حقیقت «انشاءالله» چیست؟
پاسخ اجمالی
1. معنای واژههای این جمله عبارت است از: اگر خداوند بخواهد.
2. کسی که این جمله مبارک را بر زبان جای میکند باور دارد که بالاتر از اراده ما ارادهای وجود دارد که اگر او اراده نکند چیزی محقق نمیشود.
3. در برخی از موارد، جمله «انشاءالله» از باب تیمن و تبرک گفته میشود.
اینکه تعلق به مشیت خدا از باب تبرک است و مردم همواره آنرا در سخنان خود به کار میبرند و میگویند «انشاء الله» و «ما شاء الله»، قرآن نیز مطابق با فرهنگ مردم سخن گفته و این یک شیوه قرآنى است که در موارد گوناگون از آن استفاده شده است؛ مانند:
«لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللهُ آمِنِینَ»؛[1] البته با امنیت وارد مسجد الحرام خواهید شد، اگر خدا بخواهد.
«قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللهُ آمِنِینَ»؛[2] و گفت با امنیت وارد مصر شوید، اگر خدا بخواهد.
«سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسى إِلَّا ما شاءَ اللهُ»؛[3] ما بزودى (آیات خود را) بر تو خواهیم خواند تا فراموش نکنى، مگر اینکه خدا بخواهد.
در اینگونه موارد، تعلق به مشیت به صورت جدّى نیست، بلکه از باب تیمن و تبرک و اشاره به عظمت و اقتدار خداوند است. براى همین است که در میان عربها حتى کارهایى را که انجام گرفته و تمام شده است، به مشیت خدا متعلق مىکنند. مثلاً میگویند: «حججت ان شاء الله و زرت ان شاء الله». یعنى اگر خدا بخواهد حج کردم و اگر خدا بخواهد زیارت کردم.[4]
در روایتی امام صادق(ع) فرمود: «افتتحوا نهارکم بخیر و أملوا على حفظتکم فی اوله و فی آخره خیرا یغفر لکم ما بین ذلک ان شاء الله».[5]
جمله انشاء الله که در آخر حدیث آمده، براى تبرک و تیمن است و یا براى اینکه مبادا انسان مغرور شود.
[1]. فتح، 27.
[2]. یوسف، 99.
[3]. اعلى، 6- 7.
[4]. جعفری، یعقوب، کوثر، ج 5، ص 30، بیجا، بیتا.
[5]. «روز خود را با عمل خیر افتتاح کنید و بر فرشتگانى که اعمال شما را ضبط میکنند عمل خیر را در اول و آخر روز املاء کنید که انشاء اللَّه آنچه که ما بین اول و آخر روز از شما صادر میشود مشمول عفو و مغفرت الهى خواهد بود». کلینی، کافی، ج 2، ص 142، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، 1362ش.……..
هدف از آفرینش انس و جن چیست؟
پرسش
هدف از آفرینش انس و جن چیست؟
پاسخ اجمالی
خداوند وجودى بى نهایت و دارای تمام کمالات است و آفریدن (ایجاد کردن) جهان فیض اوست و از آن روی که خداوند فیاض است کمال فیاضیت او اقتضا مىکند که هر چه را لایق آفریده شدن است بیافریند. پس خداوند آفرید، چون فیاض است. یعنى هدف و چرایى آفرینش در فیاضیت او است.
اما هدف از آفرینش انسان و جن به طور خاص، رسیدن آنان به کمال و سعادت و والاترین کرامت ها از طریق انتخاب آگاهانه است و این هدف هر چه که باشد نتیجه اش به خود آنها بر می گردد نه به خداوند،زیرا که او غنی مطلق است وهمه ممکنات از جمله انسان و جن محتاج اویند.
پاسخ تفصیلی
براى روشن شدن پاسخ، توجه به چند مطلب لازم است:
مطلب اول؛ هدف خداوند به طور کلی از آفرینش کل مخلوقات:
توجه به نکاتی ما را در دست یابی به تصویری واضح از هدف خداوند در آفرینش مخلوقات، یاری می رساند:
1- خداوند متعال به مقتضاى این که واجب الوجود است و وجود او وابسته به چیزى نیست، هیچ محدودیتى و نقصى ندارد و همهى کمالها را دارا است.
2- ازجمله کمالات او فیاض و جواد بودن است. خداوند در قرآن میفرماید: (و عطاى پروردگارت منع نشده است). [1] خداوند متعال، براى عطا کردن از ناحیهى خودش، هیچ محدودیتى ندارد و هر چیز که لایق عطا شدن باشد، عطا میشود.
3- هر خیر و کمالى ناشى از وجود و هر شرّ و نقصى ناشى از عدم است. مثلاً علم، خیر و کمال است و جهل، شرّ و نقص. و نیز قدرت، در مقابل عجز و ناتوانى، کمال و خیر است. پس معلوم میشود که وجود خیر است، و در مقابل آن، هر شرّ و نقصى از عدم است.
4- با توجه به مقدمه سوم میتوان دریافت که فیاض و جواد بودن خداوند با آفریدن و ایجاد کردن محقق میشود. پس لازمهى فیاض بودن آفریدن است. به عبارت دیگر، اگر چیزى لایق آفریده شدن باشد و خداوند آن را نیافریند، این نیافریدن با توجه به خیر بودن وجود، منع از خیر است و بخل محسوب میشود و بخل از خداوند محال است. از این مقدمات نتیجه میگیریم، اگر سؤال شود چه چیز باعث شد خدا بیافریند؟ پاسخ این است که فیاض بودن او باعث آفرینش شده است.
نکته قابل توجه آن است که اگرچه هدف فاعل، به این معنا که برای تأمین نیازها و جبران نقص خود، دست به خلقت زده باشد، برای خدا تصور ندارد چون بی نیاز مطلق است و نقصی در او راه ندارد، اما فعل خداوند باید هدف داشته باشد (هدف فعل)، زیرا خداوند حکیم است و از شخص حکیم کار بیهوده و عبث صادر نمی شود، نظام آفرینش نظامی است هدفمند که در راستای اهداف عالیه ذات باری تعالی بنیان نهاده شده و در آن اثری از اعوجاج و آشفتگی پیدا نیست و ذرات عالم با زبان بی زبانی می گویند:
نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش
که من این مسئله بی چون و چرا می بینیم
مطابق نص آیات قرآنی ، خالق موجودات، اشیاء و پدیده ها را نه باطل آفرید و نه بازیچه، بلکه محور و اساس آفرینش او بر مبنای حق استوار گشته است که در این نظام احسن، حتی کوچکترین اجزاء آن اهداف و مقاصد بلند و ارزشمندی را تعقیب می نمایند و هیچ یک از آنها معطل و بی کار نمی باشند که:
در این پرده یک رشته بی کار نیست
سر رشته بر ما پدیدار نیست
مطلب دوم؛ هدف خداوند از آفرینش انسان و جن به طور اختصاصی :
تفاوت اساسی دو گروه جن و انس با انواع دیگر مخلوقات، توانایی رشد و به کمال رسیدن اختیاری آنها است یعنی تا آنجا که ما علم داریم موجودات دیگر قابلیت رشد و ارتقای کمالات خود را ندارد و درجه وجودی موجودات دیگر در هر مرتبه ای که باشند ثابت خواهد بود و از همین رو است که اصطلاح مومن و کافر فقط برای انسان و جن معنی دارد و برای موجودات دیگر بی معنی می باشد. [2]
درباره هدف آفرینش انسان و جن در آیات قرآن بیانات مختلفی آمده است که در حقیقت هر کدام به یکی از ابعاد این هدف اشاره می نمایند، از جمله: «من جن و انس را نیافریدم مگر اینکه مرا پرستش کنند» [3] و در جای دیگر می خوانیم: «آن خدایی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید تا کدامین بهتر عمل می کنید». [4] (یعنی آزمایشی آمیخته با پرورش و در نتیجه تکامل ) همانگونه که ملاحظه می شود همه این خطوط به یک نقطه منتهی می شود و آن پرورش و هدایت و تکامل انسانهاست از این جا معلوم می شود که: هدف نهایی آفرینش انسان، رسیدن به کمال و سعادت و دست یازیدن به والاترین کرامت ها و ارزش های انسانی است که این همه در پرتو شناخت و معرفت و عبودیت و بندگی آگاهانه و اختیاری به پیشگاه ذات احدیت میسور و ممکن خواهد بود که:« بندگی خدا گوهر گران بهایی است که باطن آن ربوبیت است» [5] که هر کس به آن دست یافت سلطنت بر همه ما سوی الله کند.
در روایتی معرفت بخش از امام صادق (ع) می خوانیم: که امام حسین (ع) در برابر اصحابش آمد و چنین فرمود: «خداوند بزرگ بندگان را نیافریده مگر به خاطر اینکه او را بشناسند ، هنگامی که او را بشناسند، عبادتش می کنند و هنگامی که بندگی او کنند از بندگی غیر او بی نیاز شوند». [6] ( [7] )
با توجه به مطلب یاد شده میتوان دریافت که هدف از آفرینش انسان و جن زمانى میتواند محقق شود که آنها قابلیت رسیدن به کمال را داشته باشند و با فعلِ اختیارىِ خود، آن را تحصیل کنند. درحالى که اگر آن کمال را از ابتدا دارا میبودند قطعاً کمالِ اختیارىِ آنها به شمار نمىآمد و هدف اصلى از آفرینش آنها نیز تحصیل نمىشد.
باید توجه داشت که حتى ترقى یک پله از نردبان تکامل براى انسان، تحصیل کمال اختیارى به شمار میآید و به همان اندازه هدف اصلى از آفرینش را تحصیل کرده است .( [8] )
[1] -اسراء، 20.
[2] -سوره جن آیه 2 و 13.
[3] -«و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون »، ذاریات ، آیه 56.
[4] -«الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملاً »، ملک، آیه 2. این آیه می تواند شامل جنیان نیز باشد چون از آیات قرآن بر مىآید که جن نیز مانند نوع بشر زندگى و مرگ و قیامت دارند.
[5] -«العبودیة جوهرة کنهها الربوبیه»، مصباح الشریعة در حقیقت عبودیت.
[6] -«ان الله عزوجل ما خلق العباد الا لیعرفوه، فإذا عرفوه عبدوه، فإذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه»، علل الشرائع صدوق (طبق نقل المیزان، ج 18، ص 423.
…
معنای قناع، برقع، نقاب و روبند چیست؟ آیا حضرت زهرا(س) از این پوششها استفاده میکردند؟ آیا حکم این پوششها جزو احکام مسکوت نیست که در کلام امام علی(ع) آمده است؟
پرسش
فرق نقاب و روبند چیست؟ در جایی خواندم که روبند مستحب بوده، آیا حضرت زهرا(س) از روبند استفاده میکردند؟ در جایی دیگر خواندم که؛ امام علی(ع) میفرماید: «خداوند، تکالیفی را بر شما واجب نمود، بنابراین آنها را ضایع نکنید و حدودی برایتان مقرّر داشت، پس از آنها تجاوز ننمایید، و از اموری بر حذرتان داشت، آنها را مرتکب نشوید و اموری را مسکوت گذاشت، نه از روی فراموشی، لذا آنها را بر خود تکلیف ننمایید». آیا بین دو مطلب فوق تضاد وجود دارد؟ لطفاً توضیح دهید.
پاسخ اجمالی
با توجه به آنچه در کتابهای لغت عربی و فارسی آمده؛ فرقی میان برقع، نقاب و روبند و پوشیه نیست، و همه به معنای تکه پارچهای هستند که چهره با آن پوشانده میشود. اما شکل آنها در مناطق مختلف تفاوت دارد.
در روایات از پوششهایی مانند قناع و برقع نام برده شده است و بیانگر این است که یکی از پوششهای مرسوم زنان مسلمان بوده است. در این میان، نقل شده است که حضرت فاطمه(س) نیز در برخی موارد از این پوشش در مقابل نامحرمان استفاده میکرد. اما این به معنای وجوب استفاده از پوشیه و روبند نیست، همانطور که بیشتر فقها پوشاندن صورت را واجب نمیدانند.
اینکه حضرت زهرا(س) در برخی موارد صورت خود را از نامحرم میپوشانید، هیچ منافاتی با کلام امام علی(ع) ندارد؛ زیرا با اینکه آن بانوی بزرگ جهان، حریم عفاف و حجاب را به طور کامل رعایت میکرد، حجاب را انزوای زنان نمیدانست تا تکلّف و مشقتی برای او در زندگی اجتماعی پیش بیاید، از اینرو، در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی شرکت فعّال داشت. بهعلاوه؛ مرزهای جزئی و حدود الهی را خود معصومان(ع) نیز تعیین میکنند و آنچه حضرت زهرا(س) به عنوان یک معصوم، درباره پوشاندن صورت انجام دادهاند، دست کم جواز این کار را میرساند و خود جواز و اباحه نیز در ردیف احکام الهی میباشد.
پاسخ تفصیلی
برای اینکه پاسخ به صورت دقیق روشن شود، باید پرسش در بخشهای زیر مورد بحث و بررسی قرار گیرد:
مفهومشناسی نقاب و روبند
در کتابهای لغت عربی و فارسی، آنچه با آن صورت پوشیده میشود، با الفاظ مختلفی نام برده شده است که در ذیل بیان میشود.
1. «نقاب»؛ از ریشه «نَقْب» به معنای گشایش در امر است[1] و شاهدی را که از پنهانیهای قومی خبر میدهد، «نقیب» میگویند.[2] «نُقُب» جمع نقاب است؛ مثل کُتُب و کتاب. عرب گوید: «غَطَّتْ وَجْهَهَا بِالنِّقَابِ»؛[3] یعنی با نقاب، صورت خود را پوشاند.
همچنین نقاب؛ به معنای روبند زن که با آن چهره خود را بپوشاند، آمده است.[4] و گفته شده: «روبند»؛ پارچه سفیدی مربع یا مستطیل شکل که میان آنرا از یک طرف مشبک کردهاند و زنان جهت رو گرفتن آنرا بر روی بندند به نحوی که قطعه مشبک محاذی چشمها واقع شود تا مانع از دیدن نگردد.[5]
در اینجا این پرسش پیش میآید که: اگر «نقب» به معنای گشایش است، چرا «نقاب» که صورت را پنهان میسازد، نقاب نامیده شده است؟
در پاسخ باید گفت: هر چند نقاب صورت را پنهان میسازد، ولی به اعتبار سوراخها و منفذهای آن که دیدن را هموار میسازد، به آن نقاب میگویند.[6] نقاب به هر صورت که باشد، برای دیدن مشکلاتی را پیش میآورد، ولی با منفذهایش دیدن را ممکن میسازد.
2. «قناع»؛ به معانی گوناگونی آمده است:
أ. چیزى که بالاى مِقنَعَه میپوشند که سر و روى را کاملاً بپوشاند.[7]
ب. پوشیدن مقنعه؛ تقنّعتِ المرأةُ بِالقِناع؛ یعنی آن زن مقنعه پوشید.[8]
ج. آن چیزی که زن با آن سرش را میپوشاند، روسری.[9] برخی گفتهاند مقنعه به معنای چیزی است که سر را میپوشاند، و قناع دارای معنایی گستردهتر از مقنعه دارد،[10] ولی همانطور که ازهری در «تهذیب اللغة» به آن اشاره کرده؛ نزد عرب فرقی میان قناع و مقنعه نیست و هر دو مثل لحاف و ملحفه میمانند که میتوان با آن سر را پوشاند.[11]
3. «بُرقُع» و «بُرقَع»؛ یعنی آن چیزی که زن با آن صورت خود را میپوشاند،[12] به روبند و نقاب نیز معنا شده است؛[13] تَبرَقَعَت المَرأة؛ یعنی آن زن روبند یا نقاب بست.[14] «برقع»؛ عربی شده کلمه فارسی «پرده و روبند و رویپوش» است.[15] و پرده در فارسی به معنای حجاب، پوشش، و روپوش است.[16]
4. «وصاوص»؛ یعنی برقع و روبند کوچک که کنیزان آنرا میپوشیدند.[17]
با توجه به معانی ذکر شده؛ فرقی میان برقع، نقاب و روبند و پوشیه نیست، و همه به معنای تکه پارچهای هستند که با آن چهره پوشانده میشود. اما شکل آنها در مناطق مختلف تفاوت دارد.
نقاب و روبند در روایات
در روایات از پوششهایی مانند قناع و برقع نام برده شده است و بیانگر این است که یکی از پوششهای مرسوم زنان مسلمان بوده است. در این میان، نقل شده است که حضرت فاطمه(س) نیز در برخی موارد از این پوشش در مقابل نامحرمان استفاده میکردهاند.
با تحقیق و کنکاش در منابع حدیثی و تاریخی، به دو دسته روایت در مورد نوع پوشش و حجاب حضرت فاطمه(س) میتوان دست یافت:
الف. روایاتی که نشان میدهند که حضرت فاطمه بسیار مراقب بوده تا نامحرم او را نبیند و از دید نامحرمان دور باشد:
1. امام صادق(ع) به نقل از پدر بزرگوارش امام باقر(ع) میفرماید: «علی و فاطمه از رسول خدا(ص) تقاضا کردند تا برنامه زندگیشان را برایشان تعیین کند؛ پس پیامبر خدمت درون خانه را به عهده فاطمه(س) گذاشت و کارهای خارج از منزل را به علی(ع) سپرد؛ پس فاطمه گفت: میزان خوشحالی و شادمانی مرا کسی جز خداوند نمیداند؛ زیرا رسول خدا مرا از دشواری خرید و فروش با مردان رها و بینیاز کرد».[18]
2. از امام علی(ع) و امام حسین(ع) روایت شده است: «شخصی نابینا از فاطمه دختر رسول خدا(ص) اجازه ورود خواست، پس فاطمه خود را از او پنهان کرد و در پس پرده رفت؛ پیامبر به او گفت: چرا خود را از او پوشاندی در حالی که او تو را نمیبیند؟ پس گفت: ای رسول خدا! اگر او مرا نمیبیند، من که او را میبینم و او بوی مرا استشمام میکند؛ پس پیامبر فرمود: گواهی میدهم که تو پاره تن من هستی».[19]
3. «رسول خدا(ص) از اصحابش پرسید که زن چیست؟ گفتند: عورت است [و باید از دیدگان نامحرمان پوشیده باشد]؛ فرمود: چه زمانی زن به پروردگارش نزدیکتر است؟، آنان ندانستند؛ پس فاطمه(س) آنرا شنید و گفت: زمانی زن به پروردگارش نزدیکتر است که درون خانه بنشیند؛ پس رسول خدا فرمود: همانا فاطمه پاره تن من است».[20]
4. امام علی(ع) فرمود: «نزد رسول خدا(ص) نشسته بودیم؛ ایشان فرمود: مرا خبر دهید که چه چیز برای زنان بهتر است؟ همگی از جواب درماندیم تا اینکه در نهایت متفرق شدیم؛ من به سوی فاطمه بازگشتم و از آنچه رسول خدا به ما گفته بود او را با خبر کردم و گفتم که هیچ کدام از ما جواب آنرا نمیدانستیم و از آن شناختی نداشتیم؛ پس فاطمه گفت: ولی من جواب آنرا میدانم؛ برای زنان بهتر این است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند؛ پس به سوی رسول خدا(ص) بازگشتم و گفتم: از ما درباره این پرسیدی که چه چیز برای زنان بهتر است؟ [باید بگویم:] برای زنان بهتر آن است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند؛ پیامبر فرمود: چه کسی تو را از این جواب با خبر کرد در حالیکه تو نزد منی؟ گفتم: فاطمه؛ پس رسول خدا از این مسئله به شگفت در آمد و گفت: همانا فاطمه پاره تن من است».[21] این روایت معروف با عبارت های گوناگونی که چندان تفاوتی در مضمون با هم ندارند، در منابع پرشماری از کتابهای حدیثی، اخلاقی و تاریخی شیعه و اهل سنت موجود است.[22]
5. در بخشی از روایت حادثه فدک آمده است که فاطمه(س) برای بیرون رفتن از منزل برقع (روپوش صورت) پوشیدند: «فَتَجَلْبَبَتْ بِجِلْبَابِهَا وَ تَبَرْقَعَتْ بِبُرْقِعِهَا»؛[23] فاطمه(س) جلباب (نوعی چادر) به سر نمود و روبند انداخت.
ب. دسته دوم از این روایات، روایت جابر بن عبداللَّه انصاری و عمران بن حصین و دیگران است که حکایت از آن دارد که آنها حضرت فاطمه صدیقه(س) و حتی زردی سیمای او را که بر اثر گرسنگی ایجاد شده بوده، دیدهاند.[24] از تعبیر حضرت زهرا(س) در این روایات، روشن میشود که ایشان معمولاً از پوشش «قناع»(مقنعه و چیزی که با آن سر را میپوشانند) در مقابل نامحرمان استفاده میکرده است.
همچنین از این تعبیر حضرت زینب(س) در مجلس یزید، معلوم میشود که آنحضرت و دیگر زنان اهل بیت از روبند استفاده میکردند: «ای یزید! آیا این عدالت است؟ ای پسر آزاد شدگان که زنان حره و کنیزان مملوک خود را در عقب پرده بنشانی و نگذاری چشم نامحرم به آنها بیفتد ولی دختران رسول خدا(ص) را پیش روی تو مانند اسیران باشند در حالی که هتک پوشش آنها کردی و پرده آنان را بدرى و روى آنان را بگشایى تا دشمنان آنان را از شهرى به شهرى ببرند».[25]
حضرت ام کلثوم در هنگام شهادت حضرت فاطمه(س) روبند بر روی زده بود و خطاب به قبر حضرت رسول اکرم(ص) میگوید: «بیرون آمد ام کلثوم از خانه در حالی که بر صورت روبندهای بود و دامن پیراهن عربی را بر خاک کشید و خود را در ردای جلالت و عصمت در آورده بود».[26]
دیدگاه فقها درباره زدن روبند
روایاتی که در مورد پوشیه و روبند نقل شده است، حداقل جواز از آن فهمیده میشود، و معلوم نیست که پوشاندن صورت از سوی حضرت زهرا(س) به عنوان واجب بوده یا مستحب. لذا به نظر بیشتر فقها، پوشاندن صورت به هر وسیلهای مانند پوشیه و روبند واجب نیست. چنانچه فقها با توجه به بخشی از آیه 31 سوره نور؛ یعنی «…وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِن…»(و [اطراف] روسریهاى خود را بر سینه خود افکنند [تا گردن و سینه با آن پوشانده شود])، فتوا به واجب نبودن پوشاندن صورت دادهاند.[27] هرچند برخی از فقها پوشاندن صورت را مستحب میدانند.[28]
به هر حال؛ باید به این نکته توجه نمود که؛ کسانی که پوشیه میزنند؛ یا مقلّد فقیهی هستند که پوشاندن قرص صورت را واجب میداند و یا آنکه - نه به عنوان وجوب، بلکه به عنوان رفتاری مستحب یا مجاز - میخواهند که به هیچ مقدار در پریشانی خاطر جوانان دخالت نداشته باشند، علاوه بر اینکه با زدن پوشیه در رفت و آمد خود راحتتر باشند. لذا نباید هرکسی را که پوشیه میزند متهم به بدعتگزاری در دین و تحجّر نمود.
کلام امام علی(ع) درباره احکام الهی
امام علی(ع) میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى حَدَّ لَکُمْ حُدُوداً فَلَا تَعْتَدُوهَا وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ فَرَائِضَ فَلَا تُضَیِّعُوهَا وَ سَنَّ لَکُمْ سُنَناً فَاتَّبِعُوهَا وَ حَرَّمَ عَلَیْکُمْ حُرُمَاتٍ فَلَا تَهْتِکُوهَا وَ عَفَا لَکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ رَحْمَةً مِنْهُ لَکُمْ مِنْ غَیْرِ نِسْیَانٍ فَلَا تَتَکَلَّفُوهَا»؛[29] به راستى که خدای تعالی واجباتى بر شما واجب گردانیده و حدودى معیّن فرموده است شما نباید آن واجبات را ضایع گذارید و از آن حدود تجاوز نمائید [که اگر کردید دچار بدبختى و عذاب میشوید] و مستحباتی براى شما وضع کرده پس از آنها [در حدّ توان] پیروى کنید، و چیزهایى را بر شما حرام ساخته پس هتک حرمت آنها نکنید، و به خاطر شما از چیزهایى صرف نظر نموده آنهم از روى رحمتش نه از روى فراموشى، پس خود را در مورد آنها به زحمت نیندازید».
درباره فهم و برداشت درست این روایت باید گفت:
انسانها نباید از حدود و مرزها و دستورات خداوند پیش بیفتند. و اینکه خداوند امورى را مسکوت نهاده است، نه از اینرو که فراموش کرده باشد و یا چشمپوشى صورت گرفته باشد، بلکه خواسته است مردم در آن امور آزاد و مختار و اهل انتخاب باشند؛ با توجّه به آن که میزانهاى کلّى مشخّص ارائه کرده است. بنابراین، لازم است مرزها شناخته و تفکیک شود و در این میان هر چند مهمترین موضوع، شناخت اصول کلّى عملى است؛ اصولى که پاسخگوى حرکت به سوى کمال و راهنماى عمل ایمانى است؛ ولی باید همه مرزها را پاس داشت تا به کمال رسید؛ یعنی هم باید مرزهاى کلّى را پاس داشت و هم مرزهاى جزئى را؛ زیرا گذشته از مقام عمل و اعتبارى که حد و مرزهاى جزئى نسبت به خود دارند، مقدّماتى براى حدود و مرزهاى بالاتر و مراتب والاترند؛ و در همه اینها نیز باید روح دین و هدف آن، که بندگى و عبودیت خدای تعالی است، حفظ گردد که حدود و اصول نیز در این جهت مقرّر شدهاند. هیچ منافاتی ندارد که حضرت زهرا(س) در برخی مواقع از پوشیه و روبند استفاده کند، تا آن بانوی بزرگ جهان، حریم عفاف و حجاب را به طور کامل رعایت کرده باشد. آنحضرت در عین آنکه حجاب کامل را رعایت میکرد، حجاب را انزوای زنان نمیدانست تا تکلّف و مشقتی برای او در زندگی اجتماعی و سیاسی پیش بیاید. از اینرو، در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی شرکت فعّال داشت. بهعلاوه؛ مرزهای جزئی و حدود الهی را خود معصومان(ع) نیز تعیین میکنند و آنچه حضرت زهرا(س) به عنوان معصوم، درباره پوشاندن صورت انجام دادهاند، دست کم جواز این کار را میرساند و خود جواز و اباحه نیز در ردیف احکام الهی میباشد.
[1]. ابن فارس، أحمد، معجم مقائیس اللغة، ج 5، ص 465، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1404ق؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 12، ص 213، تهران، مرکز الکتاب للترجمة و النشر، چاپ اول، 1402ق.
[2]. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 2، ص 446، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1414ق.
[3]. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج 2، ص 620، قم، منشورات دار الرضی، چاپ اول، بیتا.
[4]. بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 928، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1375ش؛ لغتنامه دهخدا، واژه «روبند»؛ همچنین ر.ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 1، ص 768، دار صادر، بیروت، چاپ سوم.
[5]. لغتنامه دهخدا، واژه «روبند».
[6]. ر.ک: لسان العرب، ج 1، ص 765؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 820، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق؛ قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 7، ص 103، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1371ش.
[7]. مفردات ألفاظ القرآن، ص 686.
[8]. فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 249؛ حمیرى، نشوان بن سعید، شمس العلوم، ج 8، ص 5653، دمشق، دار الفکر، چاپ اول.
[9]. مطرزى، ناصر بن عبدالسید، المغرب فى ترتیب المعرب، ج 1، ص 267، مکتبة اسامه بن زید، حلب، چاپ اول؛ موسى، حسین یوسف، الإفصاح، ج 1، ص 373، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ چهارم؛ فرهنگ فارسی معین، واژه «قناع».
[10]. شمس العلوم، ج 8، ص 5639؛ فیروز آبادى، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج 3، ص 99، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول.
[11]. ازهرى، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج 1، ص 173، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول.
[12]. شمس العلوم، ج 1، ص 493؛ المصباح المنیر، ج 2، ص 45؛ الإفصاح، ج 1، ص 374؛ فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 205.
[13]. لسان العرب، ج 1، ص 768؛ فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 205؛ عبد الحمید عمر، أحمد مختار، معجم اللغة العربیة المعاصرة، ج 1، ص 193، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول، 1429ق؛ فرهنگ فارسی معین، واژه «برقع»؛
[14]. فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 205؛ الإفصاح، ج 1، ص 374.
[15]. لغتنامه دهخدا، واژه «برقع».
[16]. فرهنگ فارسی معین؛ فرهنگ لغت عمید، واژه «پرده».
[17]. تاج العروس من جواهر القاموس، ج 9، ص 379؛ القاموس المحیط، ج 2، ص 491.
[18]. حمیری، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 52، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1413ق؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 20، ص 172، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
[19]. کوفی، محمد بن محمد اشعث، الجعفریات(الأشعثیات)، ص 95، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، چاپ اول، بیتا؛ حلی، علی بن یوسف، العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة، ص 224، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1408ق؛ ابن مغازلی، على بن محمد، مناقب الإمام على بن أبیطالب(ع)، ص 303 – 304، بیروت، دار الأضواء، چاپ سوم، 1424ق.
[20]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 43، ص 92، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق؛
[21]. همان، ص 54.
[22]. ر.ک: اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج 1، ص 466، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق؛ ابونعیم اصفهانی، أحمد بن عبد الله، حلیة الاولیاء و طبقات الأصفیاء، ج 2، ص 40، السعادة، بجوار محافظة مصر، 1394ق؛ هیثمی، علی بن أبی بکر، کشف الاستار عن زوائد البزار، ج 2، ص 150 – 151، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1399ق؛ صالحى دمشقى، محمد بن یوسف، سبل الهدى و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 11، ص 45، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق؛ متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج 16، ص 601، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ق.
[23]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 163، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.
[24]. ر.ک: «عیادت جابر از حضرت فاطمه(س) و دیدن صورت آنحضرت»، سؤال 46292؛ «دیدار حضرت فاطمه(س) با سلمان فارسی بعد از پیامبر اسلام(ص)»، سؤال 46293.
[25]. «أَ مِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ ص سَبَایَا قَدْ هَتَکْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَد»؛ سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 182، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1348ش؛ ابن أبی طاهر، احمد بن أبی طاهر، بلاغات النساء، ص 35، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، بیتا؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج 2، ص 308، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
[26]. «وَ خَرَجَتْ أُمُّ کُلْثُومٍ وَ عَلَیْهَا بُرْقُعَةٌ وَ تَجُرُّ ذَیْلَهَا مُتَجَلِّلَةً بِرِدَاءٍ عَلَیْهَا تَسْحَبُهَا»؛ فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 1، ص 152، قم، انتشارات رضی، چاپ اول، 1375ش؛ بحار الأنوار، ج 43، ص 192.
[27]. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، زبدة البیان فی أحکام القرآن، ص 544، تهران، المکتبة الجعفریة لإحیاء الآثار الجعفریة، چاپ اول، بیتا؛ فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج 22، ص 699، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی(ع)، چاپ اول، 1406ق؛ طباطبایی بروجردی، آقا حسین، نهایة التقریر فی مباحث الصلاة، مقرر: فاضل لنکرانی، محمد، ج 1، ص 259، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، چاپ اول، بیتا؛ طباطبایی حکیم، سید محسن، مستمسک العروة الوثقی، ج 14، ص 28، قم، مؤسسة دار التفسیر، چاپ اول، 1416ق.
[28]. تبریزی، جواد بن علی، استفتاءات جدید، ج 1، ص 360، قم، دفتر معظم له، چاپ اول، بیتا؛ بهجت، محمد تقی، استفتاءات، ج 4، ص 174، قم، دفتر حضرت آیة الله بهجت، چاپ اول، 1428ق.
- [29]. شیخ مفید، الامالی، ص 159، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ شیخ طوسی، الامالی، ص 511، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق؛ همچنین با اندکی تفاوت در این منابع آمده است: شریف الرضی، محمد بن حسین، خصائص الأئمة علیهم السلام(خصائص أمیر المؤمنین علیه السلام)، ص 97، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1406ق؛ لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص 156، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376ش؛ تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 238، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق…..
شخصیت حضرت زهرا (س) دارای چه ابعادی است؟
پرسش
ابعاد کرامتی و شخصیتی بزرگ ترین زن عالم (حضرت زهرا سلام الله علیها) را بیان فرمایید.
پاسخ اجمالی
ابعاد شخصیت والای حضرت زهرا (س) بسیار گسترده و وسیع است که تنها در سایۀ تأمل و ژرف اندیشی می توان به جوانب گسترده آن حضرت پی برد. مطالعه و تحقیق پیرامون محورهای معنوی و الاهی، علم و دانش و مبارزات سیاسی و اجتماعی آن حضرت و… ما را در رسیدن به مقصود یاری می دهد.
برخی از آیات قرآن کریم در شأن اهل بیت(ع) نازل شده است، که حضرت صدّیقه زهرا(س) نیز یکی از آن پنج نور پاک است؛ مانند آیۀ تطهیر.
برخی از ویژگی های بارز اخلاقی و انسانی بانوی بانوان -به شهادت کتب مختلف شیعه و سنی- بدین شرح است:
1. پارسایی و قناعت به ثروتی اندک و امکاناتی ناچیز، در عین امکان بهره مندی از بالاترین امکانات،
2. انفاق و ایثار فراوان در اشیای مورد علاقه و نیاز خویش،
3. عبادت خالصانه و نیایش به درگاه باری تعالی،
4. تبلور حیا و عفت،
5. الگوی کامل پوشش و حجاب اسلامی،
6. علم و دانش گسترده سیده زنان عالم که گوشه ای از آن آگاهی بر محتوای کتاب شریف “مصحف فاطمه” است.
7. مبارزات سیاسی و اجتماعی ایشان -بعد از رحلت پیامبر (ص)- در پاسداری از مقام ولایت حضرت علی (ع)،
پاسخ تفصیلی
پیرامون شخصیت وجودی و مقام معنوی فاطمۀ زهرا (س) بسی کتاب ها نگاشته شده و سخن های فراوانی بیان شده است، اما اگر هزاران برابر آن نیز از قلمرو ذهن و اندیشۀ بشر به درآید و صورت گفتار یا نوشتار پذیرد، باز قطره ای باشد از اقیانوس بی کرانۀ فضیلت های حضرتش. در آسمان معرفت حضرت زهرا (س)، برترین اندیشه های بشری، حیران و تیز پروازترین عقل ها، سرگردان اند. برای دست یابی به ساحل دریای معرفت او باید به سراغ قرآن کریم و احادیث معصومان (ع) رفت.
در این نوشته، با توجّه به قرآن کریم و روایات، تنها به ذکر قطره ای از آن دریای بی کران می پردازیم.
الف. نزول آیاتی در شأن حضرت زهرا (س)
شخصیت ملکوتی حضرت فاطمۀ زهرا(س) نه تنها خود مبیّن و مفسّر آیات قرآن است و نه تنها وجود او سندی زنده به عنوان پشتوانۀ عملی برای تأیید مفاهیم آن کتاب آسمانی است، بلکه عملکرد آن حضرت گاهی موجب نزول آیات قرآن شد. البته، این آیات شریفه در شأن حضرت زهرا (س)، به شکل های تنزیل، [1] تفسیر، [2] تأویل [3] و تطبیق [4] روایت شده است. [5]
گفتنی است؛ دانشمندان و مفسران اسلامی، اجمالاً به این امر معترف اند که برخی از آیات قرآن کریم در شأن اهل بیت(ع) نازل شده است، دلالت آنها بر اهلبیت (ع) و مقام و موقعیت آنها، از باب تفسیر است، نه تطبیق؛ و حضرت صدّیقه زهرا(س) نیز یکی از آن پنج نور پاک است.
در این مجال، به ذکر تعدادی از این آیات شریفه می پردازیم.
آیاتی از باب تفسیر:
1. آیۀ مباهله: در قرآن کریم چنین آمده است: «هر گاه بعد از علم و دانشى که (در بارۀ مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم». [6] و حضرت فاطمه زهرا(س) تنها مصداق «نساء (زنان)» همراه پیامبر اکرم(ص) برای مباهله بود. [7]
2. آیۀ تطهیر: آیۀ مبارکۀ «… خداوند فقط مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد»، [8] در شأن امام علی (ع)، حضرت فاطمۀ زهرا (س) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) نازل شده است. [9]
3. سورۀ «هل اتی» (الإنسان) در شأن حضرت امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) نازل شده است. [10]
آیاتی که تطبیق آن با حضرت فاطمۀ زهرا(س)، از موارد «تأویل» به شمار مى رود:
1. در حدیثى از امام صادق (ع) آمده که به هنگام نزول آیۀ شریفه «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ»، [11] خداوند فرمود: من خداوندم. دو دریا را فرستادم، على بن ابى طالب (ع)، دریاى علم و فاطمه (س) دریاى نبوّت، و من خدایم، پیوند بین آن دو را برقرار کردم. [12]
2. امام محمدباقر (ع) در تفسیر آیات «که آن یکى از بزرگ ترین آیات خداست. بشر را هشدار دهنده است»، [13] می فرماید: «منظور، حضرت فاطمه (س) است». [14]
3. با استناد به روایات، وجود مقدّس فاطمه زهرا(س)، حقیقت و باطن لیلة القدر (شب قدر) است؛ و معرفت آن حضرت، همطراز درک شب قدر معرفی شده است. [15] مانند این روایت: مردی نصرانی به خدمت امام موسی کاظم(ع) شرف یاب شد و تفسیر باطن این آیات را جویا شد: «حم، سوگند به این کتاب روشنگر، که ما آن را در شبى پر برکت نازل کردیم ما همواره انذارکننده بودهایم! در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا مىگردد»؛ [16] امام (ع) در پاسخ فرمودند: «حم»، محمّد(ص) و «کتاب مبین»، علی(ع) و «اللیلة»، فاطمه(س) است. [17]
ب. مقام و شخصیّت فاطمه زهرا(س)
در این جا، در بارۀ مقام و شخصیّت آن حضرت به ذکر مواردی بسنده می شود:
یک. مقام حضرت صدیقه کبری (س) آن چنان والا است که رضایت و خشم حضرتش معیار رضایت و خشم پیامبر گرامی اسلام و رضایت و خشم کبریایی قرار گرفته است.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «فاطمه(س)، پارۀ تن من است، هر کس او را مسرور گرداند مرا مسرور کرده است و هر کس مرا مسرور گرداند خدا را مسرور کرده است و هر کس او را اذیّت کند مرا اذیّت کرده است و هر کس مرا اذیّت کند خدا را اذیت کرده است، و فاطمه(س)، عزیزترین مردم در نزد من است». [18] «مریم سرور زنان زمانه خویش بود، امّا دخترم فاطمه(س)، سرور همۀ زنان جهان، از آغاز و پایان آن است». [19]
آری، مقام و منزلت زهرای مرضیّه(س)، نه تنها بسی والاتر از مقام آسیه و مریم است که اوج افتخار آنان، توفیق خدمت گزاری آستان حضرت خدیجه کبری(س) به هنگام وضع حمل فاطمه زهرا(س) است.
دو. از ابعاد کرامتی حضرت زهرا(س) می توان به پارسایی و قناعت به ثروتی اندک و امکاناتی ناچیز، در عین امکان بهره مندی از بالاترین امکانات را اشاره کرد؛ چرا که او دختر پیامبر اسلام(ص) است و آن حضرت مزرعه با ارزشی همچون «فدک» را به ایشان بخشیدند [20] که در آمد خوبی داشت. همچنین حضرت علی (ع) از محل کار و تلاش خود در آمد قابل توجّهی داشتند و حضرت می توانستند زندگی مرفّهی برای خود و همسر و فرزندان خود فراهم آورند، امّا همۀ در آمد خود را صرف نیازمندان می کردند و خود به یک زندگی بسیار سخت و پر مشقّت اکتفا می نمودند.
سه. یکی دیگر از ابعاد شخصیّت اجتماعی فاطمه زهرا(س)، انفاق و ایثار اوست. داستان بخشیدن غذا و طعام خود در عین نیازمندی به مسکین و یتیم و اسیر در مدت سه شب پی در پی، در سورۀ دهر (انسان) آمده است.
چهار. یکی دیگر از ابعاد کرامتی حضرت زهرا (س) عبادات آن حضرت است. عبادت فاطمه از لحاظ کمیّت، تا بدان حد گسترده است که در لحظه لحظه زندگی او حضور و ظهور دارد. رفتار او، گفتار او، نگاه او، تلاش او، نفس کشیدن او در هر لحظه شب و روز، عبادت بود. امام حسن مجتبی (ع) در این باره می فرماید: «مادرم فاطمه(س) را دیدم که در شب جمعه از بستر خویش جدا شده تا طلوع خورشید مشغول عبادت، و راز و نیاز با پروردگار بود و لحظهاى از رکوع و سجود دست برنمى داشت». [21]
پنج. یکی از افتخارات شیعه «صحیفه فاطمیّه» است. شیعه معتقد است این کتاب شریف الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیّه است. [22]
شش. جلوه هایی بسیار زیبا و دیدنی از رفتار و گفتار فاطمه زهرا(س) در عرصه حجاب و عفاف گزارش شده است که می باید سرمشق دختران و زنان ما در زندگی قرار گیرد. روزی پیامبر اکرم(ص) از جمع مسلمانان حاضر در مسجد سؤال کردند: چه روش و سیره ای برای زندگانی بانوان بهتر است؟ حضرت زهرا(س) به واسطۀ سلمان - که خود را عاجز از جواب این سؤال می دانست و به همین دلیل به خانه حضرت زهرا(س)، خود را رسانیده بود- فرمودند: «برای زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند». [23]
هفت. در پایان به یکی از ضروری ترین عرصه هایی که در آن بایستی به فاطمه زهرا (س) اقتدا نمود، اشاره ای داشته باشیم و آن عرصۀ دفاع از حریم امامت و ولایت می باشد؛ چرا که او در دورۀ کوتاه زندگانی خویش پس از هجران رسول خدا(ص) زیباترین جلوه پاسداری از حریم ولایت را به تصویر کشانید. [24] فاطمه(س) مردم زمانه خویش را خوب می شناخت و می دانست آنان لیاقت عبرت پذیری از سخنان او و جسارت قیام به همراه او را ندارند، امّا می خواست برای آیندگان، ضلالت را رسوا، حقیقت را برملا و حجت را تمام نماید، چنان که فرمود: «من با کمال دقّت و معرفت شما را از گمراهی، خذلان و تیرگى که ظاهر و باطن شما را فرا گرفته است آگاه ساختم، ولی می دانم که خوارید و در چنگال زبونی گرفتار. یاری نکردن وجودتان را فرا گرفته و ابر بی وفایی بر قلوبتان سایه گسترده. چه کنم که دلم خون است و بازداشتن زبان شکایت از طاقت بیرون. می گویم برای اتمام حجت بر مردمان…». [25]
فاطمه(س)، در قیام پر حماسه فرهنگی اش، لحظه ای از افشاگری و روشن گری های هدایت بخش خویش دست برنداشت تا به همۀ مسلمانان طول تاریخ بفهماند که سکوت در مقابل مهاجمان فرهنگی پذیرفتنی نیست. حضرت زهرا (س) در مقابل بدعت و تحریف اسلام، آرام ننشست،که برخاست، جوشید و خروشید، افشاگری نمود و روشنگری کرد؛ چرا که با الهام الاهی و تحدیث جبرئیل از آینده خبر داشت و می دانست این روشنگری ها، عاقبت دل های لایقی خواهد یافت و نقش بی نظیری را در به ثمر رسانی امامت و محقق سازی هدف خلقت ایفا خواهد نمود. [26]
برای اطلاع بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید:
1. جامی از زلال کوثر، مصباح یزدی، محمد تقی.
2. فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، قزوینی، سید محمد کاظم.
3. حماسه کوثریه، شرح مبارزات یگانه دخت پیامبر گرامی اسلام، حضرت فاطمه زهرا (س)، زجاجی کاشانی، مجید.
[1] . برای تنزیل به حسب موارد معانی مختلفی شده است؛ مانند این که، تنزیل همان ظهور ابتدایى الفاظ قرآن است؛ یعنی معنایی که با دیدن یا شنیدن لفظ، بى درنگ به ذهن راه مىیابد. در تعدادى از روایات مراد از تنزیل، همین معناست. ر.ک: محمد کاظم شاکر، روشهاى تأویل قرآن، ص 73 – 76، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، قم، چاپ اوّل، 1376ش.
[2] . تفسیر، به معنای روشن ساختن مفهوم آیات قرآن و واضح کردن منظور پروردگار است. در تفسیر نباید به مدارک و دلایل ظنى و غیر قابل اطمینان، استناد نمود، بلکه باید به دلایلى تکیه کرد که عقلاً و یا شرعاً حجیت و اعتبار آن ثابت و مسلّم است. ر.ک: خوئى، سید ابو القاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص 397، موسسة احیاء آثار الامام الخوئى، قم، بی تا؛ جلالیان، حبیب الله، تاریخ تفسیر قرآن کریم، ص 19 – 23، نشر اسوه، تهران، چاپ چهارم، 1378ش.
[3] . تأویل، در اصل به معنای ترجیح است و در اصطلاح، عبارتست از برگرداندن لفظ از معنای ظاهری اش به معنای محتمل، در صورتی که آن معنا موافق قرآن و روایات باشد. ر.ک: تاریخ تفسیر قرآن کریم، ص 24 – 30.
[4] . تطبیق، در اصطلاح به معناى حمل آیه بر مصداق آن مىباشد؛ و آنجا که در محدوده دلالت لفظى به کار رود، به معناى تفسیر است؛ و آنجا که مصداق، قابل انطباق بر مدلول لفظى نباشد، به معناى تأویل خواهد بود. توضیح آن که، اگر موارد تطبیق، از مصادیق اطلاقات و جزئیّات آن دسته مفاهیمى باشد که از دلالت لفظى آیه استفاده مىشود، این، در چهارچوب تفسیر آیه قرار خواهد گرفت، زیرا که دارای ویژگی تفسیر است، امّا در مواردى که بیان مصداق و تطبیق آن، دارای این ویژگى نبوده و مدلول دلالت لفظى نباشد، از حدود «تفسیر» خارج بوده، از موارد «تأویل» محسوب مى شود؛ چنان که بیان مصادیق براى بسیارى از آیههاى قرآن در روایات ائمّه (ع)، از قبیل «تأویل» بوده، و مربوط به حقایق عینى آیات است. ر.ک: عمید زنجانى، عباسعلى، مبانى و روشهاى تفسیر قرآن، ص 126 و 127، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، چاپ سوم، 1373ش.
[5] . منبعی جهت مطالعه بیشتر: شیرازی، سید صادق، فاطمة الزهرا فی القرآن.
[6] . آل عمران، 61.
[7] . بحرانى، سید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 630 - 632، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 223 – 225، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417 ق؛ ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 667، مکتبة نزار مصطفى الباز، عربستان سعودى، چاپ سوم، 1419ق.
[8] . احزاب، 33.
[9] . البرهان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 443 و 445؛ طوسى، محمد بن حسن، التبیان فى تفسیر القرآن، مقدمه: تهرانى، آغابزرگ، تحقیق: عاملى، احمد قصیر، ج 8، 339، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بی تا؛ طبرى، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فى تفسیر القرآن، ج 22، ص 5، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[10] . برای آگاهی بیشتر دربارۀ آیات ذکر شده این نمایه ها را مطالعه کنید: «اختصاص اهل بیت به اصحاب کسا»، سؤال 18439 (سایت: 18013).
[11] . رحمن، 19: «روان کرد دو دریا را که بهم برسند».
[12] . قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوى جزائرى، طیّب، ج 2، ص 344، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ شیخ صدوق، محمد بن على، الخصال، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ج 1، ص 65، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش. البته، این حدیث به سند دیگری نیز نقل شده است؛ ر.ک: حسکانی، عبید الله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، محقق و مصحح: محمودى، محمدباقر، ج 2، ص 284، التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1411ق.
[13] . مدّثر، 35 و 36: «إِنَّها لَإِحْدَى الْکُبَرِ، نَذیراً لِلْبَشَر».
[14] . قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوى جزائرى، طیّب، ج 2، ص 396، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 24، ص 331، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[15] . ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، جامی از زلال کوثر، تحقیق و نگارش: حیدری، محمدباقر، ص 17 – 19، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه)، قم، چاپ دوم، 1381ش؛ حسن زاده آملى، حسن، انسان و قرآن، ص 217 – 256، نشر قیام، قم، چاپ دوم، 1381ش.
[16] . دخان، 1 – 4.
[17] . کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 547، دار الحدیث، قم، چاپ اول 1429ق؛ استرآبادى، على، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، محقق و مصحح: استاد ولى، حسین، ص 555، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، چاپ اول، 1409ق؛ بحرانى، سید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، ج 5، ص 9، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق.
[18] . شیخ طوسى، محمد بن حسن، الأمالی، ص 24، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق.
[19] . بحارالانوار، ج 43، ص 24.
[20] . الکافی، ج 2، ص 714: «بَابُ الْفَیْءِ وَ الْأَنْفَالِ وَ تَفْسِیرِ الْخُمُسِ وَ حُدُودِهِ وَ مَا یَجِبُ فِیهِ».
[21] . شیخ حرّ عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 7، ص 113، مؤسسة آل البیت (ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[22] از وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی، صحیفه نور، ج 21، ص 171: ما مفتخریم که ادعیة حیاتبخش که او را «قرآن صاعد» می خوانند از ائمه معصومین ما است. ما به «مناجات شعبانیة» امامان و «دعای عرفات» حسین بن علی ـ علیهما السلام ـ و «صحیفه سجادیه» این زبور آل محمد و «صحیفه فاطمیه» که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است از ما است.
[23] . بحارالانوار، ج 43، ص 54.
[24] جامی از زلال کوثر، ص 145.
[25] . طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة، ص 121، نشر بعثت، قم، چاپ اول، 1413ق؛ طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 104، نشر مرتضى، مشهد، چاپ اول، 1403ق.
[26] . جامی از زلال کوثر، ص 149.
..
تاریخ عقد و ازدواج حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و همچنین سن ایشان در هنگام ازدواج چقدر بوده است؟
پرسش
سلام تاریخ خواستگاری حضرت علی(ع) از فاطمه زهرا(س) چه زمانی بوده است؟ و فاصله بین خواستگاری ایشان تا ازدواج چه مدت زمانی بوده است؟ با تشکر
پاسخ اجمالی
در سن شریف حضرت علی و فاطمه (ع) هنگام ازدواج و همچنین تاریخ عقد و رفتن حضرت فاطمه (ع) به خانه امام علی (ع) اختلاف نظر بسیاری، در میان شیعیان و اهل سنت وجود دارد. این اختلاف از اختلاف در تاریخ ولادت فاطمه (ع) نشأت گرفته است. بنابر نظر برخی حضرت فاطمه (ع) پنج سال پس از بعثت به دنیا آمد و هشت سال با پدرش در مکه ماند سپس به مدینه هجرت کرد و دو سال پس از ورود به مدینه، پس از جنگ بدر، با على (ع)، ازدواج کرد. اما برخى می گویند فاطمه (ع) در سال دوم بعثت به دنیا آمد، بنابراین سن وى به هنگام ازدواج ده یا سیزده سال بوده است. و برخی از اهل سنت، با توجه به دیگر شواهد تاریخی، سن حضرت فاطمه (ع) هنگام ازدواج را، 15 سال و نیم و برخی دیگر 18 سال و سن امام علی (ع) را 21 سال دانسته اند.
در خصوص روز و ماه عقد و ازدواج آن حضرت نیز، اقوال مختلفى نقل شده است:
1. روز اول ذى حجه عقد و روز سه شنبه ششم همان ماه ازدواج کرد.
2. عقد حضرت فاطمه (ع) در ماه صفر بود، امام على (ع) پس از گذشت چند روز از ماه شوال با حضرت فاطمه (س) ازدواج کرد.
3. عقد در ماه رمضان انجام پذیرفت و ازدواج در ماه ذى حجه.
4. زفاف حضرت فاطمه در شب پنج شنبه، بیست و یکم ماه محرم بوده است…
پاسخ تفصیلی
این پرسش را در دو قسمت که عبارت است از: سن امام علی و حضرت فاطمه (ع) هنگام ازدواج، و زمان عقد و رفتن حضرت زهرا (ع) به خانه امیر مؤمنان مورد بررسی قرار می دهیم.
الف. سن امام علی و حضرت زهرا (ع) هنگام ازدواج
بنابر اختلاف نظرى که در مورد تاریخ ازدواج آنان وجود دارد، ممکن است ازدواج امام علی (ع) با حضرت فاطمه(ع) در سال اول یا دوم و یا سوم پس از هجرت بوده است. علماى شیعه در تعیین سن حضرت فاطمه به هنگام ازدواج از چهارده سال بیشتر نگفتهاند.[1]
بنابر نظر اکثر عالمان شیعه؛ سن حضرت در زمان ازدواج، 9 یا 10 یا حداکثر 11 سال بوده است.[2]
به عقیده برخی، حضرت فاطمه (ع) در سن چهل و یک سالگی پیامبر (ص) به دنیا آمد و حضرت رسول(ص) بعد از جنگ احد، فاطمه را به ازدواج علی (ع) در آورد و سن حضرت زهرا هنگام ازدواج 15 سال و 5 ماه و نیم بوده است و سن امیر مؤمنان (ع) 21 سال و 5 ماه بوده است.[3]
عده دیگر گفته اند: حضرت فاطمه (ع) به هنگام ازدواج هجده سال داشته است.[4] ابن حجر در الإصابة [5] و ابن سعد در طبقات الکبیر نیز همین قول را روایت کردهاند.[6]
ب. روز و ماه ازدواج آن حضرت
1. روز اول ذى حجه عقد فاطمه (ع) و روز سه شنبه ششم همان ماه، ازدواج حضرت بوده است.[7]
2. در ماه شوال پس از بازگشت حضرت علی (ع) از جنگ بدر بوده است.[8]
3. بنابر روایت امام صادق (ع): عقد على و فاطمه (ع) در ماه رمضان، و ازدواج آنها در ذى حجّه سال دوم هجرى بوده است.[9]
4. زفاف فاطمه در شب پنج شنبه، بیست و یکم ماه محرم سال سوم هجرت بوده است…[10]
5. برخی بر این عقیده اند که: عقد حضرت فاطمه (ع) در اواخر ماه صفر و ازدواج در ماه ذی حجه بوده است.[11]
6. عده ای نیز گفته اند که عقد در ماه ربیع الأول بوده و در همان ماه ازدواج صورت پذیرفته است.[12]
7. ابن سعد روایت کرده است که ازدواج فاطمه (ع) با على (ع) پنج ماه پس از ورود پیغمبر (ص) به مدینه در ماه رجب صورت پذیرفت و پس از بازگشت از بدر او را به خانه على (ع) فرستاد.[13]
گفتنی است که با توجه به تاریخ تولد حضرت فاطمه (س) که در آن نیز اختلاف است؛ برخی از اقوال ذکر شده است.
[1]ر.ک: امین، سید محسن ، أعیان الشیعة، ج 1، ص 313، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1406 ق.
[2] انصاری، اسماعیل،الموسوعة الکبرى عن فاطمة الزهراء،ج4،ص21، دلیل ما، قم، 1428ق.
[3]ر.ک: ابن عبد البر، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب ، ج 4، ص 1893، بیروت، دار الجیل، ط الأولى، 1412/1992.
[4]ر.ک: ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص 59، دار المعرفة،بیروت، بی تا.
[5]ر.ک: ابن حجر، الإصابة فى تمییز الصحابة، ج 8، ص 264، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الأولى، 1415/1995.
[6] ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 8، ص 18، دار الکتب العلمیة، ط الأولى، 1410/1990.
[7] ر.ک: ابن شهرآشوب، المناقب، ج 3، ص 357، قم، 1379 ق.
[8]شیخ طوسی، الأمالی، ص 43، دار الثقافة، قم، 1414ق.
[9] إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج 1، ص 364، مکتبة بنی هاشم، تبریز، 1381ق.
[10]ر.ک: سید بن طاوس، إقبال ص 584، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1367 ش.
[11]مجلسی، بحار الأنوار، ج 19، ص 192-193، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
[12] همان.
[13] ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 8، ص 18، دار الکتب العلمیة، ط الأولى، 1410/1990.
..
واحد شهادت امام جواد (ع)
اگر چه اسیرم به غفلت رسد لطف مولا به دادم
ز جان شکر حق را بگویم که در بند عشق جوادم
شدم مرثیه خوان دلبر به سوز و به آه و به زاری
به یاد امام غریبم شده اشکم از دیده جاری
به قلبم فتاده شرار عزایت
جوادُ الائمه بمیرم برایت
واویلا واغربتا…
بگویم ز مظلومیِ تو به غربت زدی ناله ها ، آه
چه گویم چه گویم چه گویم به حجره زدی دست و پا ، آه
عیون جمیع ملائک برای شما گریه کرده
به عرش برین فاطمه (س) در عزای شما گریه کرده
کنیزان به شادی و آن هلهله ها
شده خون به قلبِ پریشان زهرا (س)
واویلا واغربتا…
تنت بر روی بام خانه و بر روی آن سایه افتاده
در این روضه خوانی جانم کنم از غم کربلا یاد
بگویم ز داغ امامی که در قتلگه لاله تن بود
و در تابش نور خورشید تن بی سرش بی کفن بود
شده جان عالم ازین غصه بر لب
سلام خداوند به سالار زینب
یا حسین یابن الزهرا (س)
…
زمینه – جواد الائمه علیه السلام
نام تو شده ذکر دل همه یا جواد الائمه یا مولا
پسر علی و گل فاطمه یا جواد الائمه یا مولا
ای تا دم جزا عالمی زیر دینِ تو
دارم به سر آقا هوای کاظمینِ تو
مولانا یا جواد ای حجّت خدا جواد…
به فدای خصالِ یگانه ات یا جواد الائمه یا مولا
سائل آمده بر درِ خانه ات یا جواد الائمه یا مولا
ای محترم آقا عادتک الکرم آقا
بیا و اربعین ما رو ببر حرم آقا
مولانا یا جواد ای حجّت خدا جواد…
افتاده ز جنایتِ آن لعین یا جواد الائمه یا مولا
تنت از روی بام به روی زمین یا جواد الائمه یا مولا
تَنَت از روی بام به روی زمین یا جواد الائمه یا مولا
تن تو بی کفن تن حسین بدون سر
زهرا برایتان ناله زند به چشم تر
مولانا یا جواد ای حجّت خدا جواد
…