• فهرست مطالب 
  • تماس  

سخن چینی

10 شهریور 1395 توسط آشنا

سخن چینی

سخن چینی غالبا به این گفته می شود که سخن کسی را که پشت سر دیگری گفته به وی باز گوید، مثلا بگوید فلان درباره تو چنین و چنان گفت؟ یا نسبت به تو چنین و چنان کرد، و بدین سان نوع خاصی از افشاء سر و پرده دری و متضمن فساد یا بدگوئی و سعایت است. و گاه به شخصی که پشت سر او سخن گفته شده اختصاص ندارد، بلکه به کشف و افشاء آنچه مورد کراهت است اطلاق می شود، خواه کراهت کسی باشد که از او نقل یا به او نقل می شود یا کراهت شخص سوم و خواه کشف و افشاء به گفتار باشد یا به نوشتن یا به رمز و اشاره، و خواه آنچه نقل شده از اعمال باشد یا از اقوال، و خواه بر کسی که از او نقل می شود عیب و نقصی باشد یا نباشد. بنابراین سخن چینی مساوی است با فاش کردن راز و پرده دری و در این صورت هر چه از احوال مردم دیده شود که به افشاء آن راضی نباشند اشاعه آن سخن چینی است. پس بر هر مسلمانی لازم است که از آنچه از احوال دیگران می داند سکوت کند، مگر وقتی که حکایت و نقل آن برای مسلمانی سودمند باشد یا از گناهی جلوگیری شود. چنانکه اگر ببیند کسی مال دیگری را می برد بر اوست که برای حفظ حق صاحب مال گواهی دهد، اما اگر ببیند که کسی مالی را برای خود پنهان می کند، باز گفتن آن سخن چینی و فاش کردن راز است.

باعث سخن چینی غالبا بدخواهی نسبت به کسی است که از وی سخن چینی می شود، و این داخل در ایذاء است، و گاهی انگیزه آن اظهار محبت به مخاطب است، و یا برای تفریح و سرگرمی و وقت گذرانی و پرگوئی است، و به هر حال
[368]

شکی نیست که سخن چینی از پست ترین کارهای زشت است. و آیات و اخباری که در ذم آن رسیده از حد شمار بیرون است، خدای سبحان می فرماید:

«هماز مشاء بنمیم. مناع للخیر معتد اثیم. عتل بعد ذلک زنیم» (قلم 11- 13) «عیبجو و پادوی سخن چینی است، مانع خیر است و ستمگر و گناهکار، و با این همه پر رو و حرامزاده است» .

از این کلام الهی مستفاد می شود که هر سخن چینی حرامزاده است.

و می فرماید:

«ویل لکل همزة لمزة» (همزه، 1) «وای بر هر سخن چین غیبت کننده (یا: وای بر هر عیبجوی طعنه زن یا: بد گوی واپس و بدگوی فراروی)» .

و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لا یدخل الجنة نمام» «هیچ سخن چینی به بهشت نمی رود» .

و فرمود: «لا یدخل الجنة قتات» «سخن چین (یا دروغ پرداز) به بهشت نمی رود» .

و فرمود: «احبکم الی الله احسنکم اخلاقا، الموطؤون اکنافا، الذین یالفون و یؤلفون، و ان ابغضکم الی الله المشاؤون بالنمیمة، المفرقون بین الاحبة، الملتمسون للبراء العثرات» (3)

«محبوبترین شما نزد خدا کسانی اند که اخلاقشان نیکوتر باشد، و همنشین نواز باشند، آنان که با مردم الفت می گیرند و مردم با آنها الفت می گیرند، و دشمن ترین شما نزد خدا پادوهای سخن چینی هستند که بین دوستان جدائی می افکنند، و در جستجوی لغزشهای پاکان برمی آیند» .

و فرمود: «الا انبئکم بشرارکم؟ قالوا: بلی یا رسول الله،

قال: المشاؤون بالنمیمة، المفرقون بین الاحبة، الباغون للبراء المعایب» (4)
[369]

«می خواهید شما را به بدترینتان آگاه کنم؟ عرض کردند: بلی یا رسول الله.

فرمود: آنان که به سخن چینی روند، و میان دوستان جدائی افکنند، و برای پاکان عیبجوئی کنند» .

و فرمود: «هر که درباره مسلمانی به کلمه ای اشاره کند تا بدان وسیله او را در دنیا به ناحق خوار سازد، خداوند در قیامت او را در دوزخ خوار گرداند» .

و فرمود: «هر مردی که درباره مرد دیگر چیزی را که از آن بری و پاک است شایع کند تا به این وسیله او را در دنیا خوار سازد، بر خدا حق است که وی را در قیامت به خواری و ذلت در آتش افکند» .

و فرمود: «چون خدا بهشت را آفرید به آن فرمود: سخن بگوی، بهشت گفت:

هر که داخل من شد به سعادت رسید. خدای جبار، جل جلاله، فرمود: به عزت و جلالم سوگند! هشت گروه از مردم در تو جای نخواهند گرفت: باده پرست (دائم الخمر)، اصرار کننده بر زنا، سخن چین، دیوث، پلیس و لشکر پادشاه ستمگر، مخنث، آن که قطع رحم کند، و کسی که با خدا عهد بندد و به آن وفا نکند» .

امام باقر علیه السلام فرمود: «بهشت بر غیبت کنندگان و سخن چینان حرام است» .

و فرمود. «بنده خدا روز قیامت محشور شود و با اینکه در دنیا خونی نریخته، به اندازه یک حجامت یا بیشتر خون به وی دهند و گویند: این سهم تو از خون فلانی است. عرض می کند: خدایا تو می دانی که تا وقتی که جانم را گرفتی خونی نریختم، خداوند فرماید: آری، تو از فلانی چنین و چنان شنیدی و به ضرر او بازگو کردی، و این نقل تو دهان به دهان به فلان ستمکار رسید و وی با شنیدن آن او را کشت، و این سهم تو از خون اوست» . (5)

و امام صادق علیه السلام فرمود: «من روی علی مؤمن روایة یرید بها شینه و هدم مرؤته لیسقط من اعین الناس، اخرجه الله تعالی من ولایته الی ولایة الشیطان، و لا یقبله الشیطان» . (6)
[370]

«هر که به ضرر مؤمنی داستانی بگوید و قصدش ریختن آبروی او باشد تا از چشم مردم بیفتد خداوند او را از ولایت (دوست و بستگی) خود به ولایت شیطان می راند، و شیطان هم او را نمی پذیرد» .

روایت است که: «بنی اسرائیل گرفتار خشکسالی و قحط شدند، موسی علیه السلام چند بار به دعا باران خواست ولی دعایش مستجاب نشد و اثری نبخشید. خدای تعالی به او وحی فرمود: در میان شما سخن چینی هست که بر نمامی اصرار می ورزد و من از این جهت دعای تو و همراهانت را اجابت نخواهم کرد. موسی گفت: پروردگارا او کیست تا از میان خود برانیم؟ فرمود: ای موسی، من تو را از سخن چینی نهی می کنم و خود سخن چینی کنم؟ پس بنی اسرائیل همگی توبه کردند، آنگاه خداوند به آنها باران رسانید» .

و روایت است که: «ثلث عذاب قبر از سخن چینی است» .

و هر که واقعیت و کنه نمامی و سخن چینی را بشناسد، می داند که سخن چین بدترین و خبیث ترین مردم است، زیرا وی از دروغ و غیبت و مکر و بیوفائی و خیانت و کینه و حسد و دوروئی و فساد کردن میان مردم و خدعه و فریب دور و برکنار نخواهد ماند. خدای سبحان می فرماید:

«و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض» . (بقره، 27) «و آنچه را خدا به پیوند با آن فرمان داده می گسلند و در زمین تباهی می کنند» .

و سخن چین در بریدن رشته ای که خداوند به پیوستن آن امر کرده می کوشد و در زمین فساد می کند. خداوند می فرماید:

«انما السبیل علی الذین یظلمون الناس و یبغون فی الارض بغیر الحق» . (شوری، 40) «راه [نکوهش و تعرض] بر کسانی است که به مردم ستم کنند و در زمین به ناحق سرکشی نمایند» . و سخن چین از اینهاست.

و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «قاطع داخل بهشت نمی شود» : یعنی قاطع بین مردم، و نمام قاطع بین مردم است.
[371]

و فرمود: «شر الناس من اتقاه الناس لشره» «بدترین مردم کسی است که مردم از شر و گزند او بترسند و پروا کنند» . و سخن چین از اینهاست، و شر و گزند سخن چین از هر کسی بیشتر است.

حکایت کرده اند که مردی بنده ای فروخت و به خریدار گفت: این بنده هیچ عیبی ندارد جز سخن چینی، خریدار گفت: قبول کردم، آن را خرید، چند روزی گذشت، روزی غلام به همسر آقای خود گفت: همسرت تو را دوست ندارد، و می خواهد زنی دیگر بگیرد، و من می توانم با موی او برای تو افسون کنم، زن گفت:

چگونه به موی او دست یابم؟ گفت: هنگام خواب تیغی بر گیر و چند موی از پشت سر او بتراش و به من ده. سپس به نزد آقا رفت و گفت: همسرت با مردی بیگانه طرح دوستی افکنده و قصد کشتن تو دارد، و اگر می خواهی صدق گفتار من روشن شود خود را به خواب زن تا بدانی که راست می گویم. مرد به هنگام شب خود را خواب وانمود، زن را دید با تیغ بر بالین او آمد، یقین کرد که اراده قتل او دارد، پس برخاست و زن را کشت، آنگاه غلام نزد خویشان زن رفت و ایشان را از قتل وی آگاه ساخت، آنها آمدند و مرد را کشتند، سپس دو قبیله زن و شوهر به جان هم افتادند و میان آنها کشتار در گرفت و سالها گریبانگیرشان شد.

پس بر هر کسی لازم است که سخن نمام را باور و تصدیق نکند، زیرا سخن چین فاسق است، و شهادت فاسق مردود است به دلیل قول خدای تعالی:

«ان جاءکم فاسق بنبا فتبینوا» (حجرات، 6) «اگر فاسقی خبری نزد شما آورد به تحقیق پردازید» .

و باید او را نهی کرد و پند داد و کار او را زشت شمرد، به دلیل این قول خدای تعالی:

«و امر بالمعروف و انه عن المنکر» (لقمان، 17) «امر به معروف و نهی از منکر کن» .

و باید سخن چین را دشمن داشت، چنانکه خداوند او را دشمن داشته، و نباید به مجرد گفته وی به برادر مسلمان خود بدگمان شد، که خدای تعالی می فرماید:

«اجتنبوا کثیرا من الظن» (حجرات، 12)
[372]

«از بسیاری گمانها بپرهیزید» .

و نباید درباره سخن نمام تجسس و تحقیق و بررسی کرد، به دلیل قول خدای تعالی:

«و لا تجسسوا» . و نیز نباید تسلیم آنچه نمام از آن نهی می کند شد، و نباید سخن وی را بازگو کرد، مثلا گفت: فلانی چنین و چنان حکایت کرد، زیرا خود این نیز سخن چینی و غیبت است.

محمد بن فضل به حضرت امام موسی کاظم علیه السلام عرض کرد: «فدایت شوم!

از یکی از برادران دینی ام چیزی به من می رسد که آن را ناخوش دارم، و چون از خود او می پرسم انکار می کند، و حال آنکه جمعی از اهل وثوق به من خبر داده اند.

امام فرمود: ای محمد، چشم و گوش خود را درباره برادر مسلمانت تکذیب کن، و اگر پنجاه نفر در نزد تو شهادت دهند قول او را تصدیق و آنها را تکذیب کن، و چیزی را به ضرر وی شایع مکن که سبب خواری و ریختن آبروی او باشد، و در نتیجه از کسانی باشی که خدا درباره آنها می فرماید:

«ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم» . (7)

(نور، 19)

«کسانی که دوست دارند که کار بد در میان مؤمنان شیوع یابد عذابی دردناک دارند» .

از امیر مؤمنان علیه السلام روایت شده که: «مردی به خدمت آن حضرت آمد و از شخصی بدگوئی و سعایت کرد، حضرت فرمود: استفسار می کنم اگر راست گفته باشی با تو دشمن خواهم شد، و اگر دروغ گفته باشی تو را مجازات می کنم، و اگر می خواهی درگذریم در می گذریم. گفت: درگذر یا امیر المؤمنین» .

نقل شده است که شخصی به دیدن یکی از حکماء رفت و از شخص دیگری سخنی نزد او نقل کرد، حکیم گفت: دیدار ما را دیر آینده تر و مرا با برادرم بد کردی، و دل آسوده ام را مشغول ساختی، و خود را که نزد من امین بودی متهم گردانیدی» .

تتمه:
3. این حدیث را با «مستدرک» : کتاب حج، تصحیح کردیم.4. حدیث را با «وسائل» : کتاب حج، و با «مستدرک» : کتاب حج، و با «اصول کافی» : باب سخن چینی، تصحیح کردیم.5. این حدیث را با «اصول کافی» : باب اذاعه (فاش کردن اسرار) تصحیح کردیم.6. این حدیث را با «وسائل» : کتاب حج، و با «اصول کافی» : باب داستان سرائی علیه مؤمن، تصحیح کردیم.7. حدیث را با «وسائل» : کتاب حج، تصحیح کردیم.

….

 نظر دهید »

دروغ

10 شهریور 1395 توسط آشنا

دروغ از منظر قرآن و روايات

 

دروغ از بدترين معايب، زشت ترين گناهان و منشأ بسياري از مفاسد است و بالطبع از کارهاي زشت و ناپسند و عادت به آن از رذايل اخلاقي و از گناهان کبيره است و تا ضرورت و مصلحت مهمي در ميان نباشد ، دروغ گفتن جايز نمي باشد.

دروغ در دنيا و آخرت انسان را از رحمت الهي محروم مي کند و در ميان مردم بي اعتبار مي نمايد و اعتماد عمومي را سلب و جامعه را به بيماري نفاق دچار مي سازد و از آفات زبان و خراب کننده ايمان است.

علت اصلي دروغ ، عقده حقارت و خود کم بيني انسان دروغگو است و اين يکي از نکات رواني است که به عنوان روانشناسي اخلاقي در کلمات معصومين به آن اشاره شده است.

سرچشمه دروغ نيز گاهي به خاطر ترس از فقر، پراکنده شدن مردم از دور او ، از دست دادن موقعيت و مقام و زماني نيز به خاطر علاقه شديد به مال و جاه و مقام و …است که شخص از اين وسيله نامشروع براي تامين مقصود خود کمک مي گيرد.

ابزار بسياري از گناهان دروغ است اينکه افراد دروغگو بدبيني و سوء ظن خاصي نسبت به همه کس و همه چيز دارند ، با دروغ خود را بزرگ جلوه مي دهند، با دروغ هزار گونه تملق مي گويند و يکي از راههاي درمان دروغ اين مي باشد که قبل از هر چيز بايد مبتلايان را به عواقب دردناک و آثار سوء معنوي و مادي آن متوجه ساخت و نيز بايد بايد متوجه ساخت که اگر چه دروغ در پاره اي از موارد نفع شخصي دارد ولي نفعش بسيار آني و زودگذر است و يکي ديگر از موثرترين راههاي درمان دروغ پرورش شخصيت در افراد و کوشش براي تقويت پايه هاي ايمان در دل آنان است و بايد محيط هاي تربيتي و معاشرتي مبتلايان را از وجود افراد دروغگو پاک کرد تا تدريجا طبق اصل محاکات و تاثيرپذيري محيط وجود آنها از اين رذيله پاک گردد.

در سراسر جهان هستي قانون صداقت و صراحت و حقيقت جاري است . هر چند به حسب ظاهر در عالم هستي تضادها و تعارض هايي ديده مي شود ولي دروغ و خيانت در طبيعت اصلا وجود ندارد. اصولا حقايق ناب را در طبيعت و هستي بايد جستجو کرد و از زبان آفرينش بايد شنيد. مگر جز اين است که تمام قوانين علمي و فلسفي برداشتي است نسبي از جهان هستي و قوانين حاکم بر آن و طالبان حقيقت همه و همه در اسرار هستي مي انديشند و از آن الهام مي گيرند و جز با هستي و قوانين حاکم بر آن سروکاري ندارند؟

خلاصه کلام آنکه بناي خلقت و طبيعت بر حقيقت و راستي استوار است ، لکن اين انسان ظالم و ستمکار است که حق را با باطل به هم آميخته و آن را وارونه جلوه مي دهد، زيرا باطل محض را نمي شود به مردم ارائه داد که طبع حقيقت جوي مردم خود به خود آن را دفع مي کند.

خداوند سبحان چه با زبان تکوين و چه با زبان تشريع با صداقت و راستي با بندگانش سخن مي گويد و مي فرمايد که صداقت براي شما بهتر است. علي(ع) در نهج البلاغه مي فرمايند« ولکن يُوخَذُ مِن هذا ضِغثٌ و من هذا ضغث فَيُمزجان …»(1) مردم قسمتي از حق و قسمتي از باطل را گرفته و در هم مي آميزند و از اين راه ، باطل را به خورد مردم مي دهند.

يکي از محرمات و آفت هاي خطرناک زبان، دروغ گفتن است و دروغ از گناهان کبيره مي باشد.(2)

معناي دروغ

کذب بر وزن وِزر و کَتِف به معني دروغ گفتن مي باشد. صحاح و قاموس و اقرب و … هر دو وزن را مصدر گفته اند ولي استعمال قرآن نشان ميدهد که کذب بر وزن وزر مصدر است.(3)

کذب بر وزن کَتِف اسم مصدر است به معني دروغ مثل « يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِب‏» (4) چون کذب مفعول به يفترون است لذا اسم است نه مصدر يعني بر خدا دروغ مي بندند.

تکذيب آن است که ديگري را به دروغ نسبت دهي و بگويي دروغ مي گويد.

کذّاب مبالغه است يعني بسيار دروغگو« إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب(5)» .

کاذبه مصدر است مثل عاقبه ، عافيه و باقيه« إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ - لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَة»(6)

کذب در لغت به معناي عدم مطابقت است و همانگونه که سخن به دروغ متّصف مي شود اعتقاد و عمل هم به آن متّصف مي گردد. گمان و اعتقاد مخالف با واقع دروغ است ، همانگونه که عمل مخالف با سخن و وعده نيز دروغ است.(7)

دروغ از منظر آيات و روايات:

آيات و روايات بسياري در زمينه زشتي دروغ سخن مي گويند و آيات تکان دهنده اي حتي دروغگ را در رديف کافران و منکران آيات الهي مي شمارند.

« إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُون‏»(8) گرچه در اين آيه دروغ و افترا بر خدا و پيامبر است ولي به هر حال زشتي دروغ اجمالا در اين آيه مجسم شده است و در تعليمات اسلام به مساله راستگويي و مبارزه با کذب و دروغ فوق العاده اهميت داده شده است که نمونه هاي آن را در زير مي آوريم.

دروغ سرچشمه همه گناهان

در روايات اسلامي دروغ به عنوان ” كليد گناهان” شمرده شده است، على (ع) مى‏فرمايد: « الصدق يهدى الى‏ البر، و البر يهدى الى الجنة»(9) ” راستگويى دعوت به نيكوكارى مى‏كند، و نيكوكارى دعوت به بهشت".

در حديثى از امام باقر( ع) مى‏خوانيم:« ان اللَّه عز و جل جعل للشر اقفالا، و جعل مفاتيح تلك الاقفال الشراب، و الكذب شر من الشراب» “(10) خداوند متعال براى شر و بدى، قفلهايى قرار داده و كليد آن قفلها شراب است (چرا كه مانع اصلى زشتيها و بديها عقل است و مشروبات الكلى عقل را از كار مى‏اندازد) سپس اضافه فرمود: دروغ از شراب هم بدتر است” .

امام حسن عسكرى (ع) مى‏فرمايد: «جعلت الخبائث كلها فى بيت و جعل مفتاحها الكذب»(11)” تمام پليديها در اطاقى قرار داده شده، و كليد آن دروغ است” .

رابطه دروغ و گناهان ديگر از اين نظر است كه انسان گناهكار هرگز نمى‏تواند، راستگو باشد، چرا كه راستگويى موجب رسوايى او است، و براى پوشاندن آثار گناه معمولا بايد متوسل به دروغ شود. و به عبارت ديگر، دروغ انسان را در مقابل گناه آزاد مى‏كند، و راستگويى محدود.

اتفاقا اين حقيقت در حديثى كه از پيامبر (ص) نقل شده ،كاملا تجسم يافته، حديث چنين است:

شخصى به حضور پيامبر( ص) رسيد، عرض كرد نماز مى‏خوانم و عمل منافى عفت انجام مى‏دهم، دروغ هم مى‏گويم! كدام را اول ترك گويم؟! پيامبر( ص) فرمود: دروغ، او در محضر پيامبر( ص) تعهد كرد كه هرگز دروغ نگويد: هنگامى كه خارج شد، وسوسه‏هاى شيطانى براى عمل منافى عفت در دل او پيدا شد، اما بلافاصله در اين فكر فرو رفت، كه اگر فردا پيامبر( ص) از او در اين باره سؤال كند چه بگويد، بگويد چنين عملى را مرتكب نشده است، اينكه دروغ است و اگر راست بگويد حد بر او جارى مى‏شود، و همين گونه در رابطه با ساير كارهاى خلاف اين طرز فكر و سپس خود دارى و اجتناب براى او پيدا شد و به اين ترتيب ترك دروغ سرچشمه ترك همه گناهان او گرديد.

دروغ سرچشمه نفاق است

چرا كه راستگويى يعنى هماهنگى زبان و دل، و بنا بر اين دروغ ناهماهنگى اين دو است، و نفاق نيز چيزى جز تفاوت ظاهر و باطن نيست.

در آيه 77 سوره توبه مى‏خوانيم: فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى‏ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ:"(12)اعمال آنها نفاقى در دلهايشان تا روز قيامت ايجاد كرد، به خاطر اينكه عهد خدا را شكستند و به خاطر اينكه دروغ مى‏گفتند".

دروغ با ايمان سازگار نيست

اين واقعيت نه تنها در قرآن بلکه در احاديث نيز ثابت مي شود: در حديثى چنين مى‏خوانيم: سئل رسول اللَّه (ص) يكون المؤمن جبانا؟ قال نعم، قيل و يكون بخيلا؟ قال نعم، قيل يكون كذابا؟ قال لا!” (13) از پيامبر پرسيدند آيا انسان با ايمان ممكن است (گاهى) ترسو باشد فرمود: آرى، باز پرسيدند آيا ممكن است (احيانا) بخيل باشد فرمود: آرى، پرسيدند آيا ممكن است كذاب و دروغگو باشد؟ فرمود نه"!

چرا كه دروغ از نشانه‏هاى نفاق است و نفاق با ايمان سازگار نيست.

و نيز به همين دليل اين سخن از امير مؤمنان (ع)نقل شده است:

«لا يجد العبد طعم الايمان حتى يترك الكذب هزله وجده»(14)

” بنده اي مزه ايمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخي باشد و چه جدي” .

دروغ نابود كننده سرمايه اطمينان است

مى‏دانيم مهمترين سرمايه يك جامعه اعتماد متقابل و اطمينان عمومى است، و مهمترين چيزى كه اين سرمايه را به نابودى مى‏كشاند دروغ و خيانت و تقلب است، و يك دليل عمده بر اهميت فوق العاده راستگويى و ترك دروغ در تعليمات اسلامى همين موضوع است.

در احاديث اسلامى مى‏خوانيم كه پيشوايان دين از دوستى با چند طايفه از جمله دروغگويان شديدا نهى كردند، چرا كه آنها قابل اطمينان نيستند.

على( ع ) در كلمات قصارش مى‏فرمايد:

«اياك و مصادقة الكذاب فانه كالسراب، يقرب عليك البعيد، و يبعد عليك القريب»(15)

” از دوستى با دروغگو بپرهيز كه او همچون سراب است، دور را در نظر تو نزديك و نزديك را دور مى‏سازد” .

خدا نکند کسي معروف شود به دروغگويي که هيچ چيز شايد بيشتر از اين به حيثيت انسان لطمه نمي زند.(16)

البته سخن در باره زشتيهاى دروغ و فلسفه آن و همچنين علل پيدايش دروغگويى از نظر روانى و طرق مبارزه آن بسيار زياد است كه بايد آن را در كتب اخلاق جستجو كرد.

سوگند دروغ

يکي از موارد رواج دروغ ، سوگند دروغ است. اين عمل از زشت ترين گناهان و فاحش ترين عيوب است.

پيامبر اکرم(ص) فرمودند:« هر کس سوگندي به خدا ياد کند که به اندازه بال پشه اي دروغ در آن باشد نقطه اي سياه در قلبش پديد مي آيد و تا روز قيامت باقي مي ماند»

حضرت رسول(ص) فرمودند:« چه خيانت بزرگي است که به برادرت چيزي بگويي که تو را تصديق کند و تو به او دروغ گفته باشي»

پيامبر(ص)فرمودند:« سه گروهند که فرداي قيامت خدا با آنها سخن نمي گويد و به آنها توجه نمي کند و آنها را از گناهانشان تزکيه نمي کند اول کساني که چون چيزي ببخشند منت مي گذارند دوم کساني که کالاي خود را با سوگند دروغ به فروش مي رسانند و سوم انسانهاي متکبر.»

 

دروغ در رديف شرک به خدا

رسول گرامي اسلام(ص) فرمودند: « آيا شما را از بزرگترين گناهان خبر ندهم ؟بزرگترين گناه شرک به خدا و درفتاري نسبت به پدر و مادر و دروغ گفتن است»(17)

دروغ از پستى انسان است

پيامبر(ص) مي فرمايند:« دروغ گو دروغ نمي گويد مگر به سبب پستي نفسش» (18)

دروغ هم گناه است و هم مقدمه فتنه‏ها

علي(ع):« دروغ انسان را به سوي بديها هدايت مي کند و بديها نيز به سوي آتش جهنم»(19)

تمام انبياء دروغ را تحريم كردند

امام صادق(ع) فرموده اند:« خداي عزوجل انبياء را مبعوث نکرد مگر به راستي سخن و اداء امانت به نيک و فاجر» (20)

دروغ سبب خرابي ايمان مي شود

امام باقر(ع) مي فرمايد« دروغ ويران کننده ايمان است».

دروغ بدترين بيماري

حضرت علي (ع) مي فرمايد« بيماري دروغ ، زشت ترين بيماري است» (21)

روزي انسان در ارتباط با خدا

رسول گرامي اسلام(ص) فرمودند: « دروغ روزي انسان را کم مي کند»

دروغ بدترين رباها

رسول خدا(ص) فرمودند:« بدترين و بالاترين رباها دروغ است» (زيرا در رباي اقتصادي سرمايه افراد از ميان مي رود لکن در دروغ اصل ايمان خدشه دار مي شودو ربا خوار مالى دارد و آن را زياد مى‏كند و دروغ گو از هيچ، چيزى درست مى‏كند). أَرْبَى الرِّبَا الْكذِبُ(22)

دروغ فراموشي مي آورد

امام صادق(ع) فرمودند:« خداوند فراموشي را بر دروغ پردازان مسلط مي سازد که انسان علاوه بر اينکه لازم است خود از دروغ گفتن بپرهيزد بايستي از همنشيني و دوستي با افراد دروغگو خودداري کند». قَالَ الصَّادِقُ(ع):إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ بِهِ عَلَى الْكذَّابِينَ النِّسْيانَ (23)

از امام صادق(ع) نقل شده که اميرالمومنين علي(ع) مکرر بالاي منبر مي فرمود« سزاوار است انسان مسلمان از دوستي با سه کس دوري کند: پر روي بي باک و تبه کار – احمق و دروغگو سپس درباره دروغگو فرمود زندگي کردن با دروغگو براي تو سزاوار نيست چون سخنان تو را براي ديگران و سخنان ديگران را براي تو بازگو مي کند و هرگاه داستاني را به پايان رساند ، داستان ديگري به آن مي افزايد تا آنجا که اگر راست گويد کسي باور نکند».

اميرالمومنين علي(ع) در ضمن حديثي به امام حسن مجتبي(ع) فرمود« از دوستي با دروغگو برحذر باش زيرا او مانند سراب است که در نظرت دور را نزديک و نزديک را دور مي سازد»

امام باقر(ع) مي فرمايد:« خداي تعالي بر بدي ها قفل هاي فراواني زده و شراب را کليد آن قرار داده است اما دروغ از شراب بدتر است».

پيامبر گرامي اسلام(ص) فرمودند:« خيانت بزرگي است که با برادرت سخني بگويي که او تو را تصديق کند و تو به او دروغ گفته باشي (24) و نيز مي فرمايد: دروغ روزي را کم مي کند و ممکن است مومن هر خصلتي پيدا کند و حتي با همان خصلت بميرد اما به خيانت و دروغ آلوده نمي شود».

اميرالمومنين(ع) فرمودند:« بزرگترين کژي ها و لغزشها نزد خدا زبان دروغ پرداز است«.

امام باقر(ع) مي فرمايند:« دروغ مايه ويراني ايمان است».

مواردي که دروغ گفتن جايز است

چنانچه گفته شد دروغ بالطبع از کارهاي زشت و ناپسند و عادت به آن از رذايل اخلاق و گناهان کبيره است و تا ضرورت و مصلحت مهمي در کار نباشد گفتن دروغ جايز نيست.

مقام ضرورت و ناچاري

قرآن کريم تقيه را در مقام اکراه و اضطرار جايز دانسته و بديهي است که تقيه از مصاديق دروغ و خلاف واقع است و انسان در مقام اضطرار مي تواند عقيده خود را پنهان کند و بر خلاف عقيده و ايمانش گواهي دهد.

از رسول خدا(ص) نقل شده است که:« ما من شيء إلا و قد أحله الله لمن إضطر أليه»(25) هيچ کاري نيست جز آنکه خداوند آنرا براي کسيکه ناچار شده باشد حلال کرده است.

در باب رفع ضرر احاديثي به تواتر رسيده که انسان به خاطر جلوگيري از ضرر مالي و جاني و عرضي و… مي تواند سوگند دروغ ياد کند.

اصلاح ميان مردم

يعني در صورتي که انسان براي ايجاد الفت و محبت و رفع کينه و کدورت دروغ بگويد و بدين وسيله ميان آنها صلح و صفا و صميميت برقرار کند که در اين موارد دروغ حرام نيست.

در وصيت پيانبر(ص) به علي (ع)آمده است که اي علي خداوند دروغ مصلحت آميز را دوست دارد و از راست فتنه انگيز بيزار است»(26)

خدعه و نيرنگ

شک نيست که جنگ يک ضرورت ديني و اجتماعي است که به دلايل مختلف عقيدتي، سياسي و اقتصادي و… بر ملتها و جوامع بشري الزام يا تحميل مي گردد و معمولا براي خروج از اين تحميل و رهايي از اين مخمصه و سرعت بخشيدن به شکست دشمن از وسايلي استفاده مي شود که در مواقع عادي جايز نيست. يکي از اين موارد مهم غافلگيري دشمن است که در اين راستا عنصر خدعه و نيرنگ مي تواند وسيله خوبي باشد. در وصاياي رسول(ص)به علي(ع)آمده است:« اي علي سه چيز است که دروغ بر آنها نيکوست: خدعه و نيرنگ در جنگ – وعده به همسر و اصلاح ميان مردم»(27)

وعده به خانواده و همسر

در دين مقدس اسلام نفقه(هزينه زندگي)زن و فرزند به عهده مرد است . البته نفقه به تناسب امکانات و در حدّ ميانه روي است و بيش از آن لزومي ندارد ولي چون بسياري از اوقات در اثر زياده طلبي و چشم و هم چشمي تقاضاي خانواده فراتر از امکانات مرد و بيش از حد کفايت است در چنين وضعي مرد بر سر دوراهي قرار مي گيرد که يا بايد با برخورد منفي و ردّ صريح در برابر خواسته هاي آنان موضع گيري کند و يا با برخورد اميدوار کننده و وعده هاي مصلحتي تا حدودي آنها را راضي و قانع نمايد. اما بايد در نظر داشت که اگر سرپرست خانواده بخواهد هر روز به بهانه هاي پوچ و بي اساس به خانواده اش دروغ بگويد علاوه بر آنکه از نظر تربيتي آثار بدي در پي دارد حسّ اعتماد و اطمينان را در اعضاي خانواده از بين مي برد و جايگاه رفيع پدر و سرپرست خانواده را متزلزل ساخته و آنرا در معرض سقوط قرار مي دهد و در نتيجه اساس خانواده از بين مي رود.

 

آثار دروغ

دروغ به جز آثار سوء اخلاقي که در شاکله خود انسان دارد بنيان و شالوده جامعه را ويران مي کند مثل موشهايي که سد سبا را با آن استحکام ويران کردند. دروغ در خانه ، دروغ در مدرسه ، دروغ در بازار و محله و اداره و … نظام خانواده و مدرسه و بازار و اداره و… را از هم مي پاشد. دروغ آثار زيانباري از جهت فرهنگي ، اقتصادي ، سياسي و اجتماعي به دنبال دارد .

بي آبرويي

امام علي(ع):«الکذب يزري بالانسان» (28)

رسوايي

« والله مخرج ما کنتم تکتمون»(29)

به قول علامه طباطبايي هر جزء نظام هستي با اجزاء ديگر و لوازمش مرتبط است . دروغگو اگر چيزي را پنهان کند لوازمش را چه کند لذا زود رسوا مي شود. بر فرض گرگ يوسف را دريد پيراهنش چرا سالم است؟ گندم کاشتي پس چرا جو سبز شد همين است که قرآن مي فرمايد:

« إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّار»(30)

« ْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب‏»(31)

دروغ گو در اضطرار است

پيامبر(ص):« راستي آرامش است ولي دروغ هراس است»(32) دروغگو در هيجان است که مبادا حرف امروزش با فردا تضاد داشته باشد

سرچشمه دروغ

همانطور که در سابق هم اشاره شد دروغ معمولا از يکي از نقاط ضعف روحي سرچشمه مي گيرد.

گاهي از ضعف ايمان که انسان خدا را شاهد نمي دانديا به خاطر تبرئه خوديا به قصد تفريح و شوخي: علي(ع):« بنده اي مزه ايمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخي باشد و چه جدي»(33)

گاهي انسان به خاطر ترس از فقر ، پراکنده شدن مردم از دور او ، از دست دادن موقعيت و مقام دروغ مي گويد . زماني به خاطر علاقه شديد به مال و جاه و مقام و شهرت ديگري زبان به دروغ مي گشايد و از اين وظيفه نامشروع براي تامين مقصود خود کمک مي گيرد. گاهي تعصب هاي شديد و حبّ و بغض هاي افراطي سبب مي شود که انسان به نفع کسي که مورد علاقه اوست يا به زيان کسي که مورد نفرت و کينه او مي باشد بر خلاف واقع سخن بگويد. زماني براي آنکه خود را بيش از آنچه که هست بنماياند و اظهار علم کند دروغ مي گويد. ولي در تمام اين صفات رذيله که ريشه صفت دروغ را تشکيل مي دهد بايد از کمبود شخصيت و ضعف ايمان نام برد.

يکي ديگر از عوامل مهم دروغگويي ، احساس کمبود شخصيت و عقده حقارت است کساني که گرفتار چنين عقيده اي هستند با انواع دروغها و لاف و گزافها حقارتي را که در خود احساس مي کنند جبران مي کنند . و گاهي نيز به خاطر عدم توجه به مضارّ دروغ و اهميت راستگويي يا آلودگي محيط خانوادگي يا محيط اجتماع و معاشرين اين رذيله در انسان ريشه مي دواند.

تلقين - احساس کمبود- نجات يافتن- خجالت نابجا- دشمني و حسد- طمع در مال و مقام-نقل همه چيزو پيش گويي ها از ديگر عوامل دروغگويي به شمار مي آيند.

 

عذاب ويژه دروغگويان

دروغگو از نماز شب محروم است در نتيجه از برکاتي که اين عبادت بزرگ دارد محروم مي ماند که از آن جمله سعه رزق است.عيسي بن مريم(ع) فرمود: « کسي که دروغگوئيش زياد شود حسن و جمال و وقارش نزد خدا و خلق از بين مي رود به طوريکه مردم از او متنفر و منزجر مي شوند»(34)

خداوند او را هدايت نمي کند و راه حق را نشان او نمي دهد:«إن الله لا يهدي من هو مسرف کذاب»(35)

دروغگو قابل رفاقت و برادري نيست .حضرت علي(ع):« مسلمان بايد از دوستي و برادري دروغگو بپرهيزد زيرا به سبب دروغ گفتن اگر راست هم بگويد باور نمي شود»(36)

گوش دادن به دروغ

بايد دانست همانطور که دروغ بر دروغگو حرام است نقل ديگري هم حرام و همچنين ثبت کردن و نوشتن يا خواندن و گوش دادنش هم حرام مي شود

«سمّاعون للکذب» (37)در مذمت گوش فرادادن به دروغ و با علم به اينكه دروغ است آن را مى‏پذيرند چون اگر علم به دروغ بودن آن نداشته باشند صرف شنيدن دروغ صفت مذموم شمرده نمى‏شود

انواع دروغ

انواع و نمونهاي متعددي را مي توان نام برد اما به عنوان مثال چند نمونه را ذکر مي کنيم

دروغهاي نامرئي مانند نفاق و ژشتهاي خلاف واقع مثل اينکه کسي کتابخانه بزرگي دارد ولي فقط براي زيبائيش تهيه شده است.

دروغهاي عملي مانند ريا و تکذيب حرف راست که اين هم دروغ عملي است . نوشتن دروغ و اشاره دروغ و تدليس يعني زيبا جلوه دادن جنس هم از مصاديق اين گروه اند.

دروغهاي عادي و رايج مانند تعارفات معمولي و تعريف خواب با کم و زياد کردن.

دروغهاي مکتبي مانند : تحريف و کج فهمي و کتمان.

توريه چيست؟

توريه بر وزن توصيه به سخني گفته مي شود که از ظاهر آن چيزي فهميده مي شود درحاليکه منظور گوينده چيز ديگري است. در معني توريه چنين گفته اند: توريه عبارت از اين است که انسان کلامي بگويد و از آن معني مطابق واقع اراده نموده ولي آن کلام طوريست که شنونده معني ديگري از آن مي فهمد و منظور گوينده نيز همين است که در عين اراده معني صحيح ، مخاطب چيز ديگري بفهمد .

مشهور در ميان فقهاي ما اين است که در مواردي که دروغ به خاطر ضرورتي تجويز مي شود از توريه بايد استفاده کرد و تا توريه ممکن است نبايد دروغ صريح گفت.

آيا توريه جزء دروغ نيست ؟

آنچه در اينجا کاملا حايز اهميت است اين است که روشن شود آيا توريه داخل در ادله کذب مي باشد به طور کلي سه قول ديده مي شود : گروهي معتقدند توريه اصلا دروغ نيست و لذا گفته اند بايد در موارد ضرورت چنان سخن بگويد که از دروغ خارج گردد. گروه دوم توريه را داخل در کذب مي دانند و گروه سوم مي گويند توريه مصداق کذب است ولي ميزان قبح و فساد آن از کذب معمولي کمتر است.

 

راه درمان دروغ

با توجه به عواملي که در ايجاد اين صفت و ريشه دارساختن آن موثر است راه درمان آن نسبتا روشن خواهد بود و به طور کلي براي درمان اين انحراف اخلاقي بايد از طريق زير اقدام نمود:

قبل از هر چيز بايد مبتلايان را به عواقب دردناک و آثار سوء معنوي و مادي ، فردي و اجتماعي اين رذيله زشت متوجه ساخت و با تدبير و تفکر در آيات قرآن کريم و سخنان پيشوايان بزرگ دين و تجزيه و تحليل گذشته و گفتار بزرگان به اين نکته برسيد که دروغ در پاره اي از موارد هر چند نفع شخصي نيز داشته باشد نفعي آني و زود گذر است.و هيچ سرمايه اي براي يک انسان در اجتماع بالاتر از سرمايه اعتماد و اطمينان مردم نسبت به وي نيست که بزرگترين دشمن آن همين دروغ است.

ايجاد شخصيت: يکي ديگر از موثرترين طرق درمان دروغ پرورش شخصيت در افراد است زيرا همانطور که دانستيم يکي از عوامل مهم رواني دروغ، احساس حقارت و کمبود شخصيت است و در حقيقت دروغ گفتن يک نوع عکس العمل براي جبران اين موضوع است.اگر مبتلايان به دروغ احساس کنند صاحب نيروها و استعدادهايي در درون خود هستند که با پرورش آنها مي توانند ارزش و شخصيت خود را بالا ببرند نيازي به توسل جستن به دروغ براي ايجاد شخصيت قلابي در خود نمي بينند به علاوه بايد اينگونه افراد را متوجه ساخت که ارزش اجتماعي يک انسان راستگو بالاتر است ازهر سرمايه مادي و چيزي با آن برابري نمي کند.

کوشش براي تقويت پايه هاي ايمان به خدا در دل مبتلايان و توجه دادن آنها به اين حقيقت که قدرت خدا مافوق تمام قدرتهاست و قادر برحل تمام مشکلاتي است که افراد ضعيف الايمان به خاطر آن به دروغ پناه مي برند . راستگويان در برابر حوادث گوناگون بر خدا تکيه دارند ولي دروغگوها در اين گونه موارد تنهايند.

و براي درمان دروغ راههاي بسياري وجود دارد که بويژه در کلام ائمه معصومين به آنها طي احاديثي اشاره شده است.

 

 

[1] نهج البلاغه صبحي صالح خطبه 50

[2] آيت الله محمد رضا مهدوي کني نقطه هايي آغاز در اخلاق عملي

[3] سيد علي اکبر قرشي قاموس قرآن ج7

[4] سوره نساء آيه 50 و مائده 103 و يونس60 و 69 و نحل 116

[5] سوره غافر آيسه 28

[6] سوره واقعه آيات 1 و2

[7] ميرزا علي – آيست الله مشکيني ، درسهايي از اخلاق ص 282

[8] سوره نحل آيه 105

[9] مشكاة الانوار طبرسى صفحه 157

[10] اصول كافى جلد 2 صفحه 254

[11] جامع السعادات جلد 2 صفحه 233

[12] سوره بقره آيه77

[13] جامع السعادات جلد 2 صفحه 322

[14] اصول کافي باب دروغ ج5 ص 291

[15] نهج البلاغه كلمات قصار كلمه 37.

[16] روح الله الخميني چهل حديث ص 471

[17] ارشادالقلوب ج1 ص185

[18] اختصاص مفيد ص 232

[19] أمالي صدوق ص419

[20] کافي ج2 ص 104

[21] غرر الحكم، ص220

[22] من لا يحضره الفقيه، ج4، ص377

[23] كافى، ج2، ص341

[24] عبدالله شبر، اخلاق عبادي ص232

[25] مکاسب محرمه شيخ انصاري ص265

[26] من لا يحضره الفقيه ج4 ص352 و وسائل الشيعه ج8ص265

[27] بحارالانوار ج74ص51

[28] غررالحکم ص229

[29] سوره بقره آيه 72

[30]سوره زمر آيه3

[31] سوره غافر آيه 28

[32] کشف الغمه ج1ص535

[33] اصول کافي باب دروغ ج5 ص 291

[34] سيد محمد هاشم دستغيب گناهان کبيره ص295

[35] سوره غافر آيه 28

[36] اصول کافي باب دروغ ج5 ص 293

[37] سوره مائده آيه 41

 

 

عليرضا احمدي

كارشناس قرآني اداره تبليغات اسلامي شهرستان خدابنده

…

 نظر دهید »

تهمت

10 شهریور 1395 توسط آشنا

معنا و مفهوم بهتان، تهمت و افترا

نسبت دادن سخن یا فعل ناحق یا صفت نادرست به دیگری که موجب آبروریزی می شود، گناهی نابخشودنی و یکی از گناهان کبیره زبانی است که در برخی از مصادیق آن جرم نیز تلقی شده و احکام قانونی چون حد و تعزیر بر آن بار می شود. از نظر اسلام هر چند این نسبت دادن برخاسته از اعتقاد فرد باشد، جایز و روا نیست؛ زیرا تا زمانی که چیزی بر اساس ادله محکمه پسند اثبات نشده باشد، بیان هر سخن یا کار نادرست یا صفت ناروا به دیگری، عملی ضد اخلاقی، گناهی نابخشودنی و گاه جرم قانونی است که تبعات حقوقی و کیفری به دنبال دارد.

این نسبت دادن می تواند در قالب و اشکال گوناگونی از جمله تهمت، افترا، بهتان و مانند آن ها انجام گیرد. البته برخی سوء ظن را نیز جزو آن دانسته اند، ولی این بدگمانی تا زمانی که به لفظ در نیاید از مصادیق نسبت دادن نیست، بلکه زمانی که این نسبت ها به زبان و رفتار بیان می شود، به عنوان مصادیق این موضوع در می آید.

واژه تهمت از ریشه «تهم» در لغت به معنای فساد و بوگرفتگی از گندگی است. وقتی به کسی اتهام و تهمت زده می شود یعنی او را به فساد و گندگی نسبت می دهند.

واژه بهتان از «بهت» به معنای امری است که مورد دهشت، تحیر، مفاجات و مبهوتی شخص می شود؛ یعنی وقتی شخص از دیگری سخنی ناروا می شنود مبهوت می شود و در تحیر و دهشت قرار می گیرد به طوری که انتظار شنیدن این سخن ناروا را نداشته است و برای او ناگهانی بوده است. در حقیقت بهتان ناظر به واکنش متهمی است که به او نسبت ناروائی داده شده است.

اما واژه افتراء از ریشه «فری» به معنای خلق چیزی باطل است. در حقیقت باطلی را لباس خلقت پوشاندن را فری و افتراء گویند. پس کسی که افترا می زند، در حقیقت، باطلی را لباس حق می پوشاند و آن را به عنوان مطلب حق و راست و درست به دیگری نسبت می دهد در حالی که این نسبت باطل و این خلقت، باطل و دروغین است. پس می توان گفت که افترا به معنای جعل و ساختن و خلق دروغ و باطل است.

در قرآن، واژه تهمت و اتهام به کار نرفته، ولی واژه «بهت» و «بهتان» چندین بار به کار رفته است. «بهت» به معنای مبهوت شدن در هنگام استدلال و شکست در جدل احسن در آیه 285 سوره بقره در داستان مجادله نمرود با حضرت ابراهیم(ع) آمده است. همچنین بهت، به معنای مبهوت شدن در برابر امری ناگهانی که انتظارش را ندارد، در آیه 40 سوره انبیاء به کار رفته است.

اما «بهتان» به معنای نسبت های ناروا و دروغی که شخص را مبهوت می سازد، در آیاتی از جمله 20 و 112 و 156 سوره نساء و 16 سوره نور و 58 سوره احزاب و 12 سوره ممتحنه آمده است. البته در آیه اخیر بهتان با افترا به کار رفته است، همچنان که در آیه 40 سوره انبیاء برای تبیین شدت ناگهانی بودن عذاب الهی، افزون بر واژه بهت، از واژه «بغته» به معنای ناگهانی استفاده شده تا نشان دهد تا چه اندازه عذاب، ناگهانی و حیرت افزا است به طوری که انسان قدرت هر واکنشی را از دست داده و هرگونه توانی از او سلب می شود.

در قرآن افترا، هم نسبت به انسان ها به کار رفته و هم نسبت به خدا؛ به این معنا که شخصی به خدا و خلق نسبت دروغ و کذب و گفتار و رفتار ناروا را می دهد؛ اما واژه بهتان تنها درباره نسبت های ناروا به انسان ها استعمال شده است.

البته باید توجه داشت که میان غیبت و تهمت تفاوت ماهوی وجود دارد. رسول اکرم(ص) درباره فرق تهمت و غیبت می فرماید: آیا می دانید غیبت چیست؟ عرض کردند: خدا و پیامبر او بهتر می دانند. فرمودند: اینکه از برادرت چیزی بگویی که دوست ندارد. عرض شد: اگر آنچه می گوئیم در برادرم بود چه؟ فرمودند: اگر آنچه می گویی در او باشد، غیبتش کرده ای و اگر آنچه می گویی در او نباشد، به او تهمت زده ای.[1]

امام صادق(ع) نیز فرموده است: ان من الغیبهًْ ان تقول فی اخیک ما ستره الله علیه، و ان من البهتان ان تقول فی اخیک ما لیس فیه؛ غیبت آن است که در مورد برادرت آنچه را خدا پوشانده بیان کنی و بهتان آن است که آنچه در او نیست را به او نسبت دهی.[2]

البته امام صادق(ع) نسبت به افراد هشدار می دهد و می فرماید: هر کس تو را فریب داد نباید امین بشماری و هر کس را امین یافتی متهم نکن.[3]
آثار زیانبار افترا و تهمت و بهتان

اتهام و افترا به خدا آثاری چون قرار گرفتن در ردیف مجرمان[4]، ذلت و خواری[5]، زیانکاری و تباهی[6]، ظلم و ستم[7]، خشم و غضب الهی[8]، فریفتگی[9]، کفر[10]، گمراهی[11]، محرومیت از رستگاری[12]، محرومیت از هدایت[13] و لعن و نفرین الهی[14] دارد.

اما آثار بهتان و تهمت به انسان ها تبعاتی دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود.
1. گناه آشکار:

از نظر قرآن دادن هر گونه نسبت ناروا در هر شکل و قالبی بویژه بهتان یک گناه آشکار است.[15]
2. ارتکاب حرام:

از آنجا که نسبت ناروا گناه است، از نظر شرعی حرام بوده و مرتکب آن نیز مرتکب حرام شده است.[16]
3. دروغ:

چنین نسبت های ناروا حتی اگر از نظر گوینده آن درست باشد، به دلیل آنکه اثبات نشده، از مصادیق دروغ بوده و آثار دروغ بر آن بار می شود.
4. ظلم:

از نظر قرآن، نسبت ناروا دادن به ویژه به پیامبر(ص) موجب قرار گرفتن در زمره ستمگران و ظالمان است.[17]
5. بدفرجامی:

کسی که نسبت ناروایی می زند باید بداند که به سرانجام بدی دچار می شود و بدفرجامی پاداش آن است.[18]
6. عذاب اخروی:

نسبت دهنده ناروا گرفتار عذاب اخروی خواهد شد.[19]
7. توبیخ:

کسی که به دیگری بویژه همسرش نسبتی ناروا می دهد از سوی خداوند مورد توبیخ قرار می گیرد.[20]
8. لعن و نفرین:

خداوند کسانی را که نسبت ناروا می دهند لعن و نفرین می کند.[21] در این آیات بیان می شود که این لعن و نفرین الهی دامنگیر تهمت زنان در دنیا و آخرت خواهد شد.
9. جرم و اجرای حدود:

برخی از نسبت های ناروا از نظر حقوقی جرم تلقی می شود و بر نسبت دهنده به عنوان مجرم کیفرهای مشخص شده در قانون از جمله حدودجاری می شود. خداوند در آیه 4 سوریه نور می فرماید که افترا به زن عفیف بدون داشتن شاهد، سبب محکوم شدن به هشتاد تازیانه است.
10. عدم قبولی گواهی:

افترا به زنان عفیف، در پی دارنده عدم پذیرش گواهی و شهادت شخص افترا زننده در محاکم خواهد شد. (نور، آیه 4)
11. فسق:

افترا به زنان عفیف بدون داشتن شاهد، سبب فسق شخص افترا زننده می شود و احکام فاسق بر وی بار می گردد.[22] پیامبر(ص) نیز می فرماید: و اما علامه الفاسق فاربعه: اللهو، و للغو، و العدوان، و البهتان؛ فاسق چهار نشانه دارد: (اشتغال به) لهو، لغو، دشمنی و بهتان.[23]
12. ذوب شدن ایمان:

هر گونه نسبت ناروایی به دیگری به ویژه مؤمنان موجب ذوب شدن ایمان و از دست رفتن آن می شود. امام صادق(ع) می فرماید: هرگاه مؤمن به برادر ]دینی[ خود تهمت بزند، ایمان در قلب او از میان می رود، همچنانکه نمک در آب، ذوب می شود.[24]
13. سنگین ترین گناه:

امام صادق(ع) از حکیمی چنین نقل می کند: «البهتان علی البری اثقل من جبال راسیات؛ تهمت زدن به بی گناه از کوههای عظیم نیز سنگین تر است!»[25]
14. حرمت شکنی:

حریم ها با مراعات حقوق یکدیگر در جامعه حفظ می شود. کسی که نسبت ناروا می زند حریم ها و حرمت ها را می شکند و احترامی برای خود و دیگری نمی گذارد. امام صادق(ع) می فرماید: «من اتهم اخاه فی دینه فلا حرمهًْ بینهما، هر کس به برادر دینی خود تهمت زند حرمتی میان آن دو به جا نمی ماند».[26]
15. در تلی از آتش:

کسی که نسبت ناروا می زند باید خود را آماده کند تا در دوزخ بر تلی از آتش بایستد و بسوزد. پیامبر اسلام فرموده است: کسی که به مرد یا زن با ایمان تهمت بزند و یا درباره او چیزی بگوید که در او نیست، خداوند در روز قیامت او را بر تلی از آتش قرار می دهد تا از مسئولیت آنچه گفته است درآید.[27]
16. بدترین مردمان:

پیغمبر اکرم یک وقت در حضور اصحاب فرمود: آیا به شما خبر ندهم که بدترین مردم کیست؟ گفتند: بلی یا رسول الله. فرمود: بدترین مردم آن کسی است که خیر خودش را از دیگران منع می کند و هر چه دارد تنها برای خودش می خواهد. حاضران گمان کردند با این مقدمه دیگر بدتر از این افراد کسی نیست. حضرت فرمود: آیامی خواهید به شما بگویم از این بدتر کیست؟ صنف دیگری را ذکر فرمود. اصحاب گفتند: خیال کردیم بدتر از این گروه دوم دیگر کسی نیست. بعد فرمود: آیا می خواهید از آن بدتر را به شما بگویم کیست؟ گفتند از این بدتر هم مگر هست؟ آنگاه صنف سوم را فرمود: بدتر از این افراد، مردمان بدزبان فحاش تهمت زن و آبروبرند. اینجا دیگر حضرت توقف کرد، یعنی بدتر از اینها دیگر وجود ندارد.[28]
17. بی شرمی:

امام علی(ع) می فرماید: «لاقحه کالبهت؛ هیچ بی شرمی و وقاحتی چون بهتان زدن نیست».[29]
18. بزرگ تر و سنگین ترین جرم:

امیرمؤمنان امام علی(ع) می فرماید: «البهتان علی البری اعظم من السماء؛ بهتان زدن به آدم بی گناه بزرگتر از آسمان است».[30]
19. ابتلا به بدتر از آن:

امام سجاد(ع) می فرماید: «من رمی الناس بما فیهم رموه بما لیس فیه؛ هر کس به مردم عیبی را نسبت دهد که دارند، مردم به او عیبی را که ندارد نسبت دهند».[31]
20. بدترین همنشین:

پیامبر خدا(ص) می فرماید: «اولی الناس بالتهمهْ من جالس اهل التهمهًْ؛ سزاوارترین مردم به تهمت کسی است که با متهمان و افراد مظنون همنشینی کند».[32]
21. گرفتار چرک های دوزخیان:

امام صادق(ع) فرموده است: هرکس به مرد یا زن مؤمن بهتان زند خداوند در روز رستاخیز او رادر طینت خبال نگه دارد تا حرف خود را پس گیرد. (ابن ابی یعفور می گوید) عرض کردم: طینت خبال چیست؟ حضرت فرمود: چرک و زردابه ای است که از شرمگاه زنان فاحشه بیرون می آید.[33]
22. نشانه بی ایمانی:

برای هر چیزی نشانه ای است، امور باطنی نشانه هایی دارد، نشانه ایمان ترک تهمت و نشانه بی ایمانی گرفتاری به تهمت است. امام علی(ع) فرموده است: المؤمن لا یغش اخاه، و لا یخونه، و لا یخذله، و لا یتهمه؛ مؤمن با برادر مؤمنش فریبکاری نمی کند و به او خیانت نمی ورزد و او را خوار نمی سازد و به او تهمت نمی زند.[34]
مصادیقی از افتراها در قرآن

در آیات قرآن مصادیقی از افتراهای حیرت انگیز بیان شده است. از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. انتساب فرزند نامشروع به شوهر:

انتساب فرزندان نامشروع یا مشکوک به شوهر، از جانب زن، افترایی حیرت آور است که باید زنان از آن اجتناب کنند.[35]
2. انتساب گناه خود به دیگری:

انتساب گناهان خود به دیگران از افتراهای دیگر است که در آیاتی از جمله 112 سوره نساء به آن اشاره شده است.
3. انتساب گناه ناکرده به مؤمن:

اذیت و آزار افراد با ایمان با انتساب گناهان ناکرده به آنان، از افتراهای شگفت انگیز است.[36]
4. نسبت بی عفتی به زنان:

نسبت بی عفتی به زنان به هدف تصاحب مهریه آنها، از افتراهای بهت آور است.[37] نسبت بی عفتی به حضرت مریم(س) که زنی پاکدامن بود از مصادیق چنین افتراهایی است.[38] چنانکه نسبت بی عفتی به همسران پیامبر(ص) در آیات 11 و 16 سوره نور به عنوان افتراهای تعجب برانگیز مطرح شده است.

پی نوشت

 

[1] مجموعه ورام ج1، ص 118

[2] بحار الانوار، ج 2، ص 248

[3] قرب الاسناد، ص 35

[4] یونس، آیه17

[5] اعراف، آیه 53؛ انعام، آیه 140

[6] اعراف، آیه 53؛ انعام، آیه 140

[7] آل عمران، آیه 194؛ انعام، آیه 21

[8] اعراف، آیه 152

[9] آل عمران، آیه 24

[10] مائده، آیات 72 و 73؛ اعراف، آیه 37

[11] انعام، آیات 140 و 144

[12] انعام، آیه 21؛ یونس، آیه 17

[13] انعام، آیات 140 و 144، صف، آیه 7

[14] مائده، آیه 64؛ توبه، آیه 30

[15] نساء، آیه 20

[16] نحل، آیه 116)

[17] یونس، آیات 38 و 39

[18] یونس، آیات 38 و 39

[19] نحل، آیات 24 و 27؛ نور، آیه 23

[20] نساء، آیه 20

[21] نور، ایات 6 و 7

[22] نور، آیه 4

[23] بحارالانوار، ج 1، ص 120

[24] کافی، ط،الاسلامیه، ج 2، ص 361، ح 1

[25] میزان الحکمه؛ ج 2؛ ص 632

[26] کافی، ج 2، ص 361

[27] عیون الاخبار الرضا- ج2، ص 33؛ بحارالانوار، ج 75، ص 194

[28] همان

[29] غرر الحکم، ح 4438

[30] بحارالانوار، ج 78، ص 31

[31] بحار الانوار، ج 78، ص 160

[32] امالی شیخ صدوق، ص 28

[33] معانی الاخبار، ص 164

[34] الخصال، ج 2، ص 622؛ بحار الانوار، ج 2، ص 143

[35] ممتحنه، آیه 12

[36] احزاب، آیه 58

[37] نساء، آیه 20

[38] نساء، آیه 156

….

 نظر دهید »

غیبت

10 شهریور 1395 توسط آشنا

غیبت چند نوع است؟ آیا غیبتی داریم که معصیت نباشد؟

غیبت بر سه گونه است:

1. غیبت حرام;

2. غیبت جایز;

3. غیبت واجب.

حقیقت و معنای غیبت آن است که انسان دربارهی شخصی، چیزی بگوید که اگر به گوش او برسد، ناراحت میشود. غیبت به حکم قرآن و احادیث و عقل و اجماع، حرام است و تنها در مواردی که غیبت جایز یا واجب است، معصیت نخواهد بود.

اینک از جنبههای گوناگون به این مسأله میپردازیم:
الف ـ معنای غیبت

حقیقت و معنای غیبت بر اساس آن چه از روایات استفاده میشود، این است که چیزی دربارهی برادر مسلمان و مؤمن خود نزد مردم بگویی که اگر به گوش او برسد، دل تنگ شود و به آن راضی نباشد. فرق نمیکند که آن بدی در بدن او باشد، مانند اینکه بگویی: فلان کس کوتاه قد یا بلند قد یا سیاه چهره است; یا در نسب او باشد، مانند اینکه بگویی: او پسر فلان حمّال یا فلان فاسق است; یا در صفات و افعال او باشد، مانند اینکه بگویی: فلانی بداخلاق است یا بخیل و متکبّر است و مسایل دیگر که منسوب به او باشد و اگر به بدی یاد شود، ناراحت میشود.

پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) میفرماید: «آیا میدانید غیبت چیست؟» اصحاب عرض کردند: «خدای متعال و رسول او داناترند.» حضرت فرمود: «غیبت آن است که برادر مؤمن خود را به چیزی یاد کنی که مایهی کراهت و ملال خاطر او باشد.» شخصی عرض کرد: «ای رسول خدا! اگر آنچه دربارهی او میگوییم، در او باشد، باز هم غیبت است؟» حضرت فرمود: «اگر آنچه در او موجود است، بگویی، او را غیبت کردهای و اگر در او نباشد، به او تهمت زدهای».([1])
ب ـ دلایل حرام بودن غیبت

غیبت کردن به استناد قرآن، روایات، اجماع و عقل، حرام است. خداوند متعال میفرماید:

ای کسانی که ایمان آوردهاید! غیبت همدیگر را نکنید. آیا دوست دارید گوشت برادر خودتان را بخورید، در حالی که مردار است؟! پس تقوا پیشه کنید که خداوند توبهپذیر و رحیم است.([2])

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نیز فرموده است:

از بدگویی و غیبت مؤمنان دوری کنید; زیرا گناه غیبت و بدگویی از گناه زنا کردن بزرگتر است. اگر کسی زنا کند و واقعاً پشیمان شود و توبه کند، خداوند توبهاش را میپذیرد، ولی غیبت کننده آمرزیده نمیشود، مگر اینکه غیبت شونده از او راضی شود.([3])

همچنین در روایتی دیگر میفرماید:

همانا بدگویی و غیبت بر هر مسلمانی حرام است و بدگویی کردن، کردار شایستهی انسان را نابود میکند، همانگونه که آتش، هیزم را نابود میکند.([4])

همهی علمای گذشته و حال، بر حرام بودن غیبت، اتفاقنظر دارند.

سیر یک روز طعنه زد به پیاز***که تو مسکین چهقدر بدبویی!

گفت: از عیب خویش بیخبری***زان ره از خلق عیب میجویی

گفتن از زشترویی دگران***نشود باعث نکورویی

تو گمان میکنی که شاخ گُلی***به صف سرو و لاله میرویی

یا که هم بوی مشک تاتاری***یا ز ازهار باغ مینویی

خویشتن بیسبب بزرگ مکن*** تو هم از ساکنان این کویی

در خود آن به که نیکتر نگری***اوّل آن به که عیب خود گویی([5])
ج ـ جایز یا واجب بودن غیبت

1ـ اگر به شخصی ستم شده باشد، جایز است پیش حاکم و قاضی، برای دفاع از خود، ستم ستمکار را آشکار کند.

2ـ اگر شخصی در مسألهای با شما مشورت کند یا دربارهی کسی بپرسد، میتوانید و باید عیبی را که در شخص موردنظر وجود دارد، بیان کنید.

3ـ اگر مؤمنی با فاسقی دوست شده است و احتمال دارد فاسد شود، باید مؤمن را از احوال فاسق آگاه کنیم.

4ـ شهادت دادن به سود مظلوم علیه ظالم در پیش قاضی (واجب است).

5ـ بیان احوال کسانی که اهل بدعت و فساد در دین هستند و… .
د ـ درمان غیبت

برای درمان غیبت، دو راه وجود دارد; درمان اجمالی و درمان تفصیلی. در اینجا تنها به راهکار اجمالی میپردازیم و برای آگاهی از روش تفصیلی، شما را به مطالعهی کتابهای معرفی شده فرا میخوانیم.

درمان اجمالی غیبت آن است که با دیدهی بصیرت، ساعتی در آیات قرآن و احادیث اهل بیت(علیهم السلام)ـکهدر موضوع غیبت است ـ بیاندیش و غضب خدای متعال و عذاب روز جزا را به یادآور. آن گاه مفاسد دنیوی غیبت را در نظر بگیر و بیاندیش که ممکن است غیبت به گوش آن شخص برسد و به بغض و کینه و دشمنی بیانجامد و در مقام انتقام گرفتن و اهانت و غیبت تو برآید. پس بیاندیش که اگر کسی از تو نزد دیگری غیبت کند، چگونه آزرده و خشمناک میشوی. بنابراین، مقتضای انسانیّت آن است که آبروی دیگران را نبری و در کردار و گفتار، خود را کنترل کنی و با اندیشه در آنچه میگویی، آرام آرام از غیبت، دست برداری.([6])

….

 نظر دهید »

پرهیز ار رفیق ناباب

10 شهریور 1395 توسط آشنا

ﭘﺮﻫﻴﺰ ﺍﺯ ﺭﻓﻴﻖ ﺑﺎﺯﻯ

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻰ ﺍﺯ ﻋﻠﻰ (ﻉ) ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻣﺴﻄﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﺁﻣﻮﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ:
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﻋﻠﻰ (ﻉ) ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﻰ ﻳﻚ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﺎ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻧﺶ ﺍﺯ ﻳﻤﻦ ﺑﺮﻣﻰ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺣﻠّﻪ ﻫﺎﻯ ﻳﻤﻨﻰ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺑﻴﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﺑﻮﺩ، ﻧﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﻠّﻪ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﻴﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺑﻪ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺩ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺼﺮﻑ ﻛﻨﺪ، ﻳﻜﻰ ﺩﻭ ﻣﻨﺰﻝ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻣﻜﻪ - ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺣﺞ ﺑﻪ ﻣﻜﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ - ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺍﻯ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻧﺶ ﺑﺎﻫﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻜﻪ ﺷﻮﻧﺪ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺭﺳﻴﺪ، ﺩﻳﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺁﻥ ﺣﻠّﻪ‌ﻫﺎ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﻋﻠﻰ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻴﭻ ﻣﻠﺎﺣﻈﻪ ﻭ ﺭﻭﺩﺭﺑﺎﻳﺴﺘﻰ ﻭ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺍﻧﺪﻳﺸﻰ ﺳﻴﺎﺳﻰ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﺍﻭﻝ ﮔﺬﺍﺷﺖ. 
ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻧﺪ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺭﺳﻴﺪﻧﺪ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺗﺎﻥ ﺭﺍﺿﻰ ﻫﺴﺘﻴﺪ؟ ﮔﻔﺘﻴﺪ: ﺑﻠﻰ، ﺍﻣﺎ… ﻭ ﻗﺼﻪ ﺣﻠّﻪ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺮﺽ ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ. ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻯ ﺗﺎﺭﻳﺨﻰ ﺭﺍ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻰ ﻓﺮﻣﻮﺩ:


( (ﺍﻧﻪ ﻟﺎﺧﻴﺶ ﻓﻰ ﺫﺍﺕ ﺍﻟﻠّﻪ. ) ) ﺍﻭ ﺧﺸﻦ ﺗﺮﻳﻦ ﻓﺮﺩﻯ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺫﺍﺕ ﺧﺪﺍ


ﻳﻌﻨﻰ ﻋﻠﻰ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﭘﺎﻯ ﺍﻣﺮ ﺍﻟﻬﻰ ﺑﺮﺳﺪ، ﺍﺯ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺼﺎﻧﻌﻪ ﻭ ﻣﻠﺎﺣﻈﻪ ﻛﺎﺭﻯ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﺳﺖ. ﻣﺼﺎﻧﻌﻪ ﻭ ﻣﺼﺎﻧﻌﻪ ﺩﻭﺳﺘﻰ ﻧﻮﻋﻰ ﺿﻌﻒ ﻭ ﺯﺑﻮﻧﻰ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻘﻄﻪ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺁﻥ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺍﺻﻮﻟﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻮﻋﻰ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﻭ ﻗﻮﺕ ﺍﺳﺖ.


ﻧﻬﻀﺘﻬﺎﻯ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﺩﺭ ﻳﻜﺼﺪ ﺳﺎﻝ ﺍﺧﻴﺮ، ﺻﻔﺤﻪ 99 - 98 
ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻬﺎﻱ ﺍﺳﺘﺎﺩ / ﻣﺮﺗﻀﻲ ﻣﻄﻬﺮﻱ

 

…

 نظر دهید »

پرسش بی پاسخ

10 شهریور 1395 توسط آشنا

ﭘﺮﺳﺶ ﺑﻰ ﭘﺎﺳﺦ
ﻣﺴﺎﻓﺮﻯ ﺍﺯ ﻛﻮﻓﻪ ﺑﻪ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ، ﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ( (ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺑﻦ ﻋﻠﻰ ﺣﻨﺒﻠﻰ) ) ﺍﻣﺎﻡ ﺣﻨﺎﺑﻠﻪ ﻋﺼﺮ ﻣﻰ ﺭﺳﺪ. ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺍﺯ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﻮﻓﻪ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﺪ.
ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﻧﻘﻞ ﻭﻗﺎﻳﻊ ﺑﺎ ﺗﺎﺀﺳﻒ ﺯﻳﺎﺩ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﻫﺎﻯ ﺷﺪﻳﺪ ﺷﻴﻌﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻋﻴﺪ ﻏﺪﻳﺮ ﺍﺯ ﺧﻠﻔﺎ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻛﺮﺩ. ﻓﻘﻴﻪ ﺣﻨﺒﻠﻰ ﮔﻔﺖ: ﺗﻘﺼﻴﺮ ﺁﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺧﻮﺩ ﻋﻠﻰ (ﻉ) ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ.
ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﮔﻔﺖ: ﭘﺲ ﺗﻜﻠﻴﻒ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻴﺎﻥ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﻫﺎ ﺭﺍ ﺻﺤﻴﺢ ﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﻴﻢ ﻳﺎ ﻧﺎﺩﺭﺳﺖ؟ ﺍﮔﺮ ﺻﺤﻴﺢ ﺑﺪﺍﻧﻴﻢ ﻳﻚ ﻃﺮﻑ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﺭﻫﺎ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻧﺎﺩﺭﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﻴﻢ ﻃﺮﻑ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ! ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺑﺎ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﭘﺮﺳﺶ ﺍﺯ ﺟﺎ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻣﺠﻠﺲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺯﺩ.
ﻫﻤﻴﻦ ﻗﺪﺭ ﮔﻔﺖ: - ﺍﻳﻦ ﭘﺮﺳﺸﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺗﺎﻛﻨﻮﻥ ﭘﺎﺳﺨﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻥ ﭘﻴﺪﺍ ﻧﻜﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ !!

ﺳﻴﺮﻯ ﺩﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻠﺎﻏﻪ(شهید مطهری)، ﺻﻔﺤﻪ 158

…

 نظر دهید »

حدیث

10 شهریور 1395 توسط آشنا

☀️امام جواد علیه السلام :

????ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ لَمْ يَنْدَمْ تَرْكُ الْعَجَلَةِ وَ الْمَشُورَةُ وَ التَّوَكُّلُ عِنْدَ الْعَزْمِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏

????سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند ، پشمیان نگردد :

اجتناب از عجله ،

مشورت کردن ،

و توکل بر خدا در هنگام تصمیم گیری .

???? كشف الغمة (ط - القد

…

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 20
  • 21
  • 22
  • ...
  • 23
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • ...
  • 27
  • ...
  • 28
  • 29
  • 30
  • ...
  • 78

شب های بی ستاره

Random photo

img-20151208-wa0012.jpgimg-20151208-wa0012.jpg

پخش حرم

آیه قرآن تصادفی

اوقات شرعی

اوقات شرعی

قرآن

آیه قرآن تصادفی
  • تماس