یعنی برقع و روبند کوچک که کنیزان آنرا میپوشیدند.[17]
با توجه به معانی ذکر شده؛ فرقی میان برقع، نقاب و روبند و پوشیه نیست، و همه به معنای تکه پارچهای هستند که با آن چهره پوشانده میشود. اما شکل آنها در مناطق مختلف تفاوت دارد.
نقاب و روبند در روایات
در روایات از پوششهایی مانند قناع و برقع نام برده شده است و بیانگر این است که یکی از پوششهای مرسوم زنان مسلمان بوده است. در این میان، نقل شده است که حضرت فاطمه(س) نیز در برخی موارد از این پوشش در مقابل نامحرمان استفاده میکردهاند.
با تحقیق و کنکاش در منابع حدیثی و تاریخی، به دو دسته روایت در مورد نوع پوشش و حجاب حضرت فاطمه(س) میتوان دست یافت:
الف. روایاتی که نشان میدهند که حضرت فاطمه بسیار مراقب بوده تا نامحرم او را نبیند و از دید نامحرمان دور باشد:
1. امام صادق(ع) به نقل از پدر بزرگوارش امام باقر(ع) میفرماید: «علی و فاطمه از رسول خدا(ص) تقاضا کردند تا برنامه زندگیشان را برایشان تعیین کند؛ پس پیامبر خدمت درون خانه را به عهده فاطمه(س) گذاشت و کارهای خارج از منزل را به علی(ع) سپرد؛ پس فاطمه گفت: میزان خوشحالی و شادمانی مرا کسی جز خداوند نمیداند؛ زیرا رسول خدا مرا از دشواری خرید و فروش با مردان رها و بینیاز کرد».[18]
2. از امام علی(ع) و امام حسین(ع) روایت شده است: «شخصی نابینا از فاطمه دختر رسول خدا(ص) اجازه ورود خواست، پس فاطمه خود را از او پنهان کرد و در پس پرده رفت؛ پیامبر به او گفت: چرا خود را از او پوشاندی در حالی که او تو را نمیبیند؟ پس گفت: ای رسول خدا! اگر او مرا نمیبیند، من که او را میبینم و او بوی مرا استشمام میکند؛ پس پیامبر فرمود: گواهی میدهم که تو پاره تن من هستی».[19]
3. «رسول خدا(ص) از اصحابش پرسید که زن چیست؟ گفتند: عورت است [و باید از دیدگان نامحرمان پوشیده باشد]؛ فرمود: چه زمانی زن به پروردگارش نزدیکتر است؟، آنان ندانستند؛ پس فاطمه(س) آنرا شنید و گفت: زمانی زن به پروردگارش نزدیکتر است که درون خانه بنشیند؛ پس رسول خدا فرمود: همانا فاطمه پاره تن من است».[20]
4. امام علی(ع) فرمود: «نزد رسول خدا(ص) نشسته بودیم؛ ایشان فرمود: مرا خبر دهید که چه چیز برای زنان بهتر است؟ همگی از جواب درماندیم تا اینکه در نهایت متفرق شدیم؛ من به سوی فاطمه بازگشتم و از آنچه رسول خدا به ما گفته بود او را با خبر کردم و گفتم که هیچ کدام از ما جواب آنرا نمیدانستیم و از آن شناختی نداشتیم؛ پس فاطمه گفت: ولی من جواب آنرا میدانم؛ برای زنان بهتر این است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند؛ پس به سوی رسول خدا(ص) بازگشتم و گفتم: از ما درباره این پرسیدی که چه چیز برای زنان بهتر است؟ [باید بگویم:] برای زنان بهتر آن است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند؛ پیامبر فرمود: چه کسی تو را از این جواب با خبر کرد در حالیکه تو نزد منی؟ گفتم: فاطمه؛ پس رسول خدا از این مسئله به شگفت در آمد و گفت: همانا فاطمه پاره تن من است».[21] این روایت معروف با عبارت های گوناگونی که چندان تفاوتی در مضمون با هم ندارند، در منابع پرشماری از کتابهای حدیثی، اخلاقی و تاریخی شیعه و اهل سنت موجود است.[22]
5. در بخشی از روایت حادثه فدک آمده است که فاطمه(س) برای بیرون رفتن از منزل برقع (روپوش صورت) پوشیدند: «فَتَجَلْبَبَتْ بِجِلْبَابِهَا وَ تَبَرْقَعَتْ بِبُرْقِعِهَا»؛[23] فاطمه(س) جلباب (نوعی چادر) به سر نمود و روبند انداخت.
ب. دسته دوم از این روایات، روایت جابر بن عبداللَّه انصاری و عمران بن حصین و دیگران است که حکایت از آن دارد که آنها حضرت فاطمه صدیقه(س) و حتی زردی سیمای او را که بر اثر گرسنگی ایجاد شده بوده، دیدهاند.[24] از تعبیر حضرت زهرا(س) در این روایات، روشن میشود که ایشان معمولاً از پوشش «قناع»(مقنعه و چیزی که با آن سر را میپوشانند) در مقابل نامحرمان استفاده میکرده است.
همچنین از این تعبیر حضرت زینب(س) در مجلس یزید، معلوم میشود که آنحضرت و دیگر زنان اهل بیت از روبند استفاده میکردند: «ای یزید! آیا این عدالت است؟ ای پسر آزاد شدگان که زنان حره و کنیزان مملوک خود را در عقب پرده بنشانی و نگذاری چشم نامحرم به آنها بیفتد ولی دختران رسول خدا(ص) را پیش روی تو مانند اسیران باشند در حالی که هتک پوشش آنها کردی و پرده آنان را بدرى و روى آنان را بگشایى تا دشمنان آنان را از شهرى به شهرى ببرند».[25]
حضرت ام کلثوم در هنگام شهادت حضرت فاطمه(س) روبند بر روی زده بود و خطاب به قبر حضرت رسول اکرم(ص) میگوید: «بیرون آمد ام کلثوم از خانه در حالی که بر صورت روبندهای بود و دامن پیراهن عربی را بر خاک کشید و خود را در ردای جلالت و عصمت در آورده بود».[26]
دیدگاه فقها درباره زدن روبند
روایاتی که در مورد پوشیه و روبند نقل شده است، حداقل جواز از آن فهمیده میشود، و معلوم نیست که پوشاندن صورت از سوی حضرت زهرا(س) به عنوان واجب بوده یا مستحب. لذا به نظر بیشتر فقها، پوشاندن صورت به هر وسیلهای مانند پوشیه و روبند واجب نیست. چنانچه فقها با توجه به بخشی از آیه 31 سوره نور؛ یعنی «…وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِن…»(و [اطراف] روسریهاى خود را بر سینه خود افکنند [تا گردن و سینه با آن پوشانده شود])، فتوا به واجب نبودن پوشاندن صورت دادهاند.[27] هرچند برخی از فقها پوشاندن صورت را مستحب میدانند.[28]
به هر حال؛ باید به این نکته توجه نمود که؛ کسانی که پوشیه میزنند؛ یا مقلّد فقیهی هستند که پوشاندن قرص صورت را واجب میداند و یا آنکه - نه به عنوان وجوب، بلکه به عنوان رفتاری مستحب یا مجاز - میخواهند که به هیچ مقدار در پریشانی خاطر جوانان دخالت نداشته باشند، علاوه بر اینکه با زدن پوشیه در رفت و آمد خود راحتتر باشند. لذا نباید هرکسی را که پوشیه میزند متهم به بدعتگزاری در دین و تحجّر نمود.
کلام امام علی(ع) درباره احکام الهی
امام علی(ع) میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى حَدَّ لَکُمْ حُدُوداً فَلَا تَعْتَدُوهَا وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ فَرَائِضَ فَلَا تُضَیِّعُوهَا وَ سَنَّ لَکُمْ سُنَناً فَاتَّبِعُوهَا وَ حَرَّمَ عَلَیْکُمْ حُرُمَاتٍ فَلَا تَهْتِکُوهَا وَ عَفَا لَکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ رَحْمَةً مِنْهُ لَکُمْ مِنْ غَیْرِ نِسْیَانٍ فَلَا تَتَکَلَّفُوهَا»؛[29] به راستى که خدای تعالی واجباتى بر شما واجب گردانیده و حدودى معیّن فرموده است شما نباید آن واجبات را ضایع گذارید و از آن حدود تجاوز نمائید [که اگر کردید دچار بدبختى و عذاب میشوید] و مستحباتی براى شما وضع کرده پس از آنها [در حدّ توان] پیروى کنید، و چیزهایى را بر شما حرام ساخته پس هتک حرمت آنها نکنید، و به خاطر شما از چیزهایى صرف نظر نموده آنهم از روى رحمتش نه از روى فراموشى، پس خود را در مورد آنها به زحمت نیندازید».
درباره فهم و برداشت درست این روایت باید گفت:
انسانها نباید از حدود و مرزها و دستورات خداوند پیش بیفتند. و اینکه خداوند امورى را مسکوت نهاده است، نه از اینرو که فراموش کرده باشد و یا چشمپوشى صورت گرفته باشد، بلکه خواسته است مردم در آن امور آزاد و مختار و اهل انتخاب باشند؛ با توجّه به آن که میزانهاى کلّى مشخّص ارائه کرده است. بنابراین، لازم است مرزها شناخته و تفکیک شود و در این میان هر چند مهمترین موضوع، شناخت اصول کلّى عملى است؛ اصولى که پاسخگوى حرکت به سوى کمال و راهنماى عمل ایمانى است؛ ولی باید همه مرزها را پاس داشت تا به کمال رسید؛ یعنی هم باید مرزهاى کلّى را پاس داشت و هم مرزهاى جزئى را؛ زیرا گذشته از مقام عمل و اعتبارى که حد و مرزهاى جزئى نسبت به خود دارند، مقدّماتى براى حدود و مرزهاى بالاتر و مراتب والاترند؛ و در همه اینها نیز باید روح دین و هدف آن، که بندگى و عبودیت خدای تعالی است، حفظ گردد که حدود و اصول نیز در این جهت مقرّر شدهاند. هیچ منافاتی ندارد که حضرت زهرا(س) در برخی مواقع از پوشیه و روبند استفاده کند، تا آن بانوی بزرگ جهان، حریم عفاف و حجاب را به طور کامل رعایت کرده باشد. آنحضرت در عین آنکه حجاب کامل را رعایت میکرد، حجاب را انزوای زنان نمیدانست تا تکلّف و مشقتی برای او در زندگی اجتماعی و سیاسی پیش بیاید. از اینرو، در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی شرکت فعّال داشت. بهعلاوه؛ مرزهای جزئی و حدود الهی را خود معصومان(ع) نیز تعیین میکنند و آنچه حضرت زهرا(س) به عنوان معصوم، درباره پوشاندن صورت انجام دادهاند، دست کم جواز این کار را میرساند و خود جواز و اباحه نیز در ردیف احکام الهی میباشد.
[1]. ابن فارس، أحمد، معجم مقائیس اللغة، ج 5، ص 465، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1404ق؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 12، ص 213، تهران، مرکز الکتاب للترجمة و النشر، چاپ اول، 1402ق.
[2]. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 2، ص 446، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1414ق.
[3]. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج 2، ص 620، قم، منشورات دار الرضی، چاپ اول، بیتا.
[4]. بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 928، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1375ش؛ لغتنامه دهخدا، واژه «روبند»؛ همچنین ر.ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 1، ص 768، دار صادر، بیروت، چاپ سوم.
[5]. لغتنامه دهخدا، واژه «روبند».
[6]. ر.ک: لسان العرب، ج 1، ص 765؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 820، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق؛ قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 7، ص 103، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1371ش.
[7]. مفردات ألفاظ القرآن، ص 686.
[8]. فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 249؛ حمیرى، نشوان بن سعید، شمس العلوم، ج 8، ص 5653، دمشق، دار الفکر، چاپ اول.
[9]. مطرزى، ناصر بن عبدالسید، المغرب فى ترتیب المعرب، ج 1، ص 267، مکتبة اسامه بن زید، حلب، چاپ اول؛ موسى، حسین یوسف، الإفصاح، ج 1، ص 373، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ چهارم؛ فرهنگ فارسی معین، واژه «قناع».
[10]. شمس العلوم، ج 8، ص 5639؛ فیروز آبادى، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج 3، ص 99، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول.
[11]. ازهرى، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج 1، ص 173، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول.
[12]. شمس العلوم، ج 1، ص 493؛ المصباح المنیر، ج 2، ص 45؛ الإفصاح، ج 1، ص 374؛ فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 205.
[13]. لسان العرب، ج 1، ص 768؛ فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 205؛ عبد الحمید عمر، أحمد مختار، معجم اللغة العربیة المعاصرة، ج 1، ص 193، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول، 1429ق؛ فرهنگ فارسی معین، واژه «برقع»؛
[14]. فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 205؛ الإفصاح، ج 1، ص 374.
[15]. لغتنامه دهخدا، واژه «برقع».
[16]. فرهنگ فارسی معین؛ فرهنگ لغت عمید، واژه «پرده».
[17]. تاج العروس من جواهر القاموس، ج 9، ص 379؛ القاموس المحیط، ج 2، ص 491.
[18]. حمیری، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 52، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1413ق؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 20، ص 172، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
[19]. کوفی، محمد بن محمد اشعث، الجعفریات(الأشعثیات)، ص 95، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، چاپ اول، بیتا؛ حلی، علی بن یوسف، العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة، ص 224، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1408ق؛ ابن مغازلی، على بن محمد، مناقب الإمام على بن أبیطالب(ع)، ص 303 – 304، بیروت، دار الأضواء، چاپ سوم، 1424ق.
[20]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 43، ص 92، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق؛
[21]. همان، ص 54.
[22]. ر.ک: اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج 1، ص 466، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق؛ ابونعیم اصفهانی، أحمد بن عبد الله، حلیة الاولیاء و طبقات الأصفیاء، ج 2، ص 40، السعادة، بجوار محافظة مصر، 1394ق؛ هیثمی، علی بن أبی بکر، کشف الاستار عن زوائد البزار، ج 2، ص 150 – 151، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1399ق؛ صالحى دمشقى، محمد بن یوسف، سبل الهدى و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 11، ص 45، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق؛ متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج 16، ص 601، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ق.
[23]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 163، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.
[24]. ر.ک: «عیادت جابر از حضرت فاطمه(س) و دیدن صورت آنحضرت»، سؤال 46292؛ «دیدار حضرت فاطمه(س) با سلمان فارسی بعد از پیامبر اسلام(ص)»، سؤال 46293.
[25]. «أَ مِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ ص سَبَایَا قَدْ هَتَکْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَد»؛ سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 182، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1348ش؛ ابن أبی طاهر، احمد بن أبی طاهر، بلاغات النساء، ص 35، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، بیتا؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج 2، ص 308، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
[26]. «وَ خَرَجَتْ أُمُّ کُلْثُومٍ وَ عَلَیْهَا بُرْقُعَةٌ وَ تَجُرُّ ذَیْلَهَا مُتَجَلِّلَةً بِرِدَاءٍ عَلَیْهَا تَسْحَبُهَا»؛ فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 1، ص 152، قم، انتشارات رضی، چاپ اول، 1375ش؛ بحار الأنوار، ج 43، ص 192.
[27]. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، زبدة البیان فی أحکام القرآن، ص 544، تهران، المکتبة الجعفریة لإحیاء الآثار الجعفریة، چاپ اول، بیتا؛ فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج 22، ص 699، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی(ع)، چاپ اول، 1406ق؛ طباطبایی بروجردی، آقا حسین، نهایة التقریر فی مباحث الصلاة، مقرر: فاضل لنکرانی، محمد، ج 1، ص 259، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، چاپ اول، بیتا؛ طباطبایی حکیم، سید محسن، مستمسک العروة الوثقی، ج 14، ص 28، قم، مؤسسة دار التفسیر، چاپ اول، 1416ق.
[28]. تبریزی، جواد بن علی، استفتاءات جدید، ج 1، ص 360، قم، دفتر معظم له، چاپ اول، بیتا؛ بهجت، محمد تقی، استفتاءات، ج 4، ص 174، قم، دفتر حضرت آیة الله بهجت، چاپ اول، 1428ق.
- [29]. شیخ مفید، الامالی، ص 159، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ شیخ طوسی، الامالی، ص 511، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق؛ همچنین با اندکی تفاوت در این منابع آمده است: شریف الرضی، محمد بن حسین، خصائص الأئمة علیهم السلام(خصائص أمیر المؤمنین علیه السلام)، ص 97، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1406ق؛ لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص 156، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376ش؛ تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 238، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق…..
شخصیت حضرت زهرا (س) دارای چه ابعادی است؟
پرسش
ابعاد کرامتی و شخصیتی بزرگ ترین زن عالم (حضرت زهرا سلام الله علیها) را بیان فرمایید.
پاسخ اجمالی
ابعاد شخصیت والای حضرت زهرا (س) بسیار گسترده و وسیع است که تنها در سایۀ تأمل و ژرف اندیشی می توان به جوانب گسترده آن حضرت پی برد. مطالعه و تحقیق پیرامون محورهای معنوی و الاهی، علم و دانش و مبارزات سیاسی و اجتماعی آن حضرت و… ما را در رسیدن به مقصود یاری می دهد.
برخی از آیات قرآن کریم در شأن اهل بیت(ع) نازل شده است، که حضرت صدّیقه زهرا(س) نیز یکی از آن پنج نور پاک است؛ مانند آیۀ تطهیر.
برخی از ویژگی های بارز اخلاقی و انسانی بانوی بانوان -به شهادت کتب مختلف شیعه و سنی- بدین شرح است:
1. پارسایی و قناعت به ثروتی اندک و امکاناتی ناچیز، در عین امکان بهره مندی از بالاترین امکانات،
2. انفاق و ایثار فراوان در اشیای مورد علاقه و نیاز خویش،
3. عبادت خالصانه و نیایش به درگاه باری تعالی،
4. تبلور حیا و عفت،
5. الگوی کامل پوشش و حجاب اسلامی،
6. علم و دانش گسترده سیده زنان عالم که گوشه ای از آن آگاهی بر محتوای کتاب شریف “مصحف فاطمه” است.
7. مبارزات سیاسی و اجتماعی ایشان -بعد از رحلت پیامبر (ص)- در پاسداری از مقام ولایت حضرت علی (ع)،
پاسخ تفصیلی
پیرامون شخصیت وجودی و مقام معنوی فاطمۀ زهرا (س) بسی کتاب ها نگاشته شده و سخن های فراوانی بیان شده است، اما اگر هزاران برابر آن نیز از قلمرو ذهن و اندیشۀ بشر به درآید و صورت گفتار یا نوشتار پذیرد، باز قطره ای باشد از اقیانوس بی کرانۀ فضیلت های حضرتش. در آسمان معرفت حضرت زهرا (س)، برترین اندیشه های بشری، حیران و تیز پروازترین عقل ها، سرگردان اند. برای دست یابی به ساحل دریای معرفت او باید به سراغ قرآن کریم و احادیث معصومان (ع) رفت.
در این نوشته، با توجّه به قرآن کریم و روایات، تنها به ذکر قطره ای از آن دریای بی کران می پردازیم.
الف. نزول آیاتی در شأن حضرت زهرا (س)
شخصیت ملکوتی حضرت فاطمۀ زهرا(س) نه تنها خود مبیّن و مفسّر آیات قرآن است و نه تنها وجود او سندی زنده به عنوان پشتوانۀ عملی برای تأیید مفاهیم آن کتاب آسمانی است، بلکه عملکرد آن حضرت گاهی موجب نزول آیات قرآن شد. البته، این آیات شریفه در شأن حضرت زهرا (س)، به شکل های تنزیل، [1] تفسیر، [2] تأویل [3] و تطبیق [4] روایت شده است. [5]
گفتنی است؛ دانشمندان و مفسران اسلامی، اجمالاً به این امر معترف اند که برخی از آیات قرآن کریم در شأن اهل بیت(ع) نازل شده است، دلالت آنها بر اهلبیت (ع) و مقام و موقعیت آنها، از باب تفسیر است، نه تطبیق؛ و حضرت صدّیقه زهرا(س) نیز یکی از آن پنج نور پاک است.
در این مجال، به ذکر تعدادی از این آیات شریفه می پردازیم.
آیاتی از باب تفسیر:
1. آیۀ مباهله: در قرآن کریم چنین آمده است: «هر گاه بعد از علم و دانشى که (در بارۀ مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم». [6] و حضرت فاطمه زهرا(س) تنها مصداق «نساء (زنان)» همراه پیامبر اکرم(ص) برای مباهله بود. [7]
2. آیۀ تطهیر: آیۀ مبارکۀ «… خداوند فقط مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد»، [8] در شأن امام علی (ع)، حضرت فاطمۀ زهرا (س) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) نازل شده است. [9]
3. سورۀ «هل اتی» (الإنسان) در شأن حضرت امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) نازل شده است. [10]
آیاتی که تطبیق آن با حضرت فاطمۀ زهرا(س)، از موارد «تأویل» به شمار مى رود:
1. در حدیثى از امام صادق (ع) آمده که به هنگام نزول آیۀ شریفه «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ»، [11] خداوند فرمود: من خداوندم. دو دریا را فرستادم، على بن ابى طالب (ع)، دریاى علم و فاطمه (س) دریاى نبوّت، و من خدایم، پیوند بین آن دو را برقرار کردم. [12]
2. امام محمدباقر (ع) در تفسیر آیات «که آن یکى از بزرگ ترین آیات خداست. بشر را هشدار دهنده است»، [13] می فرماید: «منظور، حضرت فاطمه (س) است». [14]
3. با استناد به روایات، وجود مقدّس فاطمه زهرا(س)، حقیقت و باطن لیلة القدر (شب قدر) است؛ و معرفت آن حضرت، همطراز درک شب قدر معرفی شده است. [15] مانند این روایت: مردی نصرانی به خدمت امام موسی کاظم(ع) شرف یاب شد و تفسیر باطن این آیات را جویا شد: «حم، سوگند به این کتاب روشنگر، که ما آن را در شبى پر برکت نازل کردیم ما همواره انذارکننده بودهایم! در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا مىگردد»؛ [16] امام (ع) در پاسخ فرمودند: «حم»، محمّد(ص) و «کتاب مبین»، علی(ع) و «اللیلة»، فاطمه(س) است. [17]
ب. مقام و شخصیّت فاطمه زهرا(س)
در این جا، در بارۀ مقام و شخصیّت آن حضرت به ذکر مواردی بسنده می شود:
یک. مقام حضرت صدیقه کبری (س) آن چنان والا است که رضایت و خشم حضرتش معیار رضایت و خشم پیامبر گرامی اسلام و رضایت و خشم کبریایی قرار گرفته است.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «فاطمه(س)، پارۀ تن من است، هر کس او را مسرور گرداند مرا مسرور کرده است و هر کس مرا مسرور گرداند خدا را مسرور کرده است و هر کس او را اذیّت کند مرا اذیّت کرده است و هر کس مرا اذیّت کند خدا را اذیت کرده است، و فاطمه(س)، عزیزترین مردم در نزد من است». [18] «مریم سرور زنان زمانه خویش بود، امّا دخترم فاطمه(س)، سرور همۀ زنان جهان، از آغاز و پایان آن است». [19]
آری، مقام و منزلت زهرای مرضیّه(س)، نه تنها بسی والاتر از مقام آسیه و مریم است که اوج افتخار آنان، توفیق خدمت گزاری آستان حضرت خدیجه کبری(س) به هنگام وضع حمل فاطمه زهرا(س) است.
دو. از ابعاد کرامتی حضرت زهرا(س) می توان به پارسایی و قناعت به ثروتی اندک و امکاناتی ناچیز، در عین امکان بهره مندی از بالاترین امکانات را اشاره کرد؛ چرا که او دختر پیامبر اسلام(ص) است و آن حضرت مزرعه با ارزشی همچون «فدک» را به ایشان بخشیدند [20] که در آمد خوبی داشت. همچنین حضرت علی (ع) از محل کار و تلاش خود در آمد قابل توجّهی داشتند و حضرت می توانستند زندگی مرفّهی برای خود و همسر و فرزندان خود فراهم آورند، امّا همۀ در آمد خود را صرف نیازمندان می کردند و خود به یک زندگی بسیار سخت و پر مشقّت اکتفا می نمودند.
سه. یکی دیگر از ابعاد شخصیّت اجتماعی فاطمه زهرا(س)، انفاق و ایثار اوست. داستان بخشیدن غذا و طعام خود در عین نیازمندی به مسکین و یتیم و اسیر در مدت سه شب پی در پی، در سورۀ دهر (انسان) آمده است.
چهار. یکی دیگر از ابعاد کرامتی حضرت زهرا (س) عبادات آن حضرت است. عبادت فاطمه از لحاظ کمیّت، تا بدان حد گسترده است که در لحظه لحظه زندگی او حضور و ظهور دارد. رفتار او، گفتار او، نگاه او، تلاش او، نفس کشیدن او در هر لحظه شب و روز، عبادت بود. امام حسن مجتبی (ع) در این باره می فرماید: «مادرم فاطمه(س) را دیدم که در شب جمعه از بستر خویش جدا شده تا طلوع خورشید مشغول عبادت، و راز و نیاز با پروردگار بود و لحظهاى از رکوع و سجود دست برنمى داشت». [21]
پنج. یکی از افتخارات شیعه «صحیفه فاطمیّه» است. شیعه معتقد است این کتاب شریف الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیّه است. [22]
شش. جلوه هایی بسیار زیبا و دیدنی از رفتار و گفتار فاطمه زهرا(س) در عرصه حجاب و عفاف گزارش شده است که می باید سرمشق دختران و زنان ما در زندگی قرار گیرد. روزی پیامبر اکرم(ص) از جمع مسلمانان حاضر در مسجد سؤال کردند: چه روش و سیره ای برای زندگانی بانوان بهتر است؟ حضرت زهرا(س) به واسطۀ سلمان - که خود را عاجز از جواب این سؤال می دانست و به همین دلیل به خانه حضرت زهرا(س)، خود را رسانیده بود- فرمودند: «برای زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند». [23]
هفت. در پایان به یکی از ضروری ترین عرصه هایی که در آن بایستی به فاطمه زهرا (س) اقتدا نمود، اشاره ای داشته باشیم و آن عرصۀ دفاع از حریم امامت و ولایت می باشد؛ چرا که او در دورۀ کوتاه زندگانی خویش پس از هجران رسول خدا(ص) زیباترین جلوه پاسداری از حریم ولایت را به تصویر کشانید. [24] فاطمه(س) مردم زمانه خویش را خوب می شناخت و می دانست آنان لیاقت عبرت پذیری از سخنان او و جسارت قیام به همراه او را ندارند، امّا می خواست برای آیندگان، ضلالت را رسوا، حقیقت را برملا و حجت را تمام نماید، چنان که فرمود: «من با کمال دقّت و معرفت شما را از گمراهی، خذلان و تیرگى که ظاهر و باطن شما را فرا گرفته است آگاه ساختم، ولی می دانم که خوارید و در چنگال زبونی گرفتار. یاری نکردن وجودتان را فرا گرفته و ابر بی وفایی بر قلوبتان سایه گسترده. چه کنم که دلم خون است و بازداشتن زبان شکایت از طاقت بیرون. می گویم برای اتمام حجت بر مردمان…». [25]
فاطمه(س)، در قیام پر حماسه فرهنگی اش، لحظه ای از افشاگری و روشن گری های هدایت بخش خویش دست برنداشت تا به همۀ مسلمانان طول تاریخ بفهماند که سکوت در مقابل مهاجمان فرهنگی پذیرفتنی نیست. حضرت زهرا (س) در مقابل بدعت و تحریف اسلام، آرام ننشست،که برخاست، جوشید و خروشید، افشاگری نمود و روشنگری کرد؛ چرا که با الهام الاهی و تحدیث جبرئیل از آینده خبر داشت و می دانست این روشنگری ها، عاقبت دل های لایقی خواهد یافت و نقش بی نظیری را در به ثمر رسانی امامت و محقق سازی هدف خلقت ایفا خواهد نمود. [26]
برای اطلاع بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید:
1. جامی از زلال کوثر، مصباح یزدی، محمد تقی.
2. فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، قزوینی، سید محمد کاظم.
3. حماسه کوثریه، شرح مبارزات یگانه دخت پیامبر گرامی اسلام، حضرت فاطمه زهرا (س)، زجاجی کاشانی، مجید.
[1] . برای تنزیل به حسب موارد معانی مختلفی شده است؛ مانند این که، تنزیل همان ظهور ابتدایى الفاظ قرآن است؛ یعنی معنایی که با دیدن یا شنیدن لفظ، بى درنگ به ذهن راه مىیابد. در تعدادى از روایات مراد از تنزیل، همین معناست. ر.ک: محمد کاظم شاکر، روشهاى تأویل قرآن، ص 73 – 76، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، قم، چاپ اوّل، 1376ش.
[2] . تفسیر، به معنای روشن ساختن مفهوم آیات قرآن و واضح کردن منظور پروردگار است. در تفسیر نباید به مدارک و دلایل ظنى و غیر قابل اطمینان، استناد نمود، بلکه باید به دلایلى تکیه کرد که عقلاً و یا شرعاً حجیت و اعتبار آن ثابت و مسلّم است. ر.ک: خوئى، سید ابو القاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص 397، موسسة احیاء آثار الامام الخوئى، قم، بی تا؛ جلالیان، حبیب الله، تاریخ تفسیر قرآن کریم، ص 19 – 23، نشر اسوه، تهران، چاپ چهارم، 1378ش.
[3] . تأویل، در اصل به معنای ترجیح است و در اصطلاح، عبارتست از برگرداندن لفظ از معنای ظاهری اش به معنای محتمل، در صورتی که آن معنا موافق قرآن و روایات باشد. ر.ک: تاریخ تفسیر قرآن کریم، ص 24 – 30.
[4] . تطبیق، در اصطلاح به معناى حمل آیه بر مصداق آن مىباشد؛ و آنجا که در محدوده دلالت لفظى به کار رود، به معناى تفسیر است؛ و آنجا که مصداق، قابل انطباق بر مدلول لفظى نباشد، به معناى تأویل خواهد بود. توضیح آن که، اگر موارد تطبیق، از مصادیق اطلاقات و جزئیّات آن دسته مفاهیمى باشد که از دلالت لفظى آیه استفاده مىشود، این، در چهارچوب تفسیر آیه قرار خواهد گرفت، زیرا که دارای ویژگی تفسیر است، امّا در مواردى که بیان مصداق و تطبیق آن، دارای این ویژگى نبوده و مدلول دلالت لفظى نباشد، از حدود «تفسیر» خارج بوده، از موارد «تأویل» محسوب مى شود؛ چنان که بیان مصادیق براى بسیارى از آیههاى قرآن در روایات ائمّه (ع)، از قبیل «تأویل» بوده، و مربوط به حقایق عینى آیات است. ر.ک: عمید زنجانى، عباسعلى، مبانى و روشهاى تفسیر قرآن، ص 126 و 127، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، چاپ سوم، 1373ش.
[5] . منبعی جهت مطالعه بیشتر: شیرازی، سید صادق، فاطمة الزهرا فی القرآن.
[6] . آل عمران، 61.
[7] . بحرانى، سید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 630 - 632، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 223 – 225، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417 ق؛ ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 667، مکتبة نزار مصطفى الباز، عربستان سعودى، چاپ سوم، 1419ق.
[8] . احزاب، 33.
[9] . البرهان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 443 و 445؛ طوسى، محمد بن حسن، التبیان فى تفسیر القرآن، مقدمه: تهرانى، آغابزرگ، تحقیق: عاملى، احمد قصیر، ج 8، 339، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بی تا؛ طبرى، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فى تفسیر القرآن، ج 22، ص 5، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[10] . برای آگاهی بیشتر دربارۀ آیات ذکر شده این نمایه ها را مطالعه کنید: «اختصاص اهل بیت به اصحاب کسا»، سؤال 18439 (سایت: 18013).
[11] . رحمن، 19: «روان کرد دو دریا را که بهم برسند».
[12] . قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوى جزائرى، طیّب، ج 2، ص 344، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ شیخ صدوق، محمد بن على، الخصال، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ج 1، ص 65، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش. البته، این حدیث به سند دیگری نیز نقل شده است؛ ر.ک: حسکانی، عبید الله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، محقق و مصحح: محمودى، محمدباقر، ج 2، ص 284، التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1411ق.
[13] . مدّثر، 35 و 36: «إِنَّها لَإِحْدَى الْکُبَرِ، نَذیراً لِلْبَشَر».
[14] . قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوى جزائرى، طیّب، ج 2، ص 396، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 24، ص 331، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[15] . ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، جامی از زلال کوثر، تحقیق و نگارش: حیدری، محمدباقر، ص 17 – 19، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه)، قم، چاپ دوم، 1381ش؛ حسن زاده آملى، حسن، انسان و قرآن، ص 217 – 256، نشر قیام، قم، چاپ دوم، 1381ش.
[16] . دخان، 1 – 4.
[17] . کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 547، دار الحدیث، قم، چاپ اول 1429ق؛ استرآبادى، على، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، محقق و مصحح: استاد ولى، حسین، ص 555، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، چاپ اول، 1409ق؛ بحرانى، سید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، ج 5، ص 9، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق.
[18] . شیخ طوسى، محمد بن حسن، الأمالی، ص 24، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق.
[19] . بحارالانوار، ج 43، ص 24.
[20] . الکافی، ج 2، ص 714: «بَابُ الْفَیْءِ وَ الْأَنْفَالِ وَ تَفْسِیرِ الْخُمُسِ وَ حُدُودِهِ وَ مَا یَجِبُ فِیهِ».
[21] . شیخ حرّ عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 7، ص 113، مؤسسة آل البیت (ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[22] از وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی، صحیفه نور، ج 21، ص 171: ما مفتخریم که ادعیة حیاتبخش که او را «قرآن صاعد» می خوانند از ائمه معصومین ما است. ما به «مناجات شعبانیة» امامان و «دعای عرفات» حسین بن علی ـ علیهما السلام ـ و «صحیفه سجادیه» این زبور آل محمد و «صحیفه فاطمیه» که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است از ما است.
[23] . بحارالانوار، ج 43، ص 54.
[24] جامی از زلال کوثر، ص 145.
[25] . طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة، ص 121، نشر بعثت، قم، چاپ اول، 1413ق؛ طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 104، نشر مرتضى، مشهد، چاپ اول، 1403ق.
[26] . جامی از زلال کوثر، ص 149.
..
تاریخ عقد و ازدواج حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و همچنین سن ایشان در هنگام ازدواج چقدر بوده است؟
پرسش
سلام تاریخ خواستگاری حضرت علی(ع) از فاطمه زهرا(س) چه زمانی بوده است؟ و فاصله بین خواستگاری ایشان تا ازدواج چه مدت زمانی بوده است؟ با تشکر
پاسخ اجمالی
در سن شریف حضرت علی و فاطمه (ع) هنگام ازدواج و همچنین تاریخ عقد و رفتن حضرت فاطمه (ع) به خانه امام علی (ع) اختلاف نظر بسیاری، در میان شیعیان و اهل سنت وجود دارد. این اختلاف از اختلاف در تاریخ ولادت فاطمه (ع) نشأت گرفته است. بنابر نظر برخی حضرت فاطمه (ع) پنج سال پس از بعثت به دنیا آمد و هشت سال با پدرش در مکه ماند سپس به مدینه هجرت کرد و دو سال پس از ورود به مدینه، پس از جنگ بدر، با على (ع)، ازدواج کرد. اما برخى می گویند فاطمه (ع) در سال دوم بعثت به دنیا آمد، بنابراین سن وى به هنگام ازدواج ده یا سیزده سال بوده است. و برخی از اهل سنت، با توجه به دیگر شواهد تاریخی، سن حضرت فاطمه (ع) هنگام ازدواج را، 15 سال و نیم و برخی دیگر 18 سال و سن امام علی (ع) را 21 سال دانسته اند.
در خصوص روز و ماه عقد و ازدواج آن حضرت نیز، اقوال مختلفى نقل شده است:
1. روز اول ذى حجه عقد و روز سه شنبه ششم همان ماه ازدواج کرد.
2. عقد حضرت فاطمه (ع) در ماه صفر بود، امام على (ع) پس از گذشت چند روز از ماه شوال با حضرت فاطمه (س) ازدواج کرد.
3. عقد در ماه رمضان انجام پذیرفت و ازدواج در ماه ذى حجه.
4. زفاف حضرت فاطمه در شب پنج شنبه، بیست و یکم ماه محرم بوده است…
پاسخ تفصیلی
این پرسش را در دو قسمت که عبارت است از: سن امام علی و حضرت فاطمه (ع) هنگام ازدواج، و زمان عقد و رفتن حضرت زهرا (ع) به خانه امیر مؤمنان مورد بررسی قرار می دهیم.
الف. سن امام علی و حضرت زهرا (ع) هنگام ازدواج
بنابر اختلاف نظرى که در مورد تاریخ ازدواج آنان وجود دارد، ممکن است ازدواج امام علی (ع) با حضرت فاطمه(ع) در سال اول یا دوم و یا سوم پس از هجرت بوده است. علماى شیعه در تعیین سن حضرت فاطمه به هنگام ازدواج از چهارده سال بیشتر نگفتهاند.[1]
بنابر نظر اکثر عالمان شیعه؛ سن حضرت در زمان ازدواج، 9 یا 10 یا حداکثر 11 سال بوده است.[2]
به عقیده برخی، حضرت فاطمه (ع) در سن چهل و یک سالگی پیامبر (ص) به دنیا آمد و حضرت رسول(ص) بعد از جنگ احد، فاطمه را به ازدواج علی (ع) در آورد و سن حضرت زهرا هنگام ازدواج 15 سال و 5 ماه و نیم بوده است و سن امیر مؤمنان (ع) 21 سال و 5 ماه بوده است.[3]
عده دیگر گفته اند: حضرت فاطمه (ع) به هنگام ازدواج هجده سال داشته است.[4] ابن حجر در الإصابة [5] و ابن سعد در طبقات الکبیر نیز همین قول را روایت کردهاند.[6]
ب. روز و ماه ازدواج آن حضرت
1. روز اول ذى حجه عقد فاطمه (ع) و روز سه شنبه ششم همان ماه، ازدواج حضرت بوده است.[7]
2. در ماه شوال پس از بازگشت حضرت علی (ع) از جنگ بدر بوده است.[8]
3. بنابر روایت امام صادق (ع): عقد على و فاطمه (ع) در ماه رمضان، و ازدواج آنها در ذى حجّه سال دوم هجرى بوده است.[9]
4. زفاف فاطمه در شب پنج شنبه، بیست و یکم ماه محرم سال سوم هجرت بوده است…[10]
5. برخی بر این عقیده اند که: عقد حضرت فاطمه (ع) در اواخر ماه صفر و ازدواج در ماه ذی حجه بوده است.[11]
6. عده ای نیز گفته اند که عقد در ماه ربیع الأول بوده و در همان ماه ازدواج صورت پذیرفته است.[12]
7. ابن سعد روایت کرده است که ازدواج فاطمه (ع) با على (ع) پنج ماه پس از ورود پیغمبر (ص) به مدینه در ماه رجب صورت پذیرفت و پس از بازگشت از بدر او را به خانه على (ع) فرستاد.[13]
گفتنی است که با توجه به تاریخ تولد حضرت فاطمه (س) که در آن نیز اختلاف است؛ برخی از اقوال ذکر شده است.
[1]ر.ک: امین، سید محسن ، أعیان الشیعة، ج 1، ص 313، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1406 ق.
[2] انصاری، اسماعیل،الموسوعة الکبرى عن فاطمة الزهراء،ج4،ص21، دلیل ما، قم، 1428ق.
[3]ر.ک: ابن عبد البر، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب ، ج 4، ص 1893، بیروت، دار الجیل، ط الأولى، 1412/1992.
[4]ر.ک: ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص 59، دار المعرفة،بیروت، بی تا.
[5]ر.ک: ابن حجر، الإصابة فى تمییز الصحابة، ج 8، ص 264، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الأولى، 1415/1995.
[6] ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 8، ص 18، دار الکتب العلمیة، ط الأولى، 1410/1990.
[7] ر.ک: ابن شهرآشوب، المناقب، ج 3، ص 357، قم، 1379 ق.
[8]شیخ طوسی، الأمالی، ص 43، دار الثقافة، قم، 1414ق.
[9] إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج 1، ص 364، مکتبة بنی هاشم، تبریز، 1381ق.
[10]ر.ک: سید بن طاوس، إقبال ص 584، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1367 ش.
[11]مجلسی، بحار الأنوار، ج 19، ص 192-193، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
[12] همان.
[13] ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 8، ص 18، دار الکتب العلمیة، ط الأولى، 1410/1990.
..
واحد شهادت امام جواد (ع)
اگر چه اسیرم به غفلت رسد لطف مولا به دادم
ز جان شکر حق را بگویم که در بند عشق جوادم
شدم مرثیه خوان دلبر به سوز و به آه و به زاری
به یاد امام غریبم شده اشکم از دیده جاری
به قلبم فتاده شرار عزایت
جوادُ الائمه بمیرم برایت
واویلا واغربتا…
بگویم ز مظلومیِ تو به غربت زدی ناله ها ، آه
چه گویم چه گویم چه گویم به حجره زدی دست و پا ، آه
عیون جمیع ملائک برای شما گریه کرده
به عرش برین فاطمه (س) در عزای شما گریه کرده
کنیزان به شادی و آن هلهله ها
شده خون به قلبِ پریشان زهرا (س)
واویلا واغربتا…
تنت بر روی بام خانه و بر روی آن سایه افتاده
در این روضه خوانی جانم کنم از غم کربلا یاد
بگویم ز داغ امامی که در قتلگه لاله تن بود
و در تابش نور خورشید تن بی سرش بی کفن بود
شده جان عالم ازین غصه بر لب
سلام خداوند به سالار زینب
یا حسین یابن الزهرا (س)
…
زمینه – جواد الائمه علیه السلام
نام تو شده ذکر دل همه یا جواد الائمه یا مولا
پسر علی و گل فاطمه یا جواد الائمه یا مولا
ای تا دم جزا عالمی زیر دینِ تو
دارم به سر آقا هوای کاظمینِ تو
مولانا یا جواد ای حجّت خدا جواد…
به فدای خصالِ یگانه ات یا جواد الائمه یا مولا
سائل آمده بر درِ خانه ات یا جواد الائمه یا مولا
ای محترم آقا عادتک الکرم آقا
بیا و اربعین ما رو ببر حرم آقا
مولانا یا جواد ای حجّت خدا جواد…
افتاده ز جنایتِ آن لعین یا جواد الائمه یا مولا
تنت از روی بام به روی زمین یا جواد الائمه یا مولا
تَنَت از روی بام به روی زمین یا جواد الائمه یا مولا
تن تو بی کفن تن حسین بدون سر
زهرا برایتان ناله زند به چشم تر
مولانا یا جواد ای حجّت خدا جواد
…
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
خدايا خود را به من بشناسان، زيرا اگر خود را به من نشناسانى فرستاده ات را نشناخته ام، خدايا فرستاده ات را به من بشناسان، زيرا اگر فرستاده ات را به من نشناسانى حجّتت را نشناخته ام، خدايا حجّتت را به من بشناسان، زيرا اگر حجّتت را به من نشناسانى، از دين خود گمراه مى شوم.دعای زمات غیبت (مفاتیح الجنان .شیخ عباس قمی .نشر اسوه .ص588/ منبع اینترنتی سایت استاد حجت الاسلام حسین انصاریان).
«اِلهى اِنْ اَدْخَلْتَنى اَلنّارَ فَفى ذلِكَ سُرُورُ عَدُوِّكَ وَ اِنْ اَدْخَلْتَنى الْجَنَّةَ فَفى ذلِكَ سُرُورُ نَبِيِّكَ وَ اَنَا وَاللّهِ اَعْلَمُ اَنَّ سُرُورَ نَبِيِّكَ اَحَبُّ اِلَيْكَ مِنْ سُرُورِ عَدُوِّكَ» ؛خدايا، اگر مرا به بهشت ببرى پيغمبر تو مسرور مىشود، ولى اگر به جهنّم ببرى دشمن تو (شيطان) شادمان مىگردد و به خدا سوگند، من مىدانم كه نزد تو شادى پيامبرت محبوب تر از شادى دشمنت مىباشد.( دعای ابو حمزه ثمالی. مفاتیح الجنان .شیخ عباس قمی . نشر اسوه .ص 175. /منبع اینترنتی سایت آیت الله مصباح یزدی).
- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ نَبِّهْنِی لِذِکْرِکَ فِی أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِطَاعَتِکَ فِی أَیَّامِ الْمُهْلَةِ ، وَ انْهَجْ لِی إِلَى مَحَبَّتِکَ سَبِیلًا سَهْلَةً ، أَکْمِلْ لِی بِهَا خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الآْخِرَةِ .خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست، و هنگام غفلتم را به یاد خود، هشیارى ده، و در روزگار فراغتم مرا به اطاعت خود، وادار، و براى وصول به دوستى خود، راهى هموار پیش رویم نه، تا بدان، نیکى دنیا و آخرتم را کامل گردانى!دعای مکارم الاخلاق(صحیفه سجادیه .دعای بیستم .بند 29 /منبع اینترنتی سایت استاد حجت الاسلام حسین انصاریان ).
.
متن دعای بیستم صحیفه سجادیه)مکارم الاخلاق)
«1»اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکْمَلَ الْإِیمَانِ ، وَ اجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الْیَقِینِ ، وَ انْتَهِ بِنِیَّتِی إِلَى أَحْسَنِ النِّیَّاتِ ، وَ بِعَمَلِی إِلَى أَحْسَنِ الْاَعْمَالِ .
«2»اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِکَ نِیَّتِی ، وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَکَ یَقِینِی ، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِکَ مَا فَسَدَ مِنِّی .
«3»اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اکْفِنِی مَا یَشْغَلُنِی الاِهْتَِمامُ بِهِ ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ ، وَ اسْتَفْرِغْ أَیَّامِی فِیما خَلَقْتَنِی لَهُ ، وَ أَغْنِنِی وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِکَ ، وَ لَا تَفْتِنِّی بِالنَّظَرِ ، وَ أَعِزَّنِی وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْرِ ، وَ عَبِّدْنِی لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ ، وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى یَدِیَ الْخَیْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ ، وَ هَبْ لِی مَعَالِیَ الْأَخْلَاقِ ، وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْرِ .
«4»اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا ، وَ لَا تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِهَا .
«5»اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ مَتِّعْنِی بِهُدًى صَالِحٍ لَا أَسْتَبْدِلُ بِهِ ، وَ طَرِیقَةِ حَقٍّ لَا أَزِیغُ عَنْهَا ، وَ نِیَّةِ رُشْدٍ لَا أَشُکُّ فِیهَا ، وَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمْرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِکَ ، فَإِذَا کَانَ عُمْرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَیَّ ، أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَیَّ .
«6»اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّی إِلَّا أَصْلَحْتَهَا ، وَ لَا عَائِبَةً أُوَنَّبُ بِهَا إِلَّا حَسَّنْتَهَا ، وَ لَا أُکْرُومَةً فِیَّ نَاقِصَةً إِلَّا أَتْمَمْتَهَا .
«7»اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ أَبْدِلْنِی مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمحَبَّةَ ، وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْیِ الْمَوَدَّةَ ، وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلَاحِ الثِّقَةَ ، وَ مِنْ عَدَاوَةِ الْأَدْنَیْنَ الْوَلَایَةَ ، وَ مِنْ عُقُوقِ ذَوِی الْأَرْحَامِ الْمَبَرَّةَ ، وَ مِنْ خِذْلَانِ الْأَقْرَبِینَ النُّصْرَةَ، ، وَ مِنْ حُبِّ الْمُدَارِینَ تَصْحِیحَ الْمِقَةِ ، وَ مِنْ رَدِّ الْمُلَابِسِینَ کَرَمَ الْعِشْرَةِ ، وَ مِنْ مَرَارَةِ خَوْفِ الظَّالِمِینَ حَلَاوَةَ الْاَمَنَةِ الْاَمَنَةِ
«8»اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اجْعَلْ لِی یَداً عَلَى مَنْ ظَلَمَنِی ، وَ لِسَاناً عَلَى مَنْ خَاصَمَنِی ، وَ ظَفَراً بِمَنْ عَانَدَنِی ، وَ هَبْ لِی مَکْراً عَلَى مَنْ کَایَدَنِی ، وَ قُدْرَةً عَلَى مَنِ اضْطَهَدَنِی ، وَ تَکْذِیباً لِمَنْ قَصَبَنِی ، وَ سَلَامَةً مِمَّنْ تَوَعَّدَنِی ، وَ وَفِّقْنِی لِطَاعَةِ مَنْ سَدَّدَنِی ، وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِی .
«9»اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ ، وَ أَجْزِیَ مَنْ هَجَرَنِی بِالْبِرِّ ، وَ أُثِیبَ مَنْ حَرَمَنِی بِالْبَذْلِ ، وَ أُکَافِیَ مَنْ قَطَعَنِی بِالصِّلَةِ ، وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِی إِلَى حُسْنِ الذِّکْرِ ، وَ أَنْ أَشْکُرَ الْحَسَنَةَ ، وَ أُغْضِیَ عَنِ السَّیِّئَةِ .
«10»اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ حَلِّنِی، بِحِلْیَةِ الصَّالِحِینَ ، وَ أَلْبِسْنِی زِینَةَ الْمُتَّقِینَ ، فِی بَسْطِ الْعَدْلِ ، وَ کَظْمِ الغَیْظِ ، وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ ، وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ ، و إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَیْنِ ، وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ ، وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ ، وَ لِینِ الْعَرِیکَةِ ، وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ ، وَ حُسْنِ السِّیرَةِ ، وَ سُکُونِ الرِّیحِ ، وَ طِیبِ الْمخَالَقَةِ ، وَ السَّبْقِ إِلَى الْفَضِیلَةِ ، وَ إِیثَارِ التَّفَضُّلِ ، وَ تَرْکِ التَّعْیِیرِ ، وَ الْإِفْضَالِ عَلَى غَیْرِ الْمُسْتَحِقِّ ، وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ ، وَ اسْتِقْلَالِ الْخَیْرِ وَ إِنْ کَثُرَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی ، وَ اسْتِکْثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی ، وَ أَکْمِلْ ذلک لِی بِدَوَامِ الطَّاعَةِ ، وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ ، وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَعِ ، وَ مُسْتَعْمِلِ الرَّاْیِ الْمُخْتَرَعِ .
«11»اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِکَ عَلَیَّ إِذَا کَبِرْتُ ، وَ أَقْوَى قُوَّتِکَ فِیَّ إِذَا نَصِبْتُ ، وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکَسَلِ عَنْ عِبَادَتِکَ ، وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِیلِکَ ، وَ لَا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلَافِ مَحَبَّتِکَ ، وَ لَا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْکَ ، وَ لَا مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَیْکَ .
«12»اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَصُولُ بِکَ عِنْدَ الضَّرُورَةِ ، وَ أَسْأَلُکَ عِنْدَ الْحَاجَةِ ، وَ أَتَضَرَّعُ إِلَیْکَ عِنْدَ الْمَسْکَنَةِ ، وَ لَا تَفْتِنِّی بِالِاسْتِعَانَةِ بِغَیْرِکَ إِذَا اضْطُرِرْتُ ، وَ لَا بِالْخُضُوعِ لِسُؤَالِ غَیْرِکَ إِذَا افْتَقَرْتُ ، وَ لَا بِالتَّضَرُّعِ إِلَى مَنْ دُونَکَ إِذَا رَهِبْتُ ، فَأَسْتَحِقَّ بِذَلِکَ خِذْلَانَکَ وَ مَنْعَکَ وَ إِعْرَاضَکَ ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ .
«13»اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِی رُوعِی مِنَ الَّتمَنِّی وَ التَّظَنِّی وَ الْحَسَدِ ذِکْراً لِعَظَمَتِکَ ، وَ تَفَکُّراً فِی قُدْرَتِکَ ، وَ تَدْبِیراً عَلَى عَدُوِّکَ ، وَ مَا أَجْرَى عَلَى لِسَانِی مِنْ لَفْظَةِ فُحْشٍ أَوْ هُجْرٍ أَوْ شَتْمِ عِرْضٍ أَوْ شَهَادَةِ بَاطِلٍ أَوِ اغْتِیَابِ مُؤْمِنٍ غَائِبٍ أَوْ سَبِّ حَاضِرٍ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِکَ نُطْقاً بِالْحَمْدِ لَکَ ، وَ إِغْرَاقاً فِی الثَّنَاءِ عَلَیْکَ ، وَ ذَهَاباً فِی تَمْجِیدِکَ ، وَ شُکْراً لِنِعْمَتِکَ ، وَ اعْتِرَافاً بِاِحْسَانِکَ ، و اِحْصَاءً لِمِنَنِکَ .
«14»اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ لَا أُظْلَمَنَّ وَ أَنْتَ مُطِیقٌ لِلدَّفْعِ عَنِّی ، وَ لَا أَظْلِمَنَّ وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى الْقَبْضِ مِنِّی ، وَ لَا أَضِلَّنَّ وَ قَدْ أَمْکَنَتْکَ هِدَایَتِی ، وَ لَا أَفْتَقِرَنَّ وَ مِنْ عِنْدِکَ وُسْعِی ، وَ لَا أَطْغَیَنَّ وَ مِنْ عِنْدِکَ وُجْدِی .
«15»اللَّهُمَّ إِلَى مَغْفِرَتِکَ وَفَدْتُ ، وَ إِلَى عَفْوِکَ قَصَدْتُ ، وَ إِلَى تَجَاوُزِکَ اشْتَقْتُ ، وَ بِفَضْلِکَ وَثِقْتُ ، وَ لَیْسَ عِنْدِی مَا یُوجِبُ لِی مَغْفِرَتَکَ ، وَ لَا فِی عَمَلِی مَا أَسْتَحِقُّ بِهِ عَفْوَکَ ، وَ مَا لِی بَعْدَ أَنْ حَکَمْتُ عَلَى نَفْسِی إِلَّا فَضْلُکَ ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ تَفَضَّلْ عَلَیَّ .
«16»اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى ، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى ، وَ وَفِّقْنِی لِلَّتِی هِیَ أَزْکَى ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا هُوَ أَرْضَى .
«17»اللَّهُمَّ اسْلُکْ بِیَ الطَّرِیقَةَ الْمُثْلَى ، وَ اجْعَلْنِی عَلَى مِلَّتِکَ أَمُوتُ وَ أَحْیَا . «18»اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ مَتِّعْنِی بِالِاقْتِصَادِ ، وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِ السَّدَادِ ، وَ مِنْ أَدِلَّةِ الرَّشَادِ ، وَ مِنْ صَالِحِ الْعِبَادِ ، وَ ارْزُقْنِی فَوْزَ الْمَعَادِ ، وَ سلَامَةَ الْمِرْصَادِ .
«19»اللَّهُمَّ خُذْ لِنَفْسِکَ مِنْ نَفْسِی مَا یُخَلِّصُهَا ، وَ أَبْقِ لِنَفْسِی مِنْ نَفْسِی مَا یُصْلِحُهَا ، فَإِنَّ نَفْسِی هَالِکَةٌ أَوْ تَعْصِمَهَا .
«20»اللَّهُمَّ أَنْتَ عُدَّتِی إِنْ حَزِنْتُ ، وَ أَنْتَ مُنْتَجَعِی إِنْ حُرِمْتُ ، وَ بِکَ اسْتِغَاثَتِی إِنْ کَرِثْتُ ، وَ عِنْدَکَ مِمَّا فَاتَ خَلَفٌ ، وَ لِمَا فَسَدَ صَلَاحٌ ، وَ فِیما أَنْکَرْتَ تَغْیِیرٌ ، فَامْنُنْ عَلَیَّ قَبْلَ الْبَلَاءِ بِالْعَافِیَةِ ، وَ قَبْلَ الطَّلَبِ بِالْجِدَةِ ، وَ قَبْلَ الضَّلَالِ بِالرَّشَادِ ، وَ اکْفِنِی مَؤُونَةَ مَعَرَّةِ الْعِبَادِ ، وَ هَبْ لِی أَمْنَ یَوْمِ الْمَعَادِ ، وَ امْنِحْنِی حُسْنَ الْاِرْشَادِ .
«21»اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ ادْرَأْ عَنِّی بِلُطْفِکَ ، وَ اغْذُنِی بِنِعْمَتِکَ ، وَ أَصْلِحْنِی بِکَرَمِکَ ، وَ دَاوِنِی بِصُنْعِکَ ، وَ أَظِلَّنِی فِی ذَرَاکَ ، وَ جَلِّلْنِی رِضَاکَ ، وَ وَفِّقْنِی إِذَا اشْتَکَلَتْ عَلَیَّ الْأُمُورُ لِأَهْدَاهَا ، وَ إِذَا تَشَابَهَتِ الْأَعْمَالُ لِأَزْکَاهَا ، وَ إِذَا تَنَاقَضَتِ الْمِلَلُ لِأَرْضَاهَا .
«22»اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ تَوِّجْنِی بِالْکِفَایَةِ ، وَ سُمْنِی حُسْنَ الْوِلَایَةِ ، وَ هَبْ لِی صِدْقَ الْهِدَایَةِ ، وَ لَا تَفْتِنِّی بِالسَّعَةِ ، وَ امْنِحْنِی حُسْنَ الدَّعَةِ ، وَ لَا تَجْعَلْ عَیْشِی کَدّاً کَدّاً ، وَ لَا تَرُدَّ دُعَائِی عَلَیَّ رَدّاً ، فَإِنِّی لَا أَجْعَلُ لَکَ ضِدّاً ، وَ لَا أَدْعُو مَعَکَ نِدّاً .
«23»اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ امْنَعْنِی مِنَ السَّرَفِ ، وَ حَصِّنْ رِزْقِی مِنَ التَّلَفِ ، وَ وَفِّرْ مَلَکَتِی بِالْبَرَکَةِ فِیهِ ، وَ أَصِبْ بِی سَبِیلَ الْهِدَایَةِ لِلْبِرِّ فِیما أُنْفِقُ مِنْهُ .
«24»اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اکْفِنِی مَؤُونَةَ الِاکْتِسَابِ ، وَ ارْزُقْنِی مِنْ غَیْرِ احْتِسَابٍ ، فَلَا أَشْتَغِلَ عَنْ عِبَادَتِکَ بِالطَّلَبِ ، وَ لَا أَحْتَمِلَ إِصْرَ تَبِعَاتِ الْمَکْسَبِ .
«25»اللَّهُمَّ فَأَطْلِبْنِی بِقُدْرَتِکَ مَا أَطْلُبُ ، وَ أَجِرْنِی بِعِزَّتِکَ مِمَّا أَرْهَبُ .
«26»اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ صُنْ وَجْهِی بِالْیَسَارِ ، وَ لَا تَبْتَذِلْ جَاهِی بِالْإِقْتَارِ فَأَسْتَرْزِقَ أَهْلَ رِزْقِکَ ، وَ أَسْتَعْطِیَ شِرَارَ خَلْقِکَ ، فَأَفْتَتِنَ بِحَمْدِ مَنْ أَعْطَانِی ، وَ اُبْتَلَی بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنِی ، وَ أَنْتَ مِنْ دُونِهِمْ وَلِیُّ الْاَعْطَاءِ وَ الْمَنْعِ .
«27»اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ ارْزُقْنِی صِحَّةً فِی عِبَادَةٍ ، وَ فَرَاغاً فِی زَهَادَةٍ ، وَ عِلْماً فِی اسْتِعْمَالٍ ، وَ وَرَعاً فِی اِجْمَالٍ .
«28»اللَّهُمَّ اخْتِمْ بِعَفْوِکَ أَجَلِی ، وَ حَقِّقْ فِی رَجَاءِ رَحْمَتِکَ أَمَلِی ، وَ سَهِّلْ إِلَى بُلُوغِ رِضَاکَ سُبُلِی ، وَ حَسِّنْ فِی جَمِیعِ أَحْوَالِی عَمَلِی .
«29»اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ نَبِّهْنِی لِذِکْرِکَ فِی أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِطَاعَتِکَ فِی أَیَّامِ الْمُهْلَةِ ، وَ انْهَجْ لِی إِلَى مَحَبَّتِکَ سَبِیلًا سَهْلَةً ، أَکْمِلْ لِی بِهَا خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الآْخِرَةِ .
«30»اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ قَبْلَهُ ، وَ أَنْتَ مُصَلٍّ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَهُ ، وَ آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِی الآْخِرَةِ حَسَنَةً ، وَ قِنِی بِرَحْمَتِکَ عَذَابَ النَّارِ
از دعاهاى اوست در طلب کرامتهاى اخلاقى و کردارهاى پسندیده(دعاى مکارم الاخلاق)
1-خدایا، بر محمد و دودمانش درود فرست، و ایمانم را به کاملترین مرتبهى آن برسان، و یقینم را برترین یقینها قرار ده، و نیتم را به نیکوترین نیتها منتهى کن، و کارهایم را تا عالىترین درجهى آن بالا ببر.
2-خدایا! در پرتو لطف خویش، نیت مرا از هر عیب و نقصى خالص گردان، و یقین مرا به آنچه که در نزد توست، ثبات و پایدارى بخش، و به قدرت خود، آنچه را که از من تباه گردیده، اصلاح فرما.
3- خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست و مرا از دلمشغولى به خویشتن و بازماندن از وظیفهى بندگى، کفایت کن، و مرا به کارى که در آخرت از آن بازخواست مىکنى، برگمار، و روزگارم را به انجام دادن کارى که مرا براى آن آفریدهاى (عبودیت)، مصروف دار، و بىنیازم کن، و در روزىام فراخى بخش، و مرا به فتنهى ناسپاسى و سرکشى (سنت امهال) میازماى، و عزیز و گرامىام دار، و به غرور و خودخواهى و خودبزرگ بینى گرفتارم مکن، و به بندگى درگاهت رام و تسلیم گردان، و عبادتم را با خودپسندىام تباه مگردان، و به دست من، خیر و نیکى را بر مردمان جارى کن، و به مباهات و فخر و به رخ کشیدن و منت نهادن، عبادتها و کارهاى نیکویم را ضایع مساز، و خلق و خوى عالى و برتر عطایم کن، و از مباهات و به خود نازیدن، آزادىام ده.
4- خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست، و در پیشگاه مردم، بر مقام و منزلت من میفزا، مگر این که از منزلت و مقام من نزد خودم بکاهى، و عزت و سربلندى آشکار برایم ایجاد مکن، مگر به همان اندازه مرا پیش نفسم خوار و پست گردانى.
5- خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست، و مرا از هدایتى در خور، که جز آن را نجویم، و از آیین و راه درستى، که جز آن را نپویم، و از نیتى رشدیابنده و استوار، که در آن تردید نورزم، برخوردار فرما؛ و روزگارم را تا آنگاه که در طاعت و بندگىات مىگذرد، باقى دار. پس هر گاه که مزرعهى عمرم عرصهى جولان و چراگاه شیطان شود، پیش از آن که خشم تو به سویم شتاب گیرد، یا این که قهرت بر من چیره گردد، جانم را بستان (و مرا از خطر شقاوت و شوربختى، وارهان).
6- خدایا! خصلت و منشى را که مردمان، عیب بشمارند و مرا بدان سرزنش کنند، در وجودم باقى مدار، جز آن که سامانش دهى، و نیز وصف نکوهیدهاى را که بدان ملامت مىشوم، مگذار، جز آن که نکویش سازى، و کرامت عیبناک و ناقصى را که دارم، باقى مگذار، جز آن که کاملش گردانى.
7- خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست، و کینه و بغض دشمنانم را به دوستى، و حسدورزى حاسدان ستمپیشه را به عشق و صمیمیت، و بدگمانى و بددلى اهل صلاح و خیرخواهان را به وثوق و اطمینان، و دشمنى نزدیکانم را به محبت، و بدرفتارى و نافرمانى خویشانم را به نیکى و خوشرفتارى، و خوار گردانیدن و بىاعتنایى خاندانم را به نصرت و یارى، و محبت و مداراى دوستان دروغین را به دوستى حقیقى و خالص، و اهانت همنشینان و همراهانم را به برخوردى کریمانه، و تلخى و ناگوارى ترس از ستمکاران را به شیرینى امنیت تبدیل ساز!
8- خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست، و دست مرا در مبارزه با کسى که به من ستم کرده، توانا گردان، و در برابر کسى که با من مىستیزد، زبانى گویا ده، و بر کسى که با من دشمنى مىورزد و بدخواهى مىکند، پیروزم فرما، و در برخورد با کسى که با من تزویر مىکند، راه چاره، و در برابر کسى که مرا مورد ستم قرار داده و حقوقم را پایمال کرده است. توانایى، و در برابر کسى که مرا ناسزا مىگوید، راه انکار او را به رویم بگشا، و در برابر کسى که تهدیدم مىکند، وسیلهى رهایى عطا کن، و به پیروى از کسى که زندگىام را سامان مىدهد، و به رفتن به راه کسى که ارشادم مىکند، موفق بدار!
9- خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست، و مرا بر خیرخواهى کسى که با من بد کرده، و پاداش نیکو دادن به کسى که مرا وانهاده، و بخشش به آن کس که مرا محروم ساخته، و پیوستن به کسى که از من بریده، و یاد نیکو از کسى که غیبت مرا کرده، و سپاسگزارى از نیکىها و چشمپوشى و گذشت از بدىها توفیق ده!
10- خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست، و مرا به زیور نیکوکاران بیاراى، و جامهى پرواپیشگان را بر اندام من بپوشان، و در گستردن عدالت، و فرو خوردن خشم، و فرو نشاندن آتش فتنه و پیوند دادن پراکندگان، و آشتى بخشیدن به دلها و پرده برافکندن از چهرهى نیکىها، و پرده بر نهادن بر زشتىها، و نرمى و تساهل، و فروتنى، و سیرت نیکو و رفتارى خوش، و وقار، و سنگینى، و خوشرویى، و پیشتازى در فضیلت، و فداکارى در احسان، و فروهشتن سرزنش و ملامت دیگران، و نیز احسان بر غیر مستحقان، و گفتن حقیقت- اگرچه سخت و ناگوار آید-، و اندک شمردن نیکى در گفتار و کردار- هر چند که بسیار نماید-، و بسیار دیدن بدى در گفتار و کردار- هر چند که اندک باشد-، یارىام فرما، و برایم همهى این وصفها را که برشمردم، به دوام و پایدارى در طاعت و بودن با جماعت و راندن بدعتگزاران و باطلگرایان راىپرداز، کامل گردان!
11- خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست، و به هنگام پیرى، فراخترین روزىات را نصیبم گردان، و به هنگام خستگى و واماندگى، قوىترین نیرویت را عطایم کن، و مرا به کسالت و خستگى در عبادت میازماى، و به نادیدن راه خود، و نیز اقدام به کارهاى خلاف محبت و دوستىات، و همراهى با آنان که از تو بریدهاند، و جدایى از کسانى که به تو پیوستهاند، مبتلایم مکن!
12- بارخدایا! چنان کن که به وقت درماندگى، به پشتیبانى و حمایت تو یارى شوم، و به هنگام نیازمندى، از تو یارى جویم، و در وقت بیچارگى، به تضرع و زارى به درگاه تو آیم؛ و مرا هرگاه که درمانده شوم به کمک خواستن از غیر خودت، و هرگاه که فقیر و بىچیز گردم، به خوارى و ذلت خواستن از غیر خود، و چون بترسم، به مویه و زارى پیش دیگران، گرفتار مکن تا سزاوار خوارى و منع تو گردم و مرا به حال خود واگذارى و از من روى بگردانى، اى مهربانترین مهربانان!
13- خدایا! چنان کن که آرزوهاى بیهوده و گمانهاى بد و حسدورزىهایى را که شیطان در دلم مىافکند، با یاد آوردن بزرگوارى و عظمت، و اندیشیدن در قدرت بیکرانت، و چارهاندیشى در برابر دشمنت دفع کنم، و نیز آنچه را که او بر زبانم مىراند، از بدزبانى یا بیهودهگویى یا دشنام به عرض، یا شهادت ناروا، یا غیبت از مؤمنى که حاضر نیست، یا ناسزاگویى به کسى که حاضر است و مانند اینها، به ثناگویى و ستایش تو و وصف بسیارت، و کوشش در بزرگ شمردن تو، و سپاسگزارى نعمتهایت، و اقرار به نیکىها، و بر زبان راندن نعمتهایت تبدیل کن!
14- خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست، و چنانم کن که بر من ستم نرود، حال آن که تو بر دفاع از من توانایى؛ و بر کسى ستم نکنم، در حالى که به بازداشتنم از ستم، قادرى، و گمراه نشوم، چرا که هدایتم بر تو آسان است؛ و بىچیز و درمانده نگردم، در حالى که گشایش زندگىام از سوى توست؛ و سرکشى نکنم، در حالى که هرچه دارم از توست.
15- خدایا! به سوى آمرزشت کوچیدهام، و آهنگ بخشایش تو را دارم، و به گذشت و چشمپوشىات مشتاقم، و به احسان و بندهنوازىات اعتماد مىورزم، حال آن که زمینهى آمرزش تو و آنچه را که مرا سزاوار بخشش تو کند، در من نیست. پس از این داورى که دربارهى خویش نمودم، امیدى جز فضل تو ندارم، پس بر محمد و دودمانش درود فرست، و مرا با فضل بىرشوت خود، بنواز!
16- خدایا! زبانم را به هدایت گویا کن، و پرواى خویش را در دلم بیفکن، و به پاکترین خصلتها توفیقم ده، و به پسندیدهترین کارها مرا بگمار.
17- بارخدایا! به راه نمونه (آیین حق) روانم ساز، و چنانم کن که به آیین تو بمیرم، و هم بر آن، زندگى را از سر گیرم.
18 پروردگارا! بر محمد و دودمانش درود فرست و مرا در گذر زندگى، از میانهروى و اعتدال برخوردار ساز، و در گفتار و کردار، از اهل سداد و راستى، از راهنمایان به خیر و رشد، و از بندگان شایستهات قرار ده، و رستگارى و رهایى در قیامت، و امنیت و سلامت از کمینگاه عذاب (جهنم) را نصیبم فرما!
19- خدایا! براى خود از نفس من، آنچه را که او را بپیراید، بستان، و آنچه را که او را به صلاح آورد، باقى بدار؛ چرا که نفسم در معرض تباهى است، مگر آن که تو نگاهش دارى.
20- خدایا! اگر غم لشکر انگیزد که کارم را به هم ریزد، دل خوشىام تنها تویى، و اگر محروم و ناامید شوم، چشم امیدم به توست، و اگر با مصیبتها رو به رو گردم، فریادرسم تویى، و هر آنچه که از دستم رفته است، جایگزین آن در پیش توست، و هر آنچه تباه گردد تنها تویى که سامانش دهى و آنچه را که نمىپسندى، دگرگون سازى. پس بر من منت نه و پیش از بلا و گرفتارى، عافیت عطا کن، و پیش از طلب، توانگرى؛ و پیش از گمراهى، مرا هدایت فرما، و از عیبجویى و شماتت این و آن، مرا کفایت فرما، و امنیت روز رستاخیز را ارزانىام دار، و از هدایت نیکو برخوردارم فرما!
21- خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست، و به لطف و مهر خود، هرگونه زشتى را از من دور بدار، و مرا به نعمت خویش بنواز، و به بخششت اصلاح کن، و به احسانت مدارا کن، و در سایهى مهرت پناهم ده، و به جامهى خشنودىات (تقوا) بیاراى، و هرگاه که کارها برایم دشوار آید، بهترین راه انجام دادن آنها را نشانم ده، و چون کردارها در نظرم شبههناک گردد، پاکیزهترین و پرسودترینشان را به من بنمایان، و چون آیینها به جنگ یکدیگر برخیزند، مرا به پسندیدهترین آنها رهنمون ساز!
22- خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست، و سرم را به تاج بىنیازى بیاراى، و مرا به سرپرستى نیکو و شایسته در کارهایم بگمار، و هدایت پایدار ارزانىام دار، و مرا به فراخى روزى میازماى، و زندگى با آرامش، عطایم فرما، و زندگىام را به مشقت و رنج دایم، گرفتار مکن، و دعایم را به سویم برمگردان؛ چرا که رقیب و همانندى براى تو نمىشناسم.
23- پروردگارا! بر محمد و دودمانش درود فرست، و مرا از اسراف و زیادهروى بازدار، و روزىام را از تباه شدن، نگاه دار، و در پرتو برکت خود، بر دارایىام بیفزاى، و مرا در انفاق آن به کارهاى خیر، به راه راست، رهنمون باش!
24- پروردگارا! بر محمد و دودمانش درود فرست، و مرا از رنج بسیار براى رسیدن به روزى، بىنیازم گردان، و از جایى که گمان نمىبرم، روزى مرا برسان تا در طلب آن، از بندگى تو باز نمانم و بار سنگین وزر و وبال آن را بر دوش خود نکشم.
25- خدایا! آنچه را که در طلب آنم، به قدرت خویش فراهم آور، و از آنچه که در هراسم، به عزت خود، پناهم ده.
26-خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست، و آبرویم را به توانگرى و مکنت، حفظ فرما، و به تنگدستى، پست و خوارم مساز تا آن که از روزیخواران تو روزى طلبم، و دست نیاز به سوى بدترین خلق تو دراز کنم و به ستایش کسى که بر من مىبخشد، ناگزیر باشم، و به نکوهش آنان که از من بازمىدارند، دچار گردم؛ و حال آنکه که به حقیقت بخشش و بازداشتن، هر دو به دست توست.
27- خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست، و سلامت در عبادت، و آسایش در پارسایى، و آگاهى در کار، و پاکى در عین میانهروى را روزىام گردان!
28- خداوندا! زندگىام را با بخشایش خود، پایان بخش، و آرزویم را با امید به حرمتت برپا دار، و راههاى رسیدن به خشنودىات را برایم هموار کن، و هموار کارهایم را نیکو گردان!
29- خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست، و هنگام غفلتم را به یاد خود، هشیارى ده، و در روزگار فراغتم مرا به اطاعت خود، وادار، و براى وصول به دوستى خود، راهى هموار پیش رویم نه، تا بدان، نیکى دنیا و آخرتم را کامل گردانى!
30- خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست، همانند برترین درودى که در پیش از این، بر هر یک از آفریدههایت فرستادهاى و در آینده نیز بر هر کسى خواهى فرستاد، و ما را در دنیا و آخرت، بهرهى نیکو عطا فرما، و در پرتو لطف و مهرت، ما را از عذاب آتش جهنم، نگاه دار!
..