من غلامی ز غلامان توام یا زهرا
مستمندی به سر خان توام یا زهرا
*********شعر فاطمه**********
از زمانی که به خود آمده ام فهمیدم
خاطر آشفته و حیران تو ام یازهرا
*********شعر فاطمه**********
من دعا بودم ز روز ازل برلب تو
ذکری از نیمه سوزان توام یازهرا
*********شعر فاطمه**********
متولد شده عشق توام بی بی جان
آه پرورده دامان توام یا زهرا
*********شعر فاطمه**********
بیت الاحزان دلم شاهد اشک سحرت
اشک آن دیده گریان توام یازهرا
*********شعر فاطمه**********
از ازل لطف تو شد شام حالم آری
تا ابد در خور احسان توام یا زهرا
*********شعر فاطمه**********
شد یهودی ز نخ چادرت اسلام شناس
فخرم این بس که مسلمان توام یازهرا
*********شعر فاطمه**********
ای یتیمان مدینه همه از پخت تو سیر
طالب لقمه ای از نان توام یازهرا
محمدتقی میرشفیعی
سالگرد انقلاب
سالگرد انقلاب آمد پدید
انقلابی چون سپیده پرنوید
فجر رستن، فجر رستن، فجر شوق
فجر بشکفتن چو گل در باغ ذوق
انقلابی چون سحر ظلمت شکن
تا به عمق کلبهها پرتوفکن
فجر نورافشانی قرآن و دین
فجر قدرتیابی مستضعفین
انقلابی چون شفق سرشارِ خون
گوهر آزادگی را آزمون
فجر عزت، فجر رشد کارها
فجر دیگرگونی معیارها
انقلابی پیشرو مانند برق
در شکوهش عقل عالم مانده غرق
فجر جمهوری اسلامی کزان
صدهزاران روزِ روشن شد عیان
فجر برچیدن بساط زور و زر
شام استبداد آوردن به سر
انقلابی پر زشیران بیشهاش
نعره الله اکبر ریشهاش
سوره «والفجر» گر خوانی عمیق
راز این ده شب از او یابی دقیق
شمیم بهار
بیا بیا که شمیم بهار میآید
دل رمیده ما را قرار میآید
سر از افق بدرآورد صبح آزادی
سرود فتح و ظفر زین دیار میآید
بیا که شد سپری دوره تباهیها
زمان سروری و اقتدار میآید
گریخت ظالم و برچیده شد بساط ستم
نهال حق و عدالت به بار میآید
بیا که گر رود اهریمن از وطن بیرون
فرشته از طرف کردگار میآید
خوش آمدی به وطن مقدمت گرامیباد
صدای هلهله از هر گذار میآید
***************************
بارها زمین خوردیم تا ایستادن آموختیم. سالیان درازى زیر سقفِ ترک خورده شاهنشاهى، این پا و آن پا کردیم تا روزى مصمم شدیم چترهاى تردید را ببندیم و بىهراس، زیر باران حادثه بیاییم. گویا همیشه براى روییدن، چیزى کم داشتیم. گاه در کنجى از زمان، چون جوانهاى بر پیکر ستبر خاک تلنگر زدیم؛ ولى به جرم جوانى و خامى، در طبقات سنگین و سرد استبداد پوسیدیم. چه اتحادها که از پس وابستگى به بیرق ارباب انگلیسى و وعده تو خالى نارفیق امریکایى بر باد تفرقه رفت!
… و سرانجام خشت جانهامان در کوره داغ تجربه، گداخته، و بساط شادى و آزادىمان در بهمن پربهار ۵۷، به یمن رهبرى آزاده و دوراندیش، گسترده شد.
خدا خواست و تو ستاره شدى
وطن! تا ستاره شدن، به قدر نگاه مهربان رهبرى فاصله بود.
سالها زخم خورده غفلت و مچاله در یخبندان ستم به سر بردى. خاموش مانده بودى؛ چنان پایمال ستوران شده بودى که تمدن پرشکوه اسلامىات، از همه ذهنها فراموش شد و مردمانت از یاد بردند «که اگر علم بر ستاره ثریا باشد، مردانى از پارس به آن دست مىیابند.» ولى مهر خداوند، نگاهى مهربان و گوهرى ناب را در وجودت رویاند. خواست تا به مدد رهبرىاش، حافظههاى تاریخىمان، به تلاطم درآید و دریاى وجودمان تا رسیدن به صبح، دست خالى و پا برهنه، بر ساحل شب بزند. آرى، خدا خواست تا تو ستاره شوى و نام ایران اسلامى به بلنداى آفتاب، بر بام دنیا برآید.
روزگار وحشىی گرى طاغوت، تاراج اندیشههاى بهارى را آه می کشیدیم.
اختناق، هر لحظه اتفاقى سرخ بود.
در تنگناى شب شلیک بودیم و آرزومند کلماتى فاتحانه. تقویمها، بیهودگى را ورق مىزدند و معصومانهترین واژهها، زیر یوغ ستم بودند. ناگهان، کسى فصلهاى پرتپش پیروزى را براى ما سوغات آورد و نقشه سیاه شب را با دستان عزتمند خود ریزریز کرد. خرقهاى پرشکوفه بر اندام جغرافیاى میهن پوشاند تا هزارههاى دیگر این خاک، از فخر فجر به خود ببالند.
او هنگامى آمد که چشمان فرتوت سیهزادگان را مه گرفته بود و به یکباره، همه آنها شفافیت خورشید را باور کردند؛ که: «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ».
مردى آمد و با فجرنامه آزادى، حلاوتى اشراقى در کام وطن ریخت و ما را به این اطمینان رساند که تا آیههاى پیروز خدا هست، میهن، مانند هر صبح، دست نخورده باقى خواهد ماند.
فجر است و سپیده، حلقه بر در زده است
روز آمده، تاج لاله بر سر زده است
با آمدن امام، در کشور ما
خورشید حقیقت از افق سر زده است
دیدی که دوام ” شب” بسی کوتاه است؟ دیدی که ” سحر” از پی شب، در راه است؟
آن عیسی ِ ما که زنده کرد، ایران را حقا که مسیحا دم و ” روح الله ” است.
… گرفتار جنگ یأس بودیم. سالهای حکومت طاغوت، دشنام به ” شب” می دادیم و نفرین به ” ستم” می کردیم.
ناامید از پیروزی ، مقهور قدرت و مرعوب سرنیزه بودیم…
اما… مسیحا نفسی، احیاگر نفوس شد و حیات این ملت را جانی تازه بخشید.
” روح خدا ” بود که در جان افسرده مردم دمیده شد.
او بود که پردههای غفلت را از هم درید،
کابوس ترس و وحشت را از میان برد،
جسارت و گستاخی حق طلبانه را به مردم بخشید….
امت را با ” اعجاز خون” آشنا ساخت و ” فرهنگ شهادتطلبی” را در کام جان پیروان علی علیهالسلام و آشنایان با کربلا و شاگردان عاشورا ریخت.
….. و بالاخره” دهه فجر” آمد، که طلوع فجر آزادی را نوید می داد. ملت، تا پای جان از ” راه” و ” رهبر” دفاع و حمایت کردند. شهیدان بر سر” میثاق جان” استوار ماندند.
جانبازان، روز و شب، از روی شیدایی حق و شیفتگی به مکتب، به سنگر سازی ، درگیری ، شعار و تظاهرات پرداختند و در برابر حکومت طاغوت، حتی یک لحظه هم سرخم نکردند و” آری” نگفتند. هرگاه بیرق خونین حق خواهی و ستم ستیزی از دست رزمنده ای بر زمین می افتاد، دیگران مصمم تر از پیش ، قدم جلو نهاده و در برافراشتن آن بیرق، همت به خرج می داند…. تا بالاخره زنجیرها گسسته شد، ” ساعت” فرا رسید و یکی از ” ایام الله” تحقق یافت و وعده راست الهی به وقوع پیوست و خورشید تابید…
حنجره های داودی، در رهگذار باد، در چشم انداز آفتاب، در سایه سار ایمان، در موج خون، در شط جهاد و … سرود فجر حقیقت را سر داد."۲۲ بهمن” اوج این موج های خونین و متراکم و موج این شطهای خروشان بود که ” کلمة الله” برفراز زمان جای گرفت و خداوند، این ملت را یاری نمود و اینک ۲۲ بهمن یاد آور آن روزهای خون و آتش و صحنه های نبرد در پادگان ها، لاشه تانک های سوخته و ویرانی مراکز نظامی است . یاد آور روزی که فرعون در نیل غرق شد و آتش بر ابراهیم، گلستان گشت و عصای موسی اژدها شد و بنی اسرائیل، به سلامت از ” نیل” گذشتند.و آن روز است که ” ایمان” به جای ” زور” نشست و ” خون"، وطنمان را ” لاله زار” کرد و یوم الله ۲۲ بهمن را به وجود آورد.
«والفجر» سوگند همیشه برپا و بر جای ازلی خداوند است که نوید بخش پگاه روشن پیروزی در افق جهاد امت هاست.
«بهمن» ماه شوریدگان دلداده ای است که سرمست از کلام و پیام آن پیر می فروش، خود را به خط خون و آتش زدند و «گل تکبیر» را در همه جای این میهن شکوفانند.
«دهه فجر» میقات ده روز یاران امام راحل (ره) است که پیش پای آمدنش ، فرشی از بشریت گستردند، و «مهرآباد» تا « بهشت زهرا» را از حضور خویش آکندند. بهمن ماه خداست. فصل صداقت است، بهاران ایمان است، بهمن « بهار در زمستان» است.
دهـه فجــر کلید گشاینده ی درهای پیروزی به روی این ملت عظیم بود کـه « استقلال» و « آزادی » و « جمهوری اسلامی» را به ارمغان آورد.
دهه فجر، سرود حنجره های داوودی است که در رهگذر نسیم ایمان، ترانه آزادی خواندند و بر مائده ی استقلال، نعمت پیروزی گستردند.
دهه ی فجر، میثاق دوباره و همواره با خون شهیدان و خط رهبری و ولایت است.
از آمدن امام تا دمیدن خورشید « یوم الله ۲۲ بهمن» ده روز طول کشید. ده روز پر حادثه، ولی مبارک، ده روز پر اضطراب، ولی سرشار از امید، ده روز قلب هستی تپید، ده روز نبض زمان تند تر زد، ده روز حادثه ها از زمان جلو افتاد، ده روز دلهه در تسخیر نگرانی آمیخته به ایمان و شوق بود، ده روز جدال حق و باطل و فرشته و دیو بود.
ده روز چشم تاریخ، در انتظار لحظه انفجار مانده بود و « زمان» گوش به زنگ بود که … صدای انفجار « الله اکبر » این امت در فضای ایران طنین افکند و آن « لحظه موعود » فرا رسید و « ساعت » قائم شد و قیامت برپا گشت و کاخهایی که به قیمت ویرانی کوخها برپا شده بود، به دست کوخ نشینان سقوط کرد و محشری عظیم پدید آمد…چه تماشایی و دیدنی و عبرت آموز! و … جای شهدا خالی بود.
از دوازدهم بهمن که امام آمد تا بیست و دوم بهمن که نهضت پیروز شد یک دهه است. اما به پرباری ده قرن، بلکه بیشتر!
طاغوت در چاه « مغرب» خفت و امام، خورشیدی بود که از غرب تابید و مشرق را فرا گرفت و به ایران باز گشت و « انوار الهی » را از قم _ این حرم آل محمد_ به سراسر گیتی پراند.
پیروزی انقلاب اسلامی، فجری بود که دامن افقها را روشن ساخت و پرده های ظلمت شرق و غرب را از هم درید و ایران را نور باران کرد. دهه فجر، مطلع غزل زیبای پیروزی و قصیده بلیغ و رسای اسلام بود.
دهه فجر، جان سیراب زمان بود از « کوثر ولایت فقیه » و … دهه فجر، فجر روشن و صبح صادق تحقق « جمهوری اسلامی » بود.
رویا حسین زاده