امروز
امروز دوباره جایتان خالی بود
هی غصه تنها شدنت را خوردیم
یوسف شدی و پیرهنت را خوردیم
امروز دوباره جایتان خالی بود
ما شربت دیر آمدنت را خوردیم
عباس صادقی
اللهم عجل لولیک الفرج
لهه
امروز دوباره جایتان خالی بود
هی غصه تنها شدنت را خوردیم
یوسف شدی و پیرهنت را خوردیم
امروز دوباره جایتان خالی بود
ما شربت دیر آمدنت را خوردیم
عباس صادقی
اللهم عجل لولیک الفرج
لهه
دعای تازه احمدینژاد درباره امام زمان (عج) عجایب مربوط به احمدینژاد و دولتش هر روز فربهوفربهتر میشود؛ دولتی که دو سال از پایان کار آن میگذرد و با تمام حواشی عجیبی که در همان زمان داشت، روزانه مطالب جدیدی درباره آن افشا میشود. به گزارش ایسنا، روزنامه شرق در ادامه مطلب خود آورده است: سایت «دولت بهار» متن سخنرانی رئیس دولتهای نهم و دهم در جمع طلاب و روحانیون به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان را منتشر کرده که حاوی نکاتی عجیب در راستای سخنان امامزمانی او در سالهای گذشته است. محمود احمدینژاد در این سخنرانی با اشاره به اینکه باید دست مردم را در دست امام زمان(عج) گذاشت میافزاید: «بیش از آنکه ما دنبال امام زمان(عج) باشیم، آنها دنبال امام زمان(عج) هستند. آنقدر در دانشگاههای علوم انسانی آمریکا راجع به امام زمان(عج) تحقیق کردهاند که اگر من بگویم هزاران برابر مجموع کار حوزههای علمیه قم و نجف و مشهد، زیاد نگفتهام، بلکه کمتر گفتهام که شما باور کنید. با بسیاری از کسانی که بهزعم آنان میتوانستهاند با امامزمان (عج) ارتباطی داشته باشند تماس گرفته و با آنها مصاحبه و اطلاعاتشان را تخلیه کردهاند. به قول دوستی که میگفت پرونده امام زمان (عج) را تکمیل کردهاند و برای دستگیریاش بستهاند، تنها عکسش را کم دارند. آنها میدانند که تنها خطر مبنایی و اساسی برای امپراتوری چندصدساله آنها امام عصر (عج) است». احمدینژاد با اشاره به حوادث منطقه ادامه میدهد: «ظاهرا آنها میخواهند بیایند منطقه را بگیرند و حوادث را مدیریت کنند. همه ما نشانههای ظهور را خواندهایم، یکی از نشانهها جریان غیرانسانی سفیانی است. یکی از دوستان ما که انسان فاضلی است، میگفت و البته احتمال میداد که چهبسا حکومت شیطان تصمیم گرفته است خودش این جریان را راه بیندازد تا دست خودش باشد و البته ایشان این را هم اضافه کرد که خداوند هم نقشه دارد و همه در نقشه خدا هستند و چهبسا خداوند آن سناریو را نوشته تا به دست اینها اجرا شود. شیطان خیال میکند که جریانات را کنترل میکند در حالی که در حقیقت اراده الهی را حاکم میکند. معلوم است که اگر بخواهند مسلط شوند باید اسم امام عصر (عج) را از بین ببرند. آقای کلهر میگفتند که من جداً معتقدم که اسم داعش را طوری انتخاب کردهاند که به شیعه نزدیک باشد. برای ما تفاوت این دو مشخص است، اما برای کسی که در آمریکای لاتین این دو کلمه به گوشش میخورد خیلی بهم نزدیک است. با برنامه میخواهند کاری کنند که دیگر کسی جرئت نکند به دینداری و امام (عج) فکر کند. البته بسیار قوی عمل میکنند. نباید فراموش کرد که در جریانات منطقه غفلت برخی از نیروهای دینی و انقلابی نیز مؤثر بوده است. خیلیها غفلت کردهاند با وجود اینکه بعضیها هشدار داده و گفته بودند که توطئه در کار است و این مسائل اتفاقی نیست.» وی در ادامه با یادآوری عملکرد دولت خود در برخورد با غرب گفت: «وزیر خارجه سابق آمریکا خودش گفته بود که برای خاورمیانه طرح جدید داشتهاند. آنها آمدند در مقابل انقلاب اسلامی یک جریان بدل راه انداختند؛ چراکه انقلاب اسلامی یک جهشی به سمت حکومت جهانی امام عصر (عج) ایجاد کرده است. او گفته که میخواهند یک خاورمیانه جدیدی متولد کنند که همانند زایمان سخت و دردناک است و کشتار دارد. آن خانم وزیر خارجه قبلی نوشته و اخیرا منتشر کرده که کارها درست پیش میرفت تا زمانی که در ایران یک دولتی سر کار آمد و مانع ایجاد کرد. مجبور شدیم وقت و هزینه بگذاریم تا آن دولت را تخریب کنیم و از سر راه برداریم. او میگوید الان برگشتیم به مسیر قبلی». سخنان محمود احمدینژاد درباره امام زمان(عج) و نقل قولهای دیگران در این مورد هم در سالیان سپری شده کم نبوده است. چه آن زمان که یارانهها را پول امام زمان نامید و چه دفعات بیشماری که امام زمان را در حال اداره کشور معرفی کرد. حتی کار تا جایی پیش رفت که احمدینژاد رئیسجمهور سابق ونزوئلا، هوگو چاوز را از یاران صدیق امام عصر معرفی کرد. اطرافیان رئیس دولتهای نهم و دهم در همین راستا به او کمک کرده و ادعاهای عجیبی درباره او مطرح کردند. غلامحسین الهام که روزگاری همسرش، فاطمه رجبی، احمدینژاد را معجزه هزاره سوم نامیده بود، سال 92 ادعا کرد: «انشاءالله با ظهور حضرت امام زمان(عج) احمدینژاد نیز رجعتی دوباره خواهد داشت و در آن زمان به دنبال استقرار اسلام ناب خواهد بود!» احمدینژاد شهریور سال 92 بین مردمی که در حوالی منزل مسکونیاش تجمع کرده بودند گفته بود امام زمان تا چهار سال دیگر ظهور میکند. او همچنین در مرداد 92 مدعی شد سال 1386 با رابط امام زمان دیدار داشته است. از سویی دیگر حجتالاسلام محمدیریشهری در کتاب خاطرات خود مینویسد: «روز دهم ذیحجه اطلاع داده شد که آقای احمدینژاد قصد دارد شب به چادر بعثه در منا بیاید و در آنجا سخنرانی نیز داشته باشد… خلاصه صحبت ایشان آن بود که درحال حاضر، امام زمان (عج) جهان را اداره میکند و هدایت شخص ایشان هم با خود امام زمان است. ضمنا با اشاره به سخنرانی چندی پیش خود در دانشگاه کلمبیای آمریکا، آن سخنرانی را نیز با هدایت امام زمان دانست و همچنین بر این نکته تأکید ورزید که قضایای هستهای را هم آن حضرت هدایت میکند». احمد احمدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، یکی از جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی را اینگونه نقل کرده بود: «این آقای احمدینژاد در آخرین جلسههای دوره دوم ریاستجمهوریاش در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی، میگفت بروید در این کوچهها بگردید تا امام زمان(عج) را پیدا کنید». این نوع سخنان و ادعاهای محمود احمدینژاد از سوی حامیان اصولگرای او بیپاسخ نماند؛ پاسخی که شاید دیرهنگام بود. آیتالله مصباحیزدی که اوایل دولت نهم امام زمان(عج) را در حال دعا برای احمدینژاد معرفی کرد، اواخر دولت دهم در اعتراض به ادعاهای آخرالزمانی احمدینژاد و نزدیکانش، گفت: «کمال استادی این شیاطین در اینجا ظاهر میشود که با القای این فکر که امام زمان(عج) کشور را اداره میکند، سعی در تضعیف جایگاه ولیفقیه دارند و نیاز به وجود ولیفقیه را زیر سؤال میبرند». همچنین حجتالاسلام مهدی طائب روند انحراف احمدینژاد را اینگونه ذکر کرد: «مشایی، مرتاضی با ظاهر دینی است؛ اخبار غیبی میگوید و تحقق هم پیدا میکند؛ در این مدتزمانی که مشایی با احمدینژاد بوده است، القائات بسیار وحشتناکی به احمدینژاد داشته است».
دخـتــَــر کـه بــاشی میـدونـی اَوّلــــیـن عِشــق زنـدگیـتــ پـــِدرتـه دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مُحکــَم تــَریـن پَنــآهگــاه دنیــآ آغــوش گــَرم پـــِدرتـه دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مــَردانــه تـَریـن دستــی کـه مـیتونی تو دستـِـت بگیـــری و دیگـه اَز هـــیچی نَتــَرسی دســــتای گَرم وَ مِهـــــرَبون پـــِدرتـه هَر کـجای دنیـا هم بـــاشی چه بـاشه چـه نبــاشه قَویتــریـن فِرشتــه ی نِگهبـــان پـــِدرته
^7/
از عصر جمعه شد، گاه وعده ظهور
چشمهاي منتظر، جادههاي بيعبور
باز در سکوت محض، آه ميکشم تو را
بغضهاي کهنه را، باز ميکنم مرور
آه پشت اين غروب، شب نشسته در کمين
رجعتي دوباره کن، اي طلايهدار نور
کي به يمن مقدمت ميرسد بهار عشق
فصل سبز عاطفه، فصل شادي و سرور
با تو رفت از اين ديار، هرچه نام عشق داشت
باز با نگاه تو عشق ميکند ظهور
ميوزد نسيم عشق، از ديار آفتاب
ميرسد سوار سبز، از کرانه هاي دور
8
وسعت سوز مرا زمزمه ی ســاز کم است
زخمه ی ســاز مرا فرصـــت آواز کم است
کهکشانی ست به هر گوشه ی چشمت ..اما
در هـوای نظـــــــرت قدرت پرواز کم است
با ردیفی که دوچشمـــــــان غریبـــــت دارند
شعــــر موزون تو را قافیــــه پرداز کم است
شهـــــر در غربــــت بی همنفسی می میرد
دستهــــــایی که کند پنجره ای باز…کم است
با بهــــــــــــاری که تو با آمـــــدنت آوردی
گر کنم جان به فدای قدمـــــت ..باز کم است
سید محمد رضا هاشمی زاده
وسعت سوز مرا زمزمه ی ســاز کم است
زخمه ی ســاز مرا فرصـــت آواز کم است
کهکشانی ست به هر گوشه ی چشمت ..اما
در هـوای نظـــــــرت قدرت پرواز کم است
با ردیفی که دوچشمـــــــان غریبـــــت دارند
شعــــر موزون تو را قافیــــه پرداز کم است
شهـــــر در غربــــت بی همنفسی می میرد
دستهــــــایی که کند پنجره ای باز…کم است
با بهــــــــــــاری که تو با آمـــــدنت آوردی
گر کنم جان به فدای قدمـــــت ..باز کم است
سید محمد رضا هاشمی زاده
زلــال آینــــــه دارد صفــــــای چشـــــم شهــــلایت
روا هـــرگــز مبادا غـــم بـــدان رخســـار گیرایت
بــــدان خـــال سیاه بر ان رخ چو ماهت ای دلبــــر
هـــزاران دل نمودی صــد هــــزار بـــار گرفــتارت
لبــــان می فروشت چون شکر ریزد به هر مجلس
بســـی زاهد کند شیدا ، بسی عابد غزلخوانت
به زیر افکنده سر نرگس ز شرم از نرگـس مستت
ز حسنت مهوشان مدهوش به هنگام تماشایت
خــــــم آورد سرو را قامت کــــمان و قوس ابرویت
مـه و خورشید به هم تازند که تا گردند غلامانت
زمین آذین به گـــل سازد به راه مقدمت ای گـــل
ســـما رنگین کـــمان دارد رواق و منـــبر بـــارت
کمــــند زلـــــف پیچانت به بندم کرد و در زنجـــیر
رها دیگر نخواهم شدکه خوش باشم به زندانت
به مـژگان سیاهت چون ببندی منظرت ای گــــل
ســـرار آتشین بـــر دل زلبخند و دوچشــــمانت
قـــــدم بــر پرینان دل فــــرو بگـــذار ای جـــانـــان
غبـــارش کحل چشمانم زنم بوسه به خلخالت
بــــه رخسار نکویت گـــــر تبسم غنچه واســــازد
بســــی در و گهر رخشان به کنج آن گهر دانت
تراود شبنم هســــتی زچشمان ســـــحر خیزت
بــــه تــــو در اقتدا آیند خـــلایق در منــاجــاتـت
هزاران مهـــــر نور افشان به گردت در طواف آیند
تــــوخـــورشید نهــان و بـــر جهــان انوار تابانت
به کویت هم خلیلی را به ناز و عشوه بکشاندی
بـــود رسم مروت آن که جان ســازم به قربانت
سید سعید خلیلی
^7/
از عصر جمعه شد، گاه وعده ظهور
چشمهاي منتظر، جادههاي بيعبور
باز در سکوت محض، آه ميکشم تو را
بغضهاي کهنه را، باز ميکنم مرور
آه پشت اين غروب، شب نشسته در کمين
رجعتي دوباره کن، اي طلايهدار نور
کي به يمن مقدمت ميرسد بهار عشق
فصل سبز عاطفه، فصل شادي و سرور
با تو رفت از اين ديار، هرچه نام عشق داشت
باز با نگاه تو عشق ميکند ظهور
ميوزد نسيم عشق، از ديار آفتاب
ميرسد سوار سبز، از کرانه هاي دور
8
نَمی ز دیده نمیجوشد اگرچه باز دلم تنگ است گناه دیده مسکین نیست، کمیت عاطفهها لنگ است کجاستی که نمیآیی؟ الا تمام بزرگیها! پرنده بیتو چه کمصحبت، بهار بیتو چه بیرنگ است نمانده هیچ مرا دیگر، نه هیچ، بلکه کمی کمتر جز اینقدر که دلی دارم که بخش اعظم آن سنگ است بیا، که بیتو در این صحرا میان ما و شکفتنها همین سه چار قدم راه است، و هر قدم دو سه فرسنگ است دعاگران همه البته مجرّب است دعاهاشان ولی حقیر یقین دارم که انتظار همان جنگ است محمدکاظم کاظمی
نَمی ز دیده نمیجوشد اگرچه باز دلم تنگ است گناه دیده مسکین نیست، کمیت عاطفهها لنگ است کجاستی که نمیآیی؟ الا تمام بزرگیها! پرنده بیتو چه کمصحبت، بهار بیتو چه بیرنگ است نمانده هیچ مرا دیگر، نه هیچ، بلکه کمی کمتر جز اینقدر که دلی دارم که بخش اعظم آن سنگ است بیا، که بیتو در این صحرا میان ما و شکفتنها همین سه چار قدم راه است، و هر قدم دو سه فرسنگ است دعاگران همه البته مجرّب است دعاهاشان ولی حقیر یقین دارم که انتظار همان جنگ است محمدکاظم کاظمی
منظور در اينجا اين نيست كه راهي را پيدا كنيم كه هميشه بتوانيم آن حضرت را ملاقات كنيم زيرا غير از اداي واجبات ومستحبّات وترك محرّمات ومكروهات به نحوي كه خواسته شده، ساير مقدّمات اين امر پنهان ومخفي است وجز بر اهلش معلوم نمي باشد، بلكه غرض بدست آوردن راه وكسب آمادگي ولياقتي است كه شايد بتوان بوسيله آن در عمر خويش يكبار به اين سعادت دست يافت هر چند درخواب باشد.
مخفي نماند كه از تأمّل در قصّه ها وحكايت گذشتگان معلوم مي شود كه مداومت بر عملي نيك وعبادتي مشروعه وكوشش در تضرّع وزاري به مدّت چهل روز براي رسيدن به اين هدف، فوق العاده مؤثّر مي باشد همانگونه كه چهل شب چهارشنبه رفتن به مسجد سهله يا چهل شب جمعه رفتن به مسجد كوفه همراه با عبادات وتضرّع از اعمال متداول ومعروف است وعلماء ونيكان زيادي ادّعا كرده اند كه اين عمل را انجام داده ونتيجه گرفته اند. ونيز اين چنين است زيارت حضرت سيّدالشهداء (عليه السلام) در چهل شب جمعه واعمالي مانند آن، هر چند سند مخصوص براي نوع عمل وتعداد آن وجود ندارد ولي از محتواي كتاب وسنّت مي توان فهميد كه مداومت بر دعا در چهل روز، در اجابت وقبولي آن دعا مؤثّر است وحتّي مواظبت بر خوردني ها وآشاميدني هاي حلال يا حرام در اين مدّت باعث تغيير حالت وانتقال از صفتي به صفت ديگر - چه از نيك به بد وچه از بد به نيك - مي شود واز اين قبيل است لباس ومسكن وهمصحبتي.
حال براي تأييد اين مطالب، به ذكر چند خبر متبرّك مي شويم: شيخ عياشي از فضل بن ابي قروه روايت كرده كه است كه: حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: حقّ تعالى به حضرت ابراهيم (عليه السلام) وحي فرستاد كه: (بزودي از ساره براي تو پسري متولّد مي شود).
ساره گفت: (من پيرزن هستم).
حقّ تعالى فرمود: (او بزودي فرزندي مي آورد وفرزندان آن پسر، تا چهار صد سال در دست دشمن معذّب مي گردند به سبب آن كه كلام مرا ردّ نمودند).
وقتي بني اسرائيل به بلاي فرعون دچار شدند تا چهل روز به درگاه خداوند ناله وزاري كردند، پس خداوند به حضرت موسي وهارون (عليهما السلام) وحي فرستاد كه آنان را از دست فرعون خلاص كنند ودر حالي كه صد وهفتاد سال از آن چهار صد سال باقي بود بلا را از ايشان برداشت).
سپس حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: (اگر شما نيز چنين تضرّع وزاري مي كرديد حقّ تعالى فرج ما را نازل مي كرد ولي چون اين چنين نمي كنيد پس اين امر به نهايت خود خواهد رسيد).
شيخ ابراهيم كفعمي در كتاب (مجموع الغرايب) از كتاب (جواهر) نقل كرده است كه: حضرت عيسي (عليه السلام) به حواريّين سفارش كرد كه: (مانند مار باشيد!)
وقتي آن حضرت به آسمان عروج كرد حواريّين گفتند: (از جاي خود حركت نمي كنيم مگر اينكه تأويل كلام حضرت عيسي (عليه السلام) را بفهميم).
يكي از آنها گفت: (يعني مثل مار باشيد كه هر گاه حلقه مي زند ودور خود مي پيچد سرش را زير بدنش مخفي مي كند زيرا مي داند كه هر آسيبي به بدنش برسد تا وقتي سرش سالم است ضرر زيادي نمي بيند. پس روح اللّه به شما مي گويد كه: دين خود را حفظ كنيد كه سرمايه دنيا وآخرت است واگر دچار فقر ومرض بشويد تا زماني كه دينتان سالم است، ضرر نمي كنيد).
ديگري گفت: (اينكه روح اللّه به شما فرمود مثل مار باشيد به جهت آن است كه مار تا زماني كه زهر در بدنش وجود دارد فقط خاك مي خورد. پس شما هم مادامي كه حُبّ دنيا در دلهايتان قرار دارد از شنيدن حكمت براي طلب آخرت، نفعي نمي بريد).
شخص ديگري گفت: (روح اللّه فرمود مثل مار باشيد زيرا مار وقتي احساس ضعف وسستي مي كند تا چهل روز خود را گرسنگي مي دهد سپس داخل سوراخ تنگي مي شود ودر حالي بيرون مي آيد كه تا چهل سال جوان شده است. پس روح اللّه به شما مي گويد نفس خود را مدّتي براي بقاي بلند مدّت، در اين دنياي كوتاه گرسنگي دهيد همانگونه كه مار براي ماندن چهل ساله، نفس خود را چهل روز گرسنگي مي دهد).
پس همگي سخن او را پسنديدند وبه اين نتيجه رسيدند كه حضرت عيسي (عليه السلام) همين منظور را داشته است).
در كافي از محمّد بن مسلم روايت است كه: به امام (عليه السلام) عرض كردم: (آيا كسي كه عبادت وخضوع وتلاش دارد ولي امامت ائمّه (عليهم السلام) را قبول ندارد هيچ نفعي مي برد؟!)
حضرت فرمود: (اي محمّد! همانا مَثَل اهل بيت (عليهم السلام)، مَثَل خانواده اي از بني اسرائيل است كه هر كدام از آنها كه چهل شب عبادت مي كرد دعايش مستجاب مي شد.
مردي از آنها چهل شب عبادت كرد ولي دعايش مستجاب نشد. پس نزد عيسى بن مريم (عليهما السلام) رفت واز اين موضوع شكايت كرد وتقاضا كرد كه آن حضرت برايش دعاكند.
عيسي (عليه السلام) وضو گرفت ودو ركعت نماز خواند، آن گاه براي آن شخص دعا نمود. خداوند بسوي او وحي فرستاد كه: (اي عيسي ! بنده من از دري كه بايد وارد شود وارد نشد. او در حالي كه نسبت به تو شكّ داشت مرا خواند پس دعايش را اجابت نمي كنم حتّي اگر گردنش قطع شود وانگشتانش بيفتد).
حضرت عيسي (عليه السلام) به سمت آن مرد برگشت وفرمود: (خدا را دعا مي كني در حالي كه در دلت نسبت به پيغمبر او شكّ داري؟!)
مرد گفت: (اي روح اللّه! به خدا سوگند آنچه گفتي درست است، از خداوند بخواه كه اين شكّ را برطرف كنند).
حضرت عيسي (عليه السلام) دعا كرد وخداوند توبه آن مرد راپذيرفت ومانند ساير افراد خانواده اش مستجاب الدّعوه گرديد.
در (كافي) از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه: (بنده اي كه ايمان به خدا را خالص نمايد (ودر روايت ديگر: كسي كه چهل صباح ذكر خداوند را بگويد) خداوند او را در دنيا زاهد مي كند ودوا ودردش را به او نشان مي دهد وحكمت را در دلش ثابت مي گرداند).
در (لُب اللّباب) قطب راوندي از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) روايت است كه فرمود: (كسي كه چهل صباح خدا را خالص عبادت بكند چشمه هاي حكمت از دل او بر زبانش جاري مي شود).
در (امالي) صدوق روايت است كه: (بهلول نبّاش، كفن دزدي بود كه با جسد دختري از انصار، عمل قبيح انجام داده وپشيمان شده بود. پس نزد رسول خدا (صلى الله عليه وآله) رفت ولي حضرت او را طرد كرد.
(طرد بهلول توسّط پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) حكمتهايي داشت كه يكي از آن حكمتها اين بود كه بهلول متوجّه عظمت گناهش شده وتوبه نصوح بنمايد).
سپس او به يكي از كوههاي مدينه رفت وچهل روز گريه وناله ودعا كرد ودر روز چهلم توبه اش قبول شد وآيه اي در مورد قبولي توبه وگذشتن از گناهش توسّط خداوند نازل شد.
حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) پيش او رفت وبه وي بشارت داد وآن آيه را تلاوت فرمود، آن گاه به اصحاب فرمود: (گناهانتان را اينگونه از بين ببريد همانطور كه بهلول آن را از بين برد).
همچنين روايت است كه: (حضرت داوود (عليه السلام) چهل روز بر ترك اولاي خويش گريست).
در (بحار) از كتاب (عدد القويه) عليّ بن يوسف، برادر علاّمه حلّي نقل شده است كه: پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) به همراه عمّار بن ياسر ومنذر بن ضحضاح وابوبكر وعمر وعليّ بن ابيطالب (عليهما السلام) وعبّاس بن عبدالمطّلب وحمزة بن عبدالمطّلب در ابطح نشسته بودند.
ناگهان جبرئيل (عليه السلام) بصورت عظيمي در حالي كه بال خود را از مغرب تا مشرق زمين پهن كرده بود بر آن حضرت نازل شد وندا داد: (اي محمّد! خداوند بلند مرتبه به تو سلام مي رساند وامر مي كند كه چهل صباح از خديجه كناره گيري كني).
اين كار براي پيامبر (صلى الله عليه وآله) سخت بود زيرا خديجه (سلام الله عليها) را بسيار دوست داشت وبه او علاقمند بود. حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) چهل روز را به عبادت گذراند در حالي كه روزه دار بود.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) در روزهاي آخر عمّار ياسر را نزد حضرت خديجه (سلام الله عليها) فرستاد وفرمود بگو: (گمان نكن جدا شدن من از تو به سبب بي علاقگي است بلكه پروردگارم، مرا به اين جدايي امر فرموده است پس تو حُسن ظنّ داشته باش كه همانا خداوند متعال روزي چند مرتبه نزد ملائكه، به تو مباهات مي كند. هنگام شب درب را ببند ودر جايگاهت بخواب كه من در منزل فاطمه بنت اسد هستم).
حضرت خديجه (سلام الله عليها) روزي چند مرتبه از دوري رسول خدا (صلى الله عليه وآله) اندوهگين مي شد تا اينكه چهل روز به پايان رسيد. جبرئيل نازل شد وگفت: (اي محمّد! خداوند بلند مرتبه بر تو سلام مي رساند وامر مي كند كه براي تحيّت وهديه او حاضر شوي).
سپس ميكائيل با طبقي از انگور وخرما نازل شد وآن حضرت با آنها افطار كرد وبه فرمان خداوند پيش از نماز نزد حضرت خديجه (سلام الله عليها) رفت ودر آن شب نطفه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) منعقد شد.
ونيز روايت شده است كه: (پيامبر (صلى الله عليه وآله) چهل روز قبل از بعثت نيز مأمور شد از خديجه كناره گيري كند ودر روز چهلم مبعوث شد).
ميقات حضرت موسي (عليه السلام) نيز چهل روز بود، پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: (او چهل روز از شوق پروردگارش در مدّت رفتن وبرگشتنش نخوابيد وچيزي نخورد وچيزي نياشاميد).
در تفسير امام حسن عسكري (عليه السلام) روايت است كه: حضرت موسي (عليه السلام) به بني اسرائيل مي فرمود: (هر گاه خداوند در امر شما گشايش كرامت نمود ودشمنانتان را نابود كرد از نزد او براي شما كتابي مي آورم كه در آن كتاب امر ونهي ها وعبرت ها و…. باشد).
وقتي خداوند، گشايش عطا كرد به حضرت موسي (عليه السلام) فرمان داد كه به ميعاد برود وسي روز روزه بگيرد.
حضرت موسي (عليه السلام) گمان كرد كه پس از سي روز خداوند كتاب را خواهد فرستاد ولي پس از سي روز خداوند به او وحي كرد كه ده روز ديگر روزه بگيرد.
پس حضرت موسي (عليه السلام) چنين كرد وخداوند بعد از چهل روز، كتاب را براي او فرستاد).
در روايات معتبر زيادي آمده است كه: (نطفه، چهل روز در رَحِم مي ماند، آن گاه علقه مي شود سپس چهل روز ديگر مضقه مي شود وتا چهل روز مضغه مي ماند. اگر كسي مي خواهد براي زن حامله دعا كند كه فرزندش پسر وسالم باشد، پس در اين چهار ماه دعا كند).
از اين روايات معلوم مي شود كه مادّه براي افاضه صورت جسماني يا نفساني در چهل روز آماده مي شود وحديث قُدسي معروف (خمرت طينة آدم بيدي اربعين صباحا) مؤيّد اين مطلب است.
(يعني: (سرشت آدم را تا چهل روز با دستم خمير كردم)).
در (كافي) روايت است كه: از امام كاظم (عليه السلام) پرسيدند: (چرا رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: (كسي كه شراب بياشامد، نمازش تا چهل روز قبول نمي شود).
حضرت فرمود: (وقتي كسي شراب مي خورد شراب در نرمه استخوانش وهمه اعضايش تا چهل روز به اندازه انتقال خلقت او - يعني فاصله بين نطفه وعلقه ومضغه - باقي مي ماند. همچنين هر چيزي كه مي خورد ومي نوشد چهل روز در آن جا باقي مي ماند).
مرويست كه: (كسي كه چهل روز (يك مرتبه هم) گوشت نخورد بد خلق مي شود زيرا انتقال نطفه در چهل روز است).
همچنين روايت شده است كه: (كسي كه در مدّت چهل روز، هر روز گوشت بخورد خلقش بد مي شود وكسي كه چهل روز حلال بخورد خداوند قلبش را نوراني مي كند و..)..
همچنين پاداش فراواني براي حفظ كردن چهل حديث وعمل كردن به آن واستقامت در انجامش، وعده داده شده است واگر چهل نفر بر جنازه مؤمني حاضر شوند وشهادت دهند كه ما از او جز خير، چيزي نديديم، خداوند شهادت ايشان را قبول مي كند وآن مؤمن را مي آمرزد.
از احاديث مناسب اين جايگاه كه گفته هاي قبلي را تأييد مي كند روايتي است كه در اخبار ولادت حضرت حجّت (عليه السلام) آمده كه امام حسن عسكري (عليه السلام) آن حضرت را به پرنده سفيدي كه روح القدس بود سپرد تا او را به آسمان ببرد وامر فرمود كه در هر چهل روز آن حضرت را برگرداند. حكيمه خاتون مي فرمايد: (من هر چهل روز، آن مولود كريم را مي ديدم تا اين كه پيش از وفات امام حسن عسكري (عليه السلام) به مردي تبديل شده بود).
البتّه شواهد از روايات براي اين مدّعا بيشتر از آن است كه بتوان همه را جمع كرد وعلّامه مجلسي در رساله اي كه حاوي جواب سوألاتي در مورد فرقه هاي اماميّه وحكماء ومجتهدين واخبارييّن ومتشرّعه وصوفيّه است، بعد از تقسيم آنها به پسنديده وناپسند وچند كلمه ديگر فرموده است: (پدر مرحوم بنده از شيخ بهاء الدّين محمّد، ذكري آموخته بود وسالي چهل روز به آن مشغول بود.
عدّه زيادي از شيعيان رياضت هاي شرعي مي كشيدند وبنده هم بسيار پيش آمده كه چهل روز عبادت كرده ورياضت شرعي كشيده باشم.
در احاديث معتبر وارد شده است كه: (هر كس چهل صباح اعمال خود را براي خدا خالص گرداند حقّ تعالى چشمه هاي حكمت را از دل او بر زبانش جاري مي گرداند).
چون بطور خلاصه دانستيم كه مأخذ اين عمل صالحان ونيكوكاران يعني مواظبت چهل شب يا چهل روزِ چهارشنبه يا جمعه در كوفه يا سهله يا كربلا چيست!
همچنين هر كس بايد بر حسب مقام وزمان ومكان وقدرت خود دقّت كند يا اينكه از داناي روشن بيني بپرسد كه كدام (البتّه داناي روشن بيني كه در صراط مستقيم اهل بيت : باشد نه اينكه از اقطاب صوفيّه وفلاسفه ودروايش و…. باشد وبا تفكّرات واختراعات خارج از صراط مستقيم، ديگران را گمراه ومنحرف نمايد).
يك از اعمال نيكوي شرعي وآداب وسنن اولويّت دارد كه آن را انجام بدهد زيرا ممكن است عملي نسبت به يك نفر اولويّت داشته باشد ونسبت به ديگري اينگونه نباشد وهمچنين تفاوت مراتب ودرجات اعمال بسيار است.
پس ممكن است كه از كسي، بذل وبخشش وانفاق مطلوب باشد واز ديگري نماز وروزه واز شخص ديگري زيارت و…. ولي بايد در همه آنها شروط مشتركي را مانند انجام واجبات وترك محرّمات وپاك وحلال بودن خوردني ونوشيدني، وخلوص نيّت و… رعايت شود كه در اينجا مقام بيان آنها نيست. وامّا اعمال مخصوص به حاجت ذكر شده چه آنهايي كه مختصّ به امام زمان (عليه السلام) است يا اينكه به همراه ساير ائمّه (عليهم السلام) وحتّي انبياء (عليهم السلام) مي باشد كه در اينجا تعدادي از آنها ذكر مي شود:
عمل اوّل
سيّد جليل بن باقي در اختيار مصباح از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود:
(هر كس بعد از هر نماز واجبي اين دعا را بخواند بدرستي كه امام (م ح م د) بن الحسن (عليه السلام) را در بيداري يا در خواب مشاهده خواهد كرد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيم
(اَللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانا صاحِبَ الزَّمانْ اَيْنَما كانَ وحَيْثُما كانَ مِنْ مَشارِقِ الْاَرْضِ ومَغارِبِها سَهْلِها وجَبَلِها عَنّي وعَنْ والِدَيَّ وعَنْ وَلَدي واِخْوانِي التَّحِيَّةَ والسَّلاَم عَدَدَ خَلْقِ اللَّهِ وزِنَةَ عَرْشِ اللَّه وما اَحْصاهُ كِتابُهُ واَحاطَ بِهِ عِلْمُهُ اَللَّهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في صَبيحَةِ هَذا الْيَوْم وما عِشْتُ فيهِ مِنْ اَيَّامِ حَياتي عَهْداً وعَقْداً وبَيْعَةً لَهُ في عُنُقي لا اَحوُلُ عَنْها ولا اَزوُلُ اَبَداً اَللَّهُمَّ اجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ واَعْوانِهِ والذَّابّينَ عَنْه والمُمْتَثلِينَ لِاَوامِرِهِ ونَواهيهِ في اَيَّامِهِ والْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ اَللَّهُمَّ فَاِنْ حَالَ بَيْني وبَيْنَهُ الْمَوْتُ الّذَي جَعَلْتَهُ عَلَي عِبَادِكَ حَتْماً مَقَْضِيّاً فَاَخْرِجْني مِنْ قَبْري مُؤْتَزِراً كَفَني شَاهِراً سَيْفي مُجَرَّداً قَناتي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعي فِي الْحاضِرِ والْبادي اَللَّهُمَّ اَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشيدَة والْغُرَّةَ الْحَميدَةَ وَاكْحُلْ بَصَري بِنَظْرَةٍ مِنّي اِلَيْهِ وعَجِّلْ فَرَجَهُ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُ اَللَّهُمَّ اشْدُدْ اَزْرَهُ وقَوِّ ظَهْرَهُ وطَوِّلْ عُمْرَهُ واعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ واَحْيِ بِهِ عِبادَكَ فَاِنَّكَ قُلْتَ وقَوْلُكَ الْحَقُّ (ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ والْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ اَيْدِي النَّاسِ) فَاَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنا وَلِيِّكَ وابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّي بِاسْمِ رَسوُلِكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وآلِهِ حَتّي لايَظْفَرَ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْباطِلِ اِلَّا مَزَّقَهُ ويُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلَماتِهِ ويُحَقِّقَهُ
اَللَّهُمَّ اكْشِفْ هذِهِ الْغُمَّة عَنْ هذِهِ الْاُمَّة بِظُهوُرِه اِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً ونَريهُ قَريباً وصَلَّي اللَّهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وآلِهِ). (بحار الانوار ج 86 ص 61)
يعني: (به نام خداوند بخشنده مهربان، خدايا! به مولايمان صاحب زمان هر جا وبه هر صورتي كه باشد در مشارق زمين ومغارب زمين، در همواريها ويا كوههاي آن، از من واز پدر ومادرم واز فرزند وبرادرانم، تحيّت ودرود به اندازه خلق خدا وبه سنگيني عرش خدا وهر آنچه كتاب خدا آن را در بر گرفته وعلم او به آن احاطه دارد برسان.
خدايا! من در صبح امروز وهر روزي از ايّام زندگيم با او تجديد بيعت مي كنم وپيمان او بر گردن من است، هرگز از آن برنگردم واين پيمان تا ابد زائل نگردد.
خداوندا! مرا از ياران وپشتيبانان او واز مدافعين وكساني كه دستورهايش را در روزگارش اطاعت مي كنند واز چيزهايي كه از آنها نهي كرده دوري مي كنند واز به شهادت رسيدگان در ركابش، قرار بده.
خداوندا! اگر مرگي كه بر بندگانت حتمي قرار داده اي بين من واو جدائي افكند پس مرا از قبرم بيرون بياور در حالي كه كفن پوشيده وشمشيرم از نيام كشيده وبالا رفته ونيزه ام برافراشته باشد در حالي كه دعوتِ دعوت كننده را در شهر وروستا اجابت مي كنم.
خداوندا! آن طلعت رشيد وبلند را وآن شريف ستايش شده را به من نشان بده وچشم مرا با يكبار نگاه بسوي او سرمه بكش ودر فرجش تعجيل كن وجايگاه ظهور وخروجش را آسان گردان.
خدايا! پشت او را محكم وقوي ساز وعمرش را طولاني كن.
خداوندا! بوسيله او شهرهايت را آبادان كن وبندگانت را بوسيله او حيات بخش بدرستي كه تو فرمودي وكلامت حقّ است كه فرمودي: (فساد در خشكي ودريا ظاهر شد بخاطر آنچه كه مردم انجام دادند).پس اي خدا! براي ما وليّت وپسر دختر پيامبرت كه همنام پيامبرت - كه درود خدا بر او وآلش باد - است را ظاهر كن، تا اينكه هيچ باطلي نرويد مگر اينكه آن را تكّه تكّه كند؛ وخداوند حقّ را با كلماتش محّقق ساخته وتثبيتش مي كند.
خداوندا! با ظهور حضرت، غم واندوه را از اين امّت برطرف ساز بدرستي كه مخالفان، فرج را دور مي دانند وما فرج را نزديك مي دانيم ودرود خداوند بر محمّد وآل او).
(مؤلّف مي گويد: اين دعا نسخه هاي مختلف وسندهاي فراواني دارد كه در بعضي از نسخه ها بيشتر ودر برخي كمتر است. ابن طاووس روايت كرده كه چهل صباح آن را بخوانند. اين روايت در بين ساير روايات معتبرتر ومؤثّرتر است وبنابراين روايات ديگر را نقل نكرديم).
عمل دوّم
شيخ ابراهيم كفعمي در (جنّة الواقية) فرموده است كه: (در بعضي از كتابهاي اصحاب خود ديدم كه هر كس ديدن يكي از انبياء وائمّه (عليهم السلام) يا ساير مردم يا فرزندان خود را در خواب اراده كند پس سوره (والشّمس) و(انّا انزلناه) و(قل يا ايّها الكافرون) و(قل هواللّه احد) و(قل اعوذ بربّ الفلق) و(قل اعوذ بربّ النّاس) را بخواند. سپس صد مرتبه (قل هواللّه احد) را بخواند وبر پيغمبر(صلى الله عليه وآله) صلوات بفرستد وبر پهلوي راست بخوابد حتماً آنكس را كه قصد كرده خواهد ديد وهر صحبتي كه بخواهد با آنها خواهد كرد، انشاء اللّه تعالى.
در نسخه ديگري هم همين مطلب را ديدم به جز آنكه گفته است انسان بايد اين اعمال را هفت شب انجام بدهد البتّه بعد از خواندن دعايي كه اوّلش اين است: (اللّهم انت الحيّ الّذي.)..
اين دعا را سيّد بن طاووس در كتاب (فلاح السّائل) از بعضي از ائمّه (عليهم السلام) بدينصورت نقل كرده است: (هر گاه اراده كردي كه ميّت خود را ببيني پس با طهارت وبر طرف راست خود بخواب ومشغول گفتن تسبيح فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بشو وسپس بگو: (اللّهم انت الحيّ.)..
شيخ طوسي در (مصباح) خود فرموده است: (كسي كه مي خواهد مرده اي را در خواب خود ببيند در وقت خواب بگويد:
(اَللَّهُمَّ اَنْتَ الْحَيّ ْ اَلَّذي لا يوُصَف والْايمانُ يُعْرَفُ مِنْه مِنْكَ بَدَأَتِ الْاَشْياءْ واِلَيْكَ تَعوُدُ فَما اَقْبَلَ مِنْها كُنْتَ مَلْجَأَهُ ومَنْجاهُ وما اَدْبَرَ مِنْها لَمْ يَكُنْ لَهُ مَلْجَأٌ ولا مَنْجا مِنْكَ اِلاَّ اِلَيْكَ فَاَسْئَلُكَ بِلَا اِلَهَ اِلاَّ اَنْتْ واَسْئَلُكَ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وبِحَقِّ حَبيبِكَ مُحَمَّدٍ (صلى الله عليه وآله) سَيِّدِالنَّبِيّينَ وبِحَقِّ عَلِيٍّ خَيْرِ الْوَصِيّين وبِحَقِّ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمين وبِحَقِّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ الَّذينَ جَعَلْتَهُما سَيِّدَي شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ اَجْمَعينَ اَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وآلِهِ واَهْلَ بَيْتِهِ واَنْ تُرِيَني مَيِّتي في الْحالِ الَّتي هُوَ فيها). (بحار الانوار ج 53 ص 329)
يعني: (پروردگارا! تو زنده اي هستي كه توصيف نمي شوي، وايمان از او شناخته مي شود، اشياء از تو شروع شد (منشاء وخالق اشياء تو بودي) وبازگشت آنها بسوي توست، هر آنچه كه روي بياورد پناه ومحلّ نجاتش تو هستي وهر آنچه از آنها پشت كند پناهگاهي ندارد وهيچ نجاتي نيست جز بسوي تو آمدن؛ پس من از تو مي خواهم به حقّ لا اله الاّ انت واز تو مي خواهم به بسم اللّه الرّحمن الرّحيم وبه حقّ حبيبت محمّد (صلى الله عليه وآله) آقاي پيامبران وبه حقّ علي (عليه السلام) بهترينِ جانشينان وبه حقّ فاطمه (سلام الله عليها) سرور زنان جهانيان وبه حقّ حسن وحسين (عليهما السلام) همانهائي كه آنها را آقايان تمام جوانان اهل بهشت قرار دادي از تو مي خواهم كه درود فرستي بر محمّد وآل محمّد واهل بيت او واينكه مرده مرا در همان حالي كه هست به من نشان دهي).
پس بدرستي كه او را خواهد ديد انشاء اللّه تعالى.
وبنابر روايت اوّل كه اين دعا را مي شود حتّي براي انبياء وائمّه (عليهم السلام)، چه زنده وچه مرده خواند.
كسي كه اين دعا را مي خواند بايد آخر آن را به آن چه مناسب مقام امام زنده وپيغمبر زنده است تبديل كند، حتّي ظاهر آن است كه اگر براي نبيّ يا امام زنده يا از دنيا رفته بخواند بايد آخرش را تغيير بدهد.
مؤيّد اين مطلب آن است كه در كتاب (تسهيل الدّواء) بعد از ذكر دعاي مذكور آمده كه بعضي از بزرگان ما گفته اند: هر كس اراده كرده كه يكي از انبياء يا ائمّه هُدى (عليهم السلام) را در خواب ببيند پس دعاي مذكور را بخواند تا آن جا كه (ان تصلّي علي محمّد وآل محمّد)، آن گاه بگويد: (ان تريني فلاناً) يعني نام آن كسي را كه مي خواهد ببرد وبعد از آن سوره (والشّمس)، (واللّيل) و(قدر) و(جحد) و(اخلاص) و(معوذتين) وصد مرتبه سوره (توحيد) را بخواند پس هر كسي را كه خواسته است خواهد ديد وهر سؤالي را كه بخواهد از او خواهد نمود واو نيز جواب خواهد داد. انشاء اللّه.
عمل سوّم
شيخ مفيد در كتاب (اختصاص) از امام كاظم (عليه السلام) روايت كرده است كه: (هر كس كه درخواستي از خداوند تبارك وتعالى دارد ومي خواهد كه ما را ببيند ومقام ومرتبه خود را بداند، پس اوّلِ شب غسل كند وبا ما مناجات نمايد، (با خداي تعالى بوسيله ما مناجات كند) بدينگونه كه خدا را به حقّ ما قسم دهد وبوسيله ما به او متوسّل شود تا خداوند اورا به مشاهده ما موفّق كند ومقامش را در نزد ما به او نشان بدهد).
سپس فرمود: (بدرستي كه ما را خواهد ديد وخداوند او را بخاطر ما مي آمرزد ومقام ومحلّش بر او پوشيده نمي ماند).
بعضي گفته اند: منظور از (مناجات كردن به ما) اين است كه ديدن آنها را حاجت مهمّ خود قرار دهد ومشاهده ومحبّت آن حضرات را ذكر خود گرداند كه ايشان را خواهدديد.
غسلي كه در اين روايت به آن اشاره شد يكي از غسلهاي مستحبّي است كه فقهاء (رضوان اللّه عليهم) از آن نام برده اند چنانچه علاّمه بحرالعلوم در منظومه اش ضمن اهداف غسل مي گويد:
ورؤية الامام في المنام
لدرك ما يقصد من مرام
يعني: (ديدن امام در خواب براي آنكه به مقصودش برسد).
مطمئّناً منظور سيّد بحرالعلوم همين روايت بوده چنانكه صاحب مواهب وغيره بر اين موضوع تصريح كرده اند ولي محقّق ودانشمند گرامي جناب آخوند ملاّ زين العابدين گلپايگاني در (شرح منظومه) بعد از ذكر اين بيت گفته است: اين بيت بر حديث نبوي دلالت مي كند كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در مورد اعمال نيمه شعبان فرمود: (هر كس در نيمه شعبان طهارت بگيرد وطهارت خود را نيكو بجا آورد) تا آنكه فرمود: (اگر بخواهد مرا ببيند در همان شب خواهد ديد).
اين روايت با اينكه به حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) اختصاص دارد ولي با اين حال آن را به ساير ائمّه (عليهم السلام) هم نسبت داده اند، زيرا در برخي احاديث آمده كه ائمّه (عليهم السلام) به منزله آن حضرت هستند وآن چه در حقّ آن حضرت جاري است در حقّ ائمّه (عليهم السلام) نيز جاري مي باشد، واين كلام درستي است زيرا منزلت امامان اين موارد را شامل مي شود وامّا مقصود سيّد بحرالعلوم از اين بيت، پيامبر(صلى الله عليه وآله) نبوده زيرا اگر چه آن حضرت در حقيقت امام است ولي در اصطلاح فقهاء ومحدّثين وحتّي عامّه مردم به اين لقب مشهور نيست.
عمل چهارم
سيّد عليّ بن طاووس در(فلاح السّائل) روايت كرده است كه انسان براي ديدن حضرت اميرالمومنين (عليه السلام) در خواب اين دعا را در وقت خوابيدن بخواند:
(اَللَّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ يا مَنْ لُطْفُهُ خَفِيّ واَياديهِ باسِطَهْ لا تَنْقَضي اَسْئَلُكَ بِلُطْفِكَ الْخَفِيِّ الَّذي ما لَطِفْتَ بِهِ لِعَبْدٍ اِلاَّ كَفي اَنْ تُرِيَني مَوْلايَ عَليَّ بْنِ اِبيطالِب (عليهما السلام) في مَنامي). (بحار الانوار ج 53 ص 330)
يعني: (خدايا! من از تو درخواست مي كنم اي كسي كه لطفش پنهان است ودستان بخشنده اش باز مي باشد وتمام شدن ندارد، از تو مي خواهم كه به حقّ لطف پنهانيت - كه بر هيچ بنده اي بوسيله آن لطف نكردي مگر اينكه آن را كفايت كرد - مولايم علي فرزند ابيطالب (عليه السلام) را در خواب به من نشان بدهي).
عمل پنجم
در (تفسير برهان) و(مصباح كفعمي) از كتاب (خواصّ القرآن) نقل شده است كه: حضرت صادق (عليه السلام) فرمودند: (هر خيري را كه خواسته باشد خداوند به او عطامي نمايد).
عمل ششم
كفعمي روايت كرده است كه:
(هركس سوره (انّا انزلناه) را صد مرتبه در وقت ظهر بخواند پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) را در خواب مشاهده خواهد كرد).
عمل هفتم
سيّد هبة اللّه بن ابي محمّد موسوي معاصر علاّمه در كتاب (مجموع الرّايق) روايت كرده است كه:
(هر كس سوره (جنّ) را زياد بخواند، پيامبر (صلى الله عليه وآله) را مشاهده مي نمايد وهر سؤالي كه بخواهد از آن حضرت مي كند).
عمل هشتم
در كتاب (مجموع الرّايق) روايت شده است كه:
(هركس سوره (قل يا ايّها الكافرون) را در نصف شبِ جمعه بخواند پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) را مشاهده خواهد كرد).
عمل نهم
بعد از هفت روز روزه گرفتن، هفت مرتبه خواندن دعاي(مجير) با طهارت در هنگام خواب باعث رسيدن به مقصود در اين مورد مي گردد يعني انسان مي تواند فرد مورد نظرش را در خواب مشاهده نمايد.
عمل دهم
پنج مرتبه با طهارت دعاي معروف به (صحيفه) - كه در (مهج الدّعوات) وغيره روايت شده است - را خواندن، باعث ديدن فرد مورد نظر در خواب مي شود
اجازه خسته ام از این همه فریب / از های و هوی مردم این شهر نا نجیب آقا اجازه پنجره ها سنگ گشته اند / دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب آقا اجازه باز به من طعنه می زنند / عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب «شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می کنند / «فرهاد»های کینه پرست پر از فریب . . . . . . دوست دارم که یک شب جمعه/ صبح گردد به رسم خوش عهدی ناگهان بشنوم زسمت حجاز/ نغمه ی دلخوش انا المهدی . . . مرا با عشق خود درگیر کردی / به پایم با غمت زنجیر کردی بدان دنیای بی تو هیچ باشد / دلم را از زمانه سیر کردی تو با رفتن به پشت ابر ایّام / غروب جمعه را دلگیر کردی یا اباصالح ادرکنی . . . . . . باز به انتظار تو جمعه غروب میشود / اگر بیایی از سفر آه چه خوب میشود . . . اللهم عجل لولیک الفرج . . . جمله جمله نه! واژه واژه تورا / ای سفر کرده گفتگو کردیم کوچه کوچه نه! خانه خانه تورا / سالیانی ست جستجو کردیم سوره سوره نه! آیه آیه تو را / در مناجات آرزو کردیم جمعه جمعه نه! لحظه لحظه تو را / ندبه کردیم و های و هو کردیم . . . . . . امام زمان (عج): و مارا از شیعیان دور نگه نمی دارد مگر اعمال بد آنان که به ما می رسد و برای ما ناخوشایند و دور از انتظار است . . . . . . ازشنبه درون خود تلنبار شدیم/تا آخر پنج شنبه تکرار شدیم خیر سرمان منتظر دیداریم/ جمعه شد و لنگ ظهر بیدار شدیم . . . نوشته شده در دوشنبه چهارم دی ۱۳۹۱ساعت 14:8 توسط Ali reza darsanj| آرشيو نظرات
بازهم آدیینه ای آمد ولی مهدی کجاست ؟یک نفر میگفت مهدی جمعه ها در کربلاست رو به سوی کربلا کردم که فریادش زنم باز هم با ندبه ای از هجر مولا دم زنم آمد از سویی ندایی آی اهل انتظار اندکی دیگر صبوری میرسد دیدار یار.اللهم عجل لولیک الفرج
**************
خوشا به حال انان که در کلاس انتظار حتی یک جمعه هم غیبت ندارند
*************
من به آمار زمین مشکوکم اگر شهر پر از آدمهاست *پس چرا یوسف زهرا تنهاست
************
چه انتظار عجیبی! تو بین منتظران هم، عزیز من، چه غریبی!
عجیب تر که چه آسان، نبودنت شده عادت، چه بی خیال نشستیم
نه کوششی نه وفایی
فقط نشسته و گفتیم: خدا کند که بیایی …!
****************
شاید آن روز که سهراب نوشت: تا شقایق هست زندگی باید کرد.
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت.
باید این طور نوشت: چه شقایق باشد، چه گل پیچک و یاس، جای یک گل خالیست،
تا نیاید مهدی، زندگی دشوار است…..
******************
شب نیست که آهم به ثریا نرسد
از چشم ترم آب به دریا نرسد
میمیرم از این لحظه که آیا روزی
دیدار به دیدار رسد یا نرسد.
******************
بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از همه خبر دارد
******************
بر چهره پر ز نور مهدی صلوات / بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست / بهر فرج و ظهور مهدی صلوات
اللبلا
شاید برای آمدنت دیر کردهای
وقتی نگاه آینه را پیر کردهای
دیری است آسمان مرا شب گرفته است
خورشید من، برای چه تأخیر کردهای؟
صفحات: 1· 2
تطهیر شده است. روز میلاد تو هر روز در ما تکرار میشود، ای تکرار روشنی در روح و روان ما! 1xfgnfxghn پیامک میلاد حضرت معصومه (س) معصومه، یعنی قداست مریم و عصمت فاطمه و ادامه قصه غصه های زینب در جستوجوی برادر. 1xfgnfxghn پیامک میلاد حضرت معصومه (س) بانویم معصومه (ع)! شرافتِ زن در یاد توست، آن هنگام که قدسیان بر گلدسته های نورانیات سلام میفرستند. 1xfgnfxghn پیامک میلاد حضرت معصومه (س) آیتی از خداست معصومه(علیها السلام) لطف بی انتهاست معصومه(علیها السلام) ای مظهر عصمت خدا معصومه کن مرحمتی به سوی ما معصومه از ما تو رضا باش به جان زهرا ای نام برادرت رضا ، معصومه 1xfgnfxghn پیامک میلاد حضرت معصومه (س) ای روح محبت که به قم قائمه ای یادآور زهد و عفت فاطمه ای معصومه و خواهر محبوب رضا اوعالم اهلبیت و تو عالمه ای 1xfgnfxghn پیامک میلاد حضرت معصومه (س) بپوشانید چشم ای اهل معنا که آید عصمت باری تعالی خدا افزوده لطف خود به مردم که آید حضرت معصومه درقم 1xfgnfxghn پیامک میلاد حضرت معصومه (س) ای که به قم قدر و بها داده ای کشور ما را تو صفا داده ای نام تو بر قلب صفا می دهد روضه تو بوی رضا(ع)می دهد میلاد مسعود حضرت فاطمه معصومه(س) بردوستداران حضرتش مبارکباد. 1xfgnfxghn پیامک میلاد حضرت معصومه (س) امام رضا(علیه السلام)فرمودند: کسى که حضرت فاطمه معصومه را زیارت کند پاداش او بهشت است. 1xfgnfxghn پیامک میلاد حضرت معصومه (س) بارگاهی که به شهر قم به پاست، هم برای نجف هم کربلاست، خاک او را غرق بوسه می کنم، چون که جای پای اربابم رضاست. 1xfgnfxghn پیامک میلاد حضرت معصومه (س) یا رب چه قشنگ است و چه زیبا حرم قم چون جنت اعلا، حرم محترم قم بانوی جنان، اخت رضا، دختر موسی دردانه زهرا و ملائک خدم قم این مژده بس او را که بهشت است جزایش هر کس که زیارت کندش در حرم قم 1xfgnfxghn پیامک میلاد حضرت معصومه (س) اى دختر و خواهر ولایت آیینه مادر ولایت بر ارض و سما ملیکه در قم آرام دل امام هفتم 1xfgnfxghn پیامک میلاد حضرت معصومه (س) معصومه به کتیبه و به عصمت افتاده به خاک پایت عفت گفتند و شنیده اند ز آغاز کز قم به جنان درى شود باز 1xfgnfxghn پیامک میلاد حضرت معصومه (س) حاجت نبود مرا برآن در قم باشدم از بهشت بهتر قم قبله خازن بهشت است این جا سخن از بهشت، زشت است 1xfgnfxghn پیامک میلاد حضرت معصومه (س) شهر قم یک گل به نام حضرت معصومه دارد این شرف را شهر قم با حضرت معصومه دارد شهر ما سرمست گشته از شمیم عطر کویش یک جهان عطر مصفا حضرت معصومه دارد هر که شد مهمان به قم از فیض او لبریز گشته این کرامت ها به دلها حضرت معصومه دارد من چه گویم از محبت ، از وفا ، از عشق بانو یک بغل فیض معلا ، حضرت معصومه دارد 1xfgnfxghn پیامک میلاد حضرت معصومه (س) امام جواد (علیه السلام) فرمودند: کسى که عمه ام را در قم زیارت کند پاداش او بهشت است . 1xfgnfxghn پیامک میلاد حضرت معصومه (س) خاک قم گشته مقدس ازجلال فاطمه نورباران گشته این شهر از جمال فاطمه گرچه شهر قم شده گنجینه علم و ادب قطره اى باشد ز دریاى کمال فاطمه میلاد بانوی مهر و وفا، مظهر جود و سخا، حضرت معصومه علیها السلام مبارک باد . . . 1xfgnfxghn پیامک میلاد حضرت معصومه (س) شعری در مدح حضرت معصومه (س) « تو عمّــه ی شـاه جمکــرانی» باغ گـل و گلبنی شکوفـــا بوی خوش گل رسیده هرجا گل غنچه ای از درخـت طوبی مجموعه ای از دیـــار طاها در شهر مدینــه مژده دادنـد آورده خبــر نسیــم صحـرا کز دامن پاک نجمــه خاتون بشکفته گلی به باغ طاهـــا آیینه ای از صفـــا و پاکـی شهزاده ای از سرای موسـی حور است و پری که رخ نموده یا زاده شــده دوبـاره عذرا خرگــاه شهـی پر از فرشته بر مسند گل نشسته زهرا(س) گویی که شکفتــه بار دیگر تک بوته ی یاس شاه بطحــا حوران همه دف زنان و رقصان کام ملـک است و جام صهبا عید است و خروش مرغ عرشی موسی و عصا و طـور سینا عید است و نسیم و یاس زیبا مستانه قنــاری خـوش آوا عید است و شکـوه یک تولد فردوس و جهــانی از تماشا عید است و مدینه غرق شادی نیکـان زمیـن و مُلــک بالا عید است و طبق طبق ستاره میلاد گلــی ز باغ زهرا(س) گوینـد: یکــی اذان بگویـد در گوش شفیعه ی دو دنیـا از آل علی(ع) که خوشنواتر؟ تا موسی کاظم(ع)است؛حاشا آغوشِ گشــوده ی امامـت بر سینه ی گــرم و نـاز بابا مولود مبــارک، ای کریمـه! تو عالمـــه ای و عالـم آرا مشکین نفسـی و با تبـاری سرشار حدیث و مست معنا تو مسـت ولایـت رضـایی نیکو سخنــی مثال زهرا(س) معصومه ای و همیشه پاکـی چون نرگسی و همیشه شهلا زینب صفتــی و با وقـاری در راه حقـی، همیشـه جویا افشـا گر فتنه های کُفــری ای شــور تو در زبان گویا پیک سخنــان اهل بیتی(ع) دنبـــال ولایتـی و پویــا شهـزاده ی با جمـال خوبم تقدیر تو هم نوشتــه با مـا فرجام تو را بگویم ای گـل مولای تو را بَرَند از اینجــا گرچه ز پِیَش روانــه گردی هرگز نرسی به پیــش مولا آخر، تو مهاجـری عزیــزم در مُلک عجــم رَوی ز دنیا در خاک قم ار تـو دفنی امـا هرگز نشَوی غریــب و تنهـا تو چشمه ی نور آن دیــاری زهـرایی و قبــر تو هویـــدا ای بانــوی مهــر و مهربـانی ما منتظریــم و مست و شیـدا تو عمّــه ی شـاه جمکــرانی ما را بنمـــایی ار، تـو بینـــا تــو آب حیـــاتی و دل مــا زنــده کــن از آن دم مسیحـا تو کشتــی نوح و باوقـاری ما همچو خَسی به موج دریا دیبای سخن شده چو دلقـی خلعت نبرم به پیش حــورا یاری کن و شهپری ده وَرنَه کِی پشه رَود به مُلک عنقـا میلاد تو بس مبارک است و خوشتر ز هَزار گشتـه ما را قاسم بدره 1xfgnfxghn پیامک میلاد حضرت معصومه (س) همسایه سایهات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد وقتی انیس لحظه تنهاییام توئی تنها دلیل اینکه من اینجاییام توئی هر شب دلم قدم به قدم میکشد مرا بیاختیار سمت حرم میکشد مرا با شور شهر فاصله دارم کنار تو احساس وصل میکند آدم کنار تو حالی نگفتنی به دلم دست میدهد در هر نماز مسجد اعظم کنار تو با زمزم نگاه دمادم هزار شمع روشن کنند هاجر و مریم کنار تو تا آسمان خویش مرا با خودت ببر از آفتاب رد شده شبنم کنار تو در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست خونینتر است ماه محرم کنار تو ما در کنار صحن شما تربیت شدیم داریم افتخار که همشهریات شدیم ما با تو در پناه تو آرام میشویم وقتی که با ملائکه همگام میشویم بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات مردان شهر نوکر و زنها کنیزهات زیباترین خاطرههامان نگفتنی ست تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست باران میان مرمر آیینه دیدنیست این صحنه در برابر آیینه دیدنیست مرغ خیال سمت حریمت پریده است یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم اعجاز این ضریح که همواره بیحد است چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است من روی حرفهای خود اصرار میکنم در مثنوی و در غزل اقرار میکنم ما در کنار دختر موسی نشستهایم عمریست محو او به تماشا نشستهایم اینجا کویر داغ و نمکزار شور نیست ما روبروی پهنه دریا نشستهایم قم سالهاست با نفسش زنده مانده است باور کنید پیش مسیحا نشستهایم بوی مدینه میوزد از شهر ما، بیا ما در جوار حضرت زهرا نشستهایم از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان از دست ما چهها که کشیدی ببخشمان من هم دلیل حسرت افلاک میشوم روزی که زیر پای شما خاک میشوم… 1xfgnfxghn پیامک میلاد حضرت معصومه (س) حمید رضا برقعی اینجا فروغ عشق و صفا موج می زند نور خدا به صحن و سرا، موج می زند اینجا که طور جلوه و سینای ایزدی ست از هر کرانه نور خدا موج می زند اینجا مطاف اهل زمین ست و آسمان وز شهپر فرشته فضا موج می زند لبیک از زبان اجابت توان شنید در این فضا که نور دعا موج می زند اینجا که رشگ هشت بهشت ست و هفت چرخ از شش جهت فروغ ولا موج می زند از جلوه جلال تو ای مظهر کمال نور صفا در آینه ها موج می زند در کوی تو که ساحل امن ست و عافیت دریای بیکران صفا موج می زند ای کعبه امید که در بارگاه تو نور امید در همه جا موج می زند دستی به دستگیری دلها دراز کن وین عقده ها ز کار دل خسته باز کن «۲» ای مظهر شرافت و ای مایه حیا ای بر سر عفاف و ادب سایه حیا ای همدم عطوفت و ای همنشین مهر ای زینت شرافت و پیرایه حیا ای اسوه شرف که تو را پروریده اند هم مادر کرامت و هم دایه حیا ای قله رفیع نجابت که بوده ای رکن عفاف و مکرمت و پایه حیا هم زائران کوی تو، همپایه شرف هم محرمان کوی تو همپایه حیا ای مایه اصالت و سرمایه ادب وی مایه محبت و سرمایه حیا ما وصف خاندان شما خوانده ایم و بس در سوره کرامت و در آیه حیا من تشنه زلال فروغ محبتم خورشید من بتاب که در چنگ ظلمتم «۳» ای گلشن کرامت تو باصفاترین گلبوته عنایت تو دلگشاترین ای گوهر عنایت تو در محیط فیض رخشان ترین، نفیس ترین، پربهاترین ای جلوه صفای تو در آب، موج زن وی در میان آینه ها دلرباترین ای چشمه سار اشک تو در امتداد شب جاری ترین، زلال ترین، باصفاترین ای خط سیر آه تو از فرش تا به عرش وی کاروان اشک تو بی انتهاترین ای قصه غریبی تو غربت آشنا وی غصه مصیبت تو جانگزاترین ای مادر کرامت و ای دختر شرف ای خواهر عطوفت و ای باوفاترین یک مدّ آه فاصله توست با دلم سوگند می خورم به تو ای آشناترین یک تیر آه دارم و در ترکش دل ست آن هم مدام شعله ور از آتش دل ست «۴» ای آستان تو حرم کبریا شده وی خاک آستانه تو ماسوا شده ای فرش آستانه تو، شهپر ملک وی خاک راه تو به نظر کیمیا شده ای کعبه امید خلایق که درگهت رشگ منا و مروه ز سعی و صفا شده ای زائر حریم تو در بارگاه قدس مشمول فیض و رحمت بی منتها شده ای در تو مات چشم خدابین اولیا آیینه تمام نمای خدا شده رنگین کمان مهر به چرخ جلال توست یا قامت سپهر به تعظیم تا شده؟ معصومه شفیعه تویی، اشفعی لنا ای شهره در شفاعت اهل ولا شده گویم مدیح تو که ز لطف تو تاکنون بر روی من هزار در بسته واشده گل های طبع من ز نسیم عنایتت خرم شده شکفته شده، دلربا شده تا بارگاه تو حرم اهل بیت باد ما را اگر غمی ست غم اهل بیت باد محمدعلی مجاهدی
یوسف گم گشته کنعانی بدنبال تو نیست
ملک لا یفنی ، سلیمانی بدنبال تو نیست
ای عبور جمعه های سرد ، اما پرفروغ
ای سفیر غم ، خیابانی بدنبال تو نیست
کوچ کن ، بارانترین بارانی این جمعه ها
رحمت بی حد ، بیابانی بدنبال تو نیست
ساکن غوغای نمرودی و فریادت خداست
بت شکن اینجا،گلستانی بدنبال تو نیست
ای غروب خسته و دلگیر ، بارانی شدی
چشمه ی عطشان که بارانی بدنبال تو نیست
گرچه نان سفره هامان از کرامات تو است
نیستی و چشم گریانی بدنبال تو نیست
شهر ما شهر زلیخاهای چاقو خورده است
یوسف گم گشته ، حیرانی بدنبال تو نیست
سوره ی دردی و بارانت به ما باریده است
زمزم جاری ، که عطشانی بدنبال تو نیست
منتظر هستی و درد انتظارت تازه نیست
سینه چاکی و گریبانی بدنبال تو نیست
حسرت از نیزار میریزد به کنعانی که سوخت
همچنان در شهر ، نالانی بدنبال تو نیست
هیچ چشمی از فراغت زار و نابینا نشد
دست یعقوبی و دامانی بدنبال تو نیست
ملک تو ویرانه ی دستان عاشق پیشه است
باغ پر باری که سامانی بدنبال تو نیست
جمعه های سال من ، یک فصل کم دارد ولی
سال پاییزم ، بهارانی بدنبال تو نیست
غم گساری و غمت را ، غم گساری نیست آه
شمع امیدی و جانانی بدنبال تو نیست
گریه ات باران رحمت بر زمین خسته است
زخم بارانی که طوفانی بدنبال تو نیست
کاش یوسف میشدی،هجران به پایان میرسید
آیه ی دردی که پایانی بدنبال تو نیست
با غریبی خو کن آقای غریب جمعه ها
یوسف گم گشته کنعانی بدنبال تو نیست
دیر کردی،شهر ما آواره از این بی کسیست
گریه کمتر کن که اینجا هیچکس یعقوب نیست
عاقبت چشم گدا لایقِ دیدار نشد
جز غم دوریِ تان حاصلِ بیمار نشد
سحری از طرفِ کوچه ی ما بگذشتی
حیف این دیده ی ماتم زده بیدار نشد
باز هم بغض من و جمعه ی دلگیر شما
باز هم جمعه و قلبی که خریدار نشد
سالها منتظر سیصد و اندی مردی
من بمیرم که دگر بار کسی یار نشد
بی سبب نیست که تنها شده ای آقا جان
چون بشر در رهتان بنده ی دادار نشد
من نخواهم دگر این چشمِ گنه کارم را
به چه کارم که دمی لایقِ رخسار نشد
همه دم خونِ دل از این دل غمدیده خورم
بشکند دل که دمی محرم اسرار نشد
نیست تقصیر تو گر این دل من را نخری
بر سر کوی تو چون زار و گرفتار نشد
خواب دیدم که به گوشم همه دم میگفتی
هر چه گشتیم… یکی یارِ وفادار نشد
این همه مدعیِ عشق من و مادر من
در عمل هیچ کسی مونس و غمخوار نشد
نیست از دین نبی بین شما جز سخنی
هیچ کس رهروِ آن احمد مختار نشد
او که دم می زند از بابِ غریبم همه دم
محرمِ رازِ علی حیدر کرار نشد
بهتر از یوسفم و راهیِ بازار شدم
احدی بهر رُخم راهیِ بازار نشد
سالها بابت این حجمِ گناهانِ شما
جاده ی غیبت این غمزده هموار نشد
گفته بودم که دعا بهرِ فرج بنمایید
بر دعاهای فرج بهرِ من اصرار نشد
گفته بودم نشوید از منِ دلداده جدا
حاصل دوریِ تان جز غم و زنگار نشد
اشکِ خجلت ز دو چشمان (بداغی) جاریست
که ز دنیای دنی ، کَنده و بیزار نشد
ما ندبه خوان جمعه ی موعود مانده ایم
ناز تو را به شیوه ی خود، عشق خوانده ایم
گاهی نسیم میشوی و زود میرسی
گاهی به شکل رایحه ی عود میرسی
گاهی به نیمه های شب است و نیاز ما
با یک سبد ستاره ی موعود میرسی
گاهی برای این که تو ؛ ویرانمان کنی
از چشممان می آیی و چون رود میرسی
گاهی به گوش پاک مناجاتیان شب
با سوز و ساز نغمه ی داوود میرسی
ما التماس روز ظهور توأیم لیک
هر وقت، هر زمان که دلت بود میرسی
روزی تو میرسی و علی شاد میشود
بغض گلوی فاطمه آزاد میشود
چه غصه ها که نخوردم برای غیبت تو
چه گریه ها که نکردم برای غربت تو
یتیم زاده و آواره ایم، در به دریم
بگو چگونه بیاییم در کفالت تو؟
در انتظار طلوعم، نماز می خوانم
به وقت شرعی عشاق، راس ساعت تو
چه می شود که بگوید خدا به جبراییل
بگو به حضرت مهدی، رسیده نوبت تو
تمام خواست ما از خدا فقط این است
ظهور یا فرج عاجل و سلامت تو
برای مرقد زهرا ضریح می سازیم
به حول و قوه ی الله، با نظارت تو
خدا اگر که بخواهد اقامه خواهد شد
«نماز جمعه ی» این هفته با امامت تو
امشب دلم گرفته و دارم هوای تو
تا این که لحظه ای بنهم سر به پای تو
آن قدر از حجاب و گنه پر شده دلم
دیگر کجا کند دل سنگم هوای تو
آن قدر درد دل شده انبار روی هم
کوهی شده است تا که بگویم برای تو
بغض شکسته ی دل من باز می شود
تا بر لبم شبی بنشانم نوای تو
از خیمه ات هزار بیابان جدا شدم
دیگر نمی رسد به دل من صدای تو
آن قدر گریه می کنم از درد و بی کسی
تا این که یک سحر برسم در سرای تو
یاد منی و یاد غم وغصه های من
یادی نمی کنم ز تو و غصه های تو
****************
آن جمعه ای که روز ظهور تو میشود
دلهای ما سراچه ی نور تو میشود
گرد و غبار جاده ی دل را گرفته ام
روزی دلم مسیر عبور تو میشود
چشمم به راه آمدنت خیره ماند و آه
شرمنده ی دو پلک صبور تو میشود
اردیبهشت می شود اسفند باغ ما
روزیکه سبز عطر حضور تو میشود
این جمعه هم گذشت،چرا پس نمیرسد؟
آن جمعه ای که روز ظهور تو میشود
جز رحمت چشمان تو ، دنیا چه می خواهد
تشنه به غیر آب ، از دریا چه می خواهد
حالا که موسایم شدی راهی نشانم ده
غیر از نجات ، این قوم از موسی چه می خواهد
شاید بپرسی از چه دنبال دَمت هستم
دل مرده نوعاً از دَم عیسی چه می خواهد
پیغام و پس پیغام یعنی یاد ما هستی
مجنون جز این پیغام ، از لیلا چه می خواهد
پیراهنی بفرست شاید زنده ماندم من
جز دل خوشی ، یعقوب نابینا چه می خواهد
تا کیسه ی ما پر شود احسان تو کافی است
مسکین به جز خیرات از آقا چه می خواهد
چیز مهمی نیست این که ما چه می خواهیم
باید ببینیم آن جناب از ما چه می خواهد
ای انتقام پهلوی پشت درِ خانه
غیر از ظهور تو مگر مادر چه می خواهد
قبل هجران تو آقا ما به هجران رفته ایم
خود سرانه کو به کو دنبال شیطان رفته ایم
یک هزار و سیصد و چندی است غیبت خورده ایم
تو تماما حاضری و ما به هجران رفته ایم
منتظَر هستی و عالم منتظِر بر دیدنت
قرن ها این جاده را با چشم گریان رفته ایم
سیصد و اندی نشد یارت شویم از این همه
با تأسف ما همه در چاه عصیان رفته ایم
ادعای شیعگی داریم اما در عمل
برخلاف گفته های شاه خوبان رفته ایم
حال ما این است… فکری کن به حال ما خودت
ما به دنبال گنه بسیار ارزان رفته ایم
غیر تو بر هر که دل دادیم خسران دیده ایم
بر خلاف مِیلتان با این و با آن رفته ایم
حیف شد… قبلا تو بودی بهترین معشوق ما
حال جای تو سراغ نفس، آسان رفته ایم
خوب یا بد، هر چه هستیم آخرش مال توایم
سالیانی می شود آقا به دنبال توایم
وقت است که از چهرهی خود پرده گشایی
«تا با تو بگویم غم شبهای جدایی»
اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران
«چون عودم و از سوختنم نیست رهایی»
«من در قفس بال و پر خویش اسیرم»
ای کاش تو یکبار به بالین من آیی
در بندهنوازی و بزرگی تو شک نیست
من خوب نیاموختم آداب گدایی
عمریست که ما منتظر آمدنت، نه
تو منتظر لحظهی برگشتن مایی
میخواستم از ماتم دل با تو بگویم
از یاد رود ماتم و دل چون تو بیایی
امشب شدهای زائر آن تربت پنهان؟
یا زائر دلسوختهی کربوبلایی
ای پرسشِ بیپاسخِ هر جمعهی عشّاق
آقا تو کجایی؟ تو کجایی؟ تو کجایی؟
رسیده ام به چه جایی… کسی چه می داند
رفیق گریه کجایی؟ کسی چه می داند
میان مایی و با ما غریبه ای… افسوس
چه غفلتی! چه بلایی! کسی چه می داند
تمام روز و شبت را همیشه تنهایی
«اسیر ثانیه هایی» کسی چه می داند
برای مردم شهری که با تو بد کردند
چگونه گرم دعایی؟ کسی چه می داند
تو خود برای ظهورت مصمّمی اما
نمی شود که بیایی کسی چه می داند
کسی اگرچه نداند خدا که می داند
فقط معطل مایی کسی چه می داند
اگر صحابه نباشد فرج که زوری نیست…
تو جمعه جمعه می آیی کسی چه می داند
چون جلوه کنی شمس وقمر را اثری نیست
سر تر ز شما تا ابدالدهر سری نیست
ما گله بی صاحب و گرگان به کمینند
غیر از تو در این بیشه دگر شیر نری نیست
برگرد که ما را به در خانه رسانی
ما را به جهان غیر شما راهبری نیست
با زا که دگر جان به لب آمد ز فراقت
بی روی شما لیله ما را سحری نیست
آتش زده بر خرمن جان غصه جانکاه
از دوریتان بر تن ما بال و پری نیست
هرچند که دوریم ز تو ای در رحمت
با ذکر شما بر رخ ما بسته دری نیست
**************
تنها ترین امام زمین، مقتدای شهر
تنها، چه میکنی؟ تو کجایی؟ کجای شهر؟
وقتی کسی برای تو تب هم نمی کند
دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر
تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد
گم می شود صدای تو در خنده های شهر
تهمت، ریا و غیبت و رزق حرام و قتل
ای وای من چه می کشی از ماجرای شهر
دلخوش نکن به “ندبه”ی جمعه، خودت بیا
با این همه گناه نگیرد دعای شهر
اینجا کسی برای تو کاری نمی کند
فهمیده ام که خسته ای از ادعای شهر
گاه از نبودنت مثلا گریه می کنند
شرمنده ام! از این همه کذب و ادای شهر
هر روز دیده می شوی اما کسی تو را
نشناخت ای غریبه ترین آشِنای شهر
جمعه… غروب… گریه ی بی اختیار من…
آقا دلم گرفته شبیه هوای شهر
از جمعه های بی تو چه دلگیر میشوم
جانِ خودم ز جانِ خودم سیر میشوم
با هر نفس که میکشم اقرار میکنم
از این نبودنت به خدا پیر میشوم
با این دلِ خراب رسیدم به محضرت
زیرا فقط به دست تو تعمیر میشوم
از اینکه انتظار تو را میکشم ببین
از مردمان شهر چه تحقیر میشوم
فکر ندیدنِ تو رهایم نمی کند
پس حق بده که اینهمه درگیر میشوم
تنها نه جمعه ها که تمامی طولِ سال
از روزهای بی تو چه دلگیر میشوم
من که در تُنگ برای تو تماشا دارم
با چه رویی بنویسم غم دریا دارم…؟
دل پر از شوق رهایی است، ولی ممکن نیست
به زبان آورم آن را که تمنا دارم…
چیستم؟! خاطره ی زخم فراموش شده
لب اگر باز کنم با تو سخن ها دارم…
با دلت حسرت هم صحبتی ام هست، ولی
سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم؟
چیزی از عمر نمانده ست، ولی می خواهم
خانه ای را که فروریخته بر پا دارم
رفیق حادثه هایی به رنگ تقدیری
اسیر ثانیه هایی شبیه زنجیری
در این رسانه ی دنیا میان برفک ها
نه مانده از تو صدایی نه مانده تصویری
رسیده سن حضورت به سن نوح اما
شمارِ مردم کشتی نکرده تغییری
هزار جمعه ی بی تو گذشته از عمرم
هزار سال پیاپی دچار تأخیری
شبیه کودک زاری شدم که در بازار…
تو دست گمشده ها را مگر نمی گیری؟
ای چاره ساز مشکل ما را تو چاره کن
برحال عاشقان خرابت نظاره کن
پرده ز رخ نمی کشی ای ماه دل، مکش
حرفی بزن به جانب ما یک اشاره کن
خورشید آسمان علی، ماه فاطمه
شام سیاهِ بخت مرا پر ستاره کن
بنگر چه آمده به سرم از فراق تو
زخم دل شکستۀ ما را شماره کن
ما از نفس فتاده و در راه مانده ایم
ما را به روی مرکب لطفت سواره کن
ای سایۀ عنایت تو بر سر همه
بر سائل شکسته نگاهی دوباره کن
باید عریضه ای نویسم برای تو
خواهی بخوان تو نامۀ من… یا که پاره کن
یعقوب نداری که به این هجر بسوزد
حق داری که از غیبت خود باز نگردی
ای یوسف گمگشته کسی منتظرت نیست
با کلبه ی احزان خودت باز چه کردی
میخواهم از این هجر بگویم ،نفسی نیست
اینبار بگویم به چه رویی و چه دردی؟
ای حضرت خورشید که در پرده ی ابری
تا کی به شب تیره تو در فکر نبردی
چشمی به نبودت نرسیدست ، که تر نیست
کی جمعه گذشت و به غمت گریه نکردی؟
ای درد که عمریست به زندان زمینی
ای داغ قدیمی ، تو چرا تازه نگردی؟
امسال گذشت و به تماشا نرسیدیم
صد حیف ، زمستان سپری شد به چه سردی
ای چاه نشینی که به کنعان نرسیدی
از گرگ صفت ها تو چرا شکوه نکردی؟
منتظر مانده زمین تا که زمانش برسد
صبح همراه سحرخیز جوانش برسد
خواندنی تر شود این قصه از این نقطه به بعد
ماجرا تازه به اوج هیجانش برسد
پرده ی چاردهم وا شود و ماه تمام
از شبستان دو ابروی کمانش برسد
لیله القدر بیاید لب آیینه ی درک
سوره ی فجر به تاویل و بیانش برسد
نامه داده ست ولی عادت یوسف اینست
عطر او زودتر از نامه رسانش برسد
شعر در عصر تو از حاشیه بیرون برود
عشق در عهد تو دستش به دهانش برسد
ظهر آن روز بهاری چه نمازی بشود
که تو هم آمده باشی و اذانش برسد
اللّهُمَّ صَلِّ علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
▪️اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ▪️
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ،فِی هَذِهِ السَّاعَةِ
وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ ،وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً ، حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا”
***
بیا ای وارث فرق شکسته … 2
عزادار غم ، مولای خسته …
تو امشب بی قرار و دل غمینی
عزادار امیرالمومنینی ….
نشسته بر سرت گرد یتیمی
امان از ماتم و درد یتیمی
بیا صاحب زمان ،صاحب عزایم
بیا روضه بخوان امشب برایم …
آخ بگو، از غصه ی جان کاه کوفه …
بگو از روضه های چاه کوفه …
به سینه ماتمی از کوفه داری
هم از کوفه ، هم از آن کوچه داری …
درین جا فرق تا ابرو شکسته
در آنجا سینه و پهلو شکسته …
در اینجا ناله میزد او شبانه
جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو
بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو
بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد
دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو
تا به این جا که به درد تو نخوردم آقا
هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو
چاره ای کن، گره افتاده به کار دل من
راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو
سال ها می شود از خویش سؤالی دارم
من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو
با حساب دل خود هر چه نوشتم دیدم
من از این زندگیم سود نبردم بی تو
گذری کن به مزارم به خدا محتاجم
من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو
میان شک و یقین پیر می شود بی تو
دلی که طعمه زنجیر می شود بی تو
نیامدی که ببینی در این دیار غریب
غروب جمعه چه دلگیر می شود بی تو
هلا تبسم شیرین صبح آدینه
زمین شکسته و تحقیر می شود بی تو
هنوز خیره به راهت نشسته نرگس ما
خزان باغچه تکثیر می شود بی تو
بیا و دست بکش بر دلی که روز به روز
میان شک و یقین پیر می شود بی تو
غزل پیوسته حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
غزل اول
دل ما سربه راه معشوق است
زیر دین نگاه معشوق است
همه ی دل خوشی ما تنها
نظر گاه گاه معشوق است
دل ما از نخست عاشقی اش
روزوشب در پناه معشوق است
احتیاجی به لشکر اصلا نیست
خیل مژگان سپاه معشوق است
آنچه کارش همیشه دلبری است
ناز چشم سیاه معشوق است
خانه آباد خانه ی عشقیم
چونکه این ماه ماه معشوق است
غزل دوم
شب ما را سحر نمی آید
عمر رفته دگر نمی آید
باید آقا خودت دعا بکنی
کاری از ما که بر نمی آید
منتظرمانده ایم و صد افسوس
از تو بر ما خبر نمی آید
شد سوال تمام منتظران
مهدی منتظر نمی آید؟
ای بهار همیشگی- بی تو
باغ ما را ثمر نمی آید
آفتاب حضور تو تا کی
از پس پرده در نمی آید؟
غزل سوم
آشنای غروب آدینه
ای صفای غروب آدینه
حس پنهان؛ضمیر گمگشته
رو نمای غروب آدینه
ابتدای طلوع هر هفته
انتهای غروب آدینه
چقدرتلخ و سخت و دشوار است
ماجرای غروب آدینه
چه برای خودش حکایتی است
قصه های غروب آدینه
به تو نزدیک می شوم انگار
با دعای غروب آدینه
غزل چهارم
التفاتی به گریه هام کنی
میتوانی که روبه رام کنی
دست وپاگیر هستم و سربار
نکند از خودت جدام کنی
قادری که مرا خراب کنی
از نو بار دگر بنام کنی
میشود در نوافلت یک بار
مهربانی کنی دعام کنی
آرزو دارم آخرش روزی
در هوای حرم هوام کنی
قسمت میدهم به جان حسین
اهل خود اهل کربلام کنی
بسمِ ربِّ النّور آقا جان بیا
درد دارم حضرت درمان بیا
حیف از خوبیِ تو یابن الحسن
عاشقت من باشم و امثال من
تو همیشه حاضری من غائبم
چون تو را گُم کرده ام بی صاحبم
خود مدد فرما که بارم بار نیست
بین درگاهت برایم کار نیست؟
از خودم ناراحتم دل با تو نیست
دل که جای هیچکس إلا تو نیست
با هزاران عاشق پر مدعا
ساکن کوه و بیابانی چرا؟
با ریا دل را هوایی میکنم
با تو دارم خود نمایی میکنم
در تکاپوی همین جشن عظیم
از شما غافل شدیم ابن الکریم
در خیابان ها چه غوغایی شده
بی حیایی ها تماشایی شده
رقص و آواز و ترانه هست و بس
نیمهء شعبان بهانه است و بس
من نمیگویم که چادر سر کنند
یا که قرآن را همه از بر کنند
لیک روی شیعیان کردی حساب
روی زهرا پیشگانِ با حجاب
ما که عمری چشم بر دین بسته ایم
بهرتان یک شهر آذین بسته ایم
این شبیه جشن میلاد تو نیست
غرق شادی هیچ کس یاد تو نیست
با خودم گفتم چرا دف میزنیم؟
با دو صد شور اینچنین کف میزنیم؟
این برای توست یا نفس خودم؟
باز هم شرمندهء آقا شدم…
گرچه بر ما خنده هدیه میکنی
لاغری از بس که گریه میکنی
غصهء من پیرتان کرده ببخش
نوکرت بازی درآورده ببخش
مهربانیت وقیحم کرده است
آه آقا نوکرت شرمنده است
«أیُّها المُنذَر» مرا بیدار کن
بار دیگر بهرم استغفار کن
معنی والشمس بر قلبم بتاب
در شب تاریک دل کن انقلاب
روزه دارم با غمت لیل و نهار
روزگارم بی تو یعنی شام تار
زینت دنیا أنا المهدی بگو
حضرت آقا أنا المهدی بگو
از غلاف آن تیغ را بیرون بکش
آن دو تا زندیق را بیرون بکش
در مدینه پیش چشمان همه
زان دو بستان انتقام فاطمه
سرترین سر ها فدائیه سرت
چشم بر راه تو مانده مادرت
ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن
باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن
این خاک تشنه بیتو به باران نمیرسد
باغ خزان زده به بهاران نمیرسد
خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست
مولای من بیا که جهان بیقرار توست
تنها تو منجی بشر و آدمیتی
اصلاً تویی که فلسفهی خاتمیتی
تو سِرّ سجدههای ملائک بر آدمی
تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی
ماتمکدهست کعبهی بیتو، خلیل عشق
چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق
با صد هزار جلوهی مشهود میرسی
با نغمهی الهی داوود میرسی
موسی شدی و طور به سویت شتافتهست
نیل است که به شوق تو سینه شکافتهست
سیمای تو ز یوسف مصری ملیحتر
همراه تو مسیح و تو از او مسیحتر
آیات حسن و فضل و کمال تو بیحد است
خوی و خصال تو همه عین محمد است
همراه توست معجزههای محمدی
داری به روی شانه عبای محمدی
مولا بیا به دین بده روح دوبارهای
با ذوالفقار فتح، شکوه دوبارهای
برپاست نهروان و جملهای دیگری
بیت الحرام و لات و هُبَلهای دیگری
هر سنگ را نگاه تو سجّیل میکند
یا هر پرنده را چو ابابیل میکند
باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی
باز آ که باز عدل علی را علم کنی
باز آ که در مدینه قیامت بهپا شود
صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود
در چشم تو شکوه الهی خلاصه است
صلح و جهاد تو همه عین حماسه است
در هر نگات نور خدا موج میزند
امید سیدالشهدا موج میزند
آمیزهی صلابت و احساس دیدنیست
در قامتت رشادت عباس دیدنیست
سمت تو آبهای روان سجده میکنند
بر خاک پات مُلک و مکان سجده میکنند
بیانتهاست نامتناهیست علم تو
آئینهی علوم الهیست علم تو
تا واژه واژهات ملکوت حقایق است
در هر نگات جلوهی صد صبح صادق است
داری به دوش پرچم باب الحوائجی
در دست توست خاتم باب الحوائجی
چشم رئوف توست بهشت برین ما
نور ولایتت شده حصن حصین ما
دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست
پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست
شوق تو در هدایت ما بینهایت است
چشمان روشن تو چراغ هدایت است
برپا شدهست در دل عالم چه محشری
دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری
من تشنهی نگاه توأم أیها العزیز
دلتنگ روی ماه توأم أیها العزیز
تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری»
کی میشود نوای «اَنا المَهدی» تو را …
از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان
«عَجّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزّمان»
**************
حسین جان مهدی ام ، مهدی خسته
دلم از بی وفاییها شکسته
حسین جان مانده ام تنهای تنها
شده کرب و بلایم کوه و صحرا
حسین جان کاش ، من جای تو بودم چو یارانت بدم گرد وجودت
شما گفتی ولی آنها نرفتند مرا یاران همه یک یک برفتند
حسین جان مهدی ام ، مهدی خسته
دلم از بی وفاییها شکسته
حسین جان سالها در انتظارم
هنوز حسرت به یاران تو دارم
حسین جان انتقام نگرفته ام من به جای امّتم شرمنده ام من
حسین جان قطعه قطعه جسم اکبر(ع) سر افتاده ی علی اصغر(ع)
دو کتف خونی و مشک ابوالفضل (ع)
کنار علقمه اشک ابوالفضل (ع)
کنار ناله ی جانسوز زهرا (س)
فرار کودکان در دشت و صحرا
همه منزل به منزل در اسارت چنان که شد به آل تو جسارت
حسین جان مهدی ام ، مهدی خسته دلم از بی وفاییها شکسته
هر آنچه عمه ام زینب (س) کشیده
بود هر صبح و شام در پیش دیده
ز قلبم می زند بیرون شراره
چه کاری سخت تر از انتظاره
حسین جان از شما شرمنده هستم گناه امّتم بسته دو دستم
چقدر دیگر بگویم من به امّت دعا باشد کلید فقل غیبت
حسین جان مهدی ام ، مهدی خسته
دلم از بی وفاییها شکسته
حسین جان امّتم بر تو بگریند
نمی دانند که خود با من چه کردند
هزار و یکصد و هفتادمین سال چه کم آنکس که پرسیده ز من حال
هزار و یکصد و هفتادمین سال چه میداند کسی دارم چه احوال
هزار و یکصد و هفتادمین سال
به دست و پای من زنجیر اعمال
هزار و یکصد و هفتادمین سال
برای عمه ام زینب زنم پر و بال
هزار و یکصد و هفتادمین سال به دل مانده هزار امید و آمال
حسین جان مهدی ام ، مهدی خسته دلم از بی وفاییها شکسته
توی کرب و بلای این زمونه
آدم قدر ابوالفضل (ع) و میدونه
توی کرب و بلای این زمونه
کسی وقت عمل باقی نمونه
تو کرب و بلای این زمونه چقدر تیر گنه سویم روونه
توی کرب و بلای این زمونه ندارم زینبی حرفم رسونه
حسین جان مهدی ام ، مهدی خسته
دلم از بی وفاییها شکسته
شما با آن مصیبتها که دیدی
به امید ظهورم پر کشیدی
خدا داند چقدر در انتظاری ز خون باری چشمم بی قراری
حسین جان کاش بودند عاشقانی زبانی نه حقیقی، یاورانی
گناهان را به اشک خود بشویند
ظهورم را بخواهند از خداوند
خدا اذن فرج میده به دعوت
برای انبیا اینگونه سنت
اگر شیعه وفا می کرد به بیعت نبود تاخیر به روی عصر غیبت
حسین جان مهدی ام ، مهدی خسته
دلم از بی وفاییها شکسته
نیازی نیست عاشق سینهچاک سینما باشی تا نام «الهام چرخنده» برایت آشنا باشد. هر چند به نظر می رسد اساسا سینما و شهرت باهم گره خوردهاند و به واسطه این صنعت پر هزینه و البته پردرآمد، این روزها شاهد رونمایی از چهره های جوان و تازه ای در سینمای ایران هستیم، اما به مرور زمان و با وقوع شماری از اتفاقات، برخی چهره ها خاصتر می شوند.
یکی خاص می شود مانند «گ.ف» که پا بر روی تمامی ارزش های اخلاقی و انسانی می گذارد و از این راه به شهرت می رسد و خود را مضحکه حامیان سابقش می کند و دیگری «خاص» می شود به واسطه بازگشت به ارزشهای اخلاقی و قرار گرفتن در مسیر قرآن و اهل بیت(ع).
یکی به «برهنگی» و «غرب زدگی» شهره می شود و دیگری به «حجاب» برتر و «زهرایی» شدن.
الهام چرخنده کیست؟
الهام چرخنده، زاده ۱۳۵۷ بازیگر سینما و تلویزیون است. وی که سابقه تحصیل در رشته معماری دارد، فعالیت های هنری خود را با تدریس طراحی و نقاشی در اصفهان پی گرفت.
تله تئاتر «شباشب» اولین حضور رسمی چرخنده در عرصه بازیگری است. درخشش در فیلم سینمایی «شب یلدا» پای او را به حوزه سینما باز کرد.
مجموعه های «پروانه»، «من یک مستاجرم»، «آوای باران» و فیلم های سینمایی «دامنه های سفید»، «سوگند»، «شب یلدا» و «عروسی مهتاب» بخشی از حضور الهام چرخنده در عرصه بازیگری است. البته نقش آفرینی در مجموعه هما (شبکه ویدیوئی) و فیلم کوتاه «جنایت و مکافات» در کارنامه هنری او نیز به چشم می خورد.
الهام چرخنده و «ستاره مهاجر»
سابقه اجرای مسابقه ستاره مهاجر نیز در کارنامه هنری الهام چرخنده به چشم می خورد. این هنرمند سینما به همراه فرشید نوابی (همسر سابقش) در دوران ابتدایی شروع به کار شبکه «مهاجر» ـ که در آن زمان هنوز غیرقانونی بودن فعالیتهای این شبکه اعلام نشده بود ـ به همکاری با این شبکه پرداخته و با تولید برنامه ای با عنوان «ستاره مهاجر» تلاش داشتند تا بین علاقه مندان به خوانندگی در ایران رقابتی سالم و جذاب بوجود بیاورند.
شبکه ماهواره ای مهاجر (mitv) در سال ۱۳۸۳ در کشور آلمان با مدیریت مرتضی عزیززاده و حسن آرپناهی آغاز به کار کرد. این شبکه توانست به عنوان نخستین شبکه ماهواره ای فارسی زبان مجوز کوتاه مدتی را در ایران دریافت نماید. در مجموع این شبکه به مدت شش ماه از مجوز فعالیت رسمی برخوردار بود و قبل از آغاز نوروز ۸۴ مجوز فعالیت این شبکه از سوی وزارت ارشاد به دلیل عملکرد آن باطل شد.
با این اوصاف چرخنده به همراه همسر سابقش ۸ سال از عمر هنری خود را در خارج از کشور به سر می برد و در دهه ۹۰ به ایران باز می گردد.
ماجرای الهام چرخنده از کجا شروع شد؟!
اما این روزها حرف و حدیث پیرامون الهام چرخنده تنها به حوزه فعالیت هنری او محدود نمی شود. شاید بیش از آنکه جلوه هنرمندی او مورد کنکاش قرار بگیرد، اظهارات اوست که زیر ذره بین حامیان و منتقدیناش رفته است.
ماجرای الهام چرخنده به روز اول سال ۱۳۹۳ باز می گردد؛ زمانی که او در برنامه لحظه تحویل سال شبکه چهارم سیما حاضر شده بود و در آن برنامه سال نو را به رهبر معظم انقلاب تبریک گفت. سخنان چرخنده در آن برنامه تلویزیونی خیلی سریع در شبکه اجتماعی دست به دست شد و منتقدانی پیدا کرد. منتقدانی که لحن، ادبیات او را به “چاپلوسی” تفسیر و تعبیر کردند و از آن به بعد بود که حملات رسانه ای به وی آغاز شد.
اولین واکنش الهام چرخنده به منتقدانش
شاید اینجا را بتوان آغاز ماجراهای الهام چرخنده قلمداد کرد. چرخنده برای اولین بار در جشن فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی و همزمان با میلاد حضرت علی(ع) در خصوص مشکلاتی که برای او پس از گفتن تبریک عید به رهبر انقلاب در شبکه چهارم سیما پیش آمده بود، توضیحاتی ارائه کرد.
وی در این مراسم گفت: بعد از پخش صحبتهای من در شبکههای مختلف منافقین، مخالفین و ضدانقلاب انتقادات زیادی به من شد همچنین دوستان سینما لطف زیادی به من اظهار داشتند و پیامکهایی برایم ارسال کردند و من در مجموع متوجه شدم که آنها چقدر از کلام من ناراحت هستند. من هم آدم هستم و از این واکنشها دلم شکست اما یاد فرمایش امام خمینی افتادم که فرمود زمانی ناراحت باشید که دشمن از شما تعریف کند.
وی با بیان اینکه از قوم لر بختیاری است، اظهار داشت: شبکههای تلویزیونی ماهوارهای که دور از کشور هستند و مرده باد و زنده باد سر میدهند شروع به فحاشی و تهمت و تهدید علیه من کردند و سپس این ماجرا به صفحات اجتماعی رسید البته اینجا لازم است که بگویم من فیس بوک ندارم اما در اینستاگرام فعالیت میکنم. آنها در روز ششم اردیبهشت ماه که شب تولد پسر شانزده سالهام بود شیشه ماشین من را خرد کردند و من آنجا گفتم یا علی آیا حواست هست؟ من دارم میفهمم غربت شیعه چقدر سخت بوده است.
چرخنده اظهار داشت: هنوز هم ولایت مدارها و بچه مسلمانها هستند و مرا تنها نگذاشتند من با پرچم ایران که روی آن به انگلیسی نوشتم «همه جانم امیرالمومنین رهبرم خاکم تموم مسلمین» عکس گرفتم و حال آنها بد و بدتر شد. به طوری که هنوز اینجا ایستادهام کمرم درد میکند چون دیشب مرا به جرم عاشقی با چوب زدند.
برخی به من می گویند سینمای ما جای اینجور زن ها نیست…
این بازیگر سینما و تلویزیون با اشاره به اینکه این کشور برای هیچ حزب و دسته خاصی نیست بیان داشت: من یک بچه مسلمان هستم تحصیلاتم مهندسی معماری است و در مهدیه، قاری قرآن بودهام. اما فکر میکنم پس از این تصویرم را زیاد نبینید چون به من پیام دادهاند که خانم چرخنده سینمای ما جای اینجور زنها نیست پس سینمای ما جای چه جور زنهایی است.
ما به یک «۹دی» فرهنگی نیاز داریم
وی افزود: پدرم همیشه به من میگفت سرت را بالا بگیر و یا علی بگو اما حالا ما باید ببینیم چه شده که در این کشور ارزشها به ضدارزش تبدیل شده است؛ بخش فرهنگ ما به «۹ دی» فرهنگی احتیاج دارد.
تبریک روز پدر به رهبر انقلاب
چرخنده در پایان گفت: من یک بسته فرهنگی برای دشمنانمان دارم که مرا در راهم ثابت قدم کردند و در همین جا تولد آقا امیرالمومنین را به رهبر عظیم الشأن کشورمان تبریک میگویم آقا انشاءالله که سایهتان مستدام باشد. روز پدر بر شما مبارک.
«الهام چرخنده» چادری شد
اما چندی پس از این اتفاقات، الهام چرخنده در روز عید فطر با حضور در یکی از برنامههای شبکه استانی قم در حراج خیریه آن ”انگشتر، ساعت و تسبیح” خود را به مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان به فروش میرساند و در این برنامه زنده، به صورت رسمی اعلام می کند که تا پایان عمر حجاب چادر را برای خود برگزیده و از این پس کسی او را بدون حجاب برتر نخواهد دید.
هرچند همزمان با این تصمیم هجمه ها به چرخنده بیش از پیش قوت گرفت و دشمنان انقلاب و شبکه های معاند با نظام جمهوری اسلامی بار دیگر فرصت یافتند تا این بانوی محجبه عرصه هنر را آماج حملات خود قرار دهند، اما این هنرمند ارزشی دست از کوشش و تلاش در راه دین برنداشت و با سفر به برخی از واحدهای دانشگاهی کشور علاوه بر آنکه خودش حجاب چادر را برگزید، زمینه را برای چادری شدن دختران جوان نیز فراهم کرد.
نامه الهام چرخنده به مسیح علی نژاد
یکی از اقداماتی که در طول این ماهها از سوی الهام چرخنده بسیار مورد توجه قرار گرفت، نامهاش به مسیح علینژاد خبرنگار زن فراری بود. علینژاد که نام کوچک اصلی اش معصومه است با راه اندزی یک کمپین مروج بی حیایی، تصاویر بی حجاب دختران و زنان ایرانی را در فضای مجازی پخش می کرد.
چرخنده در بخشی از نامهاش به مسیح علی نژاد نوشت:
زن عفیف ایرانی همانانی هستند که مادران قانع و فداکار و مهربان و نجیب و فعال و با ایمان فرزندانشان میباشند. میشناسم همسر شهیدی از هموطنان آشوری را که با داشتن مدرک تحصیل فوق لیسانس پرستاری، سال ۵۷ از ایران نرفته چرا که خود را یک ایرانی با غیرت میداند و بر این مهم پابرجاست که هر اتفاقی در ایران بیافتد همه ایرانی هستیم و باید از ناموس وطن، ناموس خاک و ناموس مرز دفاع کنیم.
آزادی یواشکی تو؛ اشکهای یواشکی مادری که را که میترسد فرزند خردسالش بفهمد پدرش شهید شده را نادیده میگیرد، آزادی یواشکی تو؛ خونهای یواشکیای که از شهیدی آرامآرام پشت خاک ریز و در حسرت دیدن فرزند ۲ سالهاش میریخت را نادیده میگیرد.
آزادی یواشکی تو؛ دردهای جانبازی که ۳۰ سال است با دستگاه نفس میکشد را نادیده میگیرد. آزادی یواشکی تو؛ غمهای مادری را که هنوز در روستا مجنونوار عکس فرزند شهیدش را در دست دارد و چشمان یعقوب وارش به جاده، تا اینکه شاید فرزندش از راه بیاید را نادیده میگیرد.
آزادی یواشکی تو؛ استخوانهای شهیدی که برای مادری بعد از گذشت چندین سال میآورند را نادیده میگیرد. به کجا میروی؟ بیهویتی، بیایمانی و بیعفتی تمام آرزویی است که برای خاتون ایران زمین نذر کردی!؟
معصومه کجا و چگونه در این مرز و بوم نفس کشیدهای و قد کشیدهای، چگونه این ارزشهای بزرگ انسانی برای تو ضدارزش شد.
تأسفم برای توست؛ چرا که نمیدانی برای زنان و مردم و همکارانت موجودی غیرقابل اعتماد و احترامی! چرا که ابتدا خیانت کردی بر دین خود بر کشور و خواهران خودت، تصویری از زنان و ناموس شیعه را تو به دیده نامحرمان دادی، کاش میشد خواهرانه سیلی به صورتت میزدم تا از خوابی که به ناچار در آن رفتهای بیرون آیی.
الهام چرخنده تغییر نام داد!
حجت الاسلام مهدی طائب فرمانده قرارگاه عمار در دومین یادواره زنان شهیده سپاه حضرت محمد رسولالله (ص) تهران بزرگ خطاب به الهام چرخنده گفت: چرخنده نام فامیلی این هنرمند کشورمان است که از امروز ما ایشان را با نام خانوادگی زهرایی میشناسیم و این هدیه مقام معظم رهبری به الهام چرخنده است.
چرخنده نیز در این مراسم یادآور شد: وقتی دستمان در دست حضرت زهرا(س) است ترسی ندارم چرا که معتقدم سینما قرار است کارهای بزرگی را انجام دهد و من پس از سی و چند سال پس از انقلاب هم اکنون کارگردانی پروژهای را آغاز کردهام که کمتر به آن پرداخته شده است و آن نیز مستندی در مورد شهدای اقلیت و غیر مسلمان در کشور است.
چادری شدن ۳۹۰۰ دختر جوان به دستان «الهام چرخنده»
چند ماه بعد چرخنده به دعوت نمایندگان زن مجلس شورای اسلامی، برای تقدیر و تشکر به کمیسیون فرهنگی مجلس دعوت شد.
چرخنده: میپرسند چگونه یکشبه چرخیدهام
تقدیر مجلس از الهام چرخنده
وی در این جلسه از چادری شدن ۳۹۰۰ دختر جوان خبر داد و با بیان اینکه از من می پرسند چرا چادری شده ام در حالی که باید از دیگران پرسید چرا بی حجاب شده اند، گفت: «یک کلام حضرت آقا باعث شد انرژی زیادی به من برای ادامه راهم منتقل شود و آن این بود که “زهرایی یعنی ایستادگی یک نفر در برابر همه و در یک کلام صراحت و شجاعت تو را ستایش کرده و برایت دعا می کنم” همین جمله باعث می شود که من با دستان خالی و بدون هیچی و فقط با اتکا به ذکر “یا زهرا” با افتخار باعث شوم ۳ هزار و ۹۰۰ نفر مزین به پوشش چادر شوند.»
ماجرای انتشار تصاویر شخصی الهام چرخنده در فضای مجازی
اما یکی از چالشهایی که از روز اول در مسیر این هنرمند ارزشی قرار گرفت، انتشار گسترده برخی تصاویر شخصی الهام چرخنده از ابتدای سال ۹۳ در فضای مجازی بود. تصاویری که به راحتی میشد فهمید با چه هدفی در فضای مجازی منتشر و مورد استناد برای تخریب چرخنده قرار می گیرد.
نکته ای که واضح و مبرهن است، این است که دشمن برای مخدوش کردن مسیر کسی که در راه انقلاب و ارزش های آن قرار گرفته از هیچ تلاشی دریغ نمی کند، ولو آن تلاش، یک بی اخلاقی و عمل غیرشرعی مانند انتشار تصاویر شخصی یک زن مسلمان در فضای مجازی باشد.
البته چرخنده هم نسبت به اتفاقات اخیر ساکت نبوده و در واکنش به برنامه هایی که اخیرا از برخی شبکه های ماهواره ای برای تخریب و هتک حرمت چهره او پخش شده بود اینگونه واکنش نشان داد:
«سلام ..از دیشب تعداد بالایی تماس و پیام و دایرکت و ایمیل و غیره آمده که شبکه ضد انقلابی در مورد انتشار مسائل خصوصی زندگی من و پسرم شایان توسط بابای ارسطو صحبت میکرده و کلی چادر و حجاب و انقلاب و بانوی مسلمان رو مسخره کردند و با استناد به نوشته بابای ارسطو و رسانه و سایت هایی که به کمک ایشون با اهدافی مشخص امدند… من رو یک دروغگو و مکار و خائن تلقی کردند و چه و چه …. چون تعداد نامه ها زیاد بود ناچارم با عذر خواهی از همه یاران گرامی اینجا پاسخ بدهم … من در مورد همه چیز بلد نیستم حرف بزنم …عمل میکنم …آنهایی که من را از نزدیک میشناسند میدانند..خط قرمز من، در زندگی ام چند چیز است که اصلی ترینش شایان و ارسطوست ..اما حواشی اهداف دینی و انقلابی من قرار داشتند تا امروز .به همین دلیل هم از تمام حقوق مادی و معنوی و حضانت فرزندم در زمان جدایی گذشتم .که به زودی خواهید دید …امروز حواشی زندگی من باعث شده انتقام شخصی یک رأس انسان نسبت به من(که دلیلش رو هم خواهید فهمید) به شکل یک پُتک شود بر سر انقلاب …
پس نتیجه میگیریم از حالت شخصی در آمده و شکل ملی و ارزشی گرفته …اینجاست که باید سکوت بشکنی و یک تنه بروی وسط میدان با مدرک و سند ..بعد دل و روده بو گندو داستان رو از اول به تصویر بکشی تا غصه دار نشوند بیرق داران ..تا آنهایی که دلبستند به یک باور حس نکنند همسفرشان ریا کار و دروغگو و …بوده …و همچنین پسرانم با ارامش خاطر و با سربلندی فریاد بزنند مادر ما الهام چرخنده است . و پدرم آقاجون و مادرم عزیز دیگر در سن نزدیک هشتاد سال اشک نریزنند که دخترمان را با آن همه زجری که کشید و گذاشت وگذشت حالا میخواهد چون حجاب گرفته و دیگر بهره برداری مالی نمیتواند بکند و هزار ننگ را با انگ زدن پاک کند …در ذهن ها بشکند …پس صبوری کنید تا همه و همه را برایتان أشکار کنم ..با سند ومدرک…ضمنا نسبت به اهالی سینما بدبین نشوید ..چندین زوج از هم جدا شدند و دقیقا مثل یک انسان با فرهنگ به خاطر خاطراتشان و فرزندانشان هرگز سعی بر بی آبرو کردن و ضربه زدن به همسر سابقشان و مادر بچه شان را فقط به خاطر لختی دیده شدن نداشتند ..سینماگران خوب ارزش ها را حس میکنند ..هنرمندان انسانهای شریفی هستند .سینماگران غیرت و شرف و وجدان دارند…
در برابر توطئه ؛ “ضربه را با ضربه پاسخ می دهیم”
فرمایش حضرت آقا رهبر معظم انقلاب ..»
و اما یک سوال…
اینکه در نهایت چه سرنوشتی در انتظار این جنجال سازی ها است چندان مهم نیست، مهم آن است که دشمن فرهنگی ما در میدان مبارزه جنگ نرم بسیار بی رحمتر از آن است که حتی در تصور بگنجد.
بی رحمی که حتی به برخی نفوذی های داخلی نیز سرایت کرده است. همان افراد و رسانه هایی که در داخل کشور هم هنوز نفهمیده اند که الهام چرخنده به عنوان سرباز جبهه فرهنگی انقلاب، اسب خود را زین کرده تا در برابر تمام بی مهری های فرهنگی و دشمنی غربی ها ایستادگی کند.
اینکه شبکه های ماهواره ای برای تخریب چهره الهام چرخنده از هیچ کوششی دریغ نمی کنند، طبیعی است و اگر غیر از این بود باید در مسیر این بانوی هنرمند شک و شبهه بوجود می آمد اما اینکه چرا برخی افراد و رسانه های داخلی از «چادری شدن» یک هنرمند ناراحتند و مانند رسانه های غربی بغض فرو خفته خود را آشکار می کنند جای بسی تامل دارد.
سوالی که قطعا با گذشت زمان می توان پاسخ آن را به همگان نشان دهد.
زدوده شدن شک و شبهه ها
واقعیت این است که سبک زندگی یک بازیگر سینما و تلویزیون تغییر کرده و او به خاطر پذیرش باورهای دینی و ابراز آن، مورد حمله قرار گرفته است. با این حال به رغم همه تمسخرها و اتهامات، آنچه از او مشاهده شده، ایستادگی اش در این مسیر است. مقاومتی که بسیاری از شک و شبهه ها را در ذهن مردم مبنی بر تظاهر و کاسب کاری از میان برده و تلاش فرهنگی وی نیت حقیقی او را آشکار کرده است.
برخی از اهالی رسانه و همکاران چرخنده دوست دارند این اتفاق را ساده جلوه داده و با بیان اینکه او به وظیفه دینی اش عمل کرده است و این هنری نیست، چشم بر این تغییر زیبا و متعالی ببندند و به دیگران توصیه کنند که آنان نیز زیبایی یک تحول را نبینند و تلاش نکنند که الهام چرخنده های دیگری پا به عرصه بگذارند.
حمایت از الهام چرخنده اکنون، نه تنها حمایت از یک شخص به خاطر شجاعت در تصمیم گیری و تغییری در جهت مثبت بلکه حمایت از یک جریان فرهنگی است که می تواند تعداد این اقدامات شجاعانه و انگیزه های الهی برای نزدیکی هر چه بیشتر به باطن اسلام ناب را روز به روز بیشتر و بیشتر کند.
*جهاننیوز
من را نمی شناخت کسی اینجا، گم نامم و به نام تو می نازم
شادم که مثل عده معدودی،شعری برای نام نمی سازم
شعرم برای توست شعاری نیست،کشتی برای موج سواری نیست
باور مکن که دل به زمین دادم،وقتی تویی بهانه پروازم
امید من به عطای بقیة الله است
هزار جان به فدای بقیة الله است
بگو به حاتم طایی ، مناز بر کرمت
هزار چون تو گدای بقیة الله است
حرام باد مرا بی محبتش نفسی
که زندگی به ولای بقیة الله است
دعایث منتظران مستجاب خواهد شد
چون متصل به دعای بقیة الله است
خدا ز یمن وجودش به ما دهد روزی
رضای دوست رضای بقیة الله است
گر او نبود نمی ماند از بشر اثری
بقای ما ز بقای بقیة الله است
خوش آن بقیه عمری که سر شود با او
حیات و مرگ برای بقیة است
استاد کلامی زنجانی
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو
سپند وار زکف داده ام عنان بی تو
ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ
زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو
چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی
پراست سینه ام از اندوه گران بی تو
نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق
ســــر بهـــار ندارند بلبـــلان بی تو
لب از حکایت شبهای تار می بندم
اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو
چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان
نمی زندسخنم آتشی به جان بی تو
ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم
نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو
عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم
چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو
گزاره غم دل را مگر کنم چو امین
جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو
آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران
آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان
دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان!
قصدم گلایه نیست، اجازه! نه به خدا!
اصلا به این نوشته بگویید «داستان»
من خسته ام از آتش و از خاک، از زمین
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!
آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کویر
باران بیار و باز بباران از آسمان
اهل بهشت یا که جهنم؟ خودت بگو!
آقا اجازه! ما که نه در این و نه در آن!
«یک پای در جهنم و یک پای در بهشت»
یا زیر دستهای نجیب تو در امان!
آقا اجازه!……………………….
…………………………………!
باشد! صبور می شوم اما تو لااقل
دستی برای من بده از دورها تکان…
آقا اجازه! خستهام از این همه فریب
از های و هوی مردم این شهر نانجیب
آقا اجازه! پنجرهها سنگ گشتهاند
دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب
آقا اجازه! باز به من طعنه میزنند
عاشق ندیدههای پر از نفرت رقیب
«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» میکنند
«فرهاد»های کینه پرست پر از فریب
آقا اجازه! «گندم» و «حوا» بهانه بود
«آدم» نمیشویم! بیا: ماجرای «سیب»!
باشد! سکوت میکنم اما خودت ببین … !
آقا اجازه! منتظرند اینهمه غریب ….
نتظار به معنای این است که ما باید خود را برای سربازی امام زمان آماده کنیم … سربازی منجی بزرگی که میخواهد با تمام مراکز قدرت و فساد بینالمللی مبارزه کند، احتیاج به خودسازی و آگاهی و روشنبینی دارد…
« بسم الله الرحمن الرحیم »
*این، آیندهی قطعی شماست
ملت ایران به فضل پروردگار، با هدایت الهی، با کمکهای معنوی غیبی و با ادعیهی زاکیه و هدایتهای معنوی ولیاللهالاعظم ارواحنافداه خواهد توانست تمدن اسلامی را بار دیگر در عالم سربلند کند و کاخ با عظمت تمدن اسلامی را برافراشته نماید. این، آیندهی قطعی شماست. جوانان، خودشان را برای این حرکت عظیم آماده کنند. نیروهای مؤمن و مخلص، این را هدف قرار دهند.
بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانوادههای شهدا ۱۳۷۶/۰۵/۲۹
* امروز باید در جهت حکومت امام زمان(ع) کار و تلاش کنیم
ما که منتظر امام زمان هستیم، باید در جهتی که حکومت امام زمان(علیه الاف التحیة و الثناء و عجلالله تعالی فرجه) تشکیل خواهد شد، زندگی امروز را در همان جهت بسازیم و بنا کنیم. البته، ما کوچکتر از آن هستیم که بتوانیم آن گونه بنایی را که اولیای الهی ساختند یا خواهند ساخت، بنا کنیم؛ اما باید در آن جهت تلاش و کار کنیم.
مظهر عدل پروردگار، امام زمان(عج) است و میدانیم که بزرگترین خصوصیت امام زمان(علیهالصلاةوالسلام) - که در دعاها و زیارات و روایات آمده است - عدالت میباشد: «یملأ الله به الارض قسطا و عدلا».
رابطهی قلبی و معنوی بین آحاد مردم و امام زمان(عج) یک امر مستحسن، بلکه لازم و دارای آثاری است؛ زیرا امید و انتظار را به طور دایم در دل انسان زنده نگه میدارد.
بیانات در دیدار مسئولان و اقشار مختلف مردم ۱۳۶۸/۱۲/۲۲
*قبل از فرج، آسایش و راحتطلبی و عافیت نیست!
شما جوانان عزیز که در آغاز زندگی و تلاش خود هستید، باید سعی کنید تا زمینه را برای آن چنان دورانی آماده کنید، دورانی که در آن، ظلم و ستم به هیچ شکلی وجود ندارد، دورانی که در آن، اندیشه و عقول بشر، از همیشه فعالتر و خلاقتر و آفریننده تر است، دورانی که ملتها با یکدیگر نمی جنگند، دستهای جنگ افروز عالم همانهایی که جنگهای منطقه ای و جهانی را در گذشته به راه انداختند و می اندازند دیگر نمی توانند جنگی به راه بیندازند، در مقیاس عالم، صلح و امنیت کامل هست، باید برای آن دوران تلاش کرد. قبل از دوران مهدی موعود، آسایش و راحت طلبی و عافیت نیست. در روایات، «والله لتمحصن» و «والله لتغربلن» است، به شدت امتحان می شوید، فشار داده می شوید. امتحان در کجا و چه زمانی است؟ آن وقتی که میدان مجاهدتی هست. قبل از ظهور مهدی موعود، در میدانهای مجاهدت، انسانهای پاک امتحان می شوند. در کوره های آزمایش وارد می شوند و سربلند بیرون می آیند و جهان به دوران آرمانی و هدفی مهدی موعود (ارواحنا فداه) روزبه روز نزدیکتر می شود، این، آن امید بزرگ است، لذا روز نیمه شعبان، روز عید بزرگ است.
بیانات در دیدار مردم قم ۱۳۷۰/۱۱/۳۰
* زمینه ظهور را باید با حاکمیت قرآن و اسلام آماده کرد
انتظار، یعنی دل سرشار از امید بودن نسبت به پایان راه زندگی بشر. ممکن است کسانی آن دوران را نبینند و نتوانند درک کنند - فاصله هست - اما بلاشک آن دوران وجود دارد؛ لذا تبریک این عید - که عید امید و عید انتظار فرج و گشایش است - درست نقطهی مقابل آن چیزی است که دشمن میخواهد به وجود بیاورد.
ما آن وقتی میتوانیم حقیقتاً منتظر به حساب بیاییم که زمینه را آماده کنیم. برای ظهور مهدی موعود(ارواحنافداه) زمینه باید آماده بشود؛ و آن عبارت از عمل کردن به احکام اسلامی و حاکمیت قرآن و اسلام است… اولین قدم برای حاکمیت اسلام و برای نزدیک شدن ملتهای مسلمان به عهد ظهور مهدی موعود (ارواحنافداه و عجلاللهفرجه)، بهوسیلهی ملت ایران برداشته شده است؛ و آن، ایجاد حاکمیت قرآن است.
بیانات در دیدار مردم قم ۱۳۷۰/۱۱/۳۰
* اگر به سمت صلاح نزدیک بشویم ظهور نزدیک خواهد شد
شما مردم عزیز – بخصوص شما جوانها – هر چه که در صلاح خود، در معرفت و اخلاق و رفتار و کسب صلاحیتها در وجود خودتان بیشتر تلاش کنید این آینده را نزدیکتر خواهید کرد، اینها دست خود ماست اگر ما خودمان را به صلاح نزدیک کنیم، آن روز نزدیک خواهد شد همچنان که شهدای ما با فدا کردن جان خودشان آن روز را نزدیک کردند، آن نسلی که برای انقلاب آن فداکاریها را کردند، با فداکاریهای خودشان آن آینده را نزدیکتر کردند هر چه ما کار خیر و اصلاح درونی خود و تلاش برای اصلاح جامعه انجام بدهیم آن عاقبت را دایما نزدیکتر می کنیم.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در سالروز میلاد خجسته امام زمان(عج) ۱۳۷۹/۰۸/۲۲
* فقط نشستن و اشک ریختن فایده ندارد!
درس دیگر اعتقاد به مهدویت و جشنهای نیمهی شعبان برای من و شما این است که هر چند اعتقاد به حضرت مهدی ارواحنافداه یک آرمان والاست و در آن هیچ شکی نیست؛ اما این آرمانی است که باید به دنبال آن عمل بیاید. انتظاری که از آن سخن گفتهاند، فقط نشستن و اشک ریختن نیست.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمهی شعبان در مصلای تهران ۱۳۸۱/۰۷/۳۰
* ما باید خود را برای سربازی امام زمان آماده کنیم
انتظار به معنای این است که ما باید خود را برای سربازی امام زمان آماده کنیم … سربازی منجی بزرگی که میخواهد با تمام مراکز قدرت و فساد بینالمللی مبارزه کند، احتیاج به خودسازی و آگاهی و روشنبینی دارد… ما نباید فکر کنیم که چون امام زمان خواهد آمد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، امروز وظیفهای نداریم؛ نه، بعکس، ما امروز وظیفه داریم در آن جهت حرکت کنیم تا برای ظهور آن بزرگوار آماده شویم. اعتقاد به امام زمان به معنای گوشهگیری نیست… . امروز اگر ما میبینیم در هر نقطهی دنیا ظلم و بیعدالتی و تبعیض و زورگویی وجود دارد، اینها همان چیزهایی است که امام زمان برای مبارزه با آنها میآید. اگر ما سرباز امام زمانیم، باید خود را برای مبارزه با اینها آماده کنیم.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمهی شعبان در مصلای تهران ۱۳۸۱/۰۷/۳۰
* بزرگترین وظیفهی منتظران
بزرگترین وظیفهی منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوی و اخلاقی و عملی و پیوندهای دینی و اعتقادی و عاطفی با مؤمنین و همچنین برای پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند. کسانی که در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شرکت میکردند، منتظران حقیقی بودند. کسی که وقتی کشور اسلامی مورد تهدید دشمن است، آمادهی دفاع از ارزشها و میهن اسلامی و پرچم برافراشتهی اسلام است، میتواند ادعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهای خطر قدم خواهد گذاشت. اما کسانی که در مقابل خطر، انحراف و چرب و شیرین دنیا خود را میبازند و زانوانشان سست میشود؛ کسانی که برای مطامع شخصی خود حاضر نیستند حرکتی که مطامع آنها را به خطر میاندازد، انجام دهند؛ اینها چطور میتوانند منتظر امام زمان به حساب آیند؟ کسی که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینههای صلاح را آماده سازد و کاری کند که بتواند برای تحقق صلاح بایستد.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمهی شعبان در مصلای تهران ۱۳۸۱/۰۷/۳۰
* معنای انتظار فرج، انتظار گشایش در گرفتاری عمومی بشریت است
معنای انتظار فرج به عنوان عبارة أخرای انتظار ظهور، این است که مؤمنِ به اسلام، مؤمنِ به مذهب اهلبیت(علیهم السلام) وضعیتی را که در دنیای واقعی وجود دارد، عقده و گره در زندگی بشر میشناسد. واقعِ قضیه هم همین است. منتظر است که این فروبستگىِ کار بشر، این گرفتاری عمومی انسانیت گشایش پیدا بکند. مسئله، مسئلهی گره در کار شخص من و شخص شما نیست. امام زمان (علیه الصلاة و السلام) برای اینکه فرج برای همهی بشریت به وجود بیاورد، ظهور میکند که انسان را از فروبستگی نجات بدهد؛ جامعهی بشریت را نجات بدهد؛ بلکه تاریخ آیندهی بشر را نجات بدهد.
… انتظار فرج یعنی قبول نکردن و رد کردن آن وضعیتی که بر اثر جهالت انسانها، بر اثر اغراض بشر بر زندگی انسانیت حاکم شده است. این معنی انتظار فرج است.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم بهمناسبت نیمهی شعبان ۱۳۸۷/۰۵/۲۷
* انتظار حرکت است، سکون نیست
انتظار فرج، انتظار دست قاهر قدرتمند الهی ملکوتی است که باید بیاید و با کمک همین انسانها سیطرهی ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگی مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند؛ انسانها را بندهی واقعی خدا بکند. باید برای این کار آماده بود… انتظار معنایش این است. انتظار حرکت است؛ انتظار سکون نیست؛ انتظار رها کردن و نشستن برای اینکه کار به خودی خود صورت بگیرد، نیست. انتظار حرکت است. انتظار آمادگی است… . انتظار فرج یعنی کمر بسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت برای آن هدفی که امام زمان (علیه الصلاة والسلام) برای آن هدف قیام خواهد کرد، آماده کردن. آن انقلاب بزرگ تاریخی برای آن هدف انجام خواهد گرفت. و او عبارت است از ایجاد عدل و داد، زندگی انسانی، زندگی الهی، عبودیت خدا؛ این معنای انتظار فرج است.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم بهمناسبت نیمهی شعبان ۱۳۸۷/۰۵/۲۷
* زمینه ظهور درصورت پیروزی ملت ایران آماده میشود
امروز مسیر تاریخ، مسیر ظلم است؛ مسیر سلطهگری و سلطهپذیری است؛ یک عده در دنیا سلطهگرند، یک عده در دنیا سلطهپذیرند. اگر حرف شما ملت ایران پیش رفت، اگر شما توانستید پیروز شوید، به آن نقطهی موعود برسید، آن وقت مسیر تاریخ عوض خواهد شد؛ زمینهی ظهور ولىامر و ولىعصر (ارواحنا له الفداء) آماده خواهد شد؛ دنیا وارد یک مرحلهی جدیدی خواهد شد. این بسته به عزم امروز من و شماست، این بسته به معرفت امروز من و شماست.
بیانات در دیدار مردم قم ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
* زندگی اصلی بشر از دوران ظهور آغاز میشود
بشریت دارد همینطور این راه را طى میکند تا به اتوبان برسد؛ این اتوبان، دورانِ مهدویت است، دوران ظهور حضرت مهدى (سلام الله علیه) است. اینجور نیست که وقتى به آنجا رسیدیم، یک حرکت دفعى انجام بگیرد و بعد هم تمام بشود؛ نه، آنجا یک مسیر است. در واقع باید گفت زندگى اصلى بشر و حیات مطلوب بشر از آنجا آغاز میشود و بشریت تازه مىافتد در راهى که این راه یک صراط مستقیم است و او را به مقصد آفرینش میرساند؛ «بشریت» را میرساند، نه آحادى از بشریت را، نه افراد را، مجموعهها را میرساند.
بیانات در دیدار پژوهشگران و کارکنان مؤسسه «دارالحدیث» و پژوهشگاه «قرآن و حدیث» ۱۳۹۳/۰۳/۲۱
برگرفته ا.Khamenei.ir
مرحوم حاج اسماعیل دولابی از علمای برجسته و از بزرگان اهل معرفت، درخصوص انتظار فرج تمثیل زیبائی دارند که نقل آن آموزنده است.
به گزارش جهان آن مرحوم می فرمایند:پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت اینجا را مرتب کنید تا من برگردم.
خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه میکرد میدید کی چه کار میکند، مینوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند …
یکی از بچهها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید.
یکی از بچهها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمیگذارم کسی اینجا را مرتب کند.
یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمیگذارد، مرتب کنیم.
اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب میکرد همهجا را. میدانست آقاش دارد توی کاغذ مینویسد. هی نگاه میکرد سمت پرده و میخندید. دلش هم تنگ نمیشد. میدانست که آقاش همین جاست. توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر میکنم
آن بچه شرور همه جا را هی میریخت به هم، هی میدید این خوشحال است، ناراحت نمیشود. وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد.
ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد.
زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش.
شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش.
نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن.
خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید.
منبع : جهان نیوز
ديگر زجان سيرم، بيا برگرد مــولا
زين هجر مي ميرم ، بيا برگرد مولا
هر چند دورم از تو امـّـا بي رخ تو
از زنـــدگي سيرم، بيا برگرد مولا
از بس نشستم در غروب بي كسي ها
هـر جمعه دلگيرم، بيا برگرد مولا
مپسند چون رنگ شفق دلخون بمانم
در صبـح تقديرم، بيا برگرد مولا
فصل جواني با تو بودن عشــق دارد
از غـم مكن پيرم، بيا برگرد مولا
پرسند اگـر از منتــهاي آرزويــم
ايـنست تكبيـرم، بيا برگرد مولا
از آذري گر جان طلب كردي بگويد
هر لحظه مي ميرم بيا برگرد مولا
شعر : حاج حسين آذري
منبع : madahan.com
مناجات با امام زمان حضرت مهدی عج به زبان شعر
درد فراق یوسف زهرا شدید شد
یعقوب روزگار دو چشمش سپید شد
امید انتظار دل نا امیدها
امید هم ز آمدنت نا امید شد
از عشق ناله خیزد و از هجر درد و غم
غم ناله می کند که فراقت مدید شد
بزم وصال می طلبد جان ز عاشقان
خوشبخت آن که در ره جانان شهید شد
در پیشگاه یوسف زیبای فاطمه
صد ها هزار یوسف مصری عبید شد
از کثرت گناه و خطاهای بی شمار
راه وصال من به سرایت بعید شد
تا شد غلام حلقه به گوش تو (هاشمی)
دنیا و آخرت به حقیقت سعید شد
سید حسین هاشمی نژاد
دارد حنای توبه و شرمی که داشتم |
پیشت عزیز فاطمه بی رنگ می شود |
با هر گناه فاصله می گیرم از شما |
کم کم وجب وجب، دو سه فرسنگ میشود.
وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود
شیطان دوباره دست به نیرنگ می شود
نقشه کشیده است مرا دشمنت کند
با لشگر گناه هماهنگ می شود
دارد حنای توبه و شرمی که داشتم
پیشت عزیز فاطمه بی رنگ می شود
با هر گناه فاصله می گیرم از شما
کم کم وجب وجب، دو سه فرسنگ میشود
اشکم چه شد؟! به جان تو باور نداشتم
روزی دلم ز فرط حسد سنگ می شود
آقا ببخش، بسکه سرم گرم زندگیست
کمتر دلم برای شما تنگ می شود
وحید قاسمی
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن/خیری ندیده ایم از این اختیارها.
باید برای دیدن تو “مهزیار” شد/یعنی گذشتن از همگان “محض یار” ها …
مناجات با امام زمان حضرت مهدی عج به زبان شعر از علی اکبر لطیفیان
برگرد ای توسل شب زنده دارها
پایان بده به گریه ی چشم انتظارها
از یک خروش ناله ی عشاق کوی تو
حاجت روا شوند هزاران هزارها
یکبار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها
از درد بی حساب فقط داد میزنم
آیا نمیرسند به تو این هوارها
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیده ایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو “مهزیار” شد
یعنی گذشتن از همگان “محض یار” ها
دیگر برای تو صدقه رد نمیکنم
بیهوده نیست اینکه گره خورده کارها
یکبار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاد بارها
شب ها بدون آمدنت صبح می شوند
برگرد ای توسل شب زنده دارها
این دست ها به لطف تو ظرف گدایی اند
یا ایها العزیز تمام ندارها
علی اکبر لطیفیان
هواي قلب من از دوري تو دلگير است |
صفا بيار خودت با صفاي آمدنت *
تمام ترسم از اين است بي شما بروم |
خودت بگو كه كجايم ، كجاي آمدنت؟ *
مناجات با امام زمان حضرت مهدی عج به زبان شعر از حمید رمی
چه نذرها كه نكردم براي آمدنت
بيا عزيز كه جانم فداي آمدنت
ببين كه در شب تاريك بي شما بودن
گرفته دست به بالا گداي آمدنت
غروب جمعه رسيد و پگاه ندبه ي صبح
گذشت و من نشنيدم صداي آمدنت
در اوج گريه نوشتم برايتان آقا
خدا كند كه بميرم به پاي آمدنت
ميان سجده ي باراني ام براي شما
دعاي عشق بخوانم ، دعاي آمدنت
زمانِ آمدنت را كسي نمي داند
خدا ، غريب ترين آشناي آمدنت
براي آمدنِ تو نشانه ها دادند
مفيدها پيِ آن كوچه هاي آمدنت
هواي قلب من از دوري تو دلگير است
صفا بيار خودت با صفاي آمدنت
تمام ترسم از اين است بي شما بروم
خودت بگو كه كجايم ، كجاي آمدنت؟
نگاه گرم زمين از فِراق بيمار است
خدا شفا دهدَش با دواي آمدنت
شدم (اسيرِ) همين هفته هاي پيوسته
(( چه نذرها كه نكردم براي آمدنت ))
حمید رمی
عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند / من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم ؟
تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم ؟ / راستی ، اینهمه بیمار نباشم چه کنم ؟
هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم ؟
من اگر اینهمه بیدار نباشم چه کنم ؟
گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است
خونجگر از غمت ای یار نباشم چه کنم ؟
عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند
من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم ؟
تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم ؟
راستی ، اینهمه بیمار نباشم چه کنم ؟
چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر
عاشق روی تو یکبار نباشم چه کنم ؟
ابرویت تیغ مصری است که جان میطلبد
به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم ؟
خواستم نام مرا هم بنویسند همین
سر بازار خریدار نباشم چه کنم ؟
من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا
فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم ؟
علی اکبر لطیفیان
سفره ی افطار خود را پهن کردی در کجا ؟!
سامرا یا طوس یا کنج بقیع یا کربلا؟!
لقمه ی نانی بگیر و عاشقت را سیر کن
جان من آقا فدای لقمه ای نان شما
نان تو از جنس نان نیمه شبهای علیست
نیمه شب شاه عرب نان و رطب سهم گدا
مثل حیدر نیمه ی شب خانه ها را در بزن
منتظر داری میان تک تک این خانه ها
کوچه و پس کوچه های سینه ام بی تاب توست
ضربه های قلب من می گوید آقا جان بیا
مادرت چشم انتظار لحظه ی دیدار توست
تو بیاور بهر زخم سینه و پهلو دوا
چاره ی غمهای زهرا وارث مولا بیا
العجل دارُالشِّفای دردهای قلب ما
حسين ايماني
مام راه ظهور تو با گنه بستم/ دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم.
كسي به فكر شما نيست راست مي گويم/ دعا براي تو بازيست راست مي گويم.
اگرچه شهر براي شما چراغان است/ براي كشتن تو نيزه هم فراوان است.
تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم
كسي به فكر شما نيست راست مي گويم
دعا براي تو بازيست راست مي گويم
اگرچه شهر براي شما چراغان است
براي كشتن تو نيزه هم فراوان است
من از سرودن شعر ظهور مي ترسم
دوباره بيعت و بعدش عبور مي ترسم
من از سياهي شب هاي تار مي گويم
من از خزان شدن اين بهار مي گويم
درون سينه ما عشق يخ زده آقا
ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا
كسي كه با تو بماند به جانت آقا نيست
ب براي آمدن اين جمعه هم مهيّا نيست
(سیدامیرحسین میرحسینی-میلادامام زمان؛ اراک)
حسرت قیامت بخاطر هدر دادن زمان در دنیا
هر انسانی به مدت معینی در این دنیا زندگی می کند، از این رو باید بیشترین استفاده را از این فرصت عمر داشته باشد تا فردای قیامت با حسرت مواجه نگردد.
حسرت، قیامت، زمان، انسان
ارزش فرصت عمر
حضرت علی (علیه السلام) در باره استفاده از فرصت عمر می فرماید: «اِنَّ اَوْقاتِکَ اَجْزاءُ عُمْرِکَ، فَلا تُنْفِدْلَکَ وَقْتاً اِلاّ فیما یُنْجیکَ؛[1]همانا وقتهای تو، اجزای عمر توست. پس وقتی را برای خود، سپری مکن، مگر درآنچه، تو را نجات دهد». استفاده از فرصتها زودگذر زندگی برای عاقلان و آنهایی که به دنبال پیشرفت مادی و مخصوصاً زندگی معنوی هستند؛ امری اولویت دار است. فرصتهایی که به فرمایش امیرالمومنین (علیه السلام) مانند ابر می گذرند. [2]
هر فردی در طول عمرش با فرصتهایی روبرو می شود که مسیر معنویت خودش را می تواند ترسیم کند. انسان موفق در عرصه ی معنویت آن کسی است که از فرصتهای معنوی مانند ماه رمضان، ماه محرم و … استفاده نموده و خود را در مسیر نسیم های معنوی این ماهها قرار دهد. در حدیثی از وجود مبارک ختمی مرتبت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) می خوانیم: «اِنَّ لِرَبِّکُمْ فی اَیّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٍ اَلا فَتَعَرَّضُوا لَها؛[3]همانا در ایام زندگی شما لحظاتی است که در معرض نسیم حیات بخش پروردگارتان قرار میگیرید (و فرصتهای مناسبی به دست میآورید) بکوشید که خویشتن را در مسیر فیض الهی قرار دهید» درست به همین خاطر است که دین اسلام بر استفاده از عمر و برنامه ریزی صحیح از تاکید دارد. از جمله حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: از علامتهای مؤمن تقسیم اوقات به سه ساعت (بخش) است: یکی بین خود و خدایش که عبادت کند، دیگری برای محاسبه نفس، و دیگری هم برای لذتهای مشروع [4] بی تردید مومنانی که از فرصتهای عمرشان برای ارتباط با خدا استفاده می کنند؛ در آن دنیا سربلند وکسانی که از فرصتهای مناسب برای خدایی شدن استفاده ننموده و یا به آنها بی اعتنا باشند؛ در فردای قیامت، جز حسرت و اندوه دستاورد دیگری ندارند.
استفاده نکردن از عمر، حسرت قیامت
در سوره فاطر در باره کسانی که از عمر خود در دنیا استفاده ننموده و ذخیره ای نیندوخته اند؛ می خوانیم: «وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذی كُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما یَتَذَكَّرُ فیهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمینَ مِنْ نَصیرٍ؛[فاطر/35]و آنان در آنجا شیون و فریاد مى زنند: پروردگارا! ما را بیرون بیاور تا كار شایسته انجام دهیم غیر آنچه انجام مى دادیم. [مىگویم:] آیا شما را چندان عمر ندادیم كه هر كس مى خواست در آن مقدار عمر متذكّر شود، متذكّر مى شد؛ و [آیا] بیم دهنده اى به سوى شما نیامد؟ پس بچشید كه براى ستمكاران هیچ یاورى نیست»
در حدیث دیگری از کتاب عده الداعی و نجاح الساعی راجع به قیامت از زبان مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) نقل شده که می فرماید: روز قیامت براى بندگان خدا در برابر هر روز از ایام عمر، بیست و چهار صندوقچه به تعداد ساعات شبانه روز گشوده مىشود، صندوقچهای را باز مىكنند مىبیند پر است از نور و سرور، صاحبش با دیدن چنین صحنهاى، خوشحال و شادمان مىشود به حدّى كه اگر شادى او را بین اهل جهنّم تقسیم كنند مات و مبهوت شده درد آتش را احساس نخواهند كرد، این صندوقچه همان ساعتى است كه در آن پروردگارش را اطاعت كرده بود سپس صندوقچه دیگرى را مىگشایند، مىبیند تاریك است و گندیده و ترسآور، صاحبش با دیدن این صحنه، آنقدر ترس و زارى او را فرا مىگیرد كه اگر آن را بر اهل بهشت قسمت كنند، نعمتهایش بر آنان ناخوش مىگردد، این مخزن همان ساعتى است كه در آن معصیت و گناه مرتكب شده بود». در ادامه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله)میفرمایند: سپس صندوقچه سومى را باز مىكنند، مىبیند خالى است، نه او را مسرور مىكند و نه غمگین. و این همان ساعتى است كه وى در آن ساعت خوابیده یا به امور مباح دنیایى مشغول بوده است در اینجا او را تأسف و پشیمانى فرا مىگیرد كه چرا چنین لحظاتى را از دست داد در حالى كه مىتوانست آن را پر از حسناتى كند كه به وصف نیایند و این است معنای آیه شریفه قرآن که میفرماید:« ذلِكَ یَوْمُ التَّغابُن [تغابن/9] آن روز، روز احساس خسارت و پشیمانی است». [5]
انسان در امورات زندگیش، گاهی دچار حسرت می شود که چرا بیشتر از فرصتها استفاده نکردم، چرا بیشتر درس نخواندم با آنکه وقت داشتم. چرا این واکنش بموقع را انجام ندادم و …، در آن دنیا هم بواسطه عدم استفاده بهتر از فرصتها برای بندگی خدا، دچار حسرت و پشیمانی خواهد شد. طبق این حدیث فوق، وقتی انسان در آن دنیا نسبت به ساعتهایی که به امور مباح مشغول بوده حسرت می خورد؛ وای به ساعتهایی که به گناه و بی خبری از طاعت پروردگار مشغول بوده است.
راهکار عملی و سخن آخر
انسان عاقل و مسلمان می داند که پیشرفت داشتن در این دنیای بی اعتبار، استفاده بهینه از فرصتها را می طلبد. وقتی که در امورات این دنیا وضع این است؛ در باره دنیای آخرت که دنیای جاودان است به طریق اولی، استفاده از فرصتها را باید در اولویت کارهای خود قرار دهد. در احادیث و روایات، استفاده از فرصتهای عمر، در راستای گام برداشتن در مسیر بندگی خدا مورد تاکید قرار گرفته است. استفاده نکردن از فرصتهای عمر، در فردای قیامت باعث حسرت و پشیمانی برای عاملان آن می شود.
پی نوشتها
1. شرح غرر الحکم، آمدی، ج۲، ص۶۰۷.
2. نهج البلاغه، فیض، حکمت، ۲۰، ص ۱۰۹۶.
3. محجه البیضاء، ج۵، ص ۱۵.
4. شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم، ج5، 46، 7370.
5. عده الداعی و نجاح الساعی، ص113.
طبقه بندی: تازه ترین ها، 1) بررسی موضوعی، 2)سبك زندگی اسلامی ،
برچسب ها: حسرت، قیامت، زمان، انسان،
داغ کن: داغ کن - کلوب دات کام
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 28 تیر 1395 توسط : حسین سیدی از سایت رهپویان قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ. وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ.
صبوری
منو یک تشنگی بی نهایت
صبوری کردم و من کردم عادت
من از میخانه های پر گذشتم
به سوی خالق از شوق اطاعت
من از عقل و حیا و دین ، همان اول پذیرم
همان عقلی که آدم خود پذیرفت درنهایت
حیا و دین همیشه درپی عقلند همیشه
حیا و دینِ بی عقل نی بود جانِ عبادت
صبوری دوری از فرمانِ نفس است
وگر نه غیر از این گردد اسارت
یکی جهل و یکی ظلم و دگر شهوت
چو بگریزی از آن باشد شجاعت
یکی خواب و یکی شهرت،دگربازی
اگر غرقش شوی باشد بطالت
دلِ آدم پراز اسرار حق باشد
اگر باشد همیشه در اطاعت
صبوری کن تو پیشه تا که باشی
به نزد خالقِ خویش در حمایت
برای امتحان ما خلق گشتیم
که تا گردن نهیم در راه طاعت
خدا را گر که طاعت ما کنیمش
شویم ما رهنمون بر سوی جنت
دراین عالم خدا رمزی نهفته
بود رمزش اطاعت از ولایت
صبوری گر کنیم هر دم ببینیم
عداوت می کند خصم با ولایت
جنایتها که در عالم به پا شد
دلیلش دشمنی است با ولایت
اگر قابیل شقاوت را شروع کرد
از آنجا بود که هابیل داشت ولایت
چو قابیل دید ولایت نیست بر او
تمرد کرد ز دستور اللهی جای طاعت
بگفت این حقِ من باشد ، نی از برادر
و آدم هم گزارش کرد به خالق این جسارت
بگفت یارب که قابیل حقِ خود داند ولایت
چه باید من کنم بر این همه شر و جسارت
خداوند بزرگ نذری طلب کرد
به آدم گفت نمایند این اطاعت
چو بود هابیل کارش دامداری
بیاورد بهترین گوسفند زشوق از بحر طاعت
وقابیل هم زراعت ، کار خود داشت
پیام حق شنید ، نی داشت شوق طاعت
بیاورد بدترین نذر عیان را
برون بود نذر او از شوق طاعت
نبود در نذر قابیل هیچ خلوصی
در آن نذرش نبود رنگ اطاعت
پذیرفته نگردید نذر قابیل در اطاعت
و خالق نذرهابیل را پذیرفت بر ولایت
بدین سان بود که قابیل کینه ای بست
حسات کرد به هابیل جای طاعت
برای قتل هابیل ،کمر بر حیله ای بست
نبود در بند خالق ، بند طاعت
بگفت قابیل به هابیل ، با شقاوت
تورا من می کشم هان در نهایت
بگفت هابیل به قابیل ای برادر
که شیطان را نمی دارم اطاعت
بگفت این راه شیطان است برادر
بیا بر سوی حق از روی طاعت
کمر بر قتل من بستی تو آخر
ولی من نی کنم هرگز شقاوت
بیا برگرد برادر ، ای برادر
از این راهِ پر از شر و شقاوت
واین بر قلب قابیل بی اثر بود
سراط مستقیم را او ، رها کرد در نهایت
زپشت سر بزد سنگ بر سرِ او
وقتل او بشد برگردنِ او تا قیامت
بود این آخِر از حق گریزی
مبادا از ره مهدی (عج )گریزیم جای طاعت
خدایا مودییم ، من کمترینم
ره مهدی(عج) عطا کن ، با درایت
انتظار، بال سبز شیعه
بسم الله الرحمن الرحیم
همواره اندیشه ی انتظار دشمنانی داشته و خواهد داشت. در عصر ما که آمریکای قلدر خود را حاکم دنیا می داند و تمام تلاش او و همپیمانان غربیش، ضربه زدن به اسلام است؛ یکی از میدانهای مبارزه آنها با ما بحث انتظار است، چون انتظار یعنی حرکت و پیشرفت اسلام، و آنها از این واهمه دارند.
دشمنی با انتظار
بدون شک دشمنان کمر بسته بر تخریب اسلام، از انتظاری که تحقق آینده ایی روشن را برای اسلام رقم بزند؛ در هراسند. آنها پیوسته با القاء شبهات و تخریبها، قصد مانع تراشی در مسیر دین خدا (مسیر انتظار) را دارند. «قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ ؛[آل عمران/99]بگو: اى اهل كتاب، چرا اهل ایمان را از راه خدا باز مىدارید و اهل ایمان را به راه باطل مىخوانید در حلی که خود بدان واقفید»
تفسیر نمونه می نویسد: قرآن کریم آنها (دانشمندان اهل کتاب) را ملامت مىكند كه اگر خود شما حاضر به پذیرفتن حق نیستید چه اصرارى دارید كه دیگران را (کشورهای دیگر را) نیز از راه خدا منحرف سازید، و راه مستقیم الهى را در نظر آنها كج و نادرست جلوه دهید؟ در حالى كه شما باید نخستین دستهایى باشید كه این منادى الهى را” لبیك” گوئید، زیرا بشارات ظهور این پیامبر قبلا در كتب شما داده شده و شما گواه بر آنید (وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ) [1]
حالا هم اهل کتاب (آمریکا و اسراییل ودنیای غرب) با مبارزه نظامی و سیاسی و رسانه ای به جنگ اسلام آمده اند، تا به زعم خود، نور اسلام را کم فروغ کنند.
وظیفه ی امت اسلام، و مخصوصا شیعیان و ارادتمندان حضرت مهدی (علیه السلام) مقابله با هجمه های آنها و معرفی بیش از پیش اسلام به جهانیان می باشد.
انتظار، بال سبز شیعه
دشمنان اسلام و تشیع می دانند که از کجا ضربه خورده اند بنا براین برای کمرنگ نمودن آن نقشه می کشند، چنانکه یکی از اندیشمندان غربی ” انتظار را بال سبز شیعه دانسته است ” [2]
البته این آقا بعدا منکر قضیه شد که: من اصلا داخل آن جلسه نبودم تا چنین حرفهایی را زده باشم، ولی به هر صورت، نتیجه خیلی فرق نمی کند. دشمنان دین و قرآن و مهدویت، می دانند که یکی از امتیازات شیعه ــ بلکه دین اسلام ــ بحث انتظار منجی است، از این رو آنها دست بکار شده اند و فیلمهای آخرالزمانی با رویکرد مقابله با مهدی موعود (علیه السلام) شیعیان ساختند و می سازند.
گاهگاهی انسان نقطه قوتی دارد که چنان باید و شاید قدرش را نمی داند، و زمانی که آن نقطه قوت توسط دیگران مورد توجه قرار گرفت (یا به صورت تعریف و تمجید و یا به صورت دشمنی و تخریب،) برایش اهمیت قضیه جا می افتد، حقیقت این است که دشمنان نقطه قوت و نیرو محرکه ی شیعه را شناخته اند و برای تخریب آن روز و شب تلاش می کنند.
ما هم باید با نوشتن و تبلیغ و معرفی نمودن حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمینه آشنایی جهانیان با آن گستراننده ی عدالت در جهان را فراهم سازیم. ساختن انیمیشن هایی مثل امپراتور روم، تلاش در جهت برپایی سمینارهای تحت عنوان دکترین مهدویت و … می تواند تا حدودی این خلا را پر کند.
دشمنی هایی ابتر
در دعای ندبه خطاب به ذخیره ی الهی می گوییم: «قَطَعْتَ دَابِرَ الْمُتَكَبِّرِینَ؛[3]تو که دنباله ی متکبرین را قطع می کنی» آیات قرآن مبین هم همین نکته را تاکید دارند: ««هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلىَ الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛[توبه/33]اوست كه پیغمبرش را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر همه دینها غلبه دهد اگر چه مشركان كراهت داشته باشند».
تفسیر نمونه در تفسیر این آیه، استشهاد به حدیثی از پیامبر اسلام می کند: «لا یبقى على ظهر الارض بیت مدر و لا وبر الا ادخله اللَّه كلمة الاسلام؛ بر صفحه روى زمین هیچ خانه اى باقى نمى ماند نه خانه هایى كه از سنگ و گل ساخته شده و نه خیمه هایى كه از كرك و مو بافتهاند مگر اینكه خداوند نام اسلام را در آن وارد مى كند». پیامبر اسلام حتی به اسم و کنیه او هم اشاراتی سربسته می کند: «اسْمُهُ اسْمِی وَ كُنْیَتُهُ كُنْیَتِی؛[5]اسم و کنیه او، همانند من است»
همانگونه که پیامبر اسلام، برای گسترش دین اسلام در شبه جزیره ی عربستان ظهور نمود؛ شخصی از نسل او هم برای حاکم نمودن دین اسلام در جهان ظهور خواهد کرد.آن حجت خدا قطعا یار و یاورانی می خواهد (بطور طبیعی) که اسلام را در پهنای گیتی حاکم کند، باید هر یک از ما از خود بپرسیم: برای آن روز حاکم شدن اسلام و عدالت در جهان، چقدر آماده ایم؟ آیا به اندازه ای که دشمنان قرآن و مهدویت، خود را برای مقابله با آن نهضت جهانی آماده کرده اند؛ آماده شده ایم؟
سخن آخر
دشنان اسلام، نقطه قوت این دین آسمانی را که همان منتظر منجی بشریت باشد؛ مورد هدف قرار داده اند، ما هم باید در مقابل، با ایجاد برنامه هایی برای آشنایی جهانیان با امام مهدی (علیه السلام) در مسیر انتظار حقیقی گام برداریم.
پی نوشتها
1ــ تفسیز نمونه ج3 ص22
2ـ کلیک کنید
3ــ زاد المعاد - مفتاح الجنان / 308
4 ــ تفسیر نمونه ج7 ص373
5ــ كتاب سلیم بن قیس الهلالی / ج2 / 958
********************
نکنه تنبیه شدم؟
باباجون نمیدونم چرا چند روزیه عکست باز نمیشه تاروی ماهت رو ببینم .آخه به عشق دیدن صورت قشنگت این صفحه رو باز میکنم و باهات حرف میزنم . وقتی اینطوری میشه فکر میکنم ازم دلگیری و یا کار اشتباهی انجام دادم که میخوای اینطوری تنبیهم کنی .
********************
چه سخت است در دل گريستن
و سخني بر زبان نراندن،
چه سخت است بدون او زيستن
و چهره پرمهر خندان، باصفا
و صميمي او را در خاک جستن
چه سخت است ……..
********************
هر دم که یادش می کنم، اشک بصر ریزد مرا
چون یاد رفتارش کنم، خون جگر ریزد مرا
آن رفته از پیشم کنون، از خاطرم کی می رود
گفتار او چون بنگرم، بغض گلو گیرد مرا
********************
شب چو تنها می نشینم، با خیالت گرم راز
هر نوا آید به گوشم، گویم این آوای اوست
روزها چون بگذرم از کوچه های خاطرات
هر کجا پا می نهم، گویم که جای پای اوست
********************
تو که مهربانی را گسترده می خواستی و
انسانیت را ستایش می کردی
هیچکس چون تو سرود زیبای
یاری رساندن برقله های رفیع عشق را
بی هیچ ادعا و بی هیچ
چشمداشتی فریاد نمی کرد
و آنگاه که باید یاری می شدی،
هیچکس را یارای یاری رساندن به تو نبود
********************
پدر نازنینم دستهای زیبات هنوز در خاطرم هست
دست از من خسته مکش، ای جانانم
که پناه من و دل، نرمی دستان تو بود
با چه سرگرم کنم دیده و دل را که مدام
دل تو را می طلبد، دیده تو را می جوید
********************
گرچه میدانم نمیآیی ولی هر دم ز شوقت
سمت در میآیم و هر سو نگاهی میکنم.
باباجون حس عجیبی دارم
یه حسی به من نهیب میزنه دارم ازت دور میشم میدونی بعد رفتنت تنها با خاطراتت زنده ام
تنها به این دلخوشم که تو دورادور هوامو داری اگه خدای نکرده نگاهت رو ازم بگیری چه کنم ؟
میدونی حتی یه لحظه ناراحتیت رو نمیتونم تحمل کنم پس خواهش میکنم برای خودسازی
به من فرصت بده……
دلم برات تنگ شده
درد هرگز ندیدنت منو میکشه پدر
بیا و تنهاییم رو پر کن
مثل اونوقت ها
که از غرور داشتنت
به همه فخر میفروختم
بابایی نازنینم
یه عمر وحشت از دست دادنت خواب راحت رو ازم گرفته بود
حالا که نیستی غم از دست دادنت……….
بازهم تکرار غم بی پدری…………….
مهربانم
میدانی چقدر تلخ رهايم كردي؟
وقتي ميرفتي به حال امروز عروس پاييزيت هم فكر كردي؟
پس رسم خداحافظی ؟؟
حرفی ،پیامی ، سخنی، ؟؟؟؟؟
هیچ ؟؟؟
کاش آخرین باری که به دیدنت آمده بودم
دستان زحمت کش و مهربانت را
که یادآور دستان مهربان پدرم بود به نشانه
وداع آخر برایم تکان داده بودی ….
پدرجان:
ميخواهم فراموش كنم روزهاي پردرد زندگي را
ميخواهم از ياد ببرم چگونه رفتنت را
من بعد از تو از تمام درسهاي زندگي بيزارم
آخر نميداني چه ظالمانه به من آموخت که بی تو نفس بكشم
آموخت كه بعد از تو راه بروم
بخندم تماشا كنم و هروقت
چيزي بر قلبم سنگيني كرد نفسي بكشم عميق…
و شايد چند قطره اشك بريزم…
من خسته ام مهربان….
دلم خواب ميخواهد
خوابي عميق …بدون درد…. و پر از تو….
نميدانم چقدر بايد بگذرد تا آرام تر شوم …
یک چيز را ميداني ؟…
توی همین چهار پنج روزی که گذشت
حس کردم هر روز كه ميگذرد من
به درد نبودنت آگاه تر ميشوم
برايم دعا كن نازنين
دعا کن روح آشفته ام با مرور خاطرات بودنت آشفته تر نگردد
دعا کن از این به بعد صدای زنگ درخانه وجودم را نلرزاند
دعا کن دیدن استکان چای کوچک مخصوص خودت جگرم را نسوزاند
دعا کن دیدن جالی خالیت زیر پایم را خالی نکند…..
دعا کن خوب باشم
خوب واقعی ………
همان خوبی که از زبان خیلیها واز قول تو شنیدم
و میدانی که لیاقتش را نداشتم ….
مهربان خدا:
پدران عزیزم را به دست تو سپردم
تو بهترین یارویاوری
تو غفارالذنوبی
تو رحمان و رحیمی
روح پاکشان را قرین لطف و رحمت واسعه خودت بگردان
*****
شادی روح شان الفاتحه مع الصلوات
رفتی…
به همین سادگی…
ما ماندیم و حجم بزرگی از ماتم های تلنبار شده در دل…
ما ماندیم و همه آن حسرت هایی که تنها با یک در آغوش کشیدن می ریخت.
ما ماندیم و جای خالی کوچکی که بزرگواری پدری چون تو را به یادمان می آورد.
ما ماندیم و یک اندوه بزرگ.. که ذره ذره اشک هایمان نه تنها این آتش را فرو نمی نشاند؛
که سر بر می آوردش..
کاش می دانستم جمعه ای که دستت را به نشان خداحافظی فشردم آخرین بار است که دستانت را گرم
حس می کنم…
کاش می دانستم تنها سه شب دیگر کنارت می آیم و دستانت را – و این بار سرد- به دست می گیرم…
کاش این پرده ها نبود تا بار دیگر با سینه ای که نفس دارد در آغوش بکشمت و ببوسمت…
کاش می دانستم بار دیگر که می بینمت ؛ تو نمی بینی ام…
نگاه تو را مرگ می رباید…
کاش نبودم آن شب که چشمان از مرگ سرشارت را بر هم بگذارم…
با همین دستهایی که سه شب پیشترش خود تو فشرده بودیشان…
کاش نبودم آن وقت که پیکرت را بر میداشتم… کاش..کاش… کاش
تو خود می دانی چقدر سختم بود و پیر شدم تا بخزم میان بستر آخرت؛
به پهلو بخوابانمت و شانه ات را تکان دهم.. تا تلقینت دهم… تا… تا .. یادت هست پدر؟
تو همانی بودی که با یک تکان بیدار می شدی…
چقدر تکانت دادم و صدایت در نیامد…
که صدای استخوانهایت را جایش شنیدم…
حیف شدی پدر..حیف شدی…
و من اینجا اکنون میان تنهایی خویش نشسته ام مات و مبهوت…
انگار نه انگار تنهایم گذاشتی و رفتی…
آرام آرام گرفته ای میان بسترت…
من ماندم و غم بزرگ بی پدری
از درد باید بنویسم یا از غم؟!
از دستان خالی باید بنویسم یا از قلبی شکسته یا از چشمان گریان خسته؟!
دستانی که هیچ همراهی ندارند،دستانی که فقط خودشان یکدیگر را نوازش
میکنند و خود را درآغوش می کشند…
قلبی شکسته که پر از غم و اندوه است،همنشینی ندارند و آنقدر شکستند تا
خورد شدند…
چشمانی که در سوی انتظارپدر،نا توان شده اند؛چشمانی که انتظار برگشتن
پدرش را کشیده تا…
از کدام باید بنویسم؟هر کدام درد است و غم…از هر سویشان درد دارند…
خدایا می دانم وقت امتحان تمام نشده است اما من می خواهم زودتر
برگه ام را بدهم…
تو ای امید زندگی که رفته ای به قهر و ناز
بیا به خانه ام ببین از آن زمان که رفته ای
نشسته ام به انتظار
بانتظار لحظه ای که بانگ گامهای تو
سکوت خانه مرا چو رفته ها بهم زند
که تا سحر به صد امید ز خنده های گرم تو
دو چشم بسته وا کنم سپیده را صدا کنم
نمیدانم چرا رفتی
نمیدانم چرا !! شاید خطا کردم
و تو … بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمیدانم کجا ؟! تا کی ؟! برای چه ؟!
ولی رفتی …
و بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمیداشت
تمام بالهایش غرق اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود
و بعد از رفتن تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
و من بی تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد …
بابای عزیـزم نفست قـدرت مـــــا بــــود
چشمــان تـو منظـومۀ خورشید وفــا بـود
در عمق نگـــاهت پـــدرا، حس عمیقــی
دیـدم کــه بـه زیبــاییِ احســاس خدا بـود
در مکتب فــرهیختنت، عشــق و حقیقت
ارکـان درخشــان و قدمهـــایِ رسـا بـود
یـادم نـرود چهــرۀ پــاک تـو پدر جـــان
آنگــاه کـه دستــان نجیبت به دعــا بـــود
از مـرگ اَلمنــاک تـو بـابـــا چه بگــویم
در چشم من از رفتن تو، اشک عزا بـود
آن خــاطره و مهـر تـو از دل نـه بَرآیــد
فردوس مکانت، که دلت مهد سخـا بــود
شعرازمحمدجعفرعزیزی
تو نیستی که ببینی
چگونه با دیوار
به مهربانی یک دوست از تو میگویم
تو نیستی که ببینی چگونه از دیوار
جواب میشنوم
تو نیستی که ببینی چگونه دور از تو
به روی هرچه در این خانه ست
غبار سربی اندوه بال گسترده است
تو نیستی که ببینی دل رمیده من
بجز تو یاد همه چیز را رها کرده است
تو نگرانم نشو!
همه چیز را یاد گرفته ام!
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی!
یاد گرفته ام ….نفس بکشم بدون تو……و به یاد تو!
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم!
تو نگرانم نشو!
همه چیز را یاد گرفته ام!
یاد گرفته ام که بی تو بخندم
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم…و بدون شانه هایت!
یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم!
و مهمترازهمه یاد گرفته ام که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
اما هنوز یک چیز هست …که یاد نگر فته ام
که چگونه
برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم!
و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم
تو نگرانم نشو!
فراموش کردنت را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت
هنوزم گاهی وقتها دلم واسه تمومه روزهای باهم بودن تنگ میشه
واسه خندیدن هامون که میدونم هیچ وقت تکرار نمیشه
بعد از تو مجبورم این روز های تکراری رو که میگن اسمش زندگیه پشت سر بزارم
همه جاهای باهم بودن رو هزار بار رفتم ولی پیدات نکردم
وقتی تو رفتی یاد گرفتم هیچی توی این دنیا مال من نیست
یاد گرفتم اگه کسی دلم رو شکست اشک نریزم چون اگه واسش مهم بود نمیشکست
تو که دوستم داشتی رفتی
وای به حال اونایی که زمان با تو بودن هم دوستم نداشتند
دوست دارم بیشتر از خودم و تا ابد در قلبم جاودانه خواهید ماند
کـــــاش؛
کـــســــی یــــاد مـــعــلـــمهـایـمــان مـیداد…
اول مـهـری
شـغــل پـدرهـا را نـپــرسـنـد؛
وقـتـی هـنـوز احـتـرام بـه هـمـه ی شـغـلهـا را؛
و افتخـار بـه همه ی پـدرها را ،یاد دانش آموزانشان ندادهاند!
حـالا قصه ی چشمان یـتـیـمی که نـم می خـورد، بـمانـد…
گــاه من بودم دلیـلِ زخمِ تـــو
لیک میرنجم هنوز از اخم تـــو
شاهزاده ی تمام زندگیِ من، عاشقانه به تو تعلق دارم پِـــدَرم
” بـــابـــا “
بابا یعنی قشنگترین کلمه دنیا
که هیچ مترادفی نمیتونی براش پیدا کنی !
موضوع انشاء : خوشبختی
ــــــــــــــــ بـه نام خــــدا ـــــــــــــــــ
خــــوش بختــــی یعنــــی قلــــب پــــدرت بتپــــد………..
ــــــــــــــــــــ پــــایــــان ــــــــــــــــــ
پدرم که خونه نیست
خونه خیلی سوت و کوره .
خدایـــا !!!
به بزرگیـــــت قســـم…..
توعکس های دست جمعی….
جای هیچ پدر و مـــــادری رو خــالی نذار…..
آمیـــــن
وقتي پشت سر پدرت از پله ها مياي پايين و ميبيني چقدر آهسته ميره ، ميفهمي پير شده ! وقتي داره صورتش رو اصلاح ميکنه و دستش ميلرزه ، ميفهمي پير شده ! وقتي بعد غذا يه مشت دارو ميخوره ، ميفهمي چقدر درد داره اما هيچ چي نميگه… و وقتي ميفهمي نصف موهاي سفيدش به خاطر غصه هاي تو هستش ، دلت ميخواد بميري
دخـتــَــر کـه بــاشی
میـدونـی اَوّلــــیـن عِشــق زنـدگیـتــ پـــِدرتـه
دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مُحکــَم تــَریـن پَنــآهگــاه دنیــآ
آغــوش گــَرم پـــِدرتـه
دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مــَردانــه تـَریـن دستــی
کـه مـیتونی تو دستـِـت بگیـــری و
دیگـه اَز هـــیچی نَتــَرسی
دســــتای گَرم وَ مِهـــــرَبون پـــِدرتـه
هَر کـجای دنیـا هم بـــاشی
چه بـاشه چـه نبــاشه
قَویتــریـن فِرشتــه ی نِگهبـــان پـــِدرته
زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند.
زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ.
زندگی رویایی است، مثل رویای ِیکی کودک ناز.
زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز.
زندگی تک تک این ساعتهاست، زندگی چرخش این عقربه هاست، زندگی راز دل مادر من. زندگی پینه ی دست پدر است، زندگی مثل زمان در گذر…
من نبودم و تو بودی ،
بود شدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی ،
حالا سالهاست که با بودنت زندگی می کنم ،
هر روز، هر لحظه، هر آن و دم به دم هستی .
…
ببخش که گاهی آنقدر هستی که نمی بینمت ،
ببخش تمام نادانیها و نفهمی ها و کج فهمی هایم را،
اعتراض ها و درشتیهایم را ، و هر آنچه را که آزارت داد .
دستانت را می بوسم و پیشانیت را ،
که چراغ راه زندگیم بودی و هستی و خواهی بود ،
خاک پایت هستم تا هست و نیست هست .
به حرمت شرافتت می ایستم و تعظیم می کنم .
با پدرم جدول حل ميکردم که گفتم : پدر نوشته دوست, عشق , محبت و چهار حرفيه…
اتفاقا” دو حرف اولشم در اومده بود , يعني ب و الف
يه دفعه پدرم گفت فهميدم عزيزم ميشه بابا
با اينکه ميدونستم بابا ميشه ولي بهش گفتم نه اشتباهه
گفت ببين اگه بنويسي بابا عموديشم در مياد …
… … … تو چشام اشک جمع شده بود و گفتم ميدونم ميشه بابا ولي …
اينجا نوشته چهار حرفي، ولي تو که حرف نداري …
لحظـہ ها مــی گــذرد ،
آنچـہ بگذشت نمی آیــد باز
قصـہ ای هست ڪـہ هرگز دیــگر،
نتواند شد آغــاز …
“سهراب سپهری”
لحظـہ ها مــی گــذرد ،
آنچـہ بگذشت نمی آیــد باز
قصـہ ای هست ڪـہ هرگز دیــگر،
نتواند شد آغــاز …
“سهراب سپهری”
لحظـہ ها مــی گــذرد ،
آنچـہ بگذشت نمی آیــد باز
قصـہ ای هست ڪـہ هرگز دیــگر،
نتواند شد آغــاز …
“سهراب سپهری”
پروردگارا
داده هایت ، نداده هایت و گرفته هایت را شکر می گویم
چون داده هایت نعمت ، نداده هایت حکمت و گرفته هایت امتحان است.
اجرای عملیات
به محض صدور فرمان لازم، نیروهای سازمان منافقین، خط مرزی را در نوردیده و با استفاده از خودروهای وانت که بر روی آنها مسلسلهای سنگین نصب شده بود و همچنین با استفاده از نفربرهای زرهی و زرهپوشهای چرخدار روسی و فرانسوی¬PMP و بنهارد و 60PTR، پیشروی مکانیزه سریع خود را آغاز کردند. در موج اول حمله حدود 2200 نیروی مسلح زن و مرد حضور داشتند.
هواپیماهای جنگیده «میگ 23» و «میراژاف یک» عراقی به منظور حفاظت از نیروهای عمل کننده در برابر دخالت احتمالی نیروی هوایی ایران، اقدام به پروازهای گشتی مسلحانه و برقراری پشتیبانی هوایی نزدیک کردند. پیشروی اولیه سبب شد تا این نیروها به عنوان یک نیروی کاملاً غافلگیر کننده و قوی پیشروی کنند و به شهر اسلام آباد واقع در 100 کیلومتری (خط حرکتشان) دست یابند. آنها نیروهای موجود در این شهر را غافلگیر کرده و پادگان و مناطق و موقعیتهای حساس این شهر را ظرف مدت زمان کوتاهی (چند ساعت) به اشغال خود در آوردند. نیروهای بعدی با بهرهگیری از موفقیتهای به دست آمده، در چهارچوب برنامه تعیین شده برای دستیابی به شهر تهران، حمله خود را از سر گرفتند. بدیهی بود که در پشت سر خود، از هیچگونه اقدام دفاعی یا نیروی تامینی در جادهها برخوردار نبودند. رهبران ایران به اطلاعات جامعی در مورد محور و اهداف عملیات و میزان نیروهای عمل کننده (سازمان منافقین) دست پیدا کردند و با به حرکت درآوردن تعدادی از یگانهای سپاه پاسداران، که دارای ویژگیهای حرکت سبک و سریع بودند و از وسایل نقلیه سریع و کوچک استفاده میکردند، واکنش سریعی در مقابل این رویداد نشان دادند. تعدادی از ارتفاعات و تقاطع جادههای ارتباطی در فاصله بین اسلام آباد و کرمانشاه را به کنترل خود درآورده و با نیروهای مقدم منافقین درگیر شدند. آنها توانستند تا هنگام آمادگی و تجمع نیروهای سپاه پاسداران از مناطق مختلف در محور عملیات، منافقین را زمینگیر و خطوط ارتباطی آنها را در چند نقطه قطع کنند. عملیات نابودسازی منافقین آغاز شد و در همان ابتدای کار، حداقل 1000 منافق کشته، زخمی و اسیر شدند. در حالی که بنا به اطلاعات دریافتی ما، تعداد تلفات منافقین به بیش از 2000 نفر رسید.
خلاصه گزارش عملیات :
نام عمليات: مرصاد
زمان اجرا: 3/5 /1367
تلفات دشمن:4800 (كشته، زخمي و اسير)
رمز عمليات: يا صاحب الزمان (عج)
مكان اجرا: خطوط جبهه میانی جنگ
ارگانهاي عملكننده: نیروهای ارتش جمهوری اسلامی و رزمندگان سپاه پاسداران - در دو مرحله
اهداف عمليات: در هم کوبیدن تجاوز نیروهای منافق ضد انقلاب و باز پس گیری مناطق اشغال شده
عملیات مرصاد یا عملیات فروغ جاویدان نام نبردی است که توسط سازمان مجاهدین خلق طرحریزی شد و میان ارتش جمهوری اسلامی ایران و سازمان مجاهدین خلق در اواخر جنگ ایران و عراق، در سال ۱۳۶۷ درگرفت. پس از چند روز درگیری درنهایت نیروهای ارتش ایران بر سازمان مجاهدین خلق پیروز شد.
در تیر ماه ۶۷ صدام حسین طی یک نطق تلویزیونی اعلام کرد: «… بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهیدن خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همینطور پیوستن مردم ایران به صفوف آنها را خواهید دید.» به این ترتیب شش روز پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت توسط ایران، نیروهای عراقی توافقات این قطعنامه را زیر پا گذاشته، مجدداً در جنوب و حوالی خرمشهر حمله کردند تا راه نفوذ برای ارتش مجاهدین خلق باز شود و حتی توانستند تا آستانهٔ تصرف آن پیش روند. به این ترتیب نیروهای دفاعی ایران در جبهههای جنوبی مستقر شدند. در این زمان سازمان مجاهدین عملیاتی با نام فروغ جاویدان را از مرزهای غرب ایران آغاز کرد.
مسعود رجوی در شب آغاز عملیات گفت: «براساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید… کاری که ما میخواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت میتواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند… از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور میدهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد… علاوه بر آن، ضد هوایی و موشک سام ۷ هم که داریم… هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب بههمراه ستونها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشینها به صورت ستون حرکت میکنند.»
فروغ جاویدان
در آن تاریخ نیروهای نظامی موسوم به سازمان مجاهدین خلق فاصلهٔ تنگه پاتاق تا منطقه چهارزبر در ۳۴ کیلومتری کرمانشاه را با سرعت خیلی زیاد طی کردند. به دلیل هجوم همزمان ارتش عراق به جبهه جنوب بخش عمدهای از توان نظامی ایران در جبهههای جنوب غربی مشغول دفع تهاجم عراق بودند. به همین دلیل در برابر حرکت ستونهای مجاهدین مقاومت کلاسیکی وجود نداشت و با پشتیبانی نیروهای عراقی مجاهدین با سرعت زیاد در این جبهه پیشروی کردند. غیر از مقاومت محدودی که توسط ساکنان کرد منطقه وجود داشت نیروهای مجاهدین بدون مانعی جدی تا عمق ۹۰ مایلی خاک ایران پیش رفتند. مجاهدین پیشبینی نموده بودند با اشغال منطقه مردم به حمایت از آنهای خواهند پرداخت ولی بر خلاف انتظار کردهای منطقه به مقاومت پرداختند که همین مقاومت محدود محلی سرعت پیشرفت ستون نظامی مجاهدین را محدود نمود. آنها توانستند شهرهای قصر شیرین، سرپل ذهاب، کرند غرب و اسلامآباد غرب را اشغال و تخریب کرده و به سرعت از طریق بزرگراه به سمت کرمانشاه پیش روی کنند.
بمباران شیمیایی
نوشتار اصلی: بمباران شیمایی زرده
همزمان با عملیات فروغ جاویدان از سوی سازمان مجاهدین خلق، ارتش عراق نیز در روز ۳۱ تیر ماه ۱۳۶۷ چندین روستای ایران در اطراف کرمانشاه شامل روستاهای زرده، روستاهای نساردیره، نساردیره سفلی و شاه مار دیره از توابع شهرستان گیلان غرب، شیخ صله از توابع شهرستان ثلاث باباجانی، دودان از توابع شهرستان پاوه و روستای باباجانی از توابع شهرستان دالاهو را با بمبهای گاز خردل و گاز اعصاب بمباران کرد. این بمبارانها به مرگ صدها غیرنظامی و مجروحیت چندین هزار نفر از افراد غیرنظامی انجامید. دامها و زمینهای کشاورزی که محل معیشت مردم بود نابود شده و تا مدتها آلوده شد. بسیاری از مجروحان این روستا به دلیل آثار بمبهای شیمیایی به بیماریهای اعصاب، سرطان و … مبتلا شده و کودکان ناقصالخلقه در این روستا به دنیا آمدند. در این میان بسته شدن جاده ارتباطی روستاها به کرمانشاه توسط مجاهدین خلق در ناتوانی مردم برای اعزام به بیمارستان و بالارفتن تلفات انجامید و از سوی دیگر به دلیل نداشتن سابقه پزشکی بسیاری از مجروحان شیمیایی تا سالها شناسایی نشده و از خدمات درمانی محروم ماندند
عملیات مرصاد
تصویری از چند فرد کشتهشده وابسته به سازمان مجاهدین خلق طی عملیاتی که سازمان مجاهدین از آن با عنوان «فروغ جاویدان» و دولت ایران از آن با عنوان «مرصاد» یاد میکند.
عملیات مرصاد، پاتک نیروهای نظامی ایران در پاسخ به عملیات فروغ جاویدان میباشد. سرانجام عملیات مرصاد در پنجم مرداد ماه ۱۳۶۷، با رمز «یا علی» و به منظور مقابله با منافقین در منطقه اسلامآباد غرب و کرند غرب در استان کرمانشاه، آغاز گردید. نیروهای نظامی ایران ابتدا منتظر شدند تا مجاهدین به اندازه کافی در داخل خاک ایران نفوذ کنند تا از برد پشتیبانی عراقیها خارج شوند. آنها ابتدا نیروهای چتر باز را در پشت سر مجاهدین پیاده کردند سپس هواپیماهای اف-۴ نیروی هوایی ستون زرهی مجاهدین را بمباران کردند و در ادامه بالگردهای نیروی زمینی ارتش با سلاحهای ضد تانک به ستون زرهی مجاهدین یورش بردند. در این هنگام پیشروی مجاهدین متوقف شد. در انتها نیروهای زمینی ارتش و سپاه به باقیمانده نیروهای مجاهدین حمله کردند.
برخی کارشناسان جنگ و فرماندهان نظامی در ایران ترور علی صیاد شیرازی فرمانده سابق نیروی زمینی ارتش را به دلیل تدابیر وی در عملیات مرصاد و شکست سنگین منافقین در این عملیات تفسیر میکنند.
عملیات مرصاد
تصویری از چند فرد کشتهشده وابسته به سازمان مجاهدین خلق طی عملیاتی که سازمان مجاهدین از آن با عنوان «فروغ جاویدان» و دولت ایران از آن با عنوان «مرصاد» یاد میکند.
عملیات مرصاد، پاتک نیروهای نظامی ایران در پاسخ به عملیات فروغ جاویدان میباشد. سرانجام عملیات مرصاد در پنجم مرداد ماه ۱۳۶۷، با رمز «یا علی» و به منظور مقابله با منافقین در منطقه اسلامآباد غرب و کرند غرب در استان کرمانشاه، آغاز گردید. نیروهای نظامی ایران ابتدا منتظر شدند تا مجاهدین به اندازه کافی در داخل خاک ایران نفوذ کنند تا از برد پشتیبانی عراقیها خارج شوند. آنها ابتدا نیروهای چتر باز را در پشت سر مجاهدین پیاده کردند سپس هواپیماهای اف-۴ نیروی هوایی ستون زرهی مجاهدین را بمباران کردند و در ادامه بالگردهای نیروی زمینی ارتش با سلاحهای ضد تانک به ستون زرهی مجاهدین یورش بردند. در این هنگام پیشروی مجاهدین متوقف شد. در انتها نیروهای زمینی ارتش و سپاه به باقیمانده نیروهای مجاهدین حمله کردند.
برخی کارشناسان جنگ و فرماندهان نظامی در ایران ترور علی صیاد شیرازی فرمانده سابق نیروی زمینی ارتش را به دلیل تدابیر وی در عملیات مرصاد و شکست سنگین منافقین در این عملیات تفسیر میکنند.
جزئیات عملیات
نیروهای ایران در جایی که نیروهایشان برتری نسبی داشت به کمین نشستند و در منطقه چهارزبر، با احداث تعدادی خاکریز و یک خط دفاعی مستحکم در انتظار ایشان بودند.
این عملیات سه روز به طول انجامید. در روز اول هدف سد کردن هجوم مجاهدین خلق بود. در این روز نیروی هوایی ارتش وارد عمل نشد زیرا در آن زمان پایگاه نوژه بمباران شده بود و انجام عملیات پاکسازی باند فرود قدری فرصت را از آنها گرفت. به همین دلیل نیروی هوایی با یک روز تأخیر عملیات را ادامه داد. در روز دوم حرکت نیروی زمینی ارتش صورت گرفت که با پشتیبانی نیروی هوایی و هوانیروز همراه شد و در روز سوم یگانهای مجاهدین خلق به کلی منهدم شدند. فرماندهی این عملیات بر عهده سرهنگ علی صیاد شیرازی بود. وی در سال ۱۳۷۸ توسط سازمان مجاهدین خلق ایران ترور شد.
واژه عربی «مرصاد» به معنی کمین است. این نام بخاطر کمین برنامهریزی شدهای که ارتش جمهوری اسلامی ایران انجام داده بودند برای این عملیات در نظر گرفتهشد.
هاشمی رفسنجانی در این مورد گفت «جنگ و صحنه به گونهای درست شده بود که اینها توی کیسه آمدند و ما در کیسه را بستیم. تدارک منافقین خیلی وسیع بوده و ضربه وارده بر آنها خیلی عمیق است. ۱۲۰ تانک زرهی دجله، ۶۰ نفربر و ۶۰۰ خودرو دیگر، حدود ۵۰۰۰ پیکارجو و همین تعداد پشتیبانی و تدارکچی و طرح رسیدن به تهران، خیلی احمقانه و ساده لوحانه و هفتاد درصد انهدام»
در عملیات مرصاد بیش از ۴ هزار و ۸۰۰ نفر از نیروهای مجاهدین خلق کشته و زخمی شدند و در میان کشته شدگان و اسرا تعداد زیادی از کادرهای سازمان و فرماندهای تیپها نیز وجود داشت. پس از پایان عملیات، تنگه چهارزبر، تنگه مرصاد نام گرفت
کشتار بیمارستان اسلامآباد غرب
در بیطرفی این مقاله اختلافنظر وجود دارد. گفتگوی مربوطه ممکن است در صفحهٔ بحث. لطفاً تا پایان حل مناقشه این برچسب را برندارید.
در ۴ مرداد ۱۳۶۷ و پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران و حمله سازمان مجاهدین خلق به خاک ایران و پس از اشغال شهر توسط سازمان مجاهدین خلق رویداد. نیرویهای این سازمان به نوشته منابع ایرانی مجروحان (به گفته برخی منابع همچنین کارکنان) مستقر در بیمارستان را قتلعام کرده و اجساد آنانرا در محوطه بیمارستان به آتش کشیدند. پیش از آن کشتار در جریان تصرف شهر نیز رویداده بود. یکی از فرمانهان ایرانی نیز معتقد است که مریم رجوی با خودروی ضد گلوله و هلیکوپتر در منطقه حضور داشته و دستور حمله و کشتار بیمارستان توسط شخص وی صادر شده است.
یکی از رزمنده گان زن ایرانی حاضر در منطقه (ایران ترابی) مدعی است: «آنها در اسلامآباد غرب روی زن حامله شرطبندی میکردند سپس شکم آن زن را پاره میکردند، نوزادش را بیرون میآوردند تا ببینند پسر است یا دختر. آنها با حاج آقا طباطبایی همین کار را کردند. شکم زنش را بریدند بچه اش را بیرون آوردند سر آن جنین را بریدند. پس از دو ساعت آن زن داغدار را اعدام کردند. منافقین در اسلامآباد غرب همین کار را کردند، داعش نیز در این چند وقت نیز همین کار را انجام داد، این اتفاق در سوریه در عراق، اسلامآباد غرب و خرمشهر اتفاق افتاد.»
با تصرف بیمارستان و شهر اسلامآباد غرب مدارک پزشکی برخی مجروحان شیمایی روستاهای اطراف از جمله روستای زرنده نیز نابود شد که روند درمان آنان را سالها مختل کرد.
نتیجه اش زیباست وقتی این دو را پیوند می زنیم؛
اینکه فرمودند: زکات زیبایی، پاکدامنی ست
و اینکه پرداخت زکات دارائیت را افزون می کند
حالا آنان که زیبایی بیشتر می خواهند، بسم الله
من بچه شیعه هستم ، خدا را می پرستم. خدای پاک ودانا، مهربان وتوانا.
پیامبرم محمّد، که با اوقرآن آمد. دین را به ما رسانده ، اوما را شیعه خوانده.
دختراوزهرا بود ، فاطمه کبری بود. فدای دین شدجانش ، لعنت به دشمنانش.
در روز عید غدیر ، برما علی شد امیر. امیرِمومنین است ، امامِ اوّلین است.
امام دوم ما ، بخشنده بود وتنها. نام ایشان حسن بود، صبوروخوش سخن بود.
حسین که شاه دین است، امام سوّمین است. شهید کربلا شد، تربت او شِفا شد.
وقتی که آب میخورم ، براوسلام می کنم.
چهارم امام سجّاد، به ما دعاها یاد داد. هر یک از آن دعاها ، پرمعنی است وزیبا.
پنجم امام باقر، که علم از او شد ظاهر. شاگردها تربیت کرد ، اسلام را تقویت کرد.
ششم امام جعفر، برای شیعه رهبر. صادق وراستگو بود ، خدا هم یار او بود.
هفتم امام کاظم ، صبور بود وعالم. اگر چه در زندان بود ، معلّم جهان بود.
امام هشتم ما ، امام رضای والا . امید شیعیان است ، چقدر مهربان است.
نهم امام جواد، رحمت حق بر او باد. کریم وبخشنده بود ، ماه درخشنده بود.
دهم امام نقی، پاک دل ومتّقی. هادی راه دین بود ، یاور مومنین بود.
یازدهم عسگری، ازهمه عیبها بری. درخانه بود زندانی، شهید شد درجوانی
یازده امام معصوم ، شهید شدند چه مظلوم. ولی به امرخدا ، امام آخرما.
از چشم مردم بد ، غایب شدونیامد. هزار وچندین ساله ، شیعه درانتظاره.
بلاخره یه روزی، میشه وقت پیروزی. مهدی ظهور میکنه، دشمن رو دور می کنه.
جهان میشه پر از گل ، نرگس ویاس وسنبل. ما بچه های شیعه، دعا کنیم همیشه.
باهم بگیم: خدایا ، بیار امام ما را
منم قرآن ، منم قرآن منم پیغام جاویدان
منم سر چشمه ی ایمان ، منم برنامه ی انسان
سرود عشق و امیدم ، فروغ پاک توحیدم
زدودم تیر گیها را به هر قلبی که تابیدم
بیا یکدم تماشا کن گلستان محمد را
نگر در آیه های من جمال آل احمد را
منم قرآن ، منم قرآن منم پیغام جاویدان
منم سر چشمه ی ایمان ، منم برنامه ی انسان
سرود عشق و امیدم ، فروغ پاک توحیدم
زدودم تیرگیها را به هر قلبی که تابیدم
منم قرآن ، بهار خرم گلهای تابنده
منم سر چشمه ی فیاض و بی پایان فزاینده
منم قرآن ، منم قرآن منم پیغام جاویدان
منم سر چشمه ی ایمان ، منم برنامه انسان
بیا یکدم تماشا کن گلستان محمد را
نگر در آیه های من جمال آل احمد را
منم قرآن کتاب عشق و عقل و دانش و تقوا
به حکم آیت عدلم ستمگر را کنم رسوا
منم قرآن ، منم قرآن ، منم پیغام جاویدان
منم سر چشمه ی ایمان ، منم برنامه انسان
سپیده زد، سپیده
وقت سحر رسیده
خاموش شده ستاره
صبح اومده دوباره
***
خروس پر طلایی
با پاهای حنایی
قوقولی قوقو میخونه
تو کوچه و تو خونه
اذان میگن دوباره
از مسجد و مناره
***
بابام پامیشه از خواب
میره لب حوض اب
می شوید او دست و رو
با اب میگیره وضو
تمیز و پاکیزه باز
میاد سر جا نماز
***
من هم کنار بابا
نماز می خوانم حالا
آنکس که با نماز است
همیشه سرفراز است
نماز آرد سعادت
دهد جان را طراوت
به هر جا و به هر کار
خدا را در نظر دار
مشو ای طفل عاقل
ز حق یک لحظه غافل
نماز اساس دین است
مسلمانی در این است
ارزنده ترين گوهر نمازاست
زينده ترين هديه به معبود نماز است
كوبنده ترين اسلحه ي مكتب توحيد
كزريشه كندخصم تونابود نمازاست
فرمودعلي شيرخدا,ساقي كوثر
درمكتب ماشاهد و مشهور نمازاست
اين نكته رسول مدني گفت به سلمان
سري كه به توفيق تو افزودنمازاست
دردادگه عدل خداروز قيامت
ازصلح حسن مقصد و مقصودنمازاست
ازآمدن كرب وبلا آنچه به عالم
مقصود حسين ابن علي بودنمازاست
آن روز كه آيد ز پس پرده غيبت
اول هدف مهدي موعودنمازاست
{جواد محدثي}
امام زمان (عج)
وقتی بارون می باره هوا خیلی تمیزه
بارون که لطف خداست رو سرمون میریزه
دعا کنیم برای هر کسی که مریضه
اجابت دعای بچه ها تند و تیزه
دل تموم ماها از انتظار لبریزه
بس که امام زمان برای ما عزیزه
می گم امام زمان ای غایب مهربان
بارون خوبیهاتو ببار توی دلامون ببار توی دلام
منبع:وب الینا
من بچه مسلمونم
اصول دين خوب مي دونم
اصول دين پنج بود
دانستنش گنج بود
اول خداي يكتا
يعني تك و بي همتا
دوم خدا عادل بود
بر همه چيز قادر بود
سوم نبوت نبي
خدا فرستاده نبي
چهارم امامت آمده
بهتر هدايت آمده
پنجم معاد محشر است
روز جزاي اكبر است
شكر خدا مسلمونم ( 2 )
منبع:وب پیش دبستانی
بیان امامت به فرزندان دلبندمان در قالب اشعار
بشنو تو از امامت ، تنها راه سعادت
آمده بعد از نبی ، امام اول علی
دوم حسن فرزند او ، صاحب اخلاق نکو
سوم حسین شهید دین
چهارم زین العابدین ، صحیفه اش زینت دین
ای یار خوب و نیکو ، امام پنجم بگو
از طاهران ، طاهرست ، محمد باقر است
ششم جعفر صادق ، هفتم موسای کاظم
رضا امام هشتمین ، حجت برای مسلمین
نهم محمد تقی ، دهم علی النقی
یازدهم عسکری ، ز عیب و نقصان ، بری
مهدی امام آخر ، بر همه خوبان سرور
ظاهر شود زمانی ، روشن کند جهانی
یه شکل دیگه اش :
ای یار با شهامت بگو تو از امامت
امامت خوش لقا دارد دوازده پیشوا
اول ایشان علی ، آمده بعد از نبی
دوم امام حسن ، سوم امام حسین
چهارم زین العابدین
پنجم محمد باقر است ، در طاهران طاهر است
ششم جعفر صادق ، هفتم موسی کاظم
هشتم امام رضا ، رضا به حکم قضا
نهم محمد تقی ، دهم علی النقی
یازدهم عسگری ، از عیب و نقصان بری
دوازدهم غایب است ، زنده ولی حاضر است
مهدی صاحب زمان ، اوست خدا را نشان
ظهور کند زمانی ، روشن کند جهانی
منبع: وب ستاره سهیل
بعد حمد و بقره ، عمران *، نساء و مائده —————-از نعم* اعراف و و نفل * و توبه بستان فائده
بعد یونس ، هود و یوسف ، رعد و ابراهیم و حجر ——نحل و اسراء* ، کهف و مریم ، سوره طه به ذکر
انبیاء ، حج ، مومنون و نور و فرقان ، شعراء————–نمل و قصص ، عنکبوت و روم و لقمان ، سجده را
حزب*، سبا و فاطر یس ، صف* ص و زمر—————-مومن و مصباح* و شوری زخرف و دخان زبر
جاثیه احقاف محمد دیگرش فتح و حجر——————ق میدان ذاریات و طور و النجم و قمر
بعد رحمن واقعه ، است و حدید است و جدال———حشر میدان ممتحن* صف ، جمعه با عز و جلال
پس منافق پس تغابن بعد این دو است طلاق———–بعد از آن تحریم، ملک، نون*بعد این سه است حاق*
پس معراج ، نوح و جن ، تزمیل*وتدثیر*وقیام*———-دهر و مرسل* ، پس نباء نازع* عیس، تکویر نام
فطر*و طف* و شق* و برج* طارق و اعلی العلی—–غاشیه فجر و بلد،شمس است و لیل است و ضحی
انشراح و تین ، علق قدر است و بعدش بینّه———–بعد از آن زلزال میدان عادیات و قارعه
پس تکاثر ، عصر و همز و فیل و ایلاف* و است حصر—-بعد ماعون کوثر است و کافرون بعد نصر
پس لهب اخلاص میدان و فلق ختمش به ناس———-بحث ختم سوره ها از شرح میکن اقتباس
هلال ماه رمضون دیده شده تو آسمون
بنده های خوب خدا خوشحال وشادن همشون
ماه مبارک خدا ماه عبادت اومده
ماه اطاعت ودعا ماه سعادت اومده
ماه پرستش خدا ماه نماز وروزگی
ماه صفا و پاکیه یعنی بهار زندگی
صدای واحسینا
پیچیده در هر کجا
***
زنده شده دوباره
خاطره ی کربلا
***
گردیده یک عالمی
در سوگ او سیه پوش
***
مردم همه عزادار
با اشک و غم هم آغوش
***
آمد محرمُ باز
صدای اشک و ناله
***
روئیده در کربلا
گل های سرخ لاله
علم خوبی باشید!
خانه ، اولین مدرسه ی کودک و والدین اولین معلمان او هستند.
چیزهایی که کودکان و نوجوانان از والدین خود می آموزند ، در تمام مراحل زندگی با آن ها خواهد بود. اگر به عنوان آموزگار ایمان ، همواره این تاثیر شگفت را در نظر داشته باشیم ، متوجه مسئولیت بزرگ خود خواهیم شد.
آنچه در انجام دستورات دینی مهم است ، فراهم کردن زمینه ها ی پذیرش،علاقه و رغبتی است که باید در افراد ایجاد شود . انتظار خانواده از فرزندان ، در انجام فرایض دینی از جمله نماز، روزه و …باید مرحله به مرحله و برا اساس رشد سنی و شناختی فرزند باشد.